چرا از رابطۀ ایران و عثمانی هیچ نمیدانیم؟/ تاریخ مثل اتم خطرناک است
اتحادیه میگوید: تاریخ علمی است که میتواند به اندازه اتم خطرناک باشد، چراکه ممکن است جنگ راه بیندازد و گمراه کننده باشد. اینکه بگویم ما اشتباه کردیم، کافی نیست. اشتباه در تاریخ جایز نیست. هنوز نمیتوانیم تاریخی از ایران بنویسم که خارجیها به آن رفرنس دهند و هنوز باید به کتاب خارجیها ارجاع کنیم.
منصوره اتحادیه (نظام مافی) از چهرههای برتر و شناختهی شدهی حوزهی تاریخنگاری و پژوهش است که سالها در دانشگاه تهران تدریس کرده و با اساتیدی همچون دکتر ستوده، دکتر افشار، دکتر بیانی، دکتر هما ناطق، دکتر باستانیپاریزی و جمعی دیگر همکار بوده است.
با او گفتگویی کردیم در رابطه با نقش دانشگاه در تاریخنگاری و تربیت و پرورش دانشجویانی که در آینده بتوانند کارهای جدی در این حوزه انجام دهند. اتحادیه معتقد است: در دانشکدههای تاریخ کار جدی انجام نمیشود و جوانان تنها به گرفتن مدرک میاندیشند و استادان نیز سختگیری نمیکنند.
آموزشِ حرفۀ تاریخ کارِ دانشگاه است. به اعتقاد شما، دانشگاهها در این زمینه چقدر تأثیر دارند و اصلاً دانشگاه چقدر در حرفهای کردن دانشجو نقش دارند؟
البته تدریس کار دانشگاه است. ولی کار جدید و حرفهای کم انجام میشود البته این روزها بهتر شده اما متأسفانه هنوز ضعفهایی هست. چیزی که ما به دانشجویانمان آموزش نمیدهیم این است که بروید دنبال آخرین کتابها، آخرین مقالات، نه اینکه رفرنس شما به عباس اقبال و مکی باشد و بس. اخیراً کتابها و اسناد زیادی درآمدهاند، ولی امروزه میبینیم کارهایی منتشر میشود که بویی از اسناد و کتابهای جدید نبرده و روی همان اسناد قدیم کار میشود.
اگر ایراد و اشتباهی در یک کتاب وارد شده باشد، طی سالیان در کتابهای دیگر تکرار میشود و جا میافتد. چند سال پیش انجمن ایرانی تاریخ سمیناری گذاشت برای آسیب شناسی تاریخ. اما این کافی نیست، باید هر سال این سمینار برگزار شود و آسیبشناسی شود که بدانیم خودِ ما مورخین، چه آسیبی به تاریخ وارد میکنیم!
در حال حاضر دو مجموعهی از تاریخ ایران از سوی دو نهاد منتشر شدهاند که اولاً همزمان با هم بودند و هرکدام 14 جلد و 12 جلد منتشر کردند. من جلد قاجاریه را دیدم، بسیار ایراد دارد. آنقدر این کتاب با عجله و توسط یک غیرمتخصص تهیه شده که شرمآور است! پول خرج کردند و ادعا دارند که ماندگار است. اگر من جای آن نهاد بودم این کتابها را جمع میکردم. چهل سال پیش کمبریج یک مجموعه تاریخ ایران منتشر کرد در هفت جلد. هنوز ما به آن رفرنس میدهیم. ما که در ایران هستیم و این همه سند و امکانات داریم، یک چیزی نوشتیم که ترجیج دارد جمع شود. دلایلی هم میآوردهاند از این قبیل که «عجله داشیتم و چند اشتباه پیش آمد»! اما نباید اشتباه کرد.
تاریخ علمی است که میتواند به اندازهی اتم خطرناک باشد، چراکه ممکن است جنگ راه بیندازد و گمراهکننده باشد. اینکه بگویم ما اشتباه کردیم، کافی نیست. اشتباه در تاریخ جایز نیست، آن هم دربارهی تاریخ خودمان. هنوز نمیتوانیم تاریخی از ایران بنویسم که خارجیها به آن رفرنس دهند. هنوز ما باید به کتاب خارجیها ارجاع کنیم.
در این شرایط چه باید کرد؟ راه چاره از منظر شما چیست؟
یک راه چاره به نظرِ من مالی است. سالی چند دانشجوی نخبه بفرستیم به کشورهای خارج که دکتری خود را آنجا بگیرند و روشهای جدید را بیاموزند. ما از هیچ دانشجویی که تز دکتری مینویسد، نمیخواهیم که یک منبع انگلیسی بخواند. وقتی تاریخ خاورمیانه را درس میدهیم و دربارهی رابطهی مثلاً ایران و عراق مطالعه میکنیم، باید منابع عربی را بخوانیم. اگر شما بخواهید دربارهی عثمانی بنویسند، دستِ کم باید منابع ترکی را بخوانید. اینهمه دانشجوی ترکِ آذری داریم. اینها شش ماه کار کنند، ترکی یاد میگیرند، بروند ترکیه و ببینند در آرشیو آنها چه منابعی است؟ هند نزدیک است و گنجینهای است از اسناد که ما استفاده نمیکنیم.
ما خیلی محدودیم. دیواری دورِ خودمان کشیدهایم که در همانجا درجا میزنیم. رابطهی ایران و عثمانی بسیار اهمیت دارد، شاید به اندازهی رابطهی ایران و انگلستان مهم باشد. انگلیسها اسنادشان را آزاد و در دسترس گذاشتهاند و دسترسی به آن خیلی راحت است. ترک ها هم همین طور اما چرا ما از رابطۀ ایران و عثمانی هیچ نمیدانیم و روی آن کار نمیکنیم؟ در حالی که بسیار مهم و تأثیرگذار بوده است! ما از شمال آذربایجان تا خلیج فارس، مرز مشترک با عثمانی داشتیم.
ما از هند که همسایهی ما بوده است چه میدانیم؟ درحالیکه تجارت مهمی با هند داشتیم. باید دانشجو به پرتغال فرستاده شود تا ببینیم که آنها در آرشیوشان چه دارند؟ دانشجو به هلند فرستاده شود، ما در دورهی صفویه تجارت خوبی با هلند داشتیم. میبینید که برای تحقیق و ارتقای سطح تاریخنگاری نیازمند کمک مالی هستیم.
برنامه درسیِ رشته تاریخ چقدر پیشرفته است؟ فکر میکنید با این برنامهریزی تاکنون چقدر پیشرفت کردهایم؟ آیا این برنامه نیازی به تجدیدنظر ندارد؟
ما یک برنامه سراسری داریم که در همه جای ایران آن را تدریس میکنیم. همان برنامهای که در تهران تدریس میشود در بندرعباس، رشت و تبریز هم تدریس میشود، ولی از مزایایی که در تهران داریم استفاده نمیشود. به نظر من بهتر بود از این مزایا برای ارتقای سطح تدریس و تاریخنگاری استفاده میشد تا مثلاً اساتید مجربتری به بلوچستان اعزام میشد.
باید به جوانان اجازه ابتکار عمل داد. زمانی که من درس میخواندم استاد حق داشت که یک ترم تخصص خودش را تدریس کند و این باعث میشد که ابتکاری در تدریس ایجاد شود، اما ما همان درسهایی را که عباس اقبال تدریس میکرد، تدریس میکنیم. این روش اجازه ابتکار را از دانشجو میگیرد.
یکی از اشکالات برنامه سراسری تدریس همین است که برنامه درسی همه کشور با هم یکسان است از شهر بزرگی مثل تهران گرفته تا شهرهایی که حتی یک کتابخانه کوچک هم ندارند. یک درس تدریس میشود. تهران امکانات بیشتری دارد و باید بتواند با استفاده از این امکانات به شهرستانها سرویس بدهد.
