حصرِ فرهنگی در دولتهای نهم و دهم با تشدید ممیزی
بودجه معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 86، 960 میلیارد ریال بود که در بودجه سال 87 به 600 میلیارد ریال کاهش یافت. همچنین بودجهی این معاونت برای سال 90 حدود 800 میلیارد ریال درنظر گرفته شد تا با تنها 2 درصد رشد، رقم آن از 73 میلیارد تومان در سال 89 به 80 میلیارد تومان در سال 90 برسد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ از سوم تیرماه هزار و سیصد و هشتاد و چهار که محمود احمدینژاد در رقابتی تنگاتنگ با اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست دولت نهم را به دست گرفت و راهی پاستور شد تا خرداد 88 که براساس رای 63 درصدی بنا شد برای دورهی دوم سکان قوهی مجریه را هدایت کند، با دولت جدیدی روبرو شدیم به نام دولت نهم و دولت دهم، دولت اصولگرای عدالتطلب. با ریاست جدید و گفتههای بسیار متفاوت از دولت قبلی. با مدیرانی که سخنان عجیب میگفتند و به سبک خودشان هم عمل میکردند.
در اولین گام؛ دوره وزارت محمدحسین صفار هرندی بسیار پرتنش و پرحاشیه گذشت و کتاب، ناشران و ممیزی همیشه یک پای این حاشیهها بود. کار به جایی رسید که احمدینژاد مجبور شد فکر دیگری برای کلیددار وزارت ارشاد دولت دهم بکند و اینبار سیدمحمد حسینی را برای گرفتن رای اعتماد به بهارستانیها معرفی کرد.
تغییرات مدیران معاونت فرهنگی و درگیر با کتاب در سه دولت
وزیر فرهنگ و ارشاد دولت نهم محسن پرویز را به سمت معاون فرهنگی وزیر ارشاد منصوب کرد. دوران مسؤولیت او تا دولت دهم هم ادامه داشت اما پس از چندی به دلیل اختلاف نظر درباره نظارتهای وزارت ارشاد قبلی (دولت نهم) بر حوزه کتاب و عدم صدور مجوز برای بخش اعظمی از کتابها از سمتش کنار گذاشته شد تا مسئولیت معاونت فرهنگی را به بهمن دری بسپارد. البته تغییر معاون فرهنگی دولت دهم تنها محدود به این یک مورد نبود و بهمن دری هم بعد از مدتی جای خود را به علی اسماعیلی داد.
این رفتوآمدها به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد چندان هم بیسروصدا و دور از حاشیه نبود. در شهریور 89 مدیران فرهنگی وزارت ارشاد دولت دهم اظهارات انتقادی تندی از عملکرد فرهنگی مدیران ارشاد دولت نهم مطرح کردند. این اظهارات باعث شد حتی صفارهرندی که به نظر نمیرسید علاقهای به ورود در این مسائل داشته باشد، وادار به واکنش شود.
وزیر ارشاد دولت دهم در مراسم تودیع پروز ضمن انتقاد تند از او متذکر شد: این وظیفهی دستگاههای نظارتی است که دقت کنند. نیازهای واقعی جامعه را بررسی کنیم و بر آن مبنا، کتابها تدوین شود. ما مکلف نیستیم از آثاری که مروج خرافات هستند، حمایت کنیم. الآن کتابهایی را داریم که زیبندهی نظام اسلامی نیستند و دارند منتشر میشود. موارد فراوانی داریم.
حسینی در اینباره افزود: در بحث تاریخ شاهدیم در برخی آثار، تاریخ معاصر تحریف میشود، تاریخ انقلاب تحریف میشود، برخی از فراماسونرها چهره میشوند و چهرههای دینگریز به عنوان اسطوره معرفی میشوند. اینها انحرافاتی است که با آنها مواجه هستیم. به هرحال ضوابط باید مشخص باشد. علیرغم زحماتی که کشیده شد، برخی آثاری که ارائه میشد، درخور جامعهی اسلامی نبود. برای کتابهایی که بیفرهنگی و بیاخلاقی را در جامعه ترویج میکنند، سازوکاری درنظر بگیریم. حداقل کار این است که ما هزینهی بیتالمال را در حمایت و ترویج این آثار هزینه نکنیم.
او همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا کاری بر زمین مانده بود که محسن پرویز - معاون فرهنگی پیشین وزارت ارشاد - تغییر کرد، گفته بود: بله، اشاره کردم. برخی موارد را گفتم که باید بیشتر به آنها بها داده شود و مدیریت معمولا چهارساله است.
اما پاسخی که صفار هرندی درباره انتقادات به نحوهی ادارهی حوزه کتاب در زمان تصدیاش بر وزارت ارشاد مطرح کرد نیز قابل توجه است: «یک سیستمی در ارشاد هست که کار بررسی کتاب را انجام میدهد. خب قاعدتا باید کسانی باشند که تبحری در کار تخصصی خود داشته باشند. مشکلاتی داشتند دوستان، برای به کار گرفتن این عزیزانی که کار بررسی را به آنها بسپارند. سعی شده بود کسانی به خدمت گرفته شوند که در دیدگاهها با نگاه ارشاد در زمان ما که منطبق بر قانون و شرع بود هماهنگ باشند. چراکه ما به خاطر برخی کتابها منتقد گذشته خودمان بودیم. اما چطور میشد که گاهی کتابی از دست درمیرفت؟ برخی از آنها مربوط به دورهای بوده که طرف رمان یا داستانی را مجوز گرفته ولی منتشر نکرده، اما مثلا در سال 85 به فکر چاپ افتاده است. ما البته خودمان را در قبال این آثار هم مسئول میدانستیم برای همین برای هر دور تجدیدچاپ کتاب یک بررسی مجدد گذاشتیم. برای همین هم علیه وزارت ارشاد این همه جنجال درست میشد.»
این واکنشها در حالی بود که کارشناسان و فعالان فرهنگی که نسبت به سیاستها و عملکردهای فرهنگی دولت نهم انتقاد داشتند هم عملکرد فرهنگی دولت دهم را بسیار ضعیفتر از مدیران فبلی ارزیابی میکردند.
از زمانی که علی جنتی در ۲۶/۰۵/۹۲ با رای اعتماد نمایندگان مجلس شورای اسلامی به عنوان وزیر فرهنگ دولت یازدهم معرفی شد تا زمان صدور حکم برای سیدعباس صالحی به عنوان معاون فرهنگی در تاریخ ۱۵/۰۷/۹۲ پنجاه و یک روز گذشت و علی جنتی که پیشتر اکثر معاونان خود را در ارشاد معرفی کرده بود، برای انتخاب این معاون وسواس و سختگیری زیادی از خود نشان داده بود.
سیدعباس صالحی طی حضور خود در ارشاد سعی کرد در ابتدای امر مدیران را جابه جا نکند و از توان و ظرفیت موجود استفاده کند، نگاهش استفاده از نیروهای مستعد و حتیالمقدور بهره از داخل وزارت بود، برخلاف آنچه طی دورههای گذشته افراد به یکباره تغییر میکردند. اما او هم در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۹۲ اولین تغییر در معاونت فرهنگی را کلید زد و طی حکمی احمد کمالینژاد را به عنوان سرپرست موقت اداره کتاب را منصوب کرد و محمد الهیاری بعد از هزار روز از سمت خود کنار رفت.
الهیاری البته پیش از آن حکم دبیری هفته کتاب را از علی اسماعیلی معاون سابق دریافت کرده بود و بعد از برکناری با تایید صالحی در این سمت به فعالیت خود ادامه داد.
مدت زیادی نگذشت که صالحی اعلام کرد گزینه مدنظر برای مدیریت ادارهی کتاب را پیدا کرده و آن شخص فردی نیست جز علی شجاعی صائین. «شجاعیصائین» از مدیران دولت احمدینژاد بود که حالا به این سمت را به عهده میگرفت. او در زمان محسن پرویز به سمت مدیرعاملی خانه کتاب منصوب شد و در فهرست وظایفش برپایی جوایز ادبی چون پروین، جلال، کتاب فصل، گام اول و ... قرار داشت. کمی بعد هم شجاعیصائین با جنجال فراوان برکنار شد تا محمد سلگی مدیریت ادارهی کتاب را برعهده بگیرد.
حوزهی چاپ نیز در این سه دولت خالی از رفت و آمد نبود. احمد علمشاهی ۱۹ دی ۹۱ بود که با حکم وزیر ارشاد جایگزین یوسف افراش شد و در ۹۲/۰۸/۲۹ جای خود را به محمودرضا برازش داد. وی در این سمت حدود ۹ ماه دوام آورد و با اینکه برخی اصناف چاپ از وی حمایت و عملکرد وی را مثبت ارزیابی کردند ولی در دوران مسئولیت وی حدود ۳۰۰ چاپخانه تعطیل شد. علمشاهی چند روز بعد از برکناری با حکم صالحی به عنوان سردبیر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منصوب شد.
از سوی دیگر با روی کار آمدن علی جنتی؛ خبرنگاران و اهالی فرهنگ حدس میزدند اولین تغییر در جنتی در حوزه مدیریت موسسه نمایشگاهها باشد. ولی این حدس اشتباه از کار درآمد و تا ماههایی بعد از انتصاب صالحی در معاونت فرهنگی، عظیمی در سمت خود باقی مانده بود. ولی از آنجا که هر آمدنی رفتنی دارد؛ عظیمی نیز در اسفند ماه 1392 جای خود را به «امیرمسعود شهرامنیا» داد که چندی پیش از مدیرعاملی نشر شهر برکنار شده بود.
با انتصاب شجاعی صائین به سمت مدیر اداره کتاب طبعا این تشکیلات نیازمند فرد جدیدی بود که این بار سیدعباس صالحی ترجیح داد: «نجفعلی میرزایی» که از روحانیون حوزه علمیه بود را به این سمت انتخاب کند_ گرچه او لباس روحانیت برتن ندارد_، تبعات این انتخاب در ماههای ابتدایی ریاست میرزایی چالش با احمد علمشاهی سردبیر ایبنا بود که به رسانهها نیز کشیده شد. در نهایت علمشاهی در پایان سال ۹۲ جای خود را به «اسدزاده» سپرد و سمتی دیگر در وزارت ارشاد گرفت.
همایون امیرزاده که از ۱۹ دی ۱۳۹۱ با حکم اسماعیلی (معاون فرهنگی دولت دهم) جایگزین داریوش رضوانی در امر مشاوره معاون فرهنگی شد، مجدد در دولت یازدهم نیز در وزارت ارشاد باقی ماند. البته چارت ارشاد پس از مدتی تغییر کرد و با حذف مشاور اجرایی او به عنوان «مشاور علمی فرهنگی و مدیریتی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» معرفی شد. امیرزاده در سابقه خود مشاور فرهنگی استاندار هرمزگان، مدیر کمیته ربع قرن نمایشگاه کتاب، مسئول دبیرخانه دائمی جشنواره خلیجفارس و نیز معاون اداره کل امور استانهای کشور را داشت.
وضعیت تعداد عناوین کتاب و میزان تیراژها
در دوره ریاستجمهوری حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی (دولتهای هفتم و هشتم) شامل سالهای 1376 تا 1383 متوسط شمارگان کتاب 34هزارو 394 نسخه بود. در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد (دولتهای نهم و دهم) شامل سالهای 1384 تا 1392 متوسط شمارگان کتاب به 26هزارو 798 نسخه کاهش یافت که کمترین شمارگان کتاب در سالهای بعد از انقلاب را شامل میشود.
البته بیشترین متوسط شمارگان کتاب در بعد از انقلاب به دولتهای آیتالله هاشمیرفسنجانی و مربوط میشود. در دوره ریاستجمهوری اکبر هاشمیرفسنجانی (دولتهای پنجم و ششم) یعنی در دوران وزارت فرهنگ و ارشاد سهوزیر میانی (سیدمحمد خاتمی، علی لاریجانی و مصطفی میرسلیم) که سالهای 1368 تا 1375 را دربرمیگرفت، مجموع متوسط شمارگان کتاب 41هزارو716 نسخه بوده است.
از سوی دیگر براساس آمار منتشر شده از ابتدای سال 79 تا پایان سال 83، یعنی پیش از آغاز کار دولت نهم، در موضوعات گوناگون، 173 هزار و 327 عنوان کتاب به چاپ رسیده است که نشاندهنده رشد کمتر از 30درصدی انتشار کتاب در 10 سال اخیر است. افزون بر اینکه از سال 73 تا 78، بیش از 90 هزار عنوان کتاب در این پایگاه به ثبت رسیده است؛ یعنی بیش از 260 هزار عنوان کتاب در 11 سال.
این درحالی است که در سال 81، در مقایسه با 20 هزار عنوان کتاب چاپ اولی، 15 هزار عنوان کتاب تجدیدچاپ، وجود دارد، در سال 87، در مقابل 24هزار عنوان کتاب چاپ اولی، 31 هزار عنوان کتاب تجدیدچاپ است. به تعبیری دیگر با وجود اینکه که درسال 81 نزدیک به 60 درصد کتابهای منتشر شده را چاپ اولیها دراختیار داشتند، این میزان در سال 87 به چیزی حدود 40 درصد رسیده است.
این آمار همچنین نشان میدهد اگرچه آمار کلی نشر کتاب در مقایسه این سالها افزایش یافته اما آنچه کفه این ترازو را سنگینی میکند، میزان کتابهای تجدیدچاپی است که لزوما در دولت نهم، برای نخستین بار زیر چاپ نرفتهاند؛ یعنی در مقایسه رشد 20درصدی کتابهای چاپ اول، رشد بیش از 100 درصدی کتابهای تجدید چاپ وجود دارد.
علاوه بر اینها، مقایسه معناداری درباره تیراژ متوسط کتاب در این آمار به چشم میآید. سال79 تیراژ متوسط کتاب 5136 نسخه بوده که در سال 88 و با شروع دولت دهم این تیراژ متوسط به 3021 نسخه رسیده است که نشانه کاهش 70 درصدی تیراژ کتاب محسوب میشود. البته این کاهش تیراز تا پایان دولت دهم به زیر 2000 نسخه و حتی کمتر هم رسید.
نگاهی اجمالی به بودجهی معاونت فرهنگی در این یازده سال
بودجه معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 86، 960 میلیارد ریال بود که در بودجه سال 87 به 600 میلیارد ریال کاهش یافت. همچنین بودجهی این معاونت برای سال 90 حدود 800 میلیارد ریال درنظر گرفته شد تا با تنها 2 درصد رشد، رقم آن از 73 میلیارد تومان در سال 89 به 80 میلیارد تومان در سال 90 برسد. همین کاهش در بودجهی معاونت فرهنگی باعث شد تا خرید کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای مراکز استان ها و کتابخانه ها در دولت گذشته به تدریج کاهش یافت و در نهایت از بین رفت. خرید کتاب از سوی دولت میتوانست هم از نظر مالی و هم از نظر معرفی کتابهای جدید، کمک زیادی به ناشران خصوصی کند.
کتابها و ناشران توقیفی، نویسندگان ممنوعالقلم
فهرست کتابهایی که با کج سلیقگی دولتهای نهم و دهم، غیرمجاز اعلام شده بود، شامل آثاری چون «جاودانگی» و «به آهستگی» از میلان کوندرا، «یک مرد» اثر اوریانا فالاچی ترجمه پیروز ملکی، «آن دنیای دیگر» به قلم آذر نفیسی در نقد و بررسی زندگی ناباکوف، «835 سطر» از ناظم حکمت ترجمه ایرج نوبخت، «شازده احتجاب» و «نیمه تاریک ماه» از هوشنگ گلشیری، «کوری» اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری و «رستم التواریخ» اثر محمدهاشم آصف، تصحیح زندهیاد محمد مشیری و صدها عنوان دیگر می شود که چاپ مجدد آنها نه ارزشهای دینی و اخلاقی را زیرسوال برد نه خلاف عرف و قانون است.
بحث نویسندگان ممنوعالقلم هم برای نخستین بار در مصاحبه تلویزیونی حسن روحانی رییس جمهور ایران مطرح شد. او در گزارش عملکرد صد روزه دولتش گفت که «ما نویسندگان ممنوعالقلم را به نویسندگان سریعالقلم تبدیل کردهایم.» این سخنان رییس جمهور با واکنش گستردهای مواجه شد. تقریبا همه مسئولان سابق وزارت ارشاد در دولتهای نهم و دهم یکصدا گفتند در تاریخ جمهوری اسلامی ایران کسی ممنوعالقلم نشده است. از سیدمحمد حسینی وزیر پیشین ارشاد گرفته تا محسن پرویز معاون فرهنگی این وزارتخانه. نویسندگانی مثل محمدرضا سرشار هم نسبت به این سخنان موضع گرفتند و گفتند که نه تنها نویسنده ممنوع القلم نداریم که متاسفانه آثار نویسندگانی که در خارج از کشور با رکیکترین کلمات درباره شخصیتهای مهم مملکتی صحبت میکنند چاپ میشود و این از شگفتیهای حکومتداری در ایران است. اما سیدعباس صالحی هم این مسئله را تایید و تاکید کرد که اعمال محدودیت برای نویسندگان و ناشران به صورت بخشنامهای و کتبی نبوده و به صورت شفاهی صورت میگرفته است. موضوعی که پیش از این نویسندگان و شاعران هم در مصاحبههای خود بر آن تاکید کرده بودند.
صالحی همچنین گفته: «در حیطه ناشران تعلیقی مجموعه اسامی محدودتری وجود داشت اما در بحث ممنوع القلمها تعداد بیشتری در فهرست به قولی سیاه قرارداشتند. با وجود این هر دو نمونه اتفاقی که به آن اشاره کردید بدون هیچ سند کتبی و رسمی رخ میدادند.»
او تاکید دارد: «اگر شما در بازار نشر جستوجویی داشته باشید؛ خواهید دید که در چند سال گذشته آثاری که مجوز داشتند و محتوای آنها هم مشکلی نداشت امکان چاپ نداشتند. البته نه این که بهطور کامل به شکل بخشنامهای نبود اما اغلب شفاهی و غیر رسمی بودند.»
هرچه هست که طی هشت سال کار دولتهای نهم و دهم حتی چاپ مجدد آثار بسیاری از نویسندگان ممنوع شد. البته همانطور که اشاره شد هیچ چیز در وزارت ارشاد به صورت رسمی اعلام نمیشد و نمیشود، همیشه مسائل را به صورت شفاهی بیان میکنند. حتی برخی کتابها کارت مجوز کتبی داشتند اما به صورت شفاهی یا تلفنی به ناشر اعلام میکردند که نباید به انتشار برسند.
خیلی از نویسندگان در این دوره ممنوع القلم بودند. عباس معروفی، عزیز نسین، منصور کوشان از جمله نویسندگانی بودند که ناشران نتوانستتند در این مدت کتابهای آنها را به چاپ برساند.
به عنوان مثال انتشارات ققنوس در دوره گذشته به صورت شفاهی در خصوص حدود 50 عنوان کتاب که مجوز دائم چاپ آنها را داشت ابلاغیهای گرفت که نباید آنها را منتشر کند. سمفونی مردگان عباس معروفی یکی از پرفروشترین کتابهای این انتشارات بود که در هر سال دو نوبت چاپ میشد اما از سال 89 به بعد اجازه چاپ به آن داده نشد. این درحالی بود که معروفی به رئیس اداره کتاب وقت گفته بود که به خاطر اینکه کتابهایش بتواند در ایران منتشر شود حاضر به گرفتن جایزه رژیم صهیونیستی نشده و خواست که با انتشار کتابهایش موافقت شود.
باید در نظر داشت که چاپ غیرمجاز آن کتابها توسط عدهای به صورت چاپهای دیجیتالی در بازار وجود داشت و در این میان فقط نویسندگان و مترجمان آن کتابها و ناشرانشان از حق خود محروم شدهاند.
اگر چه ممنوعالقلمها تا حدودی از سایه بیرون آمدند اما اعتراض به وجود آنها و نفی آنان به صورت کلی، دستمایه یکی دیگر از هجمههایی بود که افراطیون نسبت به دولت روحانی آن را پیریزی و عملی کردند.
رویکردهای سلیقهای معاونت فرهنگی وقت و تعلیق و لغو مجوز ناشرانی که تعداد کتابهای غیرقابل انتشارشان از حد معینی بیشتر باشد در دولت دهم، یکی دیگر از پروندههایی است که میراث آن به دولت یازدهم هم رسید و با بازگشت دوباره نشر چشمه به چرخه نشر و ناشران فعال، در روزهای پایانی سال 92، تا حدودی حل شد. انتشارتی چون چشمه، نشر کوچک، اختران، طرح نو، آگه، بازتاب نگار، روشنگران و مطالعات زنان، کویر، نشر نی در این مقطع هشت ساله پروندههای نشرشان تعلیق شد و برخی از ناشران دیگر هم مثل ثالث، ققنوس و ... هم به صورت موقت گرفتار ماجرای تعلیق پروانه نشر شدند.
