مشاور و طراح موزه لوور ابوظبی:
چرا کاخ شمس موزه مد و لباس نشد/وضعیت نمایش آثار در موزه ایران باستان رقتانگیز است/ماجرای حضور برند دیور در ایران
درحالی که قرار بود کاخ شمس تبدیل به موزه تاریخ مد و لباس شود اما این امر محقق نشد. محمدرضا موحدی با انتقاد از عملکرد تمامی موزههای ایران، نمایش آثار در آنها را رقتانگیز دانسته و میگوید: موزه رضا عباسی اصلاً خوب نیست. موزه هنرهای معاصر تهران یکی از بلاتکلیفیترین موزههای فعلی است و موزه ایران باستان ایجاد دافعه میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، محمدرضا موحدی (مشاور و طراح یکی از بخشهای موزه لوور ابوظبی) در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کرد سپس تحصیلات خود را در رشته طراحی جزییات معماری، نمایشگاه گردانی، مدیریت هنری، طراحی داخلی و نمایشگاه، طراحی تخصصی سیستمهای روشنایی، صوتی، تصویری و آکوستیک به پایان رساند. او علاوه بر همکاری با طراحان برجسته اروپایی، به عنوان طراح و مدیر هنری در پروژههای متعدد استودیو DiMatti فعالیت داشت. این استودیو در سال ۲۰۰۸ در میلان ایتالیا تاسیس شد و اکنون با سازماندهی حرفهای در کشورهای ایران، ایتالیا و آلمان فعالیت خود را در قالب مجموعهای از خدمات مشاوره، طراحی و مدیریت هنری در زمینه پروژههای معماری، فرهنگی و هنری را به صورت تخصصی و با بهرهگیری از اعضا و همچنین همکاری با مجموعههای دیگر ارائه میدهد.
همکاری با یکی از معماران برجسته مانند Michele De Lucchi آغازگر راه حضور موحدی در عرصه طراحی پروژههای بزرگتر در عرصه موزهها و گالریهای هنری بود. چنانکه در پروژههایی مانند موزه هنرهای معاصر، چهلمین سالگرد موزه فرش، طراحی نورپردازی موزه لوور ابوظبی حضور داشت و نماد موزه کیش، گالریهای آن، رف، کاف، طراحان آزاد و... را به انجام رساند. موحدی؛ در اوایل آغاز همکاری با کمپانیهای مختلفٰ استودیوی شخصی خود را راهاندازی کرد و در کنار کارهای روزمره، به عنوان طراح و تهیهکننده طراحی فعالیت و سعی کرد پروژههایی که انتخاب میکند تجربیتر باشد. در ادامه گفتگوی ایلنا را با محمدرضا موحدی میخوانید.
از چه زمانی و چگونه کار خود را درخصوص طراحی موزههای مختلف در عرصه بینالملل آغاز کردید؟
در سال ۲۰۰۸ بود که با یکی از معماران برجسته مانند Michele De Lucchi آشنا شدم. کار کردن با کمپانی ایتالیایی Artemide مسیر زندگی مرا تغییر داد. به واسطه این فعالیت به اروپا رفتم و در رشته هنر تحصیل کردم. دلوکی یکی از دوستان هانس هولاین (طراح موزه آبگینه تهران) نیز بود و در جنبشهایی که در آن زمان رقم خورد با او همکاری داشت. مهمترین این جنبشها ممفیس بود که در سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در حوزه طراحی اتفاق افتاد و رویکردها را تغییر داد. آنچه اکنون به عنوان طراحی ایتالیا میشناسیم، ثمره این جنبش است.
از آنجا که دلوکی موزههای متعددی را در اروپا طراحی میکرد سبب شد تا در طراحی موزههای مختلف با او همراه باشم. پروژه موزه Berlin’s Neues Museum یکی از مهمترین پروژهها بود که معمار انگلیسی به نام دیوید چیپرفیلد و د لوکی طراح پروژه بودند. درواقع، تبدیل این ساختمان سوخته که از زمان جنگ جهانی دوم باقی مانده بود به موزه کار دشواری بود که با این وجود تبدیل ساختارهای داخلی این ساختمان به کاربری یک موزه توسط بلوچی طراحی شد. این امر جزئیترین اتفاقات ممکن ازجمله فوندانسیون، نورپردازی، شکل نمایش آثار و... را دربرمیگرفت.
منظورم از طراحی، تبدیل ساختمانها به موزه است به این معنا که ساختمان از قبل وجود دارد ولی میخواهیم آن را تبدیل به موزه کنیم از این رو با طراحی و در نظر گرفتن مسائل خاص، یک ساختمان را که از قبل برای موزه شدن طراحی نشدهاست، تبدیل به موزه میکنیم.
پس از آن پروژه برای کار در موزه فرش از من نیز دعوت شد. وظیفه من این بود که روش نشان دادن فرش در فرهنگهای مختلف که شامل سه کشور آذربایجان ایران و ترکیه میشود را انجام دهم.
آخرین پروژهای که در برلین کار کردم برای استودیوZK/U و پروژهای به نام خیابان انقلاب بود. پروژه کانسپچوال (مفهومی) در گالری عجیب که از جهات مختلف به خیابان انقلاب میپرداخت. با این کمپانی کارهای دیگری نیز در ایران انجام دادیم که یکی از آنها Made For Milions بود که سال گذشته در تهران اجرا شد.
از پروژه تبدیل کاخ شمس به موزه لباس برایمان بگویید. این پروژه چگونه پیش رفت و نتیجه آن چه شد؟
طی سالهایی که در ایران بودم یکبار برای تبدیل کاخ شمس به موزه لباس از من دعوت شد تا طراحی این کار را برعهده بگیرم. طراحی این پروژه حدود یک سال و نیم به طول انجامید و دلوکی نیز در این خصوص به من کمک کرد. از آنجایی که دلوکی از دو سال پیش از آن در ایران بود و از نزدیک با کاخ سعد آباد آشنا شد و علاقه خاصی به آن پیدا کرده بود از این رو بسیار راغب بود در این پروژه با من همکاری داشته باشد.
هرچند کاخ شمس به لحاظ معماری و عملکرد یکی از بدترین ساختمانهای مجموعه کاخ سعدآباد محسوب میشود، با این وجود موزه را طراحی کردیم. این پروژه نه تنها در راستای تبدیل ساختمان کاخ شمس به یک موزه بود بلکه باید آثاری که قرار بود در موزه به نمایش گذاشته شود را نیز جمع آوری میکردیم چراکه بسیاری از آثار که در زمره تاریخ مد ایران قرار میگرفت دارای تاریخهای معتبر نبود. موزه لباس را در قالب گالری موقت و گالری دائم طراحی کردیم اما در نهایت با مسائل و مشکلاتی که مسئولان پیش پای ما گذاشتند این موزه در قالب موزه تاریخ مد و لباس ایران افتتاح نشد.
بیش از یک سال و نیم زمان برای طراحی پروژه موزه لباس صرف کردید؛ چرا در نهایت شاهد افتتاح این موزه نبودیم؟
با وجود آنکه در مرحله نخست تصویبات اولیه برای تبدیل کاخ شمس به موزه لباس و برخی اصلاحات معماری برای تبدیل این ساختمان به موزه انجام شد، در خلال این مهم، با من تماس گرفتند و گفتند قبل از آنکه این کاخ تبدیل به موزه شود قصد دارند تا نمایشگاهی از آثار برگزار کنند.
این درحالیست که به این نکته توجه نداشتند که نمایش یک اثر با قرار گرفتن آن در موزه متفاوت است و نمایش آثار در قالبهای استاندارد، کاری بسیار دشوار است چراکه در حوزه لباس با مشاورههایی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که نمیتوان بیش از پنج لباس را برای نمایش بگذاریم چون چشم مخاطب گنجایش دیدن بیش از ۵ نوع و مدل لباس را در یک مجموعه ندارد و بقیه آثار برای او تکراری خواهد شد.
در واقع یکی از مشکلاتی که موزههای ایران دارند به دلیل همین تنوع و تعدد آثار است که ممکن است در بدو ورود در ذوق مخاطب بزند چراکه چشم او از رنگها و فرمهای مختلف اشباع میشود. فرم نمایش آثار یکی از پیچیدهترین موارد در طراحی موزههاست. صرف قرار گرفتن آثار در یک مکان و تبدیل آن موزه به مکانی که بتواند مخاطب را جذب کند کافی نیست. باید به نکات پیچیدهتر در حوزه طراحی موزه توجه شود. حتی اکنون نیز هر شش ماه یک بار با من تماس میگیرند تا پروژه موزه را از سر بگیرم اما با توجه به اتفاقاتی که افتاد، دیگر تمایلی به این امر ندارم.
اگر موزه مد و لباس ایرانی فعالیت خود را آغاز کند میتوانیم نکات و موضوعات بسیار مهمی را مطرح کنیم چراکه در خلال پژوهشهای خود با پژوهشگر انگلیسی به نام جنیفر اسکارس آشنا شدم که مدیر بخش خاورمیانه موزه ملی اسکاتلند است. شاید به جرات بتوان گفت بهترین پژوهشهایی که در خصوص تاریخ مدیران وجود دارد توسط جنیفر اسکارس انجام شده است. البته خود من نیز با توجه به آنکه اطلاعات لازم را در اختیار نداشتم ناچار به انجام پژوهش و تحقیقات گسترده در این خصوص شدم. در حال حاضر میتوانم بگویم مقاله ۷۰۰ صفحهای در خصوص تاریخ مد و لباس ایران در اختیار دارم.
به عقیده جنیفر اسکارس، شروع مد در ایران در دوره ناصرالدین شاه و زمانی کلید خورد که دختر ناصرالدین شاه از او خواست تا مدهای جدید را اجرایی کند. این امر از حرمسرای ناصرالدین شاه آغاز شد و کم کم به سطح جامعه رسید.
سالهایی که برای طراحی موزه لباس در کاخ شمس تحقیق میکردید با چه موضوعات جالبی برخورد داشتید؟
پروژهای که در بنیاد فرح با همکاری کیوان خسروانی آغاز شده بود منجر به تولید برخی پارچههای خاص شد. برخی از این پارچهها توسط مهتاب نوروزی سوزندوزی و تکمیل شد سپس برای برش و دوخته شدن به استودیو سن لورن فرانسه فرستاده میشد. در آنجا؛ فارغ از آنکه این پارچهها قرار است تبدیل به لباس شود و توسط چه کسی پوشیده شود بسیاری از این تکنیکها مورد بررسی قرار میگرفت که میتواند بخشی از تاریخ مد و لباس ایران را شکل دهد. این امر درخصوص برند دیور(Dior) نیز صدق میکرد. از این رو بر آن شدم تا با مسئولان برند دیور صحبت کنم و با آتلیه دیور و سن لورن نیز تعامل برقرار کردم تا بتوانند برخی از اطلاعات مورد نیاز را در اختیارمان قرار دهند. قرار بود بتوانیم روی کردی از تاریخچه مد و لباس در ایران را به نمایش بگذاریم. حتا طی این تحقیقات متوجه شدم در سال ۱۳۴۷ شاهد برگزاری فشن شو در ایران بودیم.
البته قرار بود در نمایشگاه موقت به حوزه مد و لباس، بعد از انقلاب نیز بپردازیم. حتا با آقای هاشمی رفسنجانی نیز صحبتهایی داشتیم و قرار بود لباسی را که در اولین روز مجلس خبرگان به تن کرده بود برای نمایش در این نمایشگاه در اختیار ما قرار دهند. اصغر فرهادی نیز قرار بود شال معروف خود را که در فستیوالها استفاده میکرد به این نمایشگاه بدهد اما در نهایت هیچ کدام از توافقات به مرحله اجرا نرسید و این موزه شکل نگرفت.
از موزه فرش و چگونگی همکاریتان با آنها بگویید.
سال گذشته، چهلمین سالگرد موزه فرش را برگزار کردیم و این آغازی شد تا بدانم در موزههای ایران چگونه میتوان کارها را منطقیتر پیش برد. در این نمایشگاه، برای اولین بار ۴۰ فرش به نمایش درآمد که تاکنون دیده نشده بودند.
برگزاری نمایش «چهل اثر» که به نمایش چهل فرش شاخص دوره صفویه از گنجینههای موزه فرش ایران و موزه ملی اختصاص داشت در کنار نمایش چهل فرش شاخص از مهمترین طراح فرش دوره معاصر، فرصتی بود که تا سیر تحولات فرش از نگاهی دیگر بررسی و امکان ارزیابی دقیقتری در این خصوص فراهم شود.
در کنار این نمایشگاه، نمایش فیلم «فرش ایرانی» شامل مجموعهای از ساختههای فیلمسازان شاخص معاصر در رابطه با فرش و نقد و بررسی آن، برگزاری سمیناری با موضوع معماری ساختمان موزه فرش در کنار برگزاری نشستها و کارگاههای علمی مختلف با حضور چهرههای متخصص در این حوزه، از دیگر برنامههای چهلمین سالگرد تاسیس موزه فرش ایران بود.
امروزه جوامع با تغییرات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متعددی مواجه شده که سبب یک تحول بنیادین در ساختارهای اجتماعی شده است. ترکیب تبعات اقتصادی جهانی شدن از یک سو با میل به فردگرایی افراطی از سوی دیگر و تصویرسازی دوباره حوزه عمومی با کمک شبکههای اجتماعی تنها برخی از تحولاتی هستند که به شکلی برگشتناپذیر ساختارهای اجتماعی و رفتارها را در ده سال گذشته تغییر دادهاند. از این رو در کنار جنبهها و ارزشهای هنری ساختارهای عمومی فرهنگی و هنری که موزهها یکی از ارکان اصلی آن به شمار میروند، مسئولیت اجتماعی این اماکن و فضاها از اصلیترین اهداف تاسیس و توسعه آنها است. اما امروزه موزهها چگونه به تغییرات اجتماعی واکنش نشان میدهند؟ موزهها چه روشها و ابزارهایی را برای پاسخ و یا حتی نفوذ در باز آرایی واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی مورد استفاده قرار میدهند؟ چگونه ما ارزشهای هنری را در جامعهای که واژه "طراحی و هنر" تقریبا به هر چیزی اطلاق میگردد، انتقال میدهیم؟ ضرورت اختصاص فضاهایی برای نمایش آثار هنری در قالب موزه و تخصیص بودجههای کلان به آنها در کنار هزینههای نگهداری بالا چیست؟ تغییرات دائم در رویکرد هنرمندان که متاثر از تغییرات اجتماعی و فرهنگی است چگونه در ساختار اداره و بهرهبرداری از موزهها تاثیر میگذارد؟ با چه روشهایی موزهها در دوره گسترش روزافزون گالریها به حیات فرهنگی، هنری و اجتماعی خود ادامه میدهند؟ مشکلات تامین هزینههای نگهداری و بهرهبرداری از موزهها را با چه روشهایی میتوان مرتفع نمود که امکان توسعه آنها فراهم گردد؟ چرا موزهها در سبد فرهنگی بخش قابل توجهی از اقشار جامعه هیچ گونه جایگاهی ندارند و بسیاری از آنها حتی یکبار هم توسط ایشان مورد بازدید قرار نمیگیرند؟.. سوالاتی از این دست نه تنها چالش روزمره موزهها در کشورهای در حال توسعه بوده بلکه در کشورهای پیشرفته نیز ذهن مدیران و کارشناسان فرهنگی و هنری را به خود مشغول داشته است. از این رو دیگر همچون گذشته نمیتوان موزهها را صرفا فضاهایی برای جمع آوری آثار هنری دانست بلکه تغییرات متعدد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ضرورت تغییر رویکرد به موزهها و پذیرش مسئولیت اجتماعی آنها را بیش از پیش روشن میسازد. این امر نیازمند اصلاحات اساسی در ساختار موزهها است؛ از ساختارهای اقتصادی گرفته تا روشهای بهرهبرداری و رویکردهای مربوط به مدیریت هنری، امروزه موزههای به محل هایی Multi-Functional تبدیل شدهاند که با تعیین خط مشیهای مشخص در بازههای زمانی مختلف و در حوزههای مرتبط با موضوع آن، طیف وسیعتری از افراد جامعه رو به خود جلب کرده و حیات فرهنگی و هنری حاصل از این روش، دستیابی به اهداف بزرگتری را در عرصههای فرهنگی، هنری و اجتماعی (که همانا ضرورت تاسیس موزهها است) مهیا نموده است.
با سپری شدن چهل سال از تاسیس موزه فرش تهران که چه به لحاظ برخورداری از یکی از شاخصترین نمادهای معماری دوره مدرنیزاسیون و چه به لحاظ میزبانی از ارزشمندترین کلکسیون فرش جهان از اهمیت فرهنگی-هنری بسیاری برخوردار است، ضرورت اعمال اصلاحات فوق بیش از هر زمان دیگری حس میشد. با بهانه قرار دادن این مناسبت تلاش شد تا با برگزاری برنامههای مختلف، میزان تاثیر گذاری موزه فرش در رویدادهای مختلف فرهنگی-هنری بیش از پیش مشخص شود تا راه را برای جلب توجه درخور به توسعه و انجام اصلاحات آن فراهم سازد.
در عرصه بینالملل چه نکات خاصی در ساخت یک موزه به صورت استاندارد مد نظر قرار میگیرد؟ آیا موزههای ایران دارای استانداردهای بینالمللی هستند؟
بیتعارف میتوانم بگویم موزههای ایران بیهدف ساخته میشوند. صرف آنکه ساختمانی برای نمایش چندین شی در اختیار داشته باشیم کافی نیست. توجه به این مهم یکی از اولیهترین مواردی است که برای کارکرد موزه باید در نظر گرفته شود.
معمولا موزهها از چند بخش تشکیل میشوند؛ گاهی ممکن است اشیایی را بخواهیم به صورت دائم به نمایش بگذاریم که در این خصوص نحوه نمایش این اشیا بسیار اهمیت دارد. موزهها در دنیا پویا و دائم در حال جمعآوری آثار مختلف هستند. جمع آوری، نگهداری، نمایش و ترویج ازجمله فعالیتهایی است که موزههای دنیا به آن میپردازند از این رو باید برنامهای خاص برای نمایش آنچه که به مجموعه موزه اضافه میشود، در نظر داشت. نیاز است تا اهداف بلندمدت و برنامهریزیهای بلندمدت برای کارکرد موزهها در نظر گرفته شود. به طور مثال؛ وقتی موزهای تحت عنوان موزه آبگینه فعال است باید بدانیم هدف این موزه چیست آیا قرار است تاریخچه آبگینه در ایران را به نمایش بگذارد؟ اگر چنین هدفی را در ذهن داشته باشیم باید نمایش آثار و فعالیتهای این موزه به گونهای رقم بخورد که بتواند یک پژوهشگر را حتی طی ۲۰ سال راضی نگاه دارد و او را همچنان برای بازدید از این موزه ترغیب کند. این درحالی است که موزه آبگینه بیشتر به دلیل آن که در خانه قوام السلطنه واقع شده است و دارای معماری و فضای خاص است مورد توجه قرار میگیرد نه به دلیل آثاری که در آن به نمایش گذاشته شده. چراکه از میان بیش از دو هزار اثری که در گنجینه این موزه وجود دارد فقط حدود ۷۰۰ اثر به نمایش گذاشته شده؛ این در حالی است که باید طی سالهای گذشته این آثار به صورت دورهای معرض نمایش قرار میگرفت.
یکی از مشکلات و مسائلی که در ایران با آن روبرو هستیم این است که گاها، در زمانهای خاص برخی بودجههای خاص به موضوعات خاص اختصاص داده میشود، بنابراین مسئولان به جای آنکه با برنامه و با هدف پیش روند ترجیح میدهند از آن بودجه در آن بخش استفاده کنند. به نظر شما این طریق استفاده از بودجه در ساخت و تجهیز موزهها کار درستی است یا راهکار دیگری نیز میتوان ارائه داد؟
نباید فراموش کرد که اگر برنامه داشته باشیم حتی ممکن است تحقق برخی از این برنامهها نیازمند بودجه نباشد. گاهی میتوان با همان بودجه و حتی ایجاد درآمدزایی برای موزه اهداف را محقق کرد. این در حالی است که در ایران رویکرد درستی به اداره موزهها نداریم. موزهها در ایران کالای تزئینی هستند و به آنها افتخار میکنیم. البته زمانی که از موزهای به نام موزه ایران باستان صحبت به میان میآید و به آن پز میدهیم این مهم را فراموش میکنیم که وقتی وارد آن میشویم با وضعیتی رقت انگیز در نمایش آثار روبرو میشویم. موزه ایران باستان یکی از مهمترین موزههایی است که روند تمدن بشری را به نمایش میگذارد اما نحوه نمایش آثار در این موزه بیش از آنکه بتواند مخاطب را جذب کند در او دافعه ایجاد میکند چراکه شاهد تعداد زیادی از ویترینها و آثار در فضایی محدود هستیم که بدون هیچ هدفی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
در طراحی نمایش آثار موزه ملی باید نیاز مخاطبان نیز مورد توجه قرار گیرد چراکه قطعاً نگاه مخاطب عادی به آثار موزه ملی با نگاه یک پژوهشگر متفاوت است باید بتوانیم خوراک لازم برای مخاطبهای مختلف را در مجموعهای که نام موزه ملی را بر خود دارد فراهم کنیم. طراحی یک موزه باید به گونهای باشد تا بازدیدکننده هنگام خروج از آن بتواند تصویری از آنچه در موزه دیده است در ذهن خود ترسیم کند.
کدامیک از موزههای ایران چنین امری را محقق میکند؟
هیچکدام. موزه رضا عباسی که اصلاً خوب نیست. موزه هنرهای معاصر تهران نیز یکی از بلاتکلیفیترین موزههای فعلی است و فقط به مجموعه گنجینه غنی خود مینازد. این در حالی است که اگر بخواهیم نگاهی به موزههای هنرهای معاصر سایر کشورها بیندازیم حتی اگر راه دور نرویم و مقایسهای با کشور ترکیه داشته باشیم؛ میتوان گفت موزه استانبول مدرن همواره نمایشگاه دائمی دارد که آثار را به نمایش میگذارد و در کنار آن نمایشگاههای موقت بسیار خوبی نیز برگزار میکند. این برنامهریزی به گونهای است که مخاطبان همواره دوست دارند تا از این موزه بازدید کنند چراکه همیشه موضوعات و آثار جدیدی را برای جلب توجه مخاطب ارائه میدهد. موزه معصومیت ترکیه نیز یکی از موزههای موفق این کشور است که میتواند همیشه جذابیتی خاص برای مخاطب خود داشته باشد، چنان که در سال ۲۰۱۴ به عنوان یکی از بهترین موزههای اروپا معرفی شد این درحالی است که کمتر از ۵۰۰ متر مربع فضا دارد. موزهها میتوانند نمایشگاههایی به صورت فصلی برگزار کنند.