من خیلی موافق دانشگاه آزاد هستم و فکر میکنم که شاهکار است، چراکه به تمام جوانان ما امکان داد لیسانس بگیرند، اما فکر میکنم که برنامهریزیِ درستی برای آن انجام نشده است. رسالههایی من دیدم که در حد یک گزارش کلاسی است نه یک رساله فوق لیسانس، به این دلیل که یا استاد به خوبی به موضوع اشراف نداشتهاند یا دانشجو امکان دسترسی به کتابخانه را نداشته. من تجربه این نوع رسالهها را داشتهام چه زمانی که در دانشگاه تدریس میکردم و چه امروز که چنین رسالههایی را برای انتشار به دفتر نشر تاریخ میآورند و میبینم که تا چه حد ضعیف است. وجودِ چنین مشکلاتی ایجاد نارضایتی میکند. دانشجو که هم از وقت و هم از توان مالی خود استفاده کرده است، تا یک مدرک فوق لیسانس بگیرد با وجود این مشکلات مدرک خود را بیارزش میانگارد.
برای پیشرفت، یک برنامهریزیِ اساسی و همچنین وجود عدهای دلسوز نیازمندیم. دلسوزی خیلی مهم است که هدف انسان ارتقای سطح تحصیل باشد نه اینکه فقط به عنوان شغل به آن نگاه کند. شور و علاقه لازم است. من نمیدانم این را چطور میتوان ایجاد کرد. جوانان که به دانشگاه میآیند پر از امید هستند و کاملاٌ باید هدفمند و برنامهریزی شده هدایت شوند.
هر حکومتی که سرکار میآید، اسناد حکومت قبلی را از بین میبرد، اما اسناد اجتماعی کمتر از بین رفتهاند. چرا تاریخنگاران ما به سراغ منابع و اسنادی که همچنان موجود است، نرفتهاند و تنها به تکرار مکرراتی بسنده کردهاند که از گذشته وجود داشته است؟
هر کار یا ابتکار یا انگیزه میخواهد. دانشجو باید درست هدایت شود. استادی که میخواهد دانشجو را وادار به کار تحقیق کند باید خودش هم به همین کار اشتغال داشته باشد یعنی مطالعه و تحقیق کند و سراغ منابع و اسناد موجود برود و اسناد نوینی بیابد.
در همین اسناد روزمره ممکن است مسائل سیاسی باشد. وقتی شما یک مورخ حرفهای بودید، میتوانید اسناد را بیابید. آن زمان است که میتوانید از نامۀ مادربزرگ خود مطالبی مربوط به تاریخ اجتماعی بیابید. مثلاً جهیزیۀ یک دختر به ما نوع زندگی، امکانات مالی این خانواده یا اهمیت این جهیزیه را نشان میدهد. یا اسناد خرید و فروش ملک میتواند اطلاعات خوبی به مورخ دربارۀ قیمت زمین، نوع ملک یا قانون مالکیت دهد.
تاریخ اجتماعی را در همه چیز میتوان یافت. از یک دستور غذا تا لیست خرید باشد و ... تمام اینها بستگی به مورخ دارد که بتواند از این نوع اسناد استفاده کند. حتی در مکاتبات خصوصی هم میتوان به مطالبی دربارۀ تاریخ اجتماعی رسید و تمام اینها بستگی به دید مورخ دارد.
یکی از مهمترین راههایی که به مورخ و دانشجو کمک میکند روش تحقیق صحیح است. روش تحقیق در دانشگاه دو واحد تدریس میشود که به هیچ وجه کافی نیست. من فکر میکنم برای هر درس باید از دانشجو گزارش خواست و استاد حتماً باید این گزارش را بخواند و دانشجو را راهنمایی کند، نه اینکه فقط بخواند و نمره بدهد، بلکه باید با دانشجو دربارۀ روش تحقیق او کار کند.
روش تحقیق باید طوری تدریس شود که دانشجو حرفهای شود. به صرف اینکه یک دانشجو چند درس را امتحان داده و یک رساله هم نوشته، به این معنی نیست که او حرفه را به طور کلی یاد گرفته است. نگارش تاریخ و نتیجهای که باید از آن به دست آید را باید فراگرفت. البته در این بین مقداری ابتکارِ خود دانشجو و مورخ هم لازم است.
مهمترین چیزی که باید به دانشجو آموخته شود، روش تحلیل کردن است. کنار هم گذاشتن یکسری اطلاعات چیزی را ثابت نمیکند. باید یک سوالی را مطرح کند و بتواند به آن سوال را پاسخ دهد. باید یک تزی داشته باشد که بخواهد آن را به اثبات برساند. مورخ قاضی نیست که قضاوت کند، ولی نتیجهگیری از بحث الزامی است.
در جامعه امروز وسیع خواندن بسیار کمرنگ شده است. در همه حوزهها همین اتفاق افتاده چرا وسیع خواندن در این دوره کمرنگ شده است؟
مردم وقت ندارند، همه یک موبایل دارند و از آن طریق همه نوع اطلاعاتی در دسترس دارند و کمتر مطالعه دارند و این خیلی حیف است.
من فکر میکنم اگر سطح آگاهی مردم پایین بماند، مردم هم پیشرفت نمیکنند. هرچه سطح آگاهی بالاتر باشد مردم هم بالاتر میآیند. انتظار ما کم است و هرچیزی را قابل توجه میبینیم، مثلاٌ یک کتاب یا یک فیلم بیکیفیت ناگهان چنان در جامعه طرفدار پیدا میکند و مشهور میشود که قابل تآمل است. کتابی خواندم درباره اینکه شما با تعریف از هنرِ بد و بزرگ کردن یک اثر بیکیفیت و بد، چطور میتوانید اجتماع را به عقب ببرید و سلیقه جامعه را پایین بیاورید. تعریف بیهوده از یک کار هنری که بیارزش و بیکیفیت است، حتماٌ سلیقه مخاطب را پایین بیاورد.
به عنوان مثال همین کتابی که دربارهی تاریخ ایران نوشته شده بود و مشکلات زیادی داشت، عدهای از آن تعریف کردند. حتی با وجود نقدهایی که برآن شده بود، عدهای گفتند که «کتاب ایراداتی داشت اما مشکلی نیست»!
چرا ما به کم راضی می شویم؟ باید استاندارد را بالا نگه داشت. اگر ساختمان زشتی را میبینیم نگوییم چون یک قسمتش خوب است پس ساختمان خوبی است. چرا از یک چیز متوسط تعریف کنیم؟ آیا این از فقر است چون بهتر از آن را نداریم و نمیشناسیم؟ جوانان ما محدود هستند و همیشه مقایسه خیلی اهمیت دارد. ما از ماهواره تقلید میکنیم، اما اگر فیلمهای خوب میدیدیم، استاندارد بالا میرفت.
درباره فیلم «فروشنده» از شخصی که دربارۀ سینمای ایران کار کرده پرسیدند که چرا فیلمهای ایران توانستهاند در سطح جهانی مطرح شوند، گفت: بعد از جنگ ایران و عراق، دولت برای مشغول کردن جوانان و ایجاد اشتغال، کارگاهها و آموزشگاههای فیلم و تئاتر در همهی شهرها ایجاد کرد و این فیلمها نتیجه همان کارگاههاست. آن زمان به جوانان این امکان داده شد و امروز توانستند اسم خود را در جهان مطرح کنند.
ما باید جوانانمان را بفرستیم که دنیا را ببینند. از طرفی، افراد باید با نگاه انتقادی مطالعه کنند. خواندن با نظر انتقادی باعث میشود که یاد بگیریم وقتی مینویسیم چی بنویسم و چی ننویسم.
گفتوگو: نوا ذاکری