فریدون جیرانی بیان کرد:
سینمای ایران از دهه ۸۰ سیاستزده است/ بالادستیها فیلم نمیبینند
سیزدهمین برنامه زنده اینترنتی «سی و پنج» به صورت ویژه با حضور فریدون جیرانی به عنوان مهمان و با اجرای امید روحانی شب گذشته (29 مهرماه) از تلویزیون اینترنتی تی وی نت (tvnet.ir) پخش شد.
به گزارش ایلنا، فریدون جیرانی با اشاره به روند ساخت فیلم خفگی گفت: من همیشه بعد از یک شکست یک موفقیت کسب کردهام.بعد از شکست فیلم «خواب زدهها» فیلمهای زیادی دیدم مثل همه فیلمهای کلود شابرول که عاشقش هستم، «حرارت تن» لارنس کازلان و «غرامت مضاعف» وایلر را دیدم و بعد فکر کردم فیلمی بسازم با فضایی تازهتر. در ابتدا فیلمنامهای براساس فیلم «باشگاه مشت زنی» تنظیم کردم و بعد دیدم که دو بازیگر مرد ندارم که بازی کنند و قصه را تغییر دادم و در فیلمنامه بعدی یکی از شخصیتها تبدیل به زن شد، زنی که گول مردی میخورد.
وی ادامه داد: لحن از فیلمنامه به وجود میآید لحن سرد، آرام و ساکت. من همیشه در فیلمهایم لحن و ریتم تند دارم اما اولین بار بود که به بازیگرها میگفتم لحن آرامی داشته باشند تا فیلم شکل جدیدی پیدا کند و تجربه شکست خورده پارک وی نشود بنابراین از اول هم همین لحن را انتخاب کردم. میدانستم که دوربینم نباید زیاد حرکت کند، باید کادر ثابت بگیرد، تراولینگ نداشته باشم و ... چون قصدم این بود که فیلمی با دوربین روی سه پایه ثابت بسازم.
جیرانی افزود: بعدها وقتی فیلم ساخته شد، برخی دوستان میگفتند کاش فیلمت بیزمان و مکان بود. اما من زمانی که نوشتم و ساختم، این فکر را نداشتم. فیلمی از پلوئر هوفن دیدم به نام «هو» دیدم و این فیلم یک مطلب را به من یاد داد، اینکه در تریلر مسائل جامعه شناختی و روانشناسی و اجتماعی هم آمده است در صورتی که خیلی کار سختی است. بنابراین من هم سعی کردم که نکاتی اجتماعی هم داشته باشد مثل ماهایا پطرسیان و شوهرش که فیلم ابعاد اجتماعی پیدا کند اما سعی کردم ملودرام نشود.
جیرانی با اشاره به اینکه خسرو هریرتاش نقش مهمی بر فیلمسازی وی داشته است، افزود: بیژن امکانیان نقدی بر فیلم سرایدار نوشت و این باعث شد که رابطهای با دکتر هریرتاش برقرار شود. من هم فیلمنامهای نوشته بودم که وارد سینمای فارسی شوم. این فیلمنامه را به خسرو هریرتاش دادم و او خیلی دوست داشت و گفت بیا این را کار کنیم. در مورد آن خیلی حرف زدیم و خیلی از او کار یاد گرفتم. از سال 53 به بعد فکر کردم باید وارد سینمای فارسی شوم و اولین فیلمنامهای که نوشتم به خیابان کوشک، استودیو پاناسیک فیلم بردم. در آنجا بود که یک مساله مهم یاد گرفتم و آن بیان طرح بود. اما آن زمان نمیدانستم تا مجذوب کننده باشد و نتوانستم خوب طرح خودم را تعریف کنم و آنها نیز فیلمنامه را قبول نکردند. بعدها یکی از آدمهایی شدم که خیلی خوب میتواند طرح را تعریف کند و از من میخواستند که بروم و طرحها را تعریف کنم.
وی ادامه داد: فیلمنامهای که با هریرتاش نوشتم قرار بود ساخته شود و جمشید آریا قرار بود نقش اول را بازی کند و همینطور زندهیاد جمشید لایق. آن زمان وزارت فرهنگ و هنر تازه داشت به کارگردانان هنری کمک مالی میکرد اما هریرتاش او ترسید فیلم را بسازد و فکر کرد سرمایهاش برنمیگردد. این فیلمنامه قصه انتخابات مجلس در شهرستان کوچکی بود که پسری فساد انتخاباتی را کشف میکرد.
جیرانی با تاکید بر اینکه اولین کسی که بازنویسی فیلمنامه را بنا نهاد وی بوده است، افزود: فکر میکنم که ارشاد هم این واژه بازنویسی را بعدها از زمانی که من این کار را کردم، به کار برد. اولین بار فیلمنامه گلهای داوودی تصویب شده بود و قرار بود بسازند. دستیار فیلمبرداری با من رفیق بود و گفت که این فیلمنامه خوب است و من هم آن را گرفتم و به رسول دادم و او هم سه ساعته خواند و گفت خوب است و ما هم آن را خریدیم. این فیلمنامه را بازنویسی کردم و در تیتراژ نوشتند فلیمنامه از فریدون جیرانی؛ که بعد فیلمنامهنویس رفت. بعدها که ما فیلمنامه دبیرستان را کلاً عوض کردیم پیشنهاد ارشاد این بود که بنویسیم فیلمنامه فلان، بازنویسی و پرداخت نهایی فلان.
وی با اشاره به شرایط امروز تماشاگران سینما افزود: تماشاگر ایرانی محدود به طبقه متوسط شده که دختر پسری و کارمندی و ... هستند و بالادستیها دیگر فیلم نمیبینند که در بین اینها سختگیر و آسانگیر وجود دارد و هر دو سلیقه نیز کاملاً وجود دارد و این امکان را به من میدهد که به سراغ فیلمسازی خودم بروم و من هم به آن اطمینان میکنم.
جیرانی ادامه داد: تحلیل کنونی سینمای ایران خیلی سخت است و نمیشود الان در این باره سخن گفت. سینمای اجتماعی قدیم ایران (موج نو مثل کیمیایی) براساس نظریه و تئوری بود که این تئوری از صافی ذهن کارگردانان (بیضایی، تقوایی، کیمیایی و ...) میگذشت و تبدیل به فیلم میشد. فیلمسازی امروز ایران براساس تئوری و نظریه نیست چون تئوری و نظریه در جهان امروز دچار بحران شده است. الان فیلمسازی سخت شده است و تئوری و نظریه ندارد. الان محدودیتهایی وجود دارد و مطالباتی از جانب فیلمسازان که با آزادیهای اجتماعی در تضاد قرار گرفته و از دلش فیلم درمیآید. جز یک مورد اصغر فرهادی؛ او هم میگوید "من از تئوری و نظریه چپ میلر خارج شدم و وارد فضای دیگری شدم و من نگاهم نگاه میلر چپ نیست". در بقیه نسل جدید وجه ژورنالیستی غالب است و از دل آن یک دفعه «ابد و یک روز» که عجیب و عمیق است ظهور میکند که البته در آن هم وجه ژورنالیستیاش بر تحلیلی غالب است. به هر حال نکته مهم سینمای دیروز و امروز تفاوتش در درک تئوری و نظریه است. من فکر نمیکنم بخشی از سینمای اجتماعی خارج متأثر از فضاهایی مثل ما باشد.
وی ادامه داد: همه فیلمسازان جوان در حال طرح سؤال هستند. تماشاگر هم مثل اینهاست و آرمانهایش عوض شده است یا اصلاً آرمان ندارد و او هم از شرایط جامعه ایران میآید. رشد جامعه مدرن افزایش یافته و جامعه سنتی تضعیف شده و این جامعه مدرن ویژگیهایی همراه خود آورده است. نمیتوانیم رشد مدرن کنیم و فرهنگش را نیاوریم. قدیم ایدوئولوژی با اقتصاد دولتی هماهنگ بود اما الان اینگونه نیست. البته وقتی جلوی فرهنگی گرفته شود زیرزمینی میشود و اتفاقات دیگری به همراه دارد. سرمایهداری مدرن فضای اجتماعی را بازمیکند و البته تضاد طبقاتی را نیز بیشتر نمایان میکند که این مساله بحران میسازد و در سینما هم نفوذ کرده است. این بحرانی است که از دل این تضاد بیرون آمده، سینما را نیز شکل میدهد اما پشت این نگاهها نگاههای متنوعی وجود دارد.
کارگردان خفگی با تاکید بر اینکه مشکل ما محدودیتهای فضای اجتماعی است؛ افزود: در فضای سیاستزده، معمولاً آثار ژورنالیستی بسیار نمود میکند تا عمیق. به جز آثار فرهادی و مجیدی که خودشان را جدا میکنند. این فضای سیاستزده از دهه 80 به بعد شکل گرفته است امروز ما ما وارد خرده پیرنگ شدیم که ریشه ندارد و ساختگی جلوه میکند و همه اینها باعث شده که وارد جریان سینمایی خاصی شویم. برای مثال سوتهدلان و کندو هیچ جشنوارهای نرفتند اما مطمئن هستم که سالهای سال ماندگار تاریخ سینما هستند چراکه ریشهایتر به مسائل نگاه میکنند تا پستچی مهرجویی؛ البته من عاشق مهرجویی هستم و من مهرجویی بعد از انقلاب را خیلی دوست دارم و به نظرم لیلا، سارا و هامونش شاهکارهای سینما هستند.