خیلیها فکر میکردند با تغییر بهمن دری، احتمالا تغییری در فضای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد رخ میدهد، اما این اتفاق هم نیفتاد و ماجرای تعلیق پروانه نشر ناشران به عنوان یکی از میراثهای دولت دهم روی دست دولت یازدهم باقی ماند.
علی جنتی در جلسهای با اشاره به این تعلیقها گفته بود: «نوع برخوردی که با ناشران در گذشته شده است، اشکال دارد. ناشری کتابی را برای چاپ به وزارت ارشاد داده و این کتابها ممنوع اعلام شده است، اما با ناشر برخورد میشود که چرا کتاب غیرقابل چاپ به ارشاد داده است.»
او همچنین با اشاره به عملکرد معاونت فرهنگی دولت گذشته ادامه داده بود: «همان ناشر کتابی را که مشکلی نداشته و براساس قانون کشور نوشته شده، به معاونت فرهنگی میدهد؛ اما این معاونت آن را قبول نمیکند. آیا این در شأن ماست؟»
در کنار این ناشران، فعالیت بنیادها و جوایز ادبی مستقل نظیر بنیاد گلشیری، مهرگان، و جایزه منتقدان نویسندگان مطبوعات و نهادهایی نظیر اتحادیه ناشران و کتاب فروشان و دائره المعارف بزرگ اسلامی نیز بدون درسر نبود.
حاشیههای فرهنگی این سه دولت
دولت نهم و دهم
اگرچه در هشت سال دولت احمدینژاد اخبار کشمکشهای سینمایی در صدر اخبار هنری کشور قرار گرفت، اما وضعیت کتاب و ادبیات در این مدت دستکمی از سینما نداشت و حتی در بعضی موارد شرایط بغرنجتری را تجربه کرد. با روی کار آمدن دولت نهم و با توجه به سوابق محمدحسین صفار هرندی قابل پیشبینی بود که بازار کتاب در سالهای پیشرو شرایط سختی را تجربه خواهد کرد. در این بین یک نام دیگر نیز وضعیت را بغرنجتر کرد: محسن پرویز در سال ۸۵ معاون امور فرهنگی وزارت ارشاد شد. در دوره او اهالی ادبیات روزهای سختی را گذرانده بودند. ممیزی کتاب چنان تشدید شد که با کاهش تعداد آثار داستانی منتشر شده، جوایز ادبی خصوصی تا اطلاع ثانوی یا قید برگزاری دوره جدید را بزنند یا هر دو سال یکبار برگزار شوند.
یکی دیگر از تغییرات بحثانگیز در دوره وزارت صفارهرندی، لغو مجوز کتابها پس از چند نوبت چاپ بود. تا پیش از آن وقتی کتابی مجوز نشر میگرفت، در نوبتهای بعدی نیازی به اخذ دوباره مجوز نداشت؛ اما در دوره جدید این قاعده تغییر کرد. از سوی دیگر روند صدور مجوز کتاب بسیار طولانیتر از قبل شد تا جایی که صدای ناشران و نویسندگان بلند شد، چون معاون امور فرهنگی وزارت ارشاد در ابتدای کار خود گفته بود که مجوز کتابها حداکثر ظرف یک ماه صادر خواهد شد. نکته دیگر درباره ممیزی، افزایش آمار آثار «غیرقابل انتشار» بود. اگر در دولتهای گذشته، ممیزیهای سلیقهای نویسندگان را کلافه میکرد، در هشت سال گذشته آثار قابل توجهی بدون اصلاحیه، غیرقابل چاپ اعلام شد.
واکنش برگزارکنندگان جوایز ادبی مستقل و خصوصی به این روند باعث شد محسن پرویز بانیان این جوایز را به ارتباط با کشورهای دیگر متهم کرد و گفت: «بعضی از جوایز ماهیت مشخصی ندارند و به بیگانگان وابستهاند. بعضی از جوایز سلیقهای هستند و پاسخگوی کسی هم نیستند.» او با اشاره به اینکه تقسیمبندی جوایز ادبی به دولتی و خصوصی را قبول ندارد، گفت که جوایز ادبی یا ایرانیاند یا «در خدمت بیگانگان»
پرویز در طول چند سال مدیریتاش بارها و بارها به جوایز خصوصی تاخت و از جوایز دولتی دفاع کرد و به همان نسبت که در راه برگزاری جوایز خصوصی مانع ایجاد کرد زمینه را برای برگزاری جوایز دولتی جدید فراهم نمود.
یکی دیگر از اقدامات وزارت ارشاد در دوره محمدحسین صفار هرندی انتقال مکان برگزاری نمایشگاه کتاب به نمایشگاه تهران بود که با انتقاداتی هم روبهرو شد. بعضی ناشران معتقد بودند که مصلای تهران فضای کافی برای برگزاری نمایشگاه ندارد. اما این انتقاد به جایی نرسید و تا پایان دولت دهم نیز نمایشگاه در همان مکان برگزار شد. جمعآوری آثار نویسندگانی همچون صادق هدایت و هوشنگ گلشیری از نمایشگاه کتاب اگرچه رویهای بود که پیش از دولت نهم نیز کجدار و مریز دنبال میشد، اما در هشت سال گذشته شتاب بیشتری گرفت.
محسن پرویز همچنین تلاش کرد با راهاندازی جشنواره شعر، سایه دولت را بر این حوزه نیز بیفکند، اما این جایزه با همه هزینهها و تبلیغات صورت گرفته نتوانست جایی در میان شاعران مطرح کشور پیدا کند و نهایتا در سطح جشنوارهای دانشجویی باقی ماند. همچنین درج عباراتی به نقل از علی اسماعیلی (معاون فرهنگی وزارت ارشاد دولت دهم) با تیتر «"خاطرات هاشمی از فتنه 88" نتوانست از ارشاد قم مجوز بگیرد/ به دلیل مشغله کاری نتوانستیم کتاب را دوباره بررسی کنیم» در خبرگزاریها هم چندان بدون حاشیه نبود.
براساس این متن، اسماعیلی در مصاحبه با یک خبرگزاری دربارهی عدم اعطای مجوز نشر به کتاب «هاشمی در سال 88» مدعی شده است: «این کتاب در زمان تصدیام برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد قم فرستاده شده بود که طبق بررسیهای انجام گرفته از سوی بررس این وزارتخانه، اجازه انتشار پیدا نکرد.
وی ادامه داد: کتاب مجدداً برای بررسی به وزارت ارشاد کل فرستاده شد، در آن زمان نیز آقای دری مسئولیت داشتند که به دلیل مشغله کاری نتوانستند به این کتاب رسیدگی کنند؛ در دوره مسئولیت بنده نیز به دلیل حجم بالای کتاب فرصت خواندن و بررسی کتاب فراهم نشد.»
دولت یازدهم
قصه زوال یک کلنل
بیست سال است که محمود دولتآبادی منتظر است تا یکی از مطرحترین رمانهایش «زوال کلنل» یا آن طور که در غرب منتشر شد «کلنل» در ایران به چاپ برسد. از این بیست سال، کلنل هفت سالش را در راهروها و اتاقهای مختلف اداره کتاب وزارت ارشاد سرگردان بوده و البته هنوز هم سرگردان است.
اگرچه زمانی بهمن دری مدیر اداره کتاب دولت احمدینژاد با گفتن این که «زوال کلنل» قابل چاپ نیست، خاصه آن که در خارج از کشور نیز منتشر شده، همه امیدهای محمود دولتآبادی و علاقمندان به آثار او را ناامید کرده بود اما همه گمان میکردند در دولت روحانی و وزارت ارشادش بالاخره چشمشان به جمال کلنل روشن خواهد شد. اما این کتاب، منتشر نشده دستمایه حمله تازهای به وزارت ارشاد شد.
روزنامه توقیف شده «آسمان» در یکی از معدود شمارههایش عکسی تمام قد از دولتآبادی در صفحه نخست خود منتشر کرد و تیتر زد: «عبور کلنل از سد سانسور». خبری که البته هیچ گاه رنگ واقعیت به خود ندید اما کافی بود برای این که حمله جدیدی علیه وزارت ارشاد رقم بخورد.
کار به جایی رسید که حمیدرضا مقدمفر، معاون فرهنگی، اجتماعی سپاه در سخنانی این کتاب را ضدانقلابیترین رمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانست و سیدعباس صالحی در پاسخ به تمام این حملهها گفت که دولتآبادی را جزو مفاخر ادبیات ایران و خراسان میداند و از او میخواهد که منتظر بماند.
علی جنتی هم گفت که خبر چاپ کتاب «کلنل» دروغ است و این کتاب در دست بررسی است: «این هم از مواردی است که میتوان با اتکاء به آن علیه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دولت فضاسازی کرد. بنابر همین خبر هم میآیند، تحریف میکنند و افکار نخبگانی را که در زمینه ملی و دینی دارند، منحرف میکنند و ما هم ناچار میشویم به این مسائل پاسخ بدهیم. از این نمونهها دهها مورد وجود دارد که من به شخصه در پنج ماه گذشته به طور مرتب با آنها روبرو بودم و نیاز به تایید و تکذیب داشتند.»
مواخذه برای کتابهایی که هرگز منتشر نمیشوند
بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران، نخستین نمایشگاهی بود که در دولت حسن روحانی برگزار میشد. نمایشگاهی که انتظار میرفت با سالهای گذشته متفاوت باشد.
با این حال نمایشگاه کتاب هم بهانهای بود برای آن که دوباره وزارت ارشاد در نوک پیکان حملهها قرار بگیرد. این بار در رسانههای همسو با مخالفان دولت خبر این بود: «فروش کتاب شاعر خواننده مرتد در نمایشگاه». خبری که حکایت از فروش کتاب ترانههای شاهین نجفی خواننده میکرد.
این خبر با واکنش سریع روابط عمومی نمایشگاه کتاب روبرو شد. آنها در بیانیه خود نوشتند که هیچ کتابی از این خواننده به فروش نرسیده و آنچه که مورد اشاره قرار گرفته، کتابی از مهدی موسوی، شاعر است. اما این هم کافی نبود، چون مخالفان همچنان روی حرف خود اصرار داشتند.
پیرمردی که به تهران نیامد
سال گذشته جشنواره شعر فجر، به تنهایی توانست خوراک مدتها حمله به وزارت ارشاد و دولت حسن روحانی را فراهم کند. آن هم با یک خبر ساده: دعوت از یدالله رویایی شاعر معاصر به جشنواره شعر فجر. اما روزنامهها و سایتهای مخالف دولت هنگام انتشار این خبر در تیتر یک تغییر کوچکی میدادند.
آنها به جای «شاعر معاصر» ترجیح دادند از «شاعر پهلوی» یا «شاعر معاند» استفاده کنند و حتی بعد از پایان جشنواره هم دست از حمله برنداشتند. در حالی که گمان میرفت بعد از تمام شدن جشنواره و نیامدن رویایی به ایران، دیگر همه چیز تمام شده باشد علیرضا قزوه، بار دیگر آتش توپخانه را روشن کرد. او در بزرگداشت حسن اسرافیلی گفت که بدون هماهنگی با او و شورای تصمیمگیری از رویایی دعوت شده و: «نفرین بر کسی که این اتفاق را برای شعر انقلاب به وجود آورد.»
اما همه این ماجرا از اساس زیر سوال بود، چون نه معاونت فرهنگی و نه وزارت ارشاد دعوت رسمی از این شاعر نکرده بودند .بیش از همه این عبدالجبار کاکایی دبیر جشنواره فجر بود که از این حرف قزوه تعجب کرد و در جوابیهاش به یاد او آورد که خود او گفته بود به جای رویایی از سیمین بهبهانی دعوت به عمل آید.
شبهای شعر جشنواره هم یکی دیگر از محملهایی بود که باعث شکلگیری حملات تازهای به وزارت ارشاد شد. خبرنگاران سایتها و روزنامههای مخالف دولت در شبهای شعر این جشنواره شرکت میکردند و شعرهای خوانده شده را زیر ذرهبین قرار میدادند تا ردپایی از فتنه، سیاهنمایی یا سیاست در آنها بیابند. همین ذرهبینها باعث شدند باز هم کمیسیون فرهنگی مجلس واکنش نشان دهد. احمد پژمانفر عضو این کمیسیون گفت اتفاقاتی که در جشنواره شعر فجر افتاده قابل چشمپوشی نیست چون شعرهایی که خوانده شده که اصل نظام یا خطوط قرمز نظام را زیر سئوال میبرد. هر چقدر هم که شاعران حاضر در این شبهای شعر توضیح دادند و یادداشت نوشتند و گفتند که منظور واقعیشان از خواندن فلان شعر چه بوده به گوش کسی نرفت که نرفت.