شیوا ارسطویی در گفتوگو با ایلنا:
مولف در این سرزمین هرچه میکشد از کمکاری یا بزهکاری برخی ناشرهاست/اصرار دارند ادبیاتِ امروزِ را لَنگ و ناقص بنمایانند
گمان نمیکنم وزارت ارشاد هم بعد از این همه آزمون و خطا میل داشته باشد با طماعیِ جهانی که دور و برمان را گرفته، هم زاویه بشود و بخواهد به بهانههای پیش پا افتاده دورانِ پیش پا افتاده قدیمیاش، ناشیانه خط بطلان بکشد روی ادبیات مستقلی که میتواند در درک آن بیشتر تلاش بکند.
شیوا ارسطویی (نویسنده، مترجم و شاعر) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، درباره آخرین کارهایش در حوزه ادبیات گفت: رمان - آتشنامه - یکی دو هفته است که بعد از باز نویسیها و دقتها و وسواسهای مخصوص به بازنویسیهای مکرر خودم، تحویل وزارت ارشاد داده شده است.
این نویسنده در توضیح بیشتر درباره رمان آتشنامه بیان کرد: رمانِ - آتشنامه - روایتِ امنیتِ بیانِ عاشقانههای راوی است که محلِ خود را در قصهای پیدا کرده که آن را امنترین محلِ روایتش میداند. در این دو سه سالِ اخیر آنقدر مشغولِ - آتشنامه - بودم و در پرانتز تدریس، که فرصت نکردم کمکاریهای ناشرهای کتابهای قبلیام را پیگیری بکنم.
او تاکید کرد: سالهاست به این نتیچه رسیدهام که مولف در این سرزمین هرچه میکشد از کمکاری یا بزهکاری یا ریاکاریِ برخی ناشرهامان است. آنها که قصدِ نابودی ادبیات امروزمان را کردهاند برخی ناشرها هستند با مشاورها دلالها و باندبازیهای ریز و درشتِ بازاریابشان که به هر حال بهانه حاضر و آمادهای هم دارند به نامِ وزارت ارشاد برای همه مولفکُشیهاشان.
ارسطویی ادامه داد: من از همین جا از اتحادیه ناشران شکایت میکنم به وزارتِ ارشاد که دیگر تا به حال باید خوب فهمیده باشد اشکال کار از کجاست و به مهمترین کارش که نظارت بر اوضاع کاسبکارانه نشر در مقابلِ ادبیاتِ مستقل است، بپردازد نه اینکه وقتش را تلف بکند برای به هم ریختن همین چهار تا جمله خوبی که میتواند و باید در ادبیات مستقل وجود داشته باشد و گَزگ را از فرصتطلبهای خوشنشین پس بگیرد. ایجاد امکان حضور ادبیات مستقل و حمایت از نویسندههای مستقل در برابر سیاستهای سرتاسر کاسبکارانه اتحادیه ناشران میتواند نام وزارت فرهنگ و ارشاد امروزمان را به آبرویی که باید بالاخره روزی مدعی آن بشود، برساند.
خالق رمان خوف سپس در ارزیابیاش از میزان ممیزی رمان آتشنامه یادآور شد: از نظر من این رمان هیچگونه اصطکاکی با خط قرمزهای موجود ندارد چون اصلا بنای آن و زبان آن و درونمایه آن به شدت فردی است و به شدت همین جایی است، گرچه در یک بستر اجتماعی و امروزی و هماکنونی که زاویه مشکوکی هم ندارد با هم اکنونی بودنش. حالا دیگر کدام نویسنده جدی میتواند هم زاویه بشود با جهانِ طماعی که چشم برنمیدارد از یک وجب استقلالی که میتواند در ادبیات معاصر ما رخ بدهد. بنابراین گمان نمیکنم وزارت ارشاد هم بعد از این همه آزمون و خطا میل داشته باشد که با طماعیِ جهانی که دور و برمان را گرفته، هم زاویه بشود و بخواهد به بهانههای پیش پا افتاده دورانِ پیش پا افتاده قدیمیاش، ناشیانه خط بطلان بکشد روی ادبیات مستقلی که میتواند در درک آن بیشتر تلاش بکند و بیخودی گَزَگ ندهد دست عدهای که چون حرفی ندارند برای گفتن، مدام پای ادبیاتِ امروزِ ما را میکشند وسط و اصرار دارند به قیمتِ وزارت ارشاد، آن را لَنگ و ناقص بنمایانند.
او در پاسخ به برخی انتقادها از عدم توجه ناشران به چاپ داستانهای ایرانی و مخصوصا داستان کوتاه متذکر شد: شاید صورت مسئله آنهایی که میگویید، احتیاط نباشد و فقط کماستعدادی باشد. با بیشترشان سروکار دارم. قدرتِ استعداد یک نویسنده خوب، هیچ دری را بسته نگه نمیدارد. ماجرای ترجمه هم که به کل ماجرای دیگری است که بهتر است آن را از مترجمهایی که هر روز مشغول به ترجمه هستند و انتشار ترجمههاشان، سوال بفرمایید. من گاهی برای خودم چیزهایی ترجمه میکنم ولی فقط برای اینکه وقتی خودش را با ارتباطی که میان زبانها هست، گذرانده باشم و جهانبینیام را نسبت به زبان تر و تازه نگه بدارم. هیچ وقت برای انتشار ترجمه نمیکنم.