امیر تاجیک در گفتوگو با ایلنا:
جمعیت پاپیهای امروزی برای موسیقی کشور تصمیمگیری نمیکنند/ موسیقی امروز صرفا وسیله تفریح و تفنن است!
امیر تاجیک میگوید: دنیا ما را با موسیقی سی و چهل سال قبل میشناسند، چون به آن پرداخته میشد و بها و ارزش داشت زیرا موسیقی ما اصیل و بکر بود و حرفی برای گفتن داشت. نسل ما قصد داشت همان رویه قبلی را ادامه دهد و به اهداف والایی در زمینه موسیقی برسد و طی آن روند، نقطه عطفی ایجاد کند؛ اما در اواسط مسیر شوکی به ما وارد شد که دلیلش عدم مدیریت، عدم مسئولیتپذیری و عدم دلسوزی نسبت به موسیقی بود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، امیر تاجیک خواننده و آهنگساز موسیقی پاپ که مخاطبان دهههای قبل او را با تیتراژ سریال «زیر آسمان شهر» ساخته مهران غفوریان به یاد میآورند و طی سالهای فعالیتش آلبومهای «همکلاسی»، «زیر آسمان شهر» و «زندگی» را تولید کرده و تکآهنگهایی چون «هجوم مرگ»، «جنگل سبز»، «توهم تایید کن»، «زندگی»، «یه مسجد» و «از بوسه تا عشق» را خوانده، در گفتگوی پیشرو با نگاهی آسیبشناسانه به تشریح وضعیت فعلی موسیقی کشور پرداخت.
موسیقی پاپ اوضاع خوبی ندارد دلیل عمده این کاستی و سیر نزولی کیفیت آثار چیست؟
آنچه که در درجه اول پیش آمد عدم نظارت بر موسیقی کشور بود که باعث شد آنها که صرفا ذوق هنری دارند پا به عرصه موسیقی بگذارند؛ در صورتیکه هنر تنها به ذوق نیاز ندارد، بلکه اشتیاقی فطری است که پس از آن بعد اقتصادی و تجاری آن مورد توجه است و در حال حاضر به وجه هنری آن کمتر پرداخته میشود. اما آنچه باعث شد موسیقی سیری نزولی را طی کند، این بود که برخی با خودشان گفتند حال که بازار موسیقی تا این حد مخاطب دارد از این آب گلآلود ماهی بگیریم. آنها با خودشان گفتند از میان این همه متقاضی و مخاطب، برخی از غیر خوانندهها را خواننده میکنیم تا به این ترتیب درآمد کلان داشته باشیم و به سود برسیم. آنها تصمیم گرفتند تبلیغات وسیع انجام دهند. تبلیغاتی تا آن حد وسیع که مردم تصور کنند آن خوانندگان از کره دیگری آمدهاند! زیرا با این رویه، مردم به آن خوانندهها توجه میکنند و آثارشان را خواهند شنید. در این مقطع موسیقی حرفهای ما به دلیل شانه خالی کردن عدهای از مسئولان پشتوانهای نداشت و همین موضوع باعث شد آنها فعالیتهای راحتتری داشته باشند؛ زیرا میدان را خالی دیدند.
چرا هنرمندان حرفهای و کاربلد موسیقی، بخصوص فعالان عرصه پاپ، میدان را خالی کردهاند و دست از فعالیت کشیدهاند؟
دلیلش این است که دوستان فعلی به صورت سازماندهی شده فعالیت میکنند و حرفهایهای این عرصه چنین رویهای ندارند و به خودشان متکی هستند. در حال حاضر دستاندرکاران، مدیران، برنامهریزان، برگزارکنندگان و دیگر عوامل عرصه موسیقی به تیم مقابل رفتهاند و اصطلاحأ دفتر و دستکی راه انداختهاند و مشغول سرمایهگذاری و تجارت در موسیقی هستند تا به سود برسند، در صورتیکه بچههای حرفهای و همنسلان من چنین نگاهی ندارند. اولویت اول من و همنسلانم در موسیقی صرفا تجارت نیست و نخواهد بود. نسل ما میخواست موسیقی خوب و با کیفیت ارائه دهد و با تمام مشکلات موجود خالق اثر باشد. به همین دلیل میگویم ما به خودمان متکی هستیم. ما روی پای خودمان میایستیم و با وضعیت موجود مبارزه میکنیم. همنسلان من میگویند مهم نیست که پشتوانهای نداریم و به فعالیتمان ادامه خواهیم داد.
به نظرتان آثار قابل قبول همنسلان شما در میان انبوه آثار ضعیف گم نمیشود؟
نظرم این است که موسیقی به هرحال راه خودش را پیدا خواهد کرد؛ زیرا شاهراهی است در قلب همه مردم و در نهایت به هر طریقی شنیده خواهد شد. در کشورهای دیگر موسیقی اهمیت بسیاری دارد. همین کشور ترکیه که با ما همسایه است در حال حاضر بیش از دویست کانال موسیقی دارد. آنها کمپانیهای بهنامی دارند که صرفا به تولید موسیقی میپردازند و در کنار آن تجارت میکنند. هدف اول آنها حمایت و ارائه موسیقی است. واقعا چرا کشور ما موسیقی را ارج نمینهد؟ در حال حاضر موسیقی در هنرهای دیگر نیز اهمیت بسیاری یافته و یکی از ویژگیهای اغلب فیلمهایی است که روزانه تولید میشوند. اغلب نریشنها با موسیقی همراه است و در چنین فضایی چرا نگاه ما به موسیقی اینقدر بد است و چرا آن را خراب میکنیم؟ اتفاقأ با نگرش فعلی، موسیقی مشتاقان و طرفداران بیشتری پیدا خواهد کرد، زیرا مردم میدانند که موسیقی در روح و قلب آدمی خانه میکند.
وضعیت کمپانیها و دفاتر تولید در دهههای قبل چگونه بود وتکنولوژی در این میان چه تبعات و ویژگیهایی داشت؟
در دهههای قبل اغلب کمپانیها به شیوه سنتی فعالیت میکردند، اما پس از چند سال تحولاتی در زمینه تولید و اجرای موسیقی ایجاد شد و نحوه فعالیت آنها را تحت تاثیر قرار داد. طی این روند، نسل جدید پا به عرصه فعالیت نهاد و در زمینه تکنولوژی نیز تحولات بزرگی صورت گرفت. میتوان گفت ما در درجه اول قربانی وجود ابزارآلات شدیم و میان فضای آنالوگ و دیجیتال قرار گرفتیم که البته بحث من در اینباره نیست. ببینید در حال حاضر موضوع کیفیت مطرح است و ما باید خروجیمان را بررسی کنیم. شما به آثاری که با استفاده از همه امکانات و ابزارآلات توسط هنرمندان فعلی تولید میشود، توجه کنید تا ببینید خروجی آنها به چه سمت و سویی میرود! میتوان گفت آثار موجود، تعدادی اثر بستهبندی شده هستند که در نهایت میتوانید با جستجویی سطحی در اینترنت منابع اصلی آنها را پیدا کنید. در حالی که یکی از مولفههای مهم موسیقی خلق اثر است، برخی از دوستان هنرمند فعلی اثر خلق نمیکنند. آنها به سراغ آثار تولید شده و احیانا کپی شده قبلی میروند و برخی از ویژگیهای آن را بر میدارند و بر وزن همان اثر قبلی، موسیقی تولید میکنند که این اتفاق اصلأ خوشایند نیست. قطعا چنین آثاری نه تنها چنگی به دل نمیزنند، بلکه مشکلاتی ایجاد خواهند کرد. حتی اگر ملودی و ترانه آن آثار کپی شده، زیبا و قابل قبول باشد، بازهم آن آثار کپی محسوب میشوند و این اتفاق برای آنهایی که خلق اثر میکنند و در موسیقی به شعر و ادبیات اهمیت میدهند، بغرنج و غیرقابل تحمل خواهد بود.
یعنی در دهههای قبل آثار کپی شده کمتری تولید میشد؟
اغلب آثار ما کپی نبود و حاصل دسترنج خودمان بود. ما بارها نتها و حتی آکوردهایمان را چک میکردیم تا مبادا آثارمان شبیه فلان قطعاتی شود که قبلا شنیده شدهاند. به هرحال آکوردهای محدودی در موسیقی مورد استفاده قرار میگیرند و ما دغدغهمان این بود که مخاطب با شنیدن اثرمان، ملودی آهنگ دیگری را به یاد نیاورد. این را هم بگویم که به هرحال شباهتهایی هست و اشکالی هم ندارد و الهام گرفتن مشکلی ایجاد نمیکند. مهم عدم کپی کردن از آثار شنیده شده قبلی است.
با وجود آنکه آثار دهههای قبل همچنان قابل شنیدن است، اما چرا همان هنرمندان به تولید اثر با شیوه قبلی نمیپردازند؟
اگر حمایتی وجود داشت، همان نسل قبلی و همان هنرمندان دهههای قبل میتوانستند حرفی برای گفتن داشته باشند و چهره قابل قبولی از موسیقی کشور ارائه دهند. البته در حال حاضر آن روند کم و بیش توسط همان هنرمندان قبلی رعایت میشود و آنها کماکان به فعالیت خود مشغولند. بیشک اگر واقعا مدیریتی دلسوزانه در موسیقی وجود داشته باشد ما باید «پترن» یا الگویی از موسیقی داخلی خودمان به دنیا ارائه دهیم. ایران مهد فرهنگ است و ما باید شخصیت خودمان را ارائه دهیم، همانطور که غربیها و اروپاییها خودشان سبک خودشان را پیش گرفتهاند. مگر آنها از سبک دیگر کشورها تقلید میکنند؟ به طور مشخص خیر.
بله زمانی هست که در عرصه موسیقی ملل هنرمند برای ارائه اثر بخشی یا بخشهایی از فرهنگهای دیگر را برمیدارد که اشکالی ندارد. مانند یانی که کنسرتهای تلفیقی درباره موسیقی ملل اجرا میکند. این کار اشکالی ندارد و من با این موضوع کاری نداریم. من درباره ماهیت کلی موسیقی کشور صحبت میکنم که خروجی آن چه رنگی است. حرفم این است که به فرهنگ و هنر خودمان بپردازیم. آنقدر زوایا و منابع داریم که اگر به آنها بپردازیم، میتوانیم آثار بسیار زیبایی تولید کنیم. میخواهم بگویم که مسئولان دلسوز موسیقی بیایند و بهترین گزینهها را از هر سبک انتخاب کنند و به آنها بها بدهند و از آنها حمایت کنند تا موسیقی ما به درستی شنیده شود. اگر این رویه شکل بگیرد میتوانیم موسیقی کشورمان را آنگونه که هست به دنیا ارائه دهیم، اما متاسفانه این امکان تاکنون میسر نشده است.
به نظرتان دوران طلایی موسیقی پاپ ما چه مقطعی است و کدام برهه را میتوانیم به عنوان الگو مدنظر قرار دهیم؟
تمام دنیا ما را با موسیقی سی و چهل سال قبل میشناسند، چون به آن پرداخته میشد و بها و ارزش داشت زیرا موسیقی ما اصیل و بکر بود و حرفی برای گفتن داشت. نسل ما قصد داشت همان رویه قبلی را ادامه دهد و به اهداف والایی در زمینه موسیقی برسد و طی آن روند، نقطه عطفی ایجاد کند؛ اما در اواسط مسیر شوکی به ما وارد شد که دلیلش عدم مدیریت، عدم مسئولیتپذیری و عدم دلسوزی نسبت به موسیقی بود. اگر ادامه دهنده مسیری بودیم که پایه و اساس آن در دهههای قبل ایجاد شده بود حال حرفی برای گفتن داشتیم و آثار تولید شده مورد نقد قرار میگرفتند و در نهایت به جایگاه والایی میرسیدیم. واقعا اگر نماینده یکی از فستیوالهای خارجی به ایران بیاید تا به عنوان سمبل موسیقی خوانندگانی را انتخاب کند، آن خوانندگان چه کسانی خواهند بود؟
در این میان وظیفه مهم مسئولان فرهنگی کشور چیست؟
باید باور کنند و بپذیرند که موسیقی در خون آدمی جریان دارد و نمیتوان منکر آن شد. مسئولان باید پای کار بیایند و با بزرگان موسیقی جلسه بگذارند و به کمک آنها به رفع کاستیهایی که مسبب برخی از آنها خودشان بودهاند، بپردازند. ما باید به موسیقی کشور هویت ببخشیم و اصطلاحأ به آن «شخصیت» بدهیم. قطعأ این «شخصیت» را به آدمی نمیدهند که صرفأ برای فعالیت در عرصه موسیقی ذوق و شوق دارد. برای شخصیتبخشی به موسیقی هنرمندانی را میخواهیم که تلاش کرده باشند و زحمت کشیده باشند و تواناییهای لازم را داشته باشند.
با اینکه موسیقی پاپ فعلی را با کیفیت و قابل قبول نمیدانید؛ اما این گونه از موسیقی طرفداران و علاقمندان بسیاری دارد و گواه آن کنسرتهای پرمخاطبی است که به طور معمول در تهران و شهرهای مختلف برگزار میشود.
ببیند کشور ایران بیش از هشتاد میلیون جمعیت دارد و حال در نظر بگیریم که مثلا حدود یک میلیون نفر طرفدار موسیقی پاپ امروزی هستند. با این حساب نمیتوان گفت عموم مردم مخاطب این گونه از موسیقیاند. بله در میان هشتاد میلیون جمعیت یک میلیون نفر به دلیل علاقه، جذب این آثار میشوند. اما اگر قرار باشد آماری حداکثری ارائه دهیم این یک میلیون نفر تنها یک درصد از آن هشتاد میلیون نفر است. اگر اینگونه بنگریم به این نتیجه خواهیم رسید که خیر، عموم و اغلب مردم، مخاطب این گونه موسیقی نیستند و به آن علاقهای ندارند؛ بلکه تعدادی جوان که اتفاقا گناهی ندارند به اقتضای سن و جوان بودنشان صرف انرژی میکنند و به دنبال آثاری هستند که با حس و حالشان همخوانی داشته باشد. چه بهتر که انرژی آنها هدفمند صرف شود. اگر تعداد این اقلیت را یک میلیون نفر فرض کنیم، تامین مخاطب این همه کنسرت که به صورت سالانه برگزار میشود با همین تعداد جمعیت کار سختی نیست. بحث من این است که به دلیل قیمت بالای بلیتها، اکثریت جامعه توانایی حضور در کنسرتهای فعلی را ندارند و اتفاقا ایرادی که بر تهیهکنندگان جدید وارد است، این است که آنها آمدند اجاره سالنهای ده میلیونی را یک شبه به صد میلیون تبدیل کردند و از مردم بلیت صدهزارتومانی گرفتند. این موضوع شکبرانگیز است و از همین اتفاق میتوان فهمید که در این هجمه، عدهای پولی به جیب میزنند.
چرا در شرایط فعلی کنسرت برگزار نمی کنید؟
علاقه شخصی من برگزاری کنسرتهایی با قیمت مناسب است که استفادهای حداکثری داشته باشد. مایلم حضور موجهی داشته باشم و با این حسابها و کتابهای نجومی حضور من موجه نخواهد بود و در ذهن مردم شک و شبه ایجاد خواهد شد.
به طور کلی آنچه که موسیقی پاپ فعلی ما را تهدید میکند و باعث تنزل کیفی آن شده چیست؟
ببیند همان جوانان علاقمند با ادبیاتی غلط مواجهند و با آن رشد میکنند که خیلی خطرناک است، از طرفی تبلیغات مسموم موجود باعث میشود این ناهنجاری گسترش یابد و درنهایت چهره زشتی از موسیقی ما به جامعه ارائه خواهد شد. به طور واضح میتوان گفت اکثریت جامعه، خواهان موسیقی خوب و با کیفیت هستند و این نوع موسیقی خیلی کم به دست این مشتاقان میرسد، زیرا تولید یک موسیقی خوب در حال حاضر بسیار سخت و پرهزینه است. بیشک آن ابتذالی که از فرهنگ ما ساتع میشود در نهایت یقه جوانان را خواهد گرفت. همین الان با برخی جوانها که گفتگو کنید متوجه ادبیات غلط در گویش کلامی آنها خواهید شد و این دردآور است. زمانی که مصرع فلان ترانه «عشق من در خیابان پخش و پلا شد، حالیته؟» است و زمانی که واژههایی چون حالیته و اصطلاحات سخیفی که گفتنشان را جایز نمیدانم، وارد ادبیات و موسیقی میشود، برخی جوانها نیز آنها را در گفتارشان به کار میبرند. آنها تصور میکنند که حتما آن لحن و اصطلاح و واژه درست است که وزارت ارشاد به آن مجوز داده است، سپس با خودشان میگویند پس ما نیز مجازیم از آنها در کلام و گفتارمان استفاده کنیم. اینگونه است که آن واژهای سخیف و سطحی و غلط خواه ناخواه در ادبیات کلامی ما قرار میگیرند و در مدرسه، خانه و خانواده کاربرد پیدا میکنند و عمومیت مییابند. ضربات و آسیبهای این روند ده سال دیگر نمود پیدا میکند و نتیجه آنکه در آینده نمیتوانیم ثابت کنیم که دارای فرهنگی کهن هستیم و در سالها و دهههای بعد نیز خواهیم دید که نه ادبیات کهن و فاخری داریم و نه میتوانیم ریشههای آن را پیدا کنیم. در آن مقطع اکثریت جامعه با اقلیت فعلی همراه و هم نظر میشوند و اگر چنین اتفاقی بیفتد دیگر راه بازگشتی نخواهیم داشت.
نوع سیاستگذاریها و نحوه عملکرد تهیهکنندگان و کنسرتگذاران چقدر به نفع یا به ضرر موسیقی ماست و در این میان وزارت ارشاد چه نقش دارد و وظیفهاش در قبال بلبشوی فعلی چیست؟
واقعیت این است که ما با نوع برنامهریزی و عملکردمان هنر و موسیقی کشوری کهن را دستخوش بازی قرار دادهایم. همانهایی که از آنها سخن میگویید حتی در تلویزیون و وزارت ارشاد نیز رسوخ کردهاند. اگر به نوع عملکرد وزارت ارشاد توجه کنید، خواهید دید دوستان میخواهند کار خوب انجام دهند، اما از آنجا که هجمه فعلی به شکلی وسیع ریشه گسترانده به ناچار سکوت میکنند که این رویه یکی از عوامل تخریب موسیقی خوب است.
تا حالا به این موضوع فکر نکردهاید که برای شهرت بیشتر و کسب درآمد سبک و سیاقتان را تغییر دهید؟
من و همنسلانم بر سر اصول و عقاید خود ایستادهایم. قطعأ میتوانستم شش و هشت بخوانم و کنسرت بگذارم و صرفا می توانستم به گونهای دیگر بپردازم، اما نگاه من تاکید بر کلام بود. من بر سر هویتهایم ایستادهام. «میثاق بستهایم نستوه و پرغرور تا فتح شهر علم تا قلههای دور/سازنده جهان با طرح دیگریم، تنها منادی فردای بهتریم» این شعر یکی از آثار من است که «خورشید افتخار» نام دارد و محدثی خراسانی آن را سروده است.
از فعالیتهای اخیرتان بگویید.
دو سال پیش اثری را تولید کردیم که «تو هم تایید کن» نام داشت بسیار شنیده شد و اصطلاحأ در میان مردم سر و صدا کرد و پس از آن برای برگزاری کنسرت به آلمان رفتم و شش شب به اجرای برنامه پرداختم و طی آن چند روز توانستیم سالنهای بزرگ آنجا را پر کنیم. سپس کنسرتگذارن کشور آلمان آمدند تا برای برنامههای بعدی با من قرارداد ببندند و از من خواستند به ایران باز نگردم تا با موقعیتهای بهتری مواجه شوم. خلاصه اینکه به دلیل عرق وطنپرستی که در وجود و خون و رگ من مشهود است به ایران بازگشتم و واقعا دوست دارم در کشور خودم فعالیت کنم. این اتفاق بالاخره خواهد افتاد زیرا که ما ایستادهایم.