خبرگزاری کار ایران

به بهانه ساخت مستند "راه طی شده" مطرح شد؛

روایت متفاوت ملاقلی‌پور از مهدی بازرگان/مبارزه مسلحانه در پیروزی انقلاب نقشی نداشت

روایت متفاوت ملاقلی‌پور از مهدی بازرگان/مبارزه مسلحانه در پیروزی انقلاب  نقشی نداشت
کد خبر : ۷۰۰۴۹۸

علی ملاقلی پور، کارگردان مستند "راه طی شده" می‌گوید: بازرگان در مبارزات هدف نداشت بلکه یک مدلی را دنبال می‌کرد و مدل او مدل فرانسوی بود. او یک شابلونی از انقلاب و رفتار فرانسوی را در دست داشت که آن را روی همه مسائل در ایران اصطلاحاً اسپری می‌کرد و البته نیتش خیر بود اما لزوماً محصولاتشان مفید نبود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، علی ملاقلی پور بعد از ساخت فیلم سینمایی قندون جهیزیه به سراغ یک موضوع بسیار جنجالی رفته است. او مستند سینمایی "راه طی شده" را درباره زندگی "مهدی بازرگان" نخست وزیر دولت موقت ساخت و با واکنش‌های مختلفی هم روبرو شد. می‌گوید: "ما با یک بازرگان در طول سال‌ها فعالیتش مواجه نبودیم و در عین حال از بازرگان فقط یک نمونه وجود دارد." درباره این مستند سینمایی با علی ملاقلی‌پور گفتگو کرده‌ایم.

شما در ابتدای فیلم تاکید می‌کنید که مرحوم رسول ملاقلی‌پور به شما به عنوان فرزندشان تاکید داشت که هیچ وقت وارد سیاست نشوید. پس چرا به‌رغم توصیه پدر وارد این حیطه شدید و چرا در میان رجال سیاسی؛ مهدی بازرگان را انتخاب کردید؟

به‌رغم نهی پدر اما من به مسائل سیاسی علاقه‌مند شدم و ابتدا با فیلم‌های سیاسی و بعد با مطالعه کتب سیاسی این مسیر را ادامه دادم. یکی از نکاتی که به خصوص در تاریخ معاصر سیاسی ایران برای من اهمیت داشت مسئله ترور و گروه‌هایی بود که با ترور و عملیات مسلحانه می‌خواستند به موفقیت برسند که در این میان سازمان مجاهدین خلق به عنوان یکی از خشن‌ترین گروه‌ها حضور پررنگی دارد. در یکی از مطالعاتی که داشتم کتابی از مهندس بازرگان به دستم رسید به نام «انقلاب ایران در دو حرکت» که با نگاه‌های رایج بسیار متفاوت بود. کتاب‌های بعدی مهندس بازرگان را نیز خواندم و متوجه شدم این کتاب‌ها دو ویژگی اساسی دارد؛ یکی اینکه در ذهن خواننده ایجاد سوالات بسیاری می‌کند و دوم آنکه خود کتاب پر از سوال است و حتی راجع‌ به نویسنده نیز سوالات بسیاری در ذهن خواننده ایجاد می‌شود.

برخی از کتاب‌های بازرگان در تضاد با هم هستند مثلاً وقتی کتاب اسلام مکتب مبارز و مولد را خواندم به این نتیجه رسیدم که این کتاب آنقدر بر جهاد بر علیه کافران براساس آیات قرآن تاکید دارد که اگر نام نویسنده را از ابتدای آن برداریم این تصور به وجود می‌آید که این کتاب را مثلاً فردی به نام سیدحسن نصرالله (رئیس حزب‌الله لبنان) نوشته است. چند سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، کتاب انقلاب ایران در دو حرکت منتشر می‌شود که در آن نظریاتی مطرح شد برخلاف کتاب دیگر بازرگان به نام اسلام مکتب مبارز و مولد. حتی در آن بر لزوم جهاد نکردن تاکید شده است و اینکه اسلام دین رحمت است.

همین تضادها مرا راغب کرد تا درباره مهندس بازرگان بیشتر بخوانم و متوجه شدم به‌رغم آنچه که در بین عموم مردم مطرح است و اینکه تصور می‌شود مهندس مهدی بازرگان به مسائل بسیار عمیق نگاه می‌کرده، چنین چیزی درست نیست و کتاب‌های ایشان کارکرد سندی و تاریخی ندارد بلکه در زمان خود کاربرد داشته یعنی مثلاً کتاب اسلام مکتب مبارز و مولد فقط در سال 41 اثرگذار بوده است و فقط یک سخنرانی تاکتیکی بوده که با هدف عضوپذیری از دانشجویان انجام شده و بعد تبدیل به یک کتاب شده است و بعد از آن مقطع نه تنها هیچ کتابی نزدیک به این کتاب از سوی مهندس بازرگان منتشر نمی‌شود بلکه حتی برخی آثار دیگر وی عکس این کتاب سخن گفته است.

با تعریفی که شما از روش مهدی بازرگان ارائه کردید چه تحلیلی را می‌توان برداشت کرد؟ آیا می‌توان گفت که مهدی بازرگان آنقدر زمان‌سنج و هوشمند بوده که می‌دانسته در زمان خود چه حرفی را به دانشجویان بزند تا آنها جذب شوند یا مهندس بازرگان عقیده ثابتی نداشته است؟

پاسخ یک کلمه‌ای این سوال این است که ما با یک بازرگان در طول سال‌های فعالیتش مواجه نبودیم و در عین حال از بازرگان فقط یک نمونه وجود دارد. برای شناخت دلایل عملکرد بازرگان در بزرگسالی باید ریشه کودکی او را بررسی کرد.

بازرگان از کودکی به دلیل جلسات قرآنی که در منزلشان برگزار می‌شد به ابوالحسن خان فروغی نزدیک بود و به نوعی تفسیر قرآن را از او یاد گرفت اما ابوالحسن خان فروغی هیچ علمی درباره زبان عربی، تاریخ اسلام، متخصص علوم دینی، علم تفسیر و مسائل از این دست نداشت. پدر بازرگان نیز تاجری بود که به خارج از کشور سفر می‌کرد و با کشورهای پیشرفته آن روز در تماس بود، بازرگان به توصیه پدرش به مدرسه‌ای رفت که ابوالحسن خان فروغی در آن علم الاشیاء و یا همان علوم تجربی امروز را تدریس می‌کرد و بازرگان به شدت تحت تاثیر ابوالحسن خان فروغی بود و حتی تفسیر قرآن را نیز از او یاد گرفت.

بخشی از جریان مهم روشنفکری معاصر مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و علی شریعتی تحت تاثیر افکار ابوالحسن خان فروغی بودند و وی تفسیر قرآن را با توجه به علم بیان می‌کرد. زمانی که بازرگان برای تحصیل علم به اروپا سفر می‌کند درباره اروپا شناخت دارد و این شناخت را نیز ابوالحسن خان فروغی به او داده است و او به بازرگان می‌گوید که پاریس خلاصه دنیای مدرن است و محمدعلی فروغی و خانواده ابوالحسن خان فروغی جزو همکلاسی‌ها و نزدیک‌ترین افراد به مهدی بازرگان هستند.

بازرگان زمانی که می‌خواهد به فرانسه برود از پدرش اجازه می‌خواهد تا با او به سفر برود و دلیلش این است که اگر اینجا بماند از نظر خودش دینش را از دست می‌دهد و اگر به فرانسه برود و دینش درست باشد به آن یقین پیدا می‌کند. این جمله و این حرف مختص به مهدی بازرگان نیست بلکه ریشه در اندیشه‌های مارتین لوتر کشیش پروتستان دارد و چنین عقایدی را ابوالحسن خان فروغی به او آموخته است و این پروتستانتیسم مسیحی نگاهی است که تا آخر عمر در مهدی بازرگان کاملاً نهادینه شده و ثابت است و روش رفتاری بازرگان ناشی از همین تفکر به نوعی اعتراض به دین سنتی است و مهدی بازرگان یک پروتستانتیسم اسلامی است و بازرگان تحت تاثیر فضایی رشد کرد و اندیشه‌هایش شکل گرفت که غرب و اروپا را قبله‌گاه می‌دانست.

البته نمی‌خواهیم بگوییم که بازرگان غرب‌گرا بود اما مانند بسیاری از افراد که عضو یک جریان یا یک حزب نیستند ولی حرف‌هایی را می‌زنند که منویات یک حزب است بازرگان نیز سخنانی که می‌گفت شبیه افکار ابوالحسن خان فروغی، مارتین لوتر و محمدعلی فروغی بود.

روایت متفاوت ملاقلی‌پور از مهدی بازرگان/مبارزه مسلحانه در پیروزی انقلاب  نقشی نداشت

آیا می‌توان گفت بازرگان یک شیعه‌ سفت و سخت بوده است؟

آن شیعه‌گری‌ که مورد نظر است و در جامعه وجود دارد مدنظر مهدی بازرگان نبوده و به نوعی بازرگان آن شیعه‌گری‌ که می‌گویند را نداشته است. اسلام و مسلمانیت مهدی بازرگان تحت تاثیر مسیحیت و پروتستانتیسم بوده است. مهدی بازرگان و آیت‌الله طالقانی از لحاظ دینی و نگاه به دین پیوندهایی با هم دارند و البته اختلافاتی نیز با هم داشتند. بازگشت به قرآن در نگاه هر دو نفر در اولویت اصلی است و بیشتر قرآن کریم را به عنوان منبع قرار می‌دهند و کمتر به حدیث و سیره توجه می‌کنند. چنین نگاهی ریشه در نگاهی است که پدر آیت‌الله طالقانی یعنی آیت‌الله ابوالحسن اعلایی طالقانی به دین داشته است.

 آیت‌الله طالقانی از آنجا که در حوزه‌های علمیه شیعه درس خوانده است گرایشات شیعه متفاوتی نسبت به بازرگان داشته است. بازرگان از سوی دیگر در کنار دوستانش همچون یدالله سحابی به مسائل سیاسی نیز کنجکاو بود و علی‌رغم اینکه رضا پهلوی در هنگام اعزام آنها به فرانسه برای تحصیل تاکید کرده بود که در مسائل سیاسی شرکت نکنند، وی در جلسات احزاب مختلف حضور پیدا می‌کرد و با دیدگاه‌های آنها آشنا می‌شد و نشریات آنها را کاملاً مطالعه می‌کرد و ترکیب این نگاه‌ها باعث می‌شود تا مهدی بازرگان تبدیل به یک فرد تاکتیکی شود و نگارش کتاب اسلام مکتب مبارز و مولد را با هدف جذب دانشجویان در دهه 40 می‌نویسد. پس بازرگان تلفیقی از روشنفکری دینی، سیاسی، مبارز است و نمی‌توان این مسائل را از هم تفکیک کرد.

زمانی که بازرگان همراه دوستانش به اروپا می‌رود و بازمی‌گردد یک مدینه فاضله‌ای را در ذهن داشته است و آن تبدیل ایران به اروپا و پیشرفت آن است. چنین نگاهی باعث می‌شود تا مثلاً طرح لوله‌کشی شهری آب تهران را اجرا کند و در بعد سیاسی نیز به سمت تغییر حکومت و سرنگونی شاه می‌رود. اما برای این سرنگونی باید حرکتی صورت داد و گروه‌های مختلف را جذب کرد. آیا رفتار بازرگان ناشی از این تاکتیک برای جذب نیرو بوده یا کسانی که به وی جذب می‌شدند علاقه‌مند به اصول او بودند؟

مهندس بازرگان هرگز موافق سرنگونی محمدرضا پهلوی و شاه نبود و این مسئله در اسناد نهضت آزادی نیز کاملاً وجود دارد. البته در نهضت آزادی انشعابات مختلفی وجود داشت اما آنچه درباره مهدی بازرگان قطعی است اینکه او قائل به سرنگونی محمدرضا پهلوی نبود. بازرگان در مبارزات هدف نداشت بلکه یک مدلی را دنبال می‌کرد و مدل او مدل فرانسوی بود. او یک شابلونی از انقلاب و رفتار فرانسوی را در دست داشت که آن را روی همه مسائل در ایران اصطلاحاً اسپری می‌کرد و البته نیتش خیر بود اما لزوماً محصولاتشان مفید نبود.

بزرگترین اشکال بازرگان این بود که در این تحولات، اسلام را نادیده می‌گرفت البته او به اسلام اعتقاد داشت اما در مکتب اسلام او؛ باور به غیب بسیار ضعیف است زیرا اسلام را به جای علوم دینی از راه فیزیک، شیمی و علوم  تجربی آموخته بود و نتیجه چنین برداشتی از اسلام این بود که دنیا امری منظم است و ما خود درباره همه مسائل تصمیم‌گیری می‌کنیم و البته این نظم شاید خالقی نیز داشته باشد و همین تاکید بر علم‌گرایی که ریشه در تفکر غربی داشت، بزرگترین پاشنه آشیل مهدی بازرگان بود.

 در فیلم تاکید زیادی شده که سازمان مجاهدین خلق و مبارزات مسلحانه به نوعی ریشه در تفکر مهدی بازرگان دارد و حتی اعلام می‌کنید در زندان برای اولین بار دوستان مهدی بازرگان به حنیف‌نژاد پیشنهاد دادند که وارد فاز مسلحانه علیه رژیم پهلوی بشود.

شیوه فکرکردن مهدی بازرگان که از علم‌گرایی صرف می‌آمد و معتقد بود که ما خودمان باید نظم را برقرار کنیم، در حنیف‌نژاد نیز به وجود می‌آید و او به بازرگان می‌گوید که براساس این شیوه، تفکر آن شکل از مبارزه که امروز در دنیا پیروز شده، مبارزاتی کمونیستی و مارکسیستی است و پیروزی چگوارا و مبارزات الجزایر و چین، شوروی نشانه موفقیت آمیز بودن چنین روشی است اما بازرگان با این نگاه مخالفت دارد زیرا خود را لیبرال می‌داند. به همین دلیل وقتی حنیف‌نژاد از زندان آزاد می‌شود فقط سال‌های ابتدایی به ملاقات بازرگان و طالقانی می‌آید و تا هفت سال دیگر به ملاقات آنها نمی‌آید. هرچند این اصل علم می‌تواند راهگشای همه مسائل باشد، تفکری بود که بازرگان در دوستان حنیف‌نژاد و سازمان مجاهدین خلق گسترش داد و کتاب‌های بازرگان همچون عشق و پرستش و راه طی شده ازجمله آثاری است که به عنوان کتاب‌های سازمانی در مجاهدین خلق خوانده می‌شد و محمدمهدی جعفری می‌گوید که بدیع‌زادگان و حنیف‌نژاد بیش از 19 بار کتاب راه طی شده را خوانده‌اند و سعید محسن بی‌اغراق 100 بار این کتاب را خوانده است. در حالی که کتاب راه طی شده کتاب بسیار سختی است.

 ذهن علمی از تفکر صفر و یک طرفداری می‌کند یعنی معتقد است یک مسئله‌ای یا کاملاً درست است یا کاملاً غلط. آیا چنین ذهنی در فضای سیاسی دچار دگماتیسم نمی‌شود؟

 اگر شما تفکر چپ داشته باشید این مسئله درست است اما اگر ذهن شما لیبرال باشد مانند بازرگان می‌توانید جمع ضدین داشته باشید. به همین دلیل کتاب‌های بازرگان به شدت با هم تفاوت دارد و حتی یک کتاب، کتاب دیگری را رد می‌کند.

روایت متفاوت ملاقلی‌پور از مهدی بازرگان/مبارزه مسلحانه در پیروزی انقلاب  نقشی نداشت

فارغ از نوع نگاهی که گروه حنیف‌نژاد، بدیع‌زادگان، سازمان مجاهدین خلق به دین و کشور داشتند عملیات‌هایی را در راستای اهداف مهدی بازرگان و سرنگونی حکومت پهلوی انجام دادند که به نظر می‌رسد در پیروزی انقلاب هم تا حدودی نقش داشته است؟

واقعیت این است که عملیات‌های مسلحانه هرگز کمکی به حرکت دادن مردم و در نتیجه پیروزی انقلاب و رسیدن به اهداف انجام نداده است. تمام گروه‌های مسلح دچار مشکل ضرورت‌شناسی بودند و حتی این ضرورت‌شناسی از شناخت آیات نیز نشات می‌گیرد و البته این تحلیل من مبتنی بر نگاهی است که امام خمینی به انقلاب اسلامی داشته است به همین دلیل امروز بخشی زیادی از اصولگرایان با فیلم راه‌ طی شده مخالف هستند زیرا همچنان طرفدار مشی فدائیان اسلام با همان شیوه قبل از انقلاب هستند.

این گروه‌ها در قبل از انقلاب در شرایط انقلابی احساس جهاد کردند و در بعد از انقلاب و در زمان جنگ که در شرایط جهادی احساس می‌کردند که باید انقلاب دیگری صورت بدهند. اکثر این گروه‌ها همچون چریک‌های فدایی، پیکار دنبال انقلاب دوم بودند البته تعدادی از گروه‌های فدائیان همچون شهید مجتبی هاشمی، محسن رضایی، شمخانی، گروه منصورون، شهید جهان‌آرا و کسانی که با چمران همراه می‌شوند تحت تاثیر تفکر امام خمینی قرار می‌گیرند و راه خود را جدا می‌کنند و معتقدند امروز ما باید به سمت دفاع از کشور و جهاد حرکت کنیم. زیرا پایگاه آنها اسلام بوده و معتقد بودند که امام خمینی، اسلام را از همه بیشتر می‌شناسد. البته گروهی دیگر نیز معتقد بودند که تفکر امام خمینی در آگاهی بخشی به جامعه و حرکت از بطن جامعه غلط است و آنچه که فدائیان اسلام و نواب صفوی می‌گوید درست است. افرادی همچون مهدی هاشمی داماد آیت‌الله منتظری و محمد منتظری فرزند ایشان اینگونه بودند.

چنین تفکری حتی به این نتیجه رسید که قزافی نیز عملکرد درستی دارد. هرچند بعداً ماهیت آنها مشخص شد و شهید محمد منتظری به عنوان حر انقلاب تغییر روش داد و از شهید بهشتی عذرخواهی کرد و در انفجار حزب جمهوری اسلامی شهید شد. اینکه مبارزه مسلحانه حلال است یا حرام است برعهده ما نیست بلکه مرجع زمان باید آن را تشخیص بدهد.اما آنچه که از مطالعه تاریخ درباره مبارزه مسلحانه متوجه می‌شویم این است که مبارزات مسلحانه هرگز منجر به انقلاب نمی‌شود و انقلاب درونی با مبارزه مسلحانه رخ نمی‌دهد و من در فیلم راه طی شده نگفتم که مبارزه مسلحانه حرام است بلکه تاکید کردم که مبارزه مسلحانه در پیروزی انقلاب رویکرد و کارکردی ندارد. مبارزه مسلحانه به جز حذف فیزیکی هیچ سودی برای جامعه ندارد. تفکر نواب صفوی حتی در زمان خودش نیز دوام زیادی نداشت اما تفکر شخصیتی مانند امام خمینی چه در زمان حیات و چه بعد از رحلت نیز همچنان دوام دارد زیرا تفکر امام خمینی بر سیره رسول‌الله و پیامبر گرامی اسلام بنیان نهاده شده که آن استفاده از کتاب و نفوذ در قلب‌ها است.

گروهی معتقدند که یکی از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی پذیرش آرای بنیانگذاران انقلاب از سوی جامعه جهانی بود و حضور افرادی همچون ابراهیم یزدی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی در کمیته انقلاب و در کنار امام خمینی باعث شد تا این سخنان و افکار به شکلی به جامعه جهانی منتقل شود که موضع‌گیری علیه انقلاب اسلامی ایران وجود نداشته باشد ولی بعد از پیروزی انقلاب این افراد کنار گذاشته شدند.

چنین مسئله‌ای اصلاً صحت ندارد زیرا علاوه بر افرادی که شما نام بردید شخصیت‌های دیگری همچون شهید مطهری، شهید بهشتی در کنار امام حضور داشتند که هم جهان را می‌شناختند و هم از اسلام آگاهی داشتند. البته زحمات افرادی همچون بازرگان و ابراهیم یزدی را نمی‌توان انکار کرد اما مدل مبارزاتی امام با نهضت آزادی تفاوت داشت.

نهضت آزادی قائل به مبارزه از راه پارلمانی و مسلحانه بود هرچند به ظاهر این دو دیدگاه را از هم جدا می‌کرد اما شخصیت‌هایی همچون محمدمهدی جعفری و توسلی مرکز ثقل این دو روش هستند و توسلی در کنار شهید رجائی رابط سازمان حزب نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق بودند با این تفاوت که شهید رجائی در داخل زندان از این کار انصراف می‌دهد و جدا می‌شود و بعد رجائی حتی از نهضت آزادی نیز جدا می‌شود.

این دو روش یعنی مبارزه مسلحانه و پارلمانی به هیچ عنوان با روش امام خمینی همخوانی نداشته است زیرا این روش که گروه‌هایی همچون فدائیان خلق نیز در آن حضور داشتند معتقد به انقلاب به شیوه کوبا بودند و می‌خواستند این روش را در ایران پیاده کنند. طبیعی است که چنین نگاه‌هایی با انقلاب از نگاه امام خمینی که متکی بر حرکت مردم بود تطبیق ندارد.

در نگاه مبارزه چریکی، چریک چرخ کوچک است که به حرکت درمی‌آید و مبارزه را آغاز می‌کند تا چرخ بزرگ که همان مردم است را به حرکت در بیاورد. اما وقتی به عملکرد این گروه‌ها در ایران نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که هیچکدام از این حرکت‌ها جامعه ایران را وادار به تکاپو و حرکت نمی‌کند بلکه همه آنها توسط نیروهای شاه بازداشت می‌شوند و در زندان می افتند و زمانی که انقلاب اسلامی با شیوه و روش امام خمینی پیروز می‌شود، این مردم هستند که آنها را از زندان آزاد می‌کنند.

در شیوه پارلمانی نیز بازرگان معتقد به این بود که ما باید مجلسی تشکیل بدهیم و به صورت قانونی شاه را برکنار کنیم در حالی که امام خمینی با این روش به دلیل طولانی مدت بودن مخالف بود و می‌گفت مردم باید تصمیم بگیرند که شاه بماند یا برود. از سوی دیگر امام تاریخ مبارزات به خصوص مبارزات ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد را بهتر از اعضای نهضت آزادی می‌دانست و معتقد بود اگر در روند انقلاب و مبارزات کمی تعلل شود شخص شاه به واسطه طرفدارانی که دارد دوباره کودتا می‌کند و انقلاب شکست خواهد خورد.

 با تحلیل شما چرا به محض آنکه انقلاب اسلامی پیروز می‌شود اولین دولتی که بر سر کار می‌آید دولت مهدی بازرگان است و زمام امور به دستور امام خمینی به او داده می‌شود.

 مدل فکری حکومتی که در شورای انقلاب برای آن برنامه‌ریزی شده بود؛ مدل جمهوری که تحت تاثیر تفکرات آیت‌الله مدرس بود؛ شکل گرفت یعنی جمهوری‌ای که مجلس آن نیز مردمی باشد و امام خمینی نیز به دنبال قوانین اسلامی است. در مدل فکری امام کار اجرایی از تخصص روحانیت خارج است و امام معتقد بود که روحانیت نباید در امور اجرایی دخالت کند مگر به اضطرار و افرادی همچون شهید بهشتی نیز به این مسئله معتقد بودند.

در اوایل انقلاب از زمان دولت موقت تا زمان ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای علی‌رغم اختلافاتی که امام خمینی با روسای جمهور داشت اما معتقدیم که کار اجرایی امری تخصصی است و روحانیون دراین امر تخصص ندارند و حتی در زمان ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای که به تشخیص امام و به اضطرار انتخاب شدند بازهم تاکید امام بر حمایت از میرحسین موسوی به عنوان متخصص و نخست وزیر است. مهدی بازرگان از نظر امام سابقه اجرایی داشته و دارای تخصص بوده همچنین در بحث مبارزه با شاه نیز دارای سوابقی بوده است و قرار بوده است بازرگان زیر نظر شورای انقلاب فعالیت کند و در آن مقطع علی‌رغم همه اختلافات تلاش شده که بر تفاهم‌ها تاکید شود. از ابتدا نیز مهدی بازرگان می‌دانست که دولت موقت است.

چرا در ادامه پیروزی انقلاب اسلامی مهدی بازرگان و تیم وی و بسیاری از افراد از ساختار اجرایی کنار گذاشته می شود؟ آیا دلیل این امر عملکرد خود آنها بوده یا تمامیت‌خواهی گروه‌های دیگر؟

 پیش از آن که مهدی بازرگان توسط انتخابات یا رای برکنار شود بعد از پایان فعالیت وی در دولت موقت احزاب و گروه‌ها نامزدهای خود را معرفی می کردند اما در رای‌گیری داخلی نهضت آزادی مهدی بازرگان رای نمی‌آورد و این اتفاق در سال 58 رخ می‌دهد و دلیل عدم اقبال به بازرگان به این علت بود که دیدگاه‌ها و روحیات او مطابق با شرایط روز جامعه نبود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی افرادی که در این انقلاب حتی نقش کوچکی داشتند به سمت‌هایی رسیدند که شاید بسیار بیشتری از زحمتی بود که کشیدند و یا حتی برای آن سمت بزرگ بودند مانند قطب‌زاده که رییس صداوسیما بود و در هواپیما در کنار امام بود اما وقتی برای ریاست جمهوری کاندیدا می‌شود و رای نمی‌آورد به فکر کودتا می‌افتد و به همین دلیل نیز محاکمه و بازداشت می‌شود سایر افراد نیز اگر از کاروان اجرایی انقلاب و نظام؛ پیاده می‌شوند به دلیل عملکرد خود آنهاست وگرنه دیانت شخصی افرادی همچون مهدی بازرگان علیرغم اشتباهاتی که در اعتقادات داشتند، مورد تایید حضرت امام بود هرچند آنها بعد با نامه‌ای که پیرامون جنگ تحمیلی و لایحه قصاص صادر کردند، کمی از جامعه آن روز فاصله گرفتند و نشان دادند که جامعه روز را نمی‌شناسند.

گفتگو: علی زادمهر، مجتبی اسکندری

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز