خبرگزاری کار ایران

محمدرضا گودرزی مطرح کرد؛

وقتی ثبات نباشد کسی رمان نمی‌خواند/تمام گزینش‌های ادبی زیر سوال هستند

وقتی ثبات نباشد کسی رمان نمی‌خواند/تمام گزینش‌های ادبی زیر سوال هستند
کد خبر : ۵۷۹۲۲۲

محمدرضا گودرزی تاکید کرد: هر زمان ثبات در جامعه بیشتر باشد، گرایش به ادبیات هم بیشتر می‌شود و امروز عملا چندان ثباتی را دست‌کم در حوزه اقتصادی شاهد نیستیم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، محمدرضا گودرزی در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود دوره‌های طلایی ادبی مثل دهه‌های ۴۰ تا ۷۰ امروزه شاهد پویایی در داستان ایرانی و جریان‌های ادبی کشور نیستیم، گفت: باید درنظر داشته‌ باشیم از دهه ۴۰ تاکنون جامعه و مردم آن تغییراتی داشته که در چنین تحلیل‌هایی از وضعیت جریان‌های ادبی کشور حتما باید آن‌ها را مدنظر داشته باشیم. درواقع جامعه ما از دهه ۴۰ تاکنون تغییر و تحولات بیرونی زیادی داشته و مسئله تنها به حوزه ادبیات مربوط نمی‌شود. به عنوان مثال وجود اینترنت و قرار گرفتن در عصر سرعت باعث شده خیلی‌ها به جای اینکه مطالعه مسقیم کتاب داشته باشند، حتی آن‌ها که تا حدی گرایش ادبی دارند، در این فضا به خواندن مطالب دیگری سرگرم شوند.

گودرزی اضافه کرد: مسئله دیگر اینکه من شخصا افولی در ادبیات نمی‌بینیم بلکه آنچه امروز با آن مواجه هستیم تمرکززدایی است، یعنی اگر به دهه‌های ۳۰ و ۴۰ نگاه کنیم شاید ۵-۴ نویسنده‌ای داشتیم که مشهور بودند و همه آن‌ها را می‌شناختند اما امروز آنقدر نویسنده و عناوین کتاب‌های ما زیاد شده‌اند که این تمرکز گسسته شده است. اگر دهه ۴۰ تیراژ یک کتاب ۳۰۰۰ نسخه بود چند عنوان کتاب منتشر می‌شد؟ منتها امروز ۵۰۰ تا ۶۰۰ عنوان کتاب را شاهد هستیم که البته در تیراژ‌های ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه‌ای منتشر می‌شوند. یعنی از نظر تیراژ هم عملا شاهد چاپ کتاب چندین برابر دهه ۴۰ هستیم ولی خب این تیراژ متعلق به چند کتاب خاص از چند نویسنده مشخص نیست و عملا تکثیر شده است. در مورد نویسندگان خوب هم همین قضیه صدق می‌کند و ما امروز شاید نزدیک به ۲۰ نویسنده داشته باشیم که کم و بیش داستان و رمان قابل قبول منتشر می‌کنند ولی چون جهان؛ دیگر جهان تمرکزگرا نیست و هر کس در هر حوزه‌ای که کار می‌کند احتمالا از دیگری بی‌خبر است و افراد چندان معرفی و شناخته نمی‌شوند. بنابراین باید درنظر داشته باشیم از آن زمان تا امروز موقعیت جهان، جامعه و ذهن مردم کاملا تغییر کرده است.

این نویسنده ادامه داد: دومین دلیل هم اینکه نه تنها برای ما بلکه برای اغلب کشور‌ها رقابت در حوزه ادبیات با دیگر کشور‌ها بسیار دشوار است و البته وضعیت برای ما دشوار‌تر است و عملا نمی‌توانیم رقابتی از نظر ادبی با دیگر کشور‌ها داشته باشیم. دلیلش چیست؟ مثلا آمریکا آن طور که من شنیده‌ام در حال حاضر ۱۰۰ هزار داستان‌نویس در قید حیات دارد، از بین این تعداد نویسنده آثار نهایتا ۱۰ نفر نویسنده برجسته به انواع زبان‌ها ترجمه می‌شود. در مورد پرتغال، اسپانیا، فرانسه و... هم وضعیت همین طور است. یعنی از بین آثار غول‌های ادبی داستان‌ها و رمان‌های برگزیده ترجمه و در سطح جهانی شناخته می‌شوند نه آثار معمولی نویسندگان معمولیشان. اگر سه نویسنده مطرح آثارشان به دیگر زبان‌ها ترجمه می‌شود به این معنا نیست که داستان ایرانی قابل رقابت نیست و اصولا این موضوع که ادبیات کشورهای دیگر خیلی فروش بیشتری دارند.

او گریزی به وضعیت سرانه مطالعه در کشور و همچنین وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم زد و بیان کرد: علاوه بر این‌ها در جامعه ما با توجه به جمعیتی که داریم گرایش به خواندن خیلی کم است و تعداد افراد کمی در ایران وجود دارند که کتاب می‌خوانند و کتاب می‌خرند که مسئله ناشی از وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه است. یعنی مثلا اگر بحران اقتصادی که شاهد آن هستیم برطرف شود گرایش به کتاب قطعا بیشتر می‌شود. در وضعیت فعلی اقتصاد کشور و قیمت کتاب؛ فردی که می‌خواهد کتابی با حداقل قیمت ۲۰هزار تومان بخرد حساب و کتاب می‌کند و ترجیح می‌دهد این هزینه را در حوزه کالاهای ابتدایی زندگی مثل خوراک هزینه کند و مثلا با این پول دویست گرم گوشت بخرد. یعنی بحران اقتصادی حتی بر وضعیت ادبی کشور هم تاثیر می‌گذارد و در دهه چهلی که از آن نام بردید بحران اقتصادی به این شکل وجود نداشته و دست‌کم ثبات اقتصادی داشتیم. اساسا هر زمان ثبات در جامعه بیشتر باشد، گرایش به ادبیات هم بیشتر می‌شود و امروز عملا چندان ثباتی را هم دست‌کم در حوزه اقتصادی شاهد نیستیم. درواقع دلایل و عوامل آن‌قدر زیاد و وسیع هستند که به سادگی نمی‌توان حکم کلی برای چرایی شرایط داد.

خالق داستان «اگه تو بمیری» در توضیح چرایی انتخاب داستان خارجی به جای داستان ایرانی نیز یادآور شد: انتخاب اثر داستانی خارجی به جای داستان ایرانی طبیعی است. ماجرا مثل این می‌ماند که از بین ۱۰ میلیون نفر ۱۰ ورزشکار انتخاب کنی یا از بین ۱۰۰ ورزشکار ۱۰ نفر را انتخاب کنی. وقتی ادبیات جهان ترجمه می‌شود یعنی از بین هزاران اثر از هزاران داستان نویس بهترین‌ها را انتخاب کرده‌ایم. تمام ادبیات جهان که ترجمه نمی‌شود، اصلا نویسندگان ما از ۳۰ درصد نویسندگان آمریکایی بهتر و قوی‌تر می‌نویسید ولی خب آثار معمولی این ۳۰ درصد که ترجمه نمی‌شود. مترجمان همیشه بهترین‌های زبان‌های مختلف را ترجمه می‌کنند و طبیعی است که ادبیات داخلی ما نتواند با این آثار رقابت کند. حالا اینکه ادبیات ما نقایصی هم دارد و در جذب خواننده و البته نه سقوط کردن به گرایش‌های روزمره دچار مشکل است هم جای خودش را دارد ولی درکل بیشتر بودن میزان استقبال از داستان ترجمه به جای داستان تالیفی طبیعی است.

گودرزی سپس با اشاره به عدم تاثیری‌گذاری جوایز ادبی و عدم اعتماد مخاطب به این جوایز اظهار داشت: تمام مواردی که تا اینجا مطرح شد عوامل هستند و در مورد جوایز ادبی مشکل اصلی این است که داوران باید آگاهی همه‌جانبه به انواع داستان داشته باشند ولی ما چه کسانی را به عنوان داور انتخاب می‌کنیم؟ اغلب افرادی که مثلا نویسنده خوبی هستند، مترجم خوبی هستند و... منتها این فرد لزوما داور و منتقد خوبی نیست. درواقع گزینش‌ها عملا در کل جوایز ادبی ایران چه دولتی و چه خصوصی زیر سوال هستند که یک گروه خاصی با نگاه خاصی جریان ادبی خاصی را قبول دارند، جریانی که تازه الزاما مورد قبول عموم جامعه نیست که تمام افراد اثر برگزیده جایزه را قبول داشته باشند. مسئله دیگر در مورد جوایز ادبی این است که به دلیل‌‌ همان مشکلاتی که درباره ادبیات و جریان‌های ادبی اشاره شد طبیعتا جوایز ادبی هم نمی‌توانند آنطور که باید و شاید تاثیرگذار باشند. البته این جوایز چمدان هم بی‌تاثیر نیستد و با اینکه من شخصا در هیچ جایزه ادبی شرکت نمی‌کنم مخالف برگزاری جوایز ادبی هم نیستم. به هرحال همین حرکت‌های اندک از سکون و رکود بهتر است.

این نویسنده البته سیاست‌های فرهنگی دولت و خود ناشران را در مهجور ماندن داستان ایرانی بی‌تاثیر ندانست و متذکر شد: در مورد دولت که می‌توان گفت عملا هیچ سیاست‌گذاری و سرمایه‌گذاری حمایتی برای ادبیات چه داخلی و چه خارجی صورت نمی‌گیرد و مثلا نمی‌بینیم قیمت کاغذ ارزان شود، ممانعت‌ها برداشته شود و... ناشران هم که بالاخره کاسب هستند و نشر محل کسب درآمد و گذران معیشت آن‌ها است و وقتی قرار است به پول فکر کنند طبیعی است به سمت کتاب خارجی بروند که سود و آورده بیشتری برایشان دارد چون بیشتر می‌فروشند. شما در حال حاضر می‌بینید که عملا تعداد محدودی مثلا دو یا سه داستان ایرانی هستند که احتمالا به دلایل خاصی به چاپ نهم و دهم می‌رسند ولی تعداد رمان و داستان خارجی که به چاپ متعدد در تیراژ بالا می‌رسند بیشتر است و فروش خوبی هم دارند، پس طبیعی است که ناشر روی داستان و رمان خارجی سرمایه‌گذاری کند.

او افزود: ناشر ما باید دید فرهنگی درستی باشد ولی در شرایط فعلی اگر دولت حمایتی نداشته باشد و ناشر اگر به فکر دخل و خرج خودش نباشد ورشکست می‌شود. یعنی ناشر به دلایل اقتصادی توانایی تمرکز و سرمایه‌گذاری بر داستان ایرانی را ندارد، دولت هم به دلایل سیاسی و فرهنگی و البته به دلیل وجود مشکلات و بحران‌های اقتصادی و اجتماعی متعدد که با آن مواجه است اصلا فرصت و بودجه‌ای برای پرداختن به ادبیات ندارد. متاسفانه همیشه اولین چیزی که کنار گذاشته می‌شود ادبیات و کتاب است.

خالق مجموعه داستان «به زانو در دنیا» در پایان درباره تاثیر محدودیت‌ها و ممیزی‌ها بر کشته‌شدن خلاقیت در ادبیات و طبعا افول استقبال از داستان ایرانی از سوی مخاطب گفت: همین مسئله هم عوامل متعددی دارد که باز یکی از آن‌ها سیاست‌های خود دولت است. سیاست‌هایی که محدودیت و ممنوعیت به وجود می‌آورد و به نویسنده می‌گوید چه بنویسد و چه ننویسد که همین خلاقیت نویسنده را می‌کشد. ناشر هم می‌داند اگر بخواهد روی یک نویسنده و داستان ایرانی سرمایه‌گذاری کند ممکن است اثری که برایش هزینه کرده اصلا امکان چاپ پیدا نکند، پس دوباره نویسنده مجبور می‌شود خودش را با موضوعاتی وفق دهد که این باز یعنی از بین رفتن خلاقیت. در این میان موضوع اقتصاد را هم نباید فراموش کنیم و نویسنده جدا از رعایت موارد ممیزی خودش را ملزم می‌کند اثری مطابق خواست بازار و به اصطلاح بفروش بنویسد که این هم به نوعی مخل خلاقیت او خواهد بود. تمام این موارد دست به دست هم می‌دهند تا اثر خلاقه توسط نویسنده ایرانی به محاق برود و خلاقیت فراموش شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز