میراثی که نهادهای رسمی به آن بیتوجهاند
علی شیرازی معتقد است مشکلات آواز از چند ناحیه به وجود آمده و در شرایطی که جریان رسمی با بیتوجهی به گنجینه و میراث آواز ایرانی عزمی برای بهبود شرایط ندارد؛ شب آواز ایرانی میتواند با برداشتن تقلیدها و ارائهی سبکها روشهای آوازی؛ امّیدها و ایدههای آوازخوانان را احیا کند.
علی شیرازی (روزنامهنگار و آوازخوان) مدتی است که برنامه ماهانه «شب آواز ایرانی» را با حمایت مرکز موسیقی حوزه هنری در تالار سوره به راه انداخته است. او که عنوان مبدع، طراح و مدیر اجرایی این برنامه را یدک میکشد؛ در گفتوگوی پیش رو از انگیزههای خود و همراهانش در برپایی و تداوم این برنامه سخن میگوید و معتقد است که شب آواز ایرانی میتواند نقش مهمی در احیای سبکها و شیوههای آوازی داشته باشد و با جایگزین کرن صداهای تازه؛ در مقابل تقلیدی که منجر به درجا زدن و انفعال میشود؛ بایستد.
چندان دور از نظر نیست که از دیرباز، رسمی برپا بوده و هنوز هم هست که هر از گاهی؛ چند آوازخوان دور هم مینشینند و با صدایشان بر گرمای محیط و جمعی که در آن قرار گرفتهاند؛ میافزایند. هریک از ما نیز کمابیش در این فضاها بودهایم و از هنر اینان بهره بردهایم. اما بهطور صد درصد رسمی و از آن مهمتر مختص آوازخوانی و هنر آواز، شاید نخستین باری باشد که چنین اتفاقی در فضایی مثل تالار سوره در حوزه هنری میافتد و میتوان امیدوار بود که با حضور آوازخوانان در فضاهای رسمیتر؛ افاقی مثبت در عرصهی آواز رخ دهد.
بله، من هم این طور فکر میکنم. به گمانم تا به حال هرچه آوازخوانی از نوع دورهمی بوده، مثل آن استاد مشهور ساز ساز که سالهاست هفتهای یک روز در منزل و در واقع محل کارش پذیرای اهل موسیقی است یا مثلاً در شب شعرهایی که بخش مهمشان هم به آوازخوانی چند نفر اختصاص دارد، همگی با مناسبت یا بهانههای دیگری محفلشان را به آوازخوانی هم میآرایند اما هر کدام از آوازخوانان شب آواز ایرانی خود محور و پایه این برنامه قرار میگیرند. میبینیم که چه گمنام باشند و چه آشنا، از یکی دو هفته مانده به برگزاری هر برنامه در هر ماه، اخبار و اطلاعاتی پیرامون این عزیزان منتشر میشود و پیشینه و کارنامه آنها کمابیش؛ پیش روی علاقهمندان قرار میگیرد.
پس درواقع؛ در شب آواز ایرانی قصد معرفی و مطرح کردن چنین خوانندگانی را دارید؟
خب بله دیگر! مگر چه عیبی دارد؟ ما در واقع میکوشیم جبران مافات کنیم. یعنی نقیصه یا بیمهریای را که مثلاً منِ نوعی در آن هیچ تقصیری نداشتهام، تلاش میکنم تا با همین بضاعت اندک خودم و دوستانم از میان بردارم. دقت کنید که امروز در فضای موسیقایی کشورمان که من حیفم میآید نامش را «بازار موسیقی» بگذارم جریانی که شکل گرفته به هر حال و به شکل باری به هر جهت سعی در بازاری بودن مسئه دارند.
در همین فضا عزیزانی هستند که سالها به آموختن و تدریس ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی که به نظرم بزرگترین گنجینه ملودیک جهان است و فقط مختص ما ایرانیان و تا حد اندکی هم یکی دو کشور همسایهمان است، مشغولند و آن وقت شاید حتی همسایگان آنها نیز نمیدانند که چنین هنرمندی در محلهشان زندگی میکند. تردید نکنید که این مهجوریت افراد بوده که به گمنامی و دورافتادگی مجموعه بزرگتری به نام هنر آواز و موسیقی ایرانی در این چند دهه انجامیده است.
اگر بخواهیم کمی ریشهایتر با آسیبهای آواز ایرانی مواجه شویم؛ فکر میکنید دقیقا چه مشکلاتی سدِ راه پیشرفت آواز بوده؟ چه مسائلی موجب شده تا خوانندگان مهجور باشند؟
مشکلات آواز ایرانی از چند ناحیه است. اولین نکته بیمهری مسئولان در جریان رسمی و رسانههاست. ما عزمی برای بهبود شرایط و ارائه گنیجه ملودیکمان نمیبینیم. ایران صاحب بزرگترین گنجینه ملودیک است. ما هفت دستگاه و پنج آواز داریم که میتوان آواز شوشتری و کرد بیات را هم به آن اضافه کرد اما میبینیم دقیقا همانطور ساز تار را دو دستی تقدیم آذربایجان کردیم، آواز ایرانی هم به نوعی به خاموشی میرود. از سوی دیگر ما بزرگان و مفاخر خودمان را هم نمیتوانیم پاس بداریم که مشخصا میتوانم به مولانا اشاره کنم. اینها سرمایههای ما هستند که به طرز آشکاری؛ تلاشی برای پاسداشت آنها صورت نمیگیرد.
همانطور که گفتید مشکلات آواز ایرانی از چند ناحیه است و خانواده موسیقی نیز در این شرایط رو به افول کم تقصیر نبوده. شما این مشکلات را چطور بررسی میکنید؟
بله متاسفانه از مشکلاتی که میتوانم به آن اشاره کنم؛ اساتید خود خوانده هستند. اشخاصی هستند که پس از چند سال یادگیری آواز به نتیجه میرسند که باید تدریس کنند و هرکس هم سلیقهی خاص خود را دارد. این مسئله در غیر حرفهای شدن فضا و چندگانه شدن آن تاثیر مستقیم داشته.
به شرایط موسیقی در ایران نگاه کنید. مرم ما دیگر به موسیقی ملی خودمان اهمیت نمیدهند و هرچه میشنوند به موسیقی ملی ما بیارتباط است. البته منظور ما از بین رفتن موسیقیهای غیرایرانی یا محدود شدن آن نیست اما پیشرو بودن موسیقی هر ملتی در کشور خودش یک اصل بدیهی است. ردیف در موسیقی ما قاموس و قانون است اما در میان اهالی موسیقی هم برخی سعی دارند تا این مسئله به حاشیه برود.
اگر بخواهیم به مسئله آواز برگردیم؛ نکته دیگری که این روزها تبدیل به معضل شده؛ تقلید است. تقلید در یادگیری آواز اصل مهمی است اما این تقلید اگر بخواهد تقلید محض از یک خواننده باشد و پیشرفتی در آن صورت نگیرد به نوعی درجا زدن و انفعال ختم میشود. حال آنکه در این شرایط نقد پذیر نبودن هنرمندان که خود من هم جزوشان هستم در نهایت منجر به رشد علفهای هرزی میشود که نهایتا جداسازی آنها از گیاههای سالم را بسیار دشوار میکند.
به نظرتان با فعالیتی ماهانه در حد سالنی مثل سوره که البته با حضور دوستداران آواز پر هم میشود، میتوان بر مهجور بودن آواز غلبه کرد یا گنیجنهای که درحال از بین رفتن است را پاس داشت؟
به هیچ عنوان! اما به نظرم این حرکت میتواند شروعی برای کارهای بزرگتر بعدی باشد. نمیدانید که در همین مدت کوتاه چندماهه چه جنب و جوشی در میان بخشی از اهل آواز و موسیقی و حتی نوازندگان سازهای ایرانی که من با آنها در ارتباطم به وجود آمده است. من خودم کمتر از سه دهه است که جسته و گریخته میخوانم. آواز ایرانی همچون حضور حرفهای در لیگهای معتبر ورزشی نیاز به تمرین و ممارست دارد. اگر شما نوعی که خواننده هستید دو ماه به هر دلیلی نخوانید، یعنی به طور روزانه و در هر سطحی که هستید تمرین را کنار بگذارید، از ماه سوم باید مدتی دست و پا بزنید تا به نقطه قبلی که در آن قرار داشتید برسید.
تمرین روزانه هم انگیزه میخواهد. این همه انرژی که گذاشته میشود و به مصرف میرسد، از راههایی مثل اجرا در میان جمع و عرضه آثار در بازار موسیقی یا دستکم کلاس و تدریس باید سرچشمه بگیرد. وقتی شما مدام تمرین کنی و در نهایت هیچ روزنهای برای بروز توان و استعدادت نیابی، مطمئن باش که ریشههای هنر و استعدات خواهد خشکید. تازه، مسائلی مثل افسردگی، دلمردگی و سرخوردگی هم تیشه به ریشه هنر و هنرمند میزند.
توجه کنیم که مثلاً محصولات هنر – صنعتی به نام ویدئوکلیپ یا موزیکویدئو امروزه بخش مهمی از خوراک و سرگمی شبانهروزی چند نسل را تشکیل میدهد و موسیقی و به ویژه آواز ایرانی کمترین سهم ممکن را در میان آثار عرضه شده از این طریق به خود اختصاص داده است. یعنی ممکن است که مخاطبان ایرانی این محصولات در شبانهروز، آثاری از ترانهخوانان تاجیک و افغان را هم ببینند اما غیرممکن است که آوازی ایرانی را هم لابلای این همه محصول به اصطلاح دشت کنند! منظورم این است که تا این حدمهجوری و گمنامی شایسته اهالی آواز ایرانی نیست. با حضور و معرفی تدریجی این عزیزان در همین «شب آواز ایرانی» دستکم حرفهاییهای موسیقی با استعدادهای جدید و قدیمی اما ناشناخته آشنا میشوند و همین، زمینه حرکتهای بعدی را فراهم خواهد ساخت. ما هم در این شرایط قصد داریم تا با احیای شیوهها و سبکهای آوازی و مقابله با تقلید کمکی در حد بضاعت خود کنیم.
گفتید برگزاری همین دو سه جلسه هم موجب تکاپوی بیشتر در عرصه آواز شده و به نوعی خونی در رگهای آواز به جریان انداخته!
بله. خیلیها که از دور و نزدیک میشناسمشان با جدیت تمرینهایىشان را از سر گرفتهاند تا به هر حال در یکی از جلسههای آتی به اجرای آواز بپردازند. از طرفی نوازندگان عزیزی هم به ما معرفی میشوند یا خودشان تماس میگیرند که به همراهی با خوانندگان شب آواز ایرانی علاقهمند هستند. الحق هم معدل کیفی همه این هنرمندان خوب و پذیرفتنی است.
به نظرم در اختیار گذاشتن فرصتهای برابر کمترین حق این هنرمندان است که سالهای سال زحمت کشیده و خشت روی خشت گذاشته و پایههای هنرشان را بنا کردهاند. خوشبختانه می بینیم که رسانهای مثل رادیو به کار این عزیزان اقبال نشان داده و بخشهایی از هر دو برنامه قبلی را در شبکههای مختلف مانند رادیو فرهنگ پخش کرده است. رسانههای خبری و همکاران عزیز ما و شما نیز تا اینجای کار محبت زیادی در انعکاس اخبار شب آواز ایرانی از خود نشان دادهاند.
از روند و مدل طراحی و برنامهریزی برای برگزاری هر جلسه ماهانه بگویید.
ما شورایی در مرکز موسیقی تشکیل دادهایم که همه اعضایش از موسیقیدانان باتجربه و دارای سوابق اجرایی در این هنر هستند. بر کسی هم پوشیده نیست که ما نوپاییم و در حال از سر گذراندن آزمون و خطا و به لطف خدا و با همراهی استادان و علاقهمندان موسیقی و آواز ایرانی به زودی راه درست و دقیق را خواهیم یافت. ما هر ماه به کمک اساتید آواز، فهرستی را از هنرجویان برتر یا پیشکسوتان میانسال و گمنام انتخاب میکنیم که پس از رایزنیها -همچنان زیر نظر اساتید – فهرست را نهایی میکنیم. در نهایت نیز یکی دو اسم معتبر از میان نامداران آواز به این فهرست میافزاییم که چارچوب کلی هر برنامه را تعیین میکند. ما میکوشیم در هر ماه یک سخنرانی پژوهشی و انحصاری در زمینه آواز نیز فراهم کنیم که خوشبختانه در هر دو برنامه قبلی توانستیم از وجود آقایان دکتر ساسان فاطمی و استاد علی جهاندار بهره ببریم.
ولی بخشی از صحبتهای آقای جهاندار با واکنشهایی روبرو شد.
ایشان در صحبتهایشان از اجراهای شب دوم انتقاد کردند ولی خب، ضمن احترام به این استاد پیشکسوت باید به هنرجویانی که ریسک خواندن در چنین جمعی را میپذیرند که به هر حال در هر ماه برگزیدهای از هنر آواز ایرانی را دربرمیگیرد نیز حق داد. قبول کنید که خواندن در این جمع سخت است، شاید سختتر از هر جای دیگری در دنیا. هر ماه دستکم بیست تا سی نفر از مدرسان باسابقه و زبدة هنر آواز در شب آواز ایرانی گرد هم میآیند. بقیه هم دستکم شنونده خاص به حساب میآیند و در طول عمر، آوازهای درخشان و برجسته زیادی را شنیدهاند.
حال وقتی شما که تا کنون کمتر مجال عرضه صدا و آوازتان را در انظار عمومی پیدا کردهاید؛ میبایست در برابر چنین جمعی بخوانید و خوب هم بخوانید. البته نمیخواهم به عزیزانی که از این پس میخواهند در شب آواز بخوانند به اصطلاح استرس وارد کنم، آنها به هر حال باید از یک جایی کارشان را شروع کنند و تعارف هم که نداریم؛ هنر آواز از نظر اجرایی یکی از سختترین هنرهاست. شاید هم سختترین آنها! یک خواننده باید مدام روی صحنه حاضر شود و آنقدر بخواند تا صدایش صیقلی و آبدیده شود.
به نظر خود من، بخش مهمی از آواز در کلاس و موقع تمرین شکل میگیرد و بخش دیگرش روی صحنه و در مقابل دیدگان مخاطب. کاش مییشد تا خوانندگان موسیقی دستگاهی مثلاً هر شب یا چند شب در هفته بتوانند روی صحنه حاضر شوند. آن وقت همه متوجه میشدند که چه سرمایههایی در موسیقی آوازی داریم و این هنر غرور گذشتهاش را به دست میآورد.