در گزارش ایلنا بخوانید؛
دلایل اختلاف مرتضی حنانه با علی حاتمی و احمد شاملو/میراث حنانه کجاست؟+فیلم و عکس
حنانهی فرزند میگوید: آثار پدرم متعلق به این ملت است و میخواهم زودتر آن را به دست مردم برسانم...
به گزارش خبرنگار ایلنا، به مرتضی گفتم: «میدانی که شاملو داره میره!»، مرتضی گفت: «کجا؟» گفتم: «امیدی به زنده ماندنش نیست». او هم گفت: «همین الان تماس بگیر تا برویم ببینیمش». من هم به مرتضی گفتم: «تو در دوران جوانی با شاملو رفیق بودی و بعد هم با او مشکل پیدا کردی، حالا میخواهی به دیدارش بری؟» گفت: «هرچه بوده گذشته، شاملو، شاملوست».
کدورت میان سه غول از تبار سینما، ادبیات و موسیقی
این بخشی از صحبتهای زندهیاد اصغر بیچاره درباره روزهاییست که شاملو حال مساعدی نداشت و با وجود کدورت بین شاملو و حنانه؛ وقتی این موضوع را با او در میان میگذارد، حنانه سریع شال و کلاه میکند تا به دیدار شاملو برود.
چه بلایی بر سر میراث حنانه میآید؟
آنچه ما را ترغیب کرد تا سراغ خانواده مرتضی حنانه برویم؛ مربوط میشد به نامه سرگشاده پسرِ هنرمند که خبر از پایمال شدن یک میراثفرهنگی میداد. امیرعلی حنانه در نامهای سرگشاده نسبت به منتشر نشدن آثار پدرش توسط علی برلیانی که از شاگردان ایشان بوده، اعتراض کرده است. فرزند حنانه در این نامه ذکر کرده که مدیر انتشارات چنگ یا همان آقای برلیانی قرار بود فروردین 95 تعدادی از آثار پدرشان یعنی چهار اثر مکتوب و حدود ۱۶ پارتیتور را منتشر کند ولی هربار به بهانههای واهی ازجمله اینکه "من خودم میدانم چه زمان وقت انتشار این آثار است" مرا سر میدواند.
اثاثیه و آثاری که هنوز هستند اما در یک انبار خاک میخورند
خبرگزاری ایلنا در تیرماه سال 90 طی مصاحبهای با محمدرضا درویشی از عدم انتشار دو کتاب از زندهیاد مرتضی حنانه پس از 20 سال یاد کرده و نگرانیهایی هم درباره بایگانی شدن این آثار و اینکه به اسم کسان دیگری منتشر شوند؛ مطرح کرده بود. همان زمان علی برلیانی در گفتگویی با ایلنا با این استدلال که مخاطب هنوز درک و فهمی از آثار حنانه ندارد و اینکه از پسِ هزینه چاپ آثار برنمیآید؛ اعلام کرد در یک زمان مناسب آنها را منتشر خواهد کرد.
لطفا به ما بگویید... کی وقتِ رونماییست؟
اما امیرعلی حنانه در گفتگوی تازهاش با ایلنا اشاره میکند که یکسری آثار شخصی پدرم ازجمله صندوق وسایل شخصی ایشان، تعدادی زنگهای قدیمی، مدارک تحصیلی و اسباب و اثاثیه منزلشان نیز به رسم امانت در نزدِ آقای برلیانی است. آقای برلیانی به من این نوید را داد که همه چیز را به سرانجام خواهد رساند و من به آن دستخط اعتماد داشتم و آثار را به ایشان سپردم، آنهم برای منتشر شدن نه بایگانی یا امور دیگری که برای دیگران شخصیت و هویت جدیدی به ارمغان آورد. حال سوال اینجاست که آقای برلیانی اگر قصد انتشار یا بایگانی این آثار را ندارد، چرا دست به خرید آنها زده؟ شاید ایشان میخواسته میراثدار خانواده حنانه باشد!
فرزند حنانه میگوید: در سال 90 طی یک قرارداد به مبلغ 20 میلیون تومان که به صورت قسطی پرداخت شده است، این آثار از من خریداری شد و الان من خواهان آن هستم که آثار پدرم به من بازگردد. حتی حاضرم پول ناچیزی که گرفتهام را پس بدهم تا بتوانم آثار پدرم که متعلق به این خاک و بوم است را به اسم خودش چاپ کنم و در اختیار نسل آینده قرار دهم.
او عنوان میکند که: پدرم در حق او (علی برلیانی) پدری کرد اما... پدرم به او طناب کافی را داد و امروز او میخواهد با این طناب خود را دار بزند. من خودم را به خاطر فرزند حنانه بودن میراثدارش نمیدانم و این آثار را نه متعلق به شخص خودم بلکه متعلق به تمام ملت ایران میدانم. همانطور که مرتضی حنانه در یکی از نوشتههایش نوشته: «خدایا! چرا باید برادر بزرگتر من با آن مرض نفرین شده و برادر کوچک من با آن تصادف لعنتی به من محکوم شوند؟! آیا من رسالتی دارم؟ آیا آثار من دارای کمترین اهمیت برای این آب و خاک دارد؟»
اختلاف مرتضی حنانه با شاملو و علی حاتمی از کجا آغاز شد
علی حنانه از خاطرات پدرش میگوید و اینکه یک روز تابستان در تیرماه ۱۳۶۲ نوشته است: «خدایا، تو را شکر میکنم که شغلی به من عطا کردی که جز مرتاض سر از آن درنمیآورد»؛ یعنی برای فهم آن باید ریاضت کشید!
ضحکاک و هزاردستان کار دست حنانه، حاتمی و شاملو دادند
وی به اختلاف پدرش با شاملو هم اشاره کرده و میگوید: پدرم درباره دیدگاه احمد شاملو با فردوسی بزرگ و نقطهنظرات ایشان درباره ضحاک بسیار مخالف بود. حتی یادم میآید یک روز تلفنی دعوای لفظی شدید بین آنها (حنانه و شاملو) درگرفت.
فرزند حنانه از روزهای ساخت سریال هزاردستان یاد کرده و میگوید: پدرم 110 دقیقه موسیقی برای این سریال مینویسد و بعدها آقای حاتمی بدون مشورت با پدر یکسری موسیقی دیگر به این سریال اضافه میکند و در پاسخ به اعترضِ حنانه میگوید که من کارگردان هستم و من تصمیم میگیرم سریال چه موسیقی داشته باشد!
قصهای که بیچاره تعریفش کرد...
اصغر بیچاره نیز از همکاری حاتمی با حنانه در سریال هزار دستان اینطور یاد کرده: حاتمی کار حنانه را میشناخت ولی موسیقی را نمیشناخت. حنانه با دستاندرکاران فیلم مشکل پیدا کرد چون آثار موسیقی دیگران را بدون اجازه و اطلاع حنانه در فیلم گنجانده بودند. آقای حاتمی این اعتقاد را داشتند که اگر من لازم بدانم درخت را هم رنگ میکنم. که در جواب حاتمی، حنانه به طعنه پاسخ داده؛ شاید مقداری از این رنگها هم روی اسامی آهنگسازان دیگر رفته و آنها را محو کرده و تنها نام حنانه باقیمانده است.
امیرعلی حنانه؛ علی حاتمی را شخصیتی مردمی، مهربان و خوشقلب میداند که با پدرس دوستی دیرینه داشت و با موسیقی روحش بههم میریخت و حتی با برخی نغمهها گریه میکرد. و در عینحال متاسف است از اینکه کسی مانند حاتمی بدون مشورت با پدرش موسیقی هزاردستان را تغییر داده است.
هرچند مرتضی حنانه زمانی در روزنامه خروس جنگی کار میکرد و طبق گفته اصغر بیچاره برای بخش سیاسی مینوشت اما پسرش معتقد است که حنانه با این روزنامه و بخش سیاسی آن همکاری نداشته است.
اصغر بیچاره همچنین گفته: حنانه غیر از کار موسیقی؛ آرتیست هم بود. من حدود 65 سال پیش در لالهزار یک کارگاه عکاسی داشتم و مرتضی حنانه به آنجا میآمد. من هم همانجا با او آشنا شدم. آن روزها تئاتری روی صحنه بود که موسیقی آن را حنانه ساخته بود.
حنانه با متد کورساکف و ارکستراسیون کوکلن تدریس میکرد
"نزد آقای حنانه؛ هارمونی با متد کورساکف و ارکستراسیون شارل کوکلن را شروع کردیم" این بخشی از صحبتهای امیرآهنگ هاشمی از آخرین آخرین نسل از هنرجویان مرتضی حنانه است.
وی میگوید: استاد حنانه نه تنها سیستم هارمونی کورساکف را به خوبی میشناخت بلکه با سیستم آموزش هارمونی مکتب فرانسوی و ایتالیا هم آشنایی کامل داشت ولی معتقد بود برای شروع یادگیری متُد کورساکف مناسبتر است. سیستم هارمونی که استاد آ« را تدریس میکرد با اینکه براساس متُد کورساکف بود ولی درواقع تجربه سالها تدریس و آهنگسازی او را پشتِ خود داشت. او از روی کتاب به ما درس نمیداد بلکه آن کتاب فقط بهانهای بود تا مطابق سر فصلهای کتاب درس دهند. زمانی که فرم موسیقی را در هنرستان میخواندیم یک روز معلم از روز اول سونات و سمفونی را تشریح میکرد، درصورتیکه ما هنوز نمیدانستیم ملودی چیست، تم چیست و پریود موزیکال چیست؟ وقتی استاد حنانه به زبان ساده شروع به تدریس کرد، ما واقعاً آن را فهمیدیم، درضمن او با شناخت کاملی که از سبکها و دورههای مختلف موسیقی اروپایی داشت به ما شناخت میداد. چون هم رهبر ارکستر و هم نوازنده ارکستر سمفونیک و هم آهنگساز و محقق بود. یکی از نکات قوتی که در تدریس داشت هم این بود که سعی نمیکرد دروس را بهصورت دیکته شده یاد بدهد بلکه سعی میکردند ذهن ما را درگیر موضوعی بکند تا خودمان با تحقیق مطالب را بدست بیاریم. در ساعات پایانی کلاس معمولاً استاد آثار خودش را برایمان پخش میکرد و درباره شیوه کمپوزیسیون خود توضیح میداد و آثارش را آنالیز و تشریح میکرد.
مشغله ذهنی حنانه چه بود؟
بزرگترین مشغله ذهنی مرتضی حنانه چندصدایی کردن موسیقی ایران بود. روز و شب در این فکر بود که برای آهنگسازی از موسیقی ایران باید آن را چندصدایی کرد. کوششهای حنانه در این مورد او را به ابتکار هارمونی زوج رسانید که سالها برای آن زحمت کشید و خود آن را به کار بست؛ ولی هارمونی زوج مورد موافقت همه موسیقیدانان قرار نگرفت. جاوید مجلسی تعریف میکند: حدود سال 40 آقای حنانه وقتی از ایتالیا برگشته بود ارکستر فارابی را تشکیل داد و ما چون آن زمان سن کمی داشتیم، خودشان با خودروی شخصیشان ما را برای اجرا به ارکستر میبرد طوریکه 5 شنبهها تمرین میکردیم و جمعهها ضبط داشتیم. کوچکترین نوازندههای ارکستر؛ ما بودیم که حدود 12سال داشتیم.
دیدگاه پسر موسیقیدان درباره پدر موسیقیدان
پدرم، مرتضی حنانه در سالهای 1321 تا 1325 برای تشکیل ارکستر سمفونیک تهران بسیار زحمات زیادی کشید تا اینکه بالاخره بودجه ارکستر سمفونیک را از دولت وقت گرفت و ارکستر دیگر رسما زیرنظر وزارت فرهنگ و هنراداره شد....
او از اولین پایهگذاران دوبله در سینمای ایران بود و جای تعجب دارد که آنجا نیز در این مورد زیاد چیزی یا نمیدانند یا نمیگویند. یعنی درواقع دوبله فیلمهای خارجی را در ایتالیا در استودیو انجام داده و حاصل کار را به ایران میفرستادند.
حنانه... سینما... دوبله
حنانه بزرگ از دیرباز با سینما آشنا بود و اولین موسیقی فیلم را در ایران در سال 1325 برای ایران سرزمین طلای سیاه ساخت. پس از سالها تحقیق و تفکر روی موسیقی ایران و با مطالعه موسیقی ملل دیگر مثل موسیقی ترکها و موسیقی مصر و تونس توانست چند مد اصلی موسیقی ایران را که مناسبِ کمپوزیسیون هستند را بیابد. طبعا قابلیت پولیفونی کردن یک ملودی با ساختار مدال ولی با هارمونی و پولیفونی تونال سازگار نیست و همین مدها یا اشلهای پایین رونده باستانی بودند که میبایست براساس آنها کاری صورت میگرفت. حاصل این کار به پدید آمدن هآرمونی جدیدی به نام هآرمونی زوج که کاملا ابتکار خودش بود و بر مبنای مدهای موسیقی ایران نوشته شده بود؛ شد...
حنانه فرزند میگوید: او (پدر) همیشه به من میگفت "دترمینیسمی متضاد بر علیه من و آثارم قد علم خواهد کرد تا من و آثارم مطرح نشویم....." جایی در گوشهای از دفتر قدیمی او نوشتهای را دیدم که به شدت مرا آزار داد. او در آنجا نوشته بود که "خدایا چرا برادر بزرگ من باید با آن مرض لعنتی سرطان در 48 سالگی و برادر کوچکترم با آن تصادف لعنتی در 28 سالگی محکوم به مرگ بشوند؟ آیا من باید طبق جبر کاری را انجام بدهم؟ آیا نوشتههای من دارای کمترین ارزش برای این آب و خاک است؟" بگذریم.... و او خود در 68 سالگی درگذشت.
مبنای کاری او باعث وجود سبک منحصربفرد او در آهنگسازی او شد. آری استراوینسکی میگفت "من مینویسم و نوشته من مبنا میشود."
معلمِ روم؛ چرا مرتضی حنانه را مسخره کرد؟
امیرعلی میگوید: هرگز یادم نمیرود؛ پدرم برای من تعریف کرد که معلمش در رم؛ وقتی که او را برای اولین بار سر کلاس دیده بود؛ گفته: تو که مال آن طرف باب بسفری، آنوقت از آنجا آمدی تا در رم درس موسیقی یاد بگیری؟ و همین معلم پیر رومی آزاردهنده بنام ماسترو کاردوچی و حرف آخر پدر بزرگم که به او گفته بود؛ حال که میروی و جبر این را خواسته؛ بدان که هستی و از کجا آمدهای؟ و او را بر آن داشت تا دوباره پس از 10 سال به ایران برگردد. همین سوال تفکربرانگیز معلم پیر رومی بود که انگیزه پدر را تحریک کرد و موجب شد او به دنبال اصالت گمشده موسیقی ایران و خاورمیانه بگردد. اصولا در آن هنگام پولیفونی کردن موسیقی ایران بسیار کار سخت و دشواری بود. پس از ساخت ارکستر فارابی در رادیو میتوان گفت که این دومین ارکستری بود که او ساخت.... بعد از آن گروهی از موسیقیدانان تحصیلکرده میگفتند "چرا حنانه ما را دعوت به همکاری نکرد" از طرفی هم او را "هوووو...." میکردند تا گوشهنشینی خودشان را توجیه کنند. این درحالیست که حنانه گفته بود هرکس اثری نوشته یا تنظیم کرده؛ سریعا بیاورد اینجا. ما کارش را اجرا و ضبظ خواهیم کرد. ولی منتظر نامه فدایت شوم نباشید چون من خودم هم نامه دریافت نکردهام. از یک طرف با بهاصطلاح تحصیلکردگان و از آنطرف با موسیقیدانان اصیل همگون شدن کار سختی بود و من معتقدم که این دو را باید از هم جدا نگه داشت. پولیفونی یا علم چندصدایی در ذات خود چیز غربی و اروپایی نیست وقتی میتوان در گوشه و کنار جهان مثل ژاپن و چین هم آن را دید و شنید؛ میتوان گفت در ایران هم وجود داشته است.
گزارش: آمن خادمی