خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با روح‌الله جعفری مطرح شد؛

هنرمندی که به‌جای سانسور، افکار بزرگانی چون فردوسی، حافظ، سعدی و عطار را تجویز می‌کرد/ مشایخی می‌گفت هنرمند باید نوکر مردم باشد نه حکومت

 هنرمندی که به‌جای سانسور، افکار بزرگانی چون فردوسی، حافظ، سعدی و عطار را تجویز می‌کرد/ مشایخی می‌گفت هنرمند باید نوکر مردم باشد نه حکومت
کد خبر : ۷۴۸۱۷۷

جعفری با بیان اینکه «زنده‌یاد مشایخی در بعد از انقلاب، به‌عنوان اولین رییس اداره‌ی تئاتر مشغول به کار شد» گفت: او این مسئولیت را پذیرفت که به هنرمندان خدمت کند و در این راه، گرفتار مصلحت‌اندیشی نشد. او با سانسور هنر، مخالف بود و معتقد بود که با سانسور، جامعه بااخلاق و بافضیلت نمی‌شود. او برای ترویج اخلاق در جامعه، راهکار داشت که ترویج افکار بزرگانی همچون فردوسی، حافظ، سعدی، عطار و... بود.

روح‌الله جعفری (نویسنده، کارگردان، منتقد، پژوهشگر و مدرس دانشگاه) به‌مناسب سومین روز از درگذشت زنده‌یاد جمشید مشایخی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا درباره فرازهایی از فعالیت تئاتری و همچنین روند شکل‌گیری شخصیت فرهنگی‌هنری این بازیگر، گفت: استاد جمشید مشایخی انسانی شایسته و فروتن و فرزندی خلف و قدرشناس ملت بزرگ ایران، و هنرمندی بااخلاق و کاربلد بود که با همه وجود به فرهنگ و هنر این مرزوبوم عشق می‌ورزید. یکی از خصلت‌های انسانی برجسته زنده‌یاد مشایخی، حمایت و دستگیری از عزیزانی بود که در زندگی به مشکل برخورده بودند و او بدون آن‌که قصد خودنمایی کردن داشته باشد، به یاری این عزیزان می‌شتافت.

جعفری ادامه داد: او در حمایت از کار خیر، همیشه پیش‌قدم بود و هر کاری که در این خصوص می‌توانست، انجام می‌داد. به‌یاد دارم وقتی زنده‌یاد مشایخی در فروردین ۱۳۹۳ متوجه شد که گروه تئاتر گیتی قرار است در روز ۲۰ فروردین، عواید فروش بلیت نمایش «من چه‌جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» را برای حمایت از هنرمندان بیمار اختصاص دهد، پیامی پر از مهر و محبت نوشت و در آن اشاره کرد که کمک و دستگیری از همدیگر باید در جامعه نهادینه شود. راه پرداختن به این مهم، عشق ورزیدن و طی کردن رسم و رسوم عاشقی به خالق هستی و بعد موجوداتی است که خداوند، خلق کرده است.

این پژوهشگر و مدرس دانشگاه یادآور شد: زنده‌یاد مشایخی بدون آن‌که به من و گروه اطلاع بدهد، این پیام را در اختیار رسانه‌ها قرار داده بود. من بعد از انتشار این پیام بود که دریافتم ایشان به‌صورت خودجوش در این راه، همراه و هم‌قدم با گروه تئاتر گیتی شده و دلش برای هر حرکت خیری که می‌تواند در جامعه باعث خوشحالی مردم شود و گره‌ای را از گره‌های ریز و درشت زندگی آن‌ها باز کند، می‌تپد و در این راستا، پیش‌قدم است. اتفاقاً پیام زنده‌یاد مشایخی را خبرگزاری ایلنا در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ بازتاب داده بود. اگر این پیام را بخوانید متوجه می‌شوید که چرا و به‌چه علت، مردم شریف ایران، او را عاشقانه دوست داشتند و در مراسم تشییع ایشان، حضوری پررنگ داشتند.

سرپرست گروه تئاتر گیتی درباره آشنا شدن جمشید مشایخی با هنر نمایش گفت: مادر زنده‌یاد مشایخی از نوادگان نادرشاه بود و پدر او تحصیل‌کرده آلمان و سوئد بود که در کارخانه مهمات‌سازی پارچین کار می‌کرد. پدر زنده‌یاد مشایخی و دایی‌اش به هنرهای نمایشی و موسیقی علاقه داشتند و هر زمان برای دیدن نمایش به خیابان لاله‌زار می‌رفتند، او را هم با خود می‌بردند. او به‌عنوان تماشاگر، نمایش‌های زیادی را در تئاتر دهقان و یا جامعه‌باربد دیده است. او برای دیدن یک نمایش، لحظه‌شماری می‌کرد و هر بار که به تماشای نمایشی می‌نشست، به این مهم آگاهی بیشتری پیدا می‌کرد که هنر نمایش را بیشتر از سینما دوست دارد.

جعفری ادامه داد: زنده‌یاد مشایخی در تعطیلات تابستان که فارغ از مدرسه و درس خواندن می‌شد، به‌ نوشتن و گاهاً نوشتن نمایشنامه روی می‌آورد که ماحصلش چند نمایشنامه است. او برای اجرای آثاری که می‌نوشت، گروهی از دوستان همسن و سالش را در مجتمع مسکونی پارچین که یک محیط کارگری بود، جمع می‌کرد و با آن‌ها اولین تجربه‌هایش را در حوزه نمایش به عینیت بدل می‌کرد. او در همان محیط، به مدرسه هم می‌رفت.

او تشریح کرد: زنده‌یاد مشایخی بعد از پشت سر گذاشتن تحصیلات ابتدایی، به دبیرستان نظام و سه سال به دانشکده افسری رفت، ولی چون روحیه‌اش با نظامی‌گری جور درنمی‌آمد، در سال ۱۳۳۳ از آنجا فرار کرد و برای پشت سر گذاشتن دوران سربازی، عازم ارومیه شد و پس از پایان این دوره، در سال ۱۳۳۶ به تهران آمد. هم‌کلاسی‌های او در دبیرستان نظام، ولی‌الله شیراندامی و اکبر گلپایگانی (گلپا) بودند.

جعفری در ادامه به مسیری که پس از این اتفاقات پیش‌روی مشایخی قرار گرفت، اشاره کرد و گفت: دایی زنده‌یاد جمشید مشایخی چون می‌دانست که او به تئاتر عشق می‌ورزد، به او گفت که دوستی به نام آقای شهابی دارد که با رییس اداره هنرهای دراماتیک، دکتر مهدی فروغ، دوست است و او را به فروغ برای کار در آن‌جا معرفی کرد. او پس از دیدار با فروغ، خود را برای امتحانی که قرار بود او از آن بگیرد، آماده کرد. این امتحان، اجرای بخشی از یک نمایشنامه بود که او باید آن را اجرا می‌کرد و بعد از موفقیت در آن امتحان بود که به استخدام اداره هنرهای دراماتیک درآمد.

این نمایشنامه‌نویس و کارگردان با اشاره به اینکه «گروه هنر ملی در آن زمان، تنها گروهی بود که به صورت منسجم، کار تئاتر می‌کرد.» خاطرنشان کرد: این گروه قبل از تأسیس اداره‌ی هنرهای دراماتیک شکل گرفته بود. در این گروه، زنده‌یاد شاهین سرکیسیان، عباس جوانمرد، علی نصیریان، زنده‌یاد جمشید لایق و... فعالیت می‌کردند. در بین سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۸، سرپرست گروه هنر ملی، زنده‌یاد سرکیسیان بود. این گروه اولین برنامه‌ی رسمی که به صحنه آورد، سه نمایش تک‌پرده‌ای به‌نام‌های «محلل»، «مرده‌خورها» و «افعی طلایی» بود که دو نمایش اول را عباس جوانمرد تنظیم برای صحنه و کارگردانی کرد و نویسنده و کارگردان «افعی طلایی»، علی نصیریان بود. در آن زمان، اداره هنرهای دراماتیک در خیابان شاه‌آباد بود. در این اداره، عباس جوانمرد برنامه‌ریزی منسجمی برای راه‌اندازی اجرای زنده نمایش‌های تلویزیونی در تلویزیون ایران کرد. او به‌حق پایه‌گذار اجرای زنده نمایش‌های تلویزیونی است که این مهم را همکاران ایشان که در آن دوره فعالیت می‌کردند متاسفانه به آن اشاره نکرده و نمی‌کنند و یا در این خصوص، سکوت می‌کنند. علت این سکوت و دم برنیاوردن‌ها این است که یاد نگرفته‌ایم قدردان کسانی باشیم که منشا خیر و برکت در زندگی بودند. لذا به جای اینکه همدیگر را دوست داشته و مروج زیبایی در زندگی باشیم متاسفانه بهم بخل می‌ورزیم و حسادت می‌ورزیم.

جعفری تصریح کرد: زنده‌یاد مشایخی برای اولین‌ بار به‌دعوت عباس جوانمرد در نمایشی به‌نام «افعی طلایی» که به‌صورت زنده در تلویزیون ایران اجرا شد، حضور به‌عمل رساند. کارگردان این نمایش، علی نصیریان بود و جوانمرد دکوپاژ و تنظیم آن را برای تلویزیون برعهده داشت. در مصاحبه‌ها و نقل‌قول‌های مختلف، حتا در مراسم تشییع زنده‌یاد مشایخی که در روز شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۸ در تالار وحدت برگزار شد، سخنران‌هایی که در پشت تریبون قرار گرفتند و در ارتباط با او صحبت کردند، به غلط به این نکته اشاره داشتند که او اولین‌ بار در نمایش «وظیفه پزشک» به کارگردانی علی نصیریان در کسوت بازیگر به ایفای نقشی که به او محول شده، پرداخته و بازی کرده است. این اظهارنظر از اساس غلط است، چراکه نمایش «افعی طلایی» در اردیبهشت ۱۳۳۹ به‌صورت زنده در تلویزیون ایران اجرا شد و اواولین‌بار در این نمایش، کار خود را به‌عنوان بازیگر در این عرصه آغاز کرد. نمایش «وظیفه پزشک» در خرداد همان سال ۱۳۳۹ در تلویزیون ایران به‌صورت زنده اجرا شد و این کار دومین تجربه او است که پشت سر گذاشته است.

او تاکید کرد: تحریف تاریخ، در حال حاضر، متاسفانه به‌دلیل آن‌که انسان‌ها روحیه پژوهشی و پژوهش کردن ندارند، تبدیل به یک امر تکرارشونده، آن‌هم در همه عرصه‌ها شده که باید جلوی آن گرفته شود، وگرنه این رویه غلط، منجر به یک فاجعه ویرانگر می‌شود. این هشدار جدی است که به‌خصوص در عرصه هنرهای نمایشی، بارها و بارها به آن اشاره کرده‌ام و با کارهای پژوهشی که انجام می‌دهم، تلاش کرده‌ام که پرده از این تحریف‌ها و غلط‌های تاریخی بردارم.

این پژوهشگر و منتقد تئاتر در ادامه با بیان اینکه «اجرای زنده‌ی نمایش‌های تلویزیونی در تلویزیون ایران از فروردین ۱۳۳۹ آغاز و تا سال ۱۳۴۵ که تلویزیون ملی ایران راه‌اندازی شد، ادامه داشت» گفت: برای انجام این کار، عباس جوانمرد شش گروه را سامان داد و در این شش سال، شش گروه‌، دائما برای اجرای زنده نمایش در تلویزیون، نمایشنامه‌هایی را که انتخاب کرده بودند، تمرین می‌کردند. بنابراین، در هر ماه چهار نمایش در تلویزیون به‌صورت زنده اجرا می‌شد و دو گروه هم به‌صورت رزرو آماده بودند که به هر دلیلی، اگر یک نمایش اجرا نمی‌شد، نمایش دیگری جایگزین آن کار شود.

جعفری یادآور شد: زنده‌یاد مشایخی در این شش سال با گروه‌های مختلف کار کرد و در تعداد زیادی نمایش، بازی کرد و در بعضی از این آثار، خوش درخشید. حضور در این نمایش‌های تلویزیونی که به صورت زنده اجرا می‌شد، برای او که بازیگر باهوش و خلاق بود، به ‌مثابه فرصتی گران‌قدر به‌حساب می‌آمد که قدر آن را به‌خوبی می‌دانست و توانست به تجربه‌اش بیافزاد و نتیجه این ممارست را در سال‌های بعد که روی صحنه رفت، دید. او از این فرصت به بهترین شکل ممکن استفاده کرد تا توانایی‌های خود را در عرصه بازیگری کشف کند و چون مومن بر کاری که انجام می‌داد، بود، به‌سرعت تبدیل به بازیگری شد که حضورش در صحنه تاثیرگذار بود.

او در ادامه از کارگردان‌های این شش گروه در تلویزیون ایران، یعنی عباس جوانمرد (سرپرست و کارگردان گروه هنرملی)، زنده‌یاد جعفر والی، علی نصیریان (و البته کمی بعدتر، زنده‌یاد عزت‌الله انتظامی با نصیریان در یک گروه قرار گرفت)، زنده‌یاد رکن‌الدین خسروی و زنده‌یاد خلیل موحد دیلمقانی (با هم در یک گروه مشغول به کار شدند)، زنده‌یاد حمید سمندریان و پری صابری (این دو وقتی به ایران بازگشتند، با هم در یک گروه مشغول به کار شدند) و زنده‌یاد داوود رشیدی (پس از بازگشت به ایران) نام برد.

جعفری با اشاره به اینکه «زنده‌یاد مشایخی معتقد بود که نباید در عرصه هنر، مخاطب را فریب داد» گفت: او با همه وجود فریاد می‌زد که انسان‌های حقیر که شخصیت آن‌ها متزلزل است و برای آن‌ها هدف وسیله را توجیه می‌کند، نباید وارد عرصه هنر شوند؛ چون اعتقاد داشت که ساحت هنر، مقدس است و نباید فضیلت آن را آلوده کرد.

کارگردان نمایش «ریچارد سوم اجرا نمی‌شود» با اشاره به دیگر سوابق هنری مشایخی گفت: او در اجرای زنده‌ نمایش‌های تلویزیونی «گنج» نوشته یوجین اونیل، به‌کارگردانی زنده‌یاد رکن‌الدین خسروی (۱۳۳۹)، «باد سام» نوشته استریندبرگ، به‌کارگردانی عباس جوانمرد (۱۳۴۰)، «پلوفت کوچک» نوشته‌ ماریاکل راماشادو، به‌کارگردانی زنده‌یاد حمید سمندریان (۱۳۴۰)، «شوم» نوشته رابرت کفیلین، به‌کارگردانی زنده‌یاد عزت‌الله انتظامی (۱۳۴۱)، «طلسم» نوشته پرویز صیاد، به‌کارگردانی علی نصیریان (۱۳۴۱)، «سیاه» نوشته و کارگردانی علی نصیریان (۱۳۴۲) خوش درخشید.

جعفری تصریح کرد: زنده‌یاد مشایخی اظهار عشق و علاقه‌اش به خدا و بعد تمام موجوداتی که خداوند خلق کرده را همیشه و در همه‌حال، از زبان حضرت سعدی این‌چنین بیان می‌کرد: به‌ جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.

جعفری تصریح کرد: مشایخی در اداره‌ی برنامه‌های تئاتر به‌عنوان بازیگر در گروه تئاترشهر که زنده‌یاد جعفر والی، سرپرست و کارگردان آن بود، قرار گرفت و مشغول به فعالیت شد و تا آخرین حضور و فعالیت این گروه در عرصه نمایش که مربوط به سال ۱۳۵۷ است، به صورت متعهد، پایبند به گروه تئاتر شهر بود و البته همکاری صمیمانه‌ای با گروه‌های دیگر و همکاران خود داشت. زنده‌یاد مشایخی بیزار از دروغ و ریا و حسد و بخل و تحقیر کردن بود و تا جایی که توانست، این مهم را فریاد زد که برای رسیدن به فردایی بهتر، انسان باید زلال باشد و با صداقت با هم‌نوع خود برخورد کند و در این راه از قدرت سحرانگیز عشق، مدد بجوید تا بتواند مروّج پاکی و زیبایی در این دنیا باشد.

جعفری ادامه داد: او به‌عنوان بازیگر با زنده‌یاد والی در اجرای زنده نمایش‌های تلویزیونی، همکاری‌های زیادی داشت و برای مثال می‌توان به نمایش‌های «سکه» نوشته دیوید پینتسکی (۱۳۴۰)، «آهای کی آنجاست؟» نوشته‌ ویلیام سارویان (۱۳۴۰)، «روغن نهنگ» نوشته‌ یوجین اونیل (۱۳۴۰)، «ویولن‌ساز کره‌مونا» نوشته‌ فرانسوآ کوپه (۱۳۴۰)، «سنگر و خون» نوشته اولیفنت دان (۱۳۴۱)، «مترسک‌ها در شب» نوشته‌ بهرام بیضایی (۱۳۴۲)، «عاشق مترسک» نوشته‌ فیلیس هستینگز (۱۳۴۳) و... اشاره کرد.

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه «در این شش سالی که اجرای زنده‌ نمایش‌های تلویزیونی بدون وقفه در تلویزیون ایران دنبال شد، مردم با هنر نمایش آشنا شدند و مهم‌تر اینکه از این طریق، نویسنده، کارگردان، بازیگر، عوامل مختلف فنی و... به دنیای نمایش معرفی شدند» گفت: این مهم، دستاورد بزرگی است که نتیجه و ثمره آن را وقتی تالار ۲۵ شهریور در مهر ۱۳۴۴ با جشنواره نمایش‌های ایرانی راه‌اندازی شد، می‌توان جست‌وجو کرد.

جعفری خاطرنشان کرد: همان‌طور که پیشتر هم گفتم، زنده‌یاد مشایخی دلش برای خانواده فرهنگ و هنر می‌تپید و با زبان برنّده به دفاع از حیثیت هنرمندان و دست‌اندرکاران این عرصه می‌پرداخت و می‌گفت: چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد / من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک. زنده‌یاد مشایخی برای زنده‌یاد داوود رشیدی در نمایش«می‌خواهید با من بازی کنید؟» نوشته مارسل آشار بازی کرد. حضور او در این نمایش کوتاه بود، ولی با قدرت از عهده نقشی که به او سپرده شده بود، برآمد. او در این نمایش، نقش «آقای لوایال» را بازی کرد. این نمایش در سال ۱۳۴۳ در تئاتر کسری به‌روی صحنه آمد.

او یادآور شد: مشایخی در هر فرصتی که به دست می‌آورد به این نکته اشاره می‌کرد که: ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریم / با پادشاه بگو که روزی مقد‌َّر است. او دائماً یادآور می‌شد که هنرمند باید نوکر مردم و خاک پای مردم باشد، نه حکومت. او به آن‌چه که می‌گفت اعتقاد راستین داشت و به‌همین علت است که صحبت‌هایش به دل مردم می‌نشست.

جعفری با اشاره به اینکه زنده‌یاد مشایخی در تالار ۲۵ شهریور، نقش‌های ماندگاری را برای زنده‌یاد جعفر والی در نمایش‌های متعددی که او کارگردانی کرد، بازی کرد که از آن جمله می‌توان به سه نمایش «چوب به دست‌های ورزیل» (۱۳۴۵)، «آوار بر سنگ» (۱۳۵۰) و «نمایش طولانی» (۱۳۵۶) اشاره کرد، گفت: نویسنده‌ «چوب به‌دست‌های ورزیل» غلامحسین ساعدی است. او در نمایش «چوب‌به‌دست‌های ورزیل»، نقش«مشهدی‌علی» و در نمایش‌ «آوار بر سنگ» که نویسنده‌ آن ایرج امامی است، نقش «مصلح» و در «نمایش طولانی» که نویسنده آن منوچهر رادین است، نقش‌های «شیخعلی شاعر و دشتبان» را بازی کرد.

این نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر یادآور شد: به‌یاد دارم در یکی از گفت‌وگوهایی که با زنده‌یاد مشایخی داشتم، به من گفت روح‌الله هر چه در زندگی دارم، از لطف خدا و بعد از مردم است که آن را کسب کرده‌ام. او بارها به این مسئله اشاره کرده که درس انسان بودن را از مردم فرا گرفته است. او به من گفت که همچنان شایق است که اگر فرصتی به‌دست آورد، همچون یک طلبه نوآموز، در محضر اساتیدی چون جناب آقای دکتر شفیعی کدکنی حاضر شود و از ایشان درس معرفت و انسان بودن را بیاموزد. او طلبه بودن برای یادگیری را مرهون از عشق و علاقه‌اش به دنیای نمایش می‌دانست که فرصت کشف‌وشهود برای ناشناخته‌ها را به او می‌داد و تا آخرین لحظه از عمر بابرکت خود، دست از یادگیری برنداشت.

جعفری با اشاره به اینکه زنده‌یاد مشایخی برای عباس جوانمرد در نمایش «آلونک» نقش «مش‌صمد» را بازی کرد، گفت: این نمایش در خرداد ۱۳۴۴ در فستیوال بین‌المللی تئاتر ملل در پاریس، در تئاتر سارا برنارد اجرا شد. گروه هنر ملی در این فستیوال، نمایش‌های «غروب در دیاری غریب»، «قصه‌ ماه پنهان» و «آلونک» را اجرا کرد. کارگردان این آثار ‌عباس جوانمرد بود. زنده‌یاد مشایخی با آن‌که در اجرای تهران همراه گروه هنر ملی نبود و در نمایش «آلونک» حضور نداشت، اما با تلاش زیاد و با تمرین‌های مستمری که پشت سر گذاشت، خود را به لحاظ آمادگی به سایر بازیگران نمایش رساند و رضایت خاطر جوانمرد را به‌دست آورد. در گفت‌وگوها و ملاقات‌هایی که در طی این سال‌ها با عباس جوانمرد داشتم، او یکی از دلایل درخشش زنده‌یاد جمشید مشایخی را در نمایش «آلونک»، اخلاق حرفه‌ای ایشان برمی‌شمرد که به نظم و انضباط در این حرفه اهمیت می‌داد و برای کاری که می‌کرد، وقت می‌گذاشت.

او با بیان اینکه «مشایخی برای پیش‌برد کار شخصی خود جلوی هیچ مدیر و مقامی سر خم نکرد و این نشان از شخصیت مستقل او دارد» گفت: زنده‌یاد مشایخی در این خصوص از زبان «کمال‌الملک» در فیلم زنده‌یاد علی حاتمی می‌گفت: «من خلاقم. بالاترین منصب را دارم. آرزو طلب نمی‌کنم. آرزو می‌سازم.»

جعفری با اشاره اینکه زنده‌یاد مشایخی برای زنده‌یاد حمید سمندریان نیز در دو نمایش به ایفای نقش پرداخته است، گفت: این نمایش‌ها عبارتند از «آندورا» نوشته ماکس فریش که در آن نقش «سرباز» را بازی کرده است. این نمایش در سال ۱۳۴۵ در انجمن فرهنگی ایران و امریکا اجرا شد. او همچنین در نمایش «مرده‌های بی‌کفن و دفن» نوشته‌ ژان پل سارتر که در آن نقش «لاندریو» را برعهده داشته، بازی کرده است. این نمایش در سال ۱۳۵۸ در تالار وحدت اجرا شد. نقش‌آفرینی زنده‌یاد مشایخی در هر دوی این نمایش‌ها ماندگار بوده و در اذهان باقی مانده است.

جعفری خاطرنشان کرد: او در سال ۱۳۴۶ برای بهرام بیضایی در نمایش «میراث»، نقش «بزرگ‌آقا» را بازی کرد. «میراث» و «ضیافت» دو نمایش تک‌پرده‌ای بودند که بیضایی آن‌ها را با هم در تالار ۲۵ شهریور اجرا کرد. این اولین تجربه بیضایی در عرصه کارگردانی نمایش صحنه‌ای بود که زنده‌یاد مشایخی با احساس رضایت از این همکاری، همیشه درباره آن صحبت می‌کرد و خوشحال بود که این فرصت را به‌دست آورده که با بیضایی کار کند.

این نویسنده و پژوهشگر یادآور شد: او در سال ۱۳۷۷ در نمایش «شب روی سنگفرش خیس» که زنده‌یاد اکبر رادی نویسنده آن است و هادی مرزبان آن را کارگردانی کرد، حضور پیدا کرد و نقش «دکتر مجلسی» را بازی کرد. به‌یاد دارم که این نمایش را دو بار در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر دیدم و در هر دو بار، زنده‌یاد مشایخی با تبحر از عهده‌ی اجرای نقشی که به آن محول شده بود، برآمد. در یکی از این دو اجرا آقای دکتر آریان‌پور هم آمده بودند. بعدها از او شنیدم که گفت ایشان را من دعوت کرده بودم، چون استادم بوده و برایم مهم بوده که نمایش را ببینند.

جعفری با بیان اینکه «زنده‌یاد مشایخی در بعد از انقلاب، به‌عنوان اولین رییس اداره‌ی تئاتر مشغول به کار در آن‌جا شد.» گفت: او این مسئولیت را پذیرفت که به هنرمندان خدمت کند و در این راه، گرفتار مصلحت‌اندیشی نشد. او با سانسور هنر، مخالف بود و معتقد بود که با سانسور، جامعه بااخلاق و بافضیلت نمی‌شود. او برای ترویج اخلاق در جامعه، راهکار داشت و خود به آن پایبند بود و این راهکار، ترویج افکار بزرگانی همچون فردوسی، حافظ، سعدی، عطار و... بود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز