گفتگوی ایلنا با کارگردان آرایش غلیظ:
بخشی از جامعه بهسرعت بهسمت مادیات حرکت میکند
آرایش غلیظ درباره سبک زندگی و زیست در باطل و شرارت است. طبیعیست که در این عوالم بسته؛ آدمهای حسابی و خیرخواه زیاد ورود نمیکنند.
حمید نعمتالله فعالیت سینماییاش را با دستیاری مسعود کیمیایی آغاز کرد و با ساخت بوتیک اولین فیلم سینماییاش را در مقام کارگردان تجربه کرد. او درسال ۱۳۸۲ سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر را برای فیلم بوتیک بدست آورد. نعمتالله بعداز بوتیک؛ فیلمهای سینمایی بیپولی و آرایش غلیظ و سریال وضعیت سفید را کارگردانی کرد که همه آنها مورد توجه منتقدان سینمایی قرار گرفت.
با حمید نعمتالله به مناسبت اکران آخرین فیلمش؛ آرایش غلیظ گفتگو کردهایم که در زیر میخوانید.
طرح وایده اولیه فیلم چگونه نوشته شد؟
اگر شما توامان نویسنده و فیلمساز باشید؛ نوشتن فیلمنامه را میتوانید برای ساختن یک فیلم یا فقط برای نوشتن یک فیلمنامه شروع کنید. درمورد آرایش غلیظ کار نوشتن فیلمنامه از موقعی شروع شد که تصمیم گرفتم یک فیلم سینمایی بسازم. بعداز وضعیت سفید و چند تلهفیلم تصمیم داشتم فیلم سینمایی بسازم و آن موقع با هادی نشستیم و فکر کردیم که چه فیلمنامهای باید برای فیلمی که میخواستم بسازم آماده کنیم. فاصله این تصمیمگیری تا رسیدن به ایده اولیه آرایش غلیظ چیزی حدود یک سال طول کشید. خب طبیعی است که علیرغم تمایلم برای ساختن فیلم سینمایی حاضر نبودم هر طرحی را بسازم. همین بود که یک سال این تصمیمگیری طول کشید. نوشتن فیلمنامه هم همیشه از اینجا آغاز نمیشود که شما دارای یک خلاصه کوتاه دو خطی جذب شوید. میتواند از اینجا شروع شود که مثلا تصمیم میگیرید فیلمی بسازید که از فیلمهای پیرامونتان ریتم تندتری داشته باشد. یعنی شما یک وجه از کارتان برایتان معلوم میشود و وقتی یک چیز بهطور قطعی معلوم میشود حالا پیدا کردن مجهولات باقی مانده برایتان راحتتر میشود. چیز دیگری که برایم معلوم بود این بود که میخواهم فیلمی درباره شرارت و با وجود یک نقش منفی بسازم. وجه دیگری که برایم مشخص بود این بود که فیلمی که میسازم جدا از بیم دادن حاوی نوعی نیشخند به دنیای شرارت هم باشد. اما نمیخواستم فیلم کمدی کامل باشد. با هادی؛ طرحی از قدیم داشتیم که یکی از الهمان مورد علاقهام در آن بود. یعنی وجود یک تیم در فیلم. یعنی اتفاقی که توسط یک گروه و در طی سفر میافتد… گروه و سفر نیز از الهمانهایی بود که دوست داشتم در فیلم آخرم باشد. حالا تقریبا چیزهای ثابت و معینی پیدا شده بود که کار را میشد به طور جدیتری آغاز کرد. با هادی طی مدت چهار یا پنج ماه به یک طرح رسیدیم و بعد وارد مرحله صحبت با تهیهکننده شدیم و بعد طی شش ماه فیلمنامه را نوشتیم.
نگارش فیلمنامه چگونه بود یک بخش شما مینوشتید و یک بخش مقدمدوست؟
همه چیز در فرایند صحبت اتفاق میافتد. صحبت و همفکری. درست مثل اینکه دو نفر بنشینند و با هم تصمیم بگیرند که مثلا یک خانه بسازند. فیلمنامه نوشتن و اصولا نوشتن بیشتر فکر و طراحی و تصمیمگیری و برنامهریزی است تا نوشتن. درمورد خیلیها اینطوری است که به هنگام فیلمنامه نوشتن زود دست به قلم نمیشوند و متن را شروع نمیکنند. البته برخی که غالبا یک نفره مینویسند بیشتر بداههنویسی میکنند و کمتر با طراحی و رسم نقشه کار میکنند اما کارهای دونفره همیشه ابتدا در فرایند هم صحبتی طرحریزی میشود و همه چیزش معلوم میشود و بعد مرحله پیاده کردن تصمیمها روی کاغذ فرا میرسد و بعد با تقسیم کار هرکدام از افراد تیم نگارش بخشی از کار را مینویسند و نوشتهها را دست به دست میکنند تا بازهم روی خروجیهای هم نظر بدهند و باز ویرایش انجام میشود تا هر دو نفر متن تمام شده را بپذیرند. در مورد ما هم اینگونه بود.
آرایش غلیظ فضای امروز و افراد امروز جامعه را نشان میدهد که انگار باهم صادق نیسیتند آیا شما معتقدید این فضای امروز جامعه است؟
فیلمهای گوناگونی در سینمای ایران ساخته میشود. مثلا فیلمهایی عاشقانه یا فیلمهایی درباره کلاهبرداری… منطقا یک فیلم نمایانگر همه جامعه نیست و نمیتواند باشد. یعنی نه وقتی یک فیلم عاشقانه میسازیم میشود گفت همه جامعه عاشق هستند و فضای جامعه عشقی شده است و نه وقتی فیلم درباره کلاهبرداری میسازیم میشود گفت بلانسبت همه جامعه به سویی رفته است که آدمها با هم صادق نیستند. صداقت و عدم صداقت در همهٔ ادوار وجود دارد. تعمیم دادن به این راحتی نیست. ضمن اینکه چگونه میتوان بدون آمارگیری و سنجش آماری دقیق چنین ادعای بزرگی داشت که فضای جامعه به سمت عدم صداقت رفته است. و درباره این مسائل باید روانشناسان و جامعهشناسان نظر بدهند.
علت این چیست که ما از جامعه زمان بوتیک به جامعه فیلم آرایش غلیظ رسیدیم؟
تغییر و تحول همیشه وجود دارد و باید دید دقیقا از کدامسو به کدام سو رفتهایم. وقتی که سویه حرکت مشخص شد حالا جامعهشناسان و متصدیان باید درباره آن نظر بدهند و من نمیتوانم درباره آن زیاد حرفی بزنم اما چیزی که بنده شخصا حس کردهام متاسفانه حرکت تند بخشی از جامعه بهسوی مادیات است. همین است که باعثافزایش حرص و طمع میشود. چراکه آن بخش پیرامون و دامنههای متصل به خود را هم تحت تاثیر قرار میدهند.
و نتیجه آن میشود کلاهبرداری بعضی آدمها، شما در فیلم یک کلاهبرداری رابه خوبی نشان دادید اما آیا کلاهبردارها آدمهای بزرگی هستند و یا ما خیلی راحت فریب میخوریم؟
وقتی حرف از فریبکاری میزنیم بلاخره یک نفر فریب میدهد و یک نفر فریب میخورد، یک نفر حتما سادهلوحی میکند و یک نفر زیرکی به خرج میدهد. به هر حال فریب کارها صیاد و فریب خوردهها صید هستند. آنها دام پهن میکنند و بعضیها به هوای دانه در دام میافتند. از بالا اگر نگاه کنیم شمایل کلی دنیای فریب اینگونه است.
دلیل کلاهبرداری شخصیتهای اصلی را ما نمیفهمیم که چرا حامد بهداد بر سر شریکش و دوستش کلاه میگذارد؟
گاهی اوقات در فیلم یک دلیل مشخص و عینی برای فریب کارها و کسب پول از طریق فریبکاری میگذارند. مثلا دلیل میگذارند که کلاهبردار برای درمان یک بیمار میخواهد کلاهبرداری کند و یا مثلا تصمیم دارد برود هاوایی خوشگذرانