خبرگزاری کار ایران

کارگردان فیلم چهارراه استانبول:

پلاسکو نماد بخش مهمی از تولید بود که فروریخت/چهارراه استانبول ادای دین به آتش‌نشان‌ها بود

پلاسکو نماد بخش مهمی از تولید بود که فروریخت/چهارراه استانبول ادای دین به آتش‌نشان‌ها بود
کد خبر : ۵۹۰۸۷۵

مصطفی کیایی می‌گوید؛ هرگز قصد نداشته فیلمی درباره پلاسکو بسازد بلکه داستان فیلم چهارراه استانبول به ناچار با ساختمان پلاسکو گره خورد.

 به گزارش خبرنگار ایلنا، مصطفی کیایی (کارگردان جوان سینمای ایران) در چهل و یک سالگی با هفتمین فیلم خود،  چهارراه استانبول، در سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرده است. به همین مناسبت پای حرف‌های مصطفی کیایی نشستیم.

فیلمنامه چه زمانی نوشته شد و آیا نگارش آن با حادثه پلاسکو ارتباط داشت؟

زمانی که حادثه پلاسکو رخ داد حدود یک ماه بعد، طرح فیلم چهارراه استانبول در خانه سینما ثبت شد. به دلیل حواشی‌ای که برای ساختمان پلاسکو به وجود آمده بود نمی‌شد درمورد خودِ پلاسکو فیلم مستقلی ساخت. من در تحقیقی که درباره فیلم‌هایی مانند تایتانیک، 11 سپتامبر و حوادثی از این دست کردم، به این نتیجه رسیدم که در هیچکدام از آنها موضوع اصلی حادثه‌ای پیش‌آمده نیست بلکه درامی را شکل می‌دهند که در نقطه‌ای به آن حادثه گره می‌خورد و به همین دلیل سازندگان این فیلم‌ها سعی می‌کنند آن حادثه را از زاویه دید خود روایت کنند.

من نیز در چهارراه استانبول سعی کردم یک درام بنویسم که در نقطه‌ای به حادثه ساختمان پلاسکو گره بخورد. هدف اولم هم این بود که به نوعی به افرادی که درگیر ماجرا بودند به خصوص آتش‌نشان‌ها ادای دین کنم. سخت‌ترین مرحله ساخت فیلم نیز جایی از درام بود که باید در ساختمان پلاسکو می‌گذشت زیرا هیچ لوکیشن واقعی دیگری از این ساختمان وجود نداشت و باید همه ساختمان پلاسکو را با استفاده از دکور و جلوه‌های ویژه بازسازی می‌کردیم.

از ابتدا قصد نداشتید فیلمی در مورد پلاسکو بسازید؟

من از ابتدای ساخت فیلم اعلام کردم که چهارراه استانبول به هیچ عنوان فیلمی درباره ساختمان پلاسکو نیست بلکه فیلمی درباره اشتغال، کارگران و کسب و کار است و دغدغه اصلی من نیز همین بود. حتی پیش از فیلمنامه چهارراه استانبول فیلمنامه دیگری نوشته بودم که طنز بود و در آن بازهم به مساله اشتغال توجه کرده بودم. تلاش داشتم نشان دهم چقدر کسب و کار و فعالیت‌های تولیدی به دلیل ورود کالاهای خارجی از بین رفته است. از این منظر ساختمان پلاسکو و چهارراه استانبول نماد تولید بخش مهمی از صنعت ما که همان پوشاک است، بود و در مقطعی در این منطقه تعداد زیادی تولیدی فعال بودند و کارگران زیادی آنجا کار می‌کردند اما امروز و حتی قبل‌ از ریزش ساختمان پلاسکو اگر به این منطقه می‌رفتید، شاهد بودید که حتی 10 تولیدی نیز دیگر آنجا نیست و بیشتر آنها تبدیل به پخش‌کننده کالاهای خارجی شده‌اند که بسیار دردناک است.

چرا داستان فیلم از درون پلاسکو آغاز نمی‌شود مانند اتفاقی که برای فیلم‌هایی همچون تایتانیک می‌افتد؟

باید قصه آدم‌ها از یک نقطه‌ای شروع شود و بعد به مساله اصلی و حرف فیلم گره بخورد. مثلا در تایتانیک قصه دو نفر را مشاهده می‌کنیم که در ابتدای فیلم جایزه قماربازی آنها و شرط آنها سفر با کشتی تایتانیک است و بعد از بردن آن شرط، سوار کشتی می‌شوند بنابراین می‌شد از کارگردان تایتانیک انتقاد کرد که چرا مثلا شرط قهرمان اصلی فیلم را مساله دیگری قرار نداده. اگر بخواهیم اینگونه به فیلم‌ها ایراد بگیریم هیچ درامی نباید شکل بگیرد. درام فیلم چهارراه استانبول آنجا شکل می‌گیرد که یک دختر و پسر قصد دارند باهم ازدواج کنند و پسر به دلیل اینکه مکانی ندارد، دختر را به تولیدی خود در ساختمان پلاسکو می‌برد.

از این منظر پلاسکو وجه نمادین در فیلم شما دارد که نماد وضعیت اقتصادی کشور است. چرا به وضعیت اقتصادی بیشتر نپرداختید؟

در فیلم به مساله اقتصاد و مشکلات اقتصادی تا آنجا که داستان اجازه می‌داده پرداخته شده و علت سفر و فرار دو شخصیت اصلی هم شرایط اقتصادی سختی است که دچار آن هستند. ما وضعیت آنها را در محل سکونت و محل کارشان که همان ساختمان پلاسکو است، مشاهده می‌کنیم. برای من همیشه در فیلم‌هایی که می‌سازم اولویت اول قصه‌گویی و داستان‌گویی است و معتقدم فیلم باید ابتدا ویژگی‌های یک اثر سرگرم‌کننده را داشته باشد و بعد در زیر لایه سرگرمی و جلب مخاطب، حرف‌های روز را نیز بیان کند. از نگاه من، تا زمانی که فیلم جذاب نباشد و مخاطب را با خود همراه نکند، نمی‌تواند حرف خود را به مخاطب منتقل کند زیرا مخاطب اصلا حاضر به دیدن چنین فیلمی نمی‌شود.

بنابراین از زمان خط ویژه تا امروز معتقدید که همچنان دلیل اصلی بسیاری از اتفاقات مختلف جامعه مشکلات اقتصادی است؟

دقیقا اگر مشکلات اقتصادی معیشتی و رفاهی حل شود صد درصد بسیاری از مشکلات جامعه حل می‌شود. اگر اقتصاد ما شفاف باشد بسیاری از فسادهای اخلاقی و کلان رخ نمی‌دهد. در کنار مشکلات اقتصادی ما شاهد هستیم که در بحث مدیریت دچار ضعف‌های بزرگی هستیم و هنوز یک مدیریت بحران در شهر وجود ندارد. مثلا به محض آنکه یک روز در شهر برف می‌بارد این برف تبدیل به بحران می‌شود و هیچ راهی برای کم کردن مشکلات آن وجود ندارد.

در سکانس‌هایی که فیلم مستقیم به مساله ریختن ساختمان پلاسکو و شهادت تعدادی از آتش‌نشان‌ها می‌پردازد از آوردن نام کسانی که در آن مدیریت داشتند، ابا کرده‌اید. چرا؟

تا همین میزان که در فیلم وجود دارد و اینکه ما مدیریت شهردار قبلی را در بحث ساختمان پلاسکو مورد انتقاد قرار دادیم، هجمه زیادی به ما شد. درحالیکه ما براساس واقعیت و تحقیقاتی که درباره ساختمان و گفت‌وگوهایی که با آتش‌نشان‌های حاضر انجام دادیم، به روایت فیلم چهارراه استانبول رسیدیم.

پلاسکو نماد بخش مهمی از تولید بود که فروریخت/چهارراه استانبول ادای دین به آتش‌نشان‌ها بود

در فیلم‌های قبلی شما یک لحن طنز داشتید اما در چهارراه استانبول و به خصوص در سکانس فروریختن ساختمان پلاسکو و شهادت آتش‌نشانان، این لحن کاملا از بین رفته و حتی فضای تراژدی حاکم در فیلم، فیلم را به سمت یک ملودرام اشک‌انگیز می‌برد.

تا قبل از رسیدن به سکانس ریختن ساختمان پلاسکو از لحن طنز فیلم مراقبت می‌شود اما به محض آغاز این سکانس برای حفظ حرمت این فضا و نشان دادن واقعیت لحن فیلم کاملا تغییر می‌کند هرچند از نظر من؛ فیلم مانند زندگی است و من تلاش نمی‌کنم حتما یک بخشی کمدی باشد یا بخشی جدی بلکه این خودِ داستان است که قلم من را به سمت‌های مختلف هدایت می‌کند و خصلت سینما نیز مانند زندگی است که ما در لحظاتی می‌خندیم و در لحظاتی گریه می‌کنیم.

بعد از پایان سکانس ساختمان پلاسکو، فیلم این اجازه را می‌دهد که همچنان بار تراژدی این فرو ریختن را ادامه بدهی و مصائب آن را نشان بدهی اما به نظر می‌رسد که فیلم به سمت دیگری می‌رود تا مخاطب کمی از بار غم ریزش ساختمان پلاسکو رها شود.

تا همین اندازه که فرو ریختن ساختمان پلاسکو را در اندازه یک فاجعه بزرگ انسانی نشان دادیم که غم بزرگی را به دنبال دارد برای من نگران‌کننده بود زیرا قصه اصلی من ساختمان پلاسکو نبود بلکه قصه اصلی داستان احد (بهرام رادان) و بهمن (محسن کیایی) بود که به دلیل مشکلات اقتصادی زندگی آنها متلاشی شده بود و پرداختن به آنها برای من مهم بود. هرچند اسم پلاسکو و فاجعه‌ای که برای آن رخ داد، آنقدر بزرگ است که دائم به ما خرده می‌گیرند که چرا بیشتر به این فاجعه نپرداختید.

آیا از ابتدا فکر نمی‌کردید آوردن عنصری مانند حادثه ساختمان پلاسکو در فیلمنامه تمام جزئیات فیلم را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

چرا می‌دانستم که به هر حال تاثیر می‌گذارد اما دوست داشتم به ساختمان پلاسکو بپردازم زیرا کمتر کسی در سینمای ایران به این سمت حرکت می‌کند که به‌صورت مستقل فیلمی درباره فجایعی همچون فرو ریختن ساختمان پلاسکو بسازد. به دلیل آنکه ساخت این فیلم‌ها نیاز به بودجه زیادی دارد و حتما باید نهادهای دولتی و ازجمله شهرداری در ساخت آن مشارکت کنند و نتیجه مشارکت نهادهای دولتی نیز این می‌شود که باید توقعات آنها را برآورده کرد و اگر بخواهیم به‌صورت شخصی بسازیم هیچ تهیه‌کننده‌ای حاضر نیست سرمایه‌گذاری کند زیرا امکان بازگشت سرمایه وجود ندارد.

نکته دیگری که از وضعیت نشان دادن ریزش ساختمان پلاسکو و گره خوردن داستان فیلم با آن نتیجه‌گیری می‌شود بحث فاجعه در زندگی است. انگار که ما تا زمانی که دچار فاجعه نشویم قدر یکدیگر را نمی‌دانیم.

اینکه ما قدر یکدیگر را نمی‌دانیم ریشه فرهنگی دارد و متاسفانه ما دائم دچار فراموشی هستیم و ارتباط زیادی به رخ دادن فاجعه یا مسائل دیگر ندارد. ما در زندگی روزمره نیز تا زمانی که فردی را از دست ندهیم قدر او را نمی‌دانیم و انگار تا اتفاقات بزرگی رخ ندهد نمی‌توانیم اتفاقات کوچک را حل کنیم. ساختمان پلاسکو نیز نماد همین رفتار اقتصادی و فرهنگی است و زمانی که این ساختمان ریخت و همه چیز نابود شد، تازه گروهی از افراد و مدیران گفتند که ما در فلان زمان تذکر داده بودیم یا اقدامات دیگری انجام داده بودیم. ما همیشه بعد از اتفاق به فکر راه‌حل می‌افتیم درحالیکه در دنیا اصل بر پیشگیری است و هیچ وقت مدیریت درستی در سطوح مختلف نداشتیم و اگر گاهی اتفاقات خوبی افتاده به دلیل تلاش‌های یک فرد بوده نه سیستم مدیریتی صحیح.

سه بازیگر اصلی فیلم بهرام رادان، محسن کیایی و سحر دولتشاهی قبلا در فیلم دیگر شما به نام بارکد با هم همبازی بودند و موفق نیز بودند. انتخاب دوباره آنها به دلیل همان موفقیت بود یا می‌خواستید نشان دهید شخصیت‌های بارکد در ادامه زندگی به وضعیتی دچار شدند که در فیلم شاهدش هستیم؟

به هیچ عنوان دلیل انتخاب این سه نفر موفقیت در بارکد نبود بلکه دلیل اصلی شخصیت واقعی این سه نفر است زیرا من معتقد به کار تیمی هستم و در پشت صحنه و جلوی دوربین بسیار کم تغییرات ایجاد می‌کنم و تعداد زیادی از عوامل از اولین فیلم‌ها که ساخته‌ام تا امروز با من همراه هستند. ازجمله بازیگرانی که خیلی با آنها راحت کار می‌کنم بهرام رادان و محسن کیایی و سحر دولتشاهی هستند زیرا در روند ساخت فیلم، آنها بسیار به فیلم اهمیت می‌دهند و کاملا با تیم تولید فیلم همراه هستند البته برای نقش‌های موجود در فیلمنامه بهترین انتخاب‌ها همین بازیگران بودند و ما به درک متقابل خوبی رسیده بودیم.

واکنش آتش‌نشان‌ها به فیلم چه بود؟

تنها گروهی که به‌صورت واقعی قدردان ساخت این فیلم بودند کارکنان آتش‌نشانی تهران بودند. از ابتدای ساخت که تعدادی از آتش‌نشان‌ها فیلمنامه را خواند و بعد برای همکاری به سر صحنه آمدند به من می‌گفتند که حتی به همین اندازه نیز کسی تاکنون به تلاش‌های آتش‌نشان‌ها توجه نکرده است. آنها در طول ساخت فیلم همکاری بسیار خوبی داشتند و من هر پلان فیلم را با آنها چک می‌کردم تا به واقعیت نزدیک باشد و حتی بازسازی دکورهای ساختمان پلاسکو به خصوص طبقات 8، 9 و 10 نیز براساس اطلاعاتی بود که آتش‌نشان‌ها دادند و آن‌قدر این مساله واقعی بود که زمانی که آتش‌نشانی‌هایی که در حادثه اصلی پلاسکو حضور داشتند، به محل فیلمبرداری آمدند، تصور می‌کردند که پلاسکو کاملا بازسازی شده. حتی تعدادی از آنها در هنگام فیلمبرداری گریه می‌کردند. در این فیلم علاوه بر هنروران حدود 40 نفر از کارکنان واقعی آتش‌نشانی همراه با تجهیزات اصلی در فیلم بازی کردند و سازمان آتش‌نشانی نیز همکاری بسیار خوبی با ما کرد و هیچ پولی از ما برای حضور در این فیلم دریافت نکرد.

گفتگو: علی زادمهر

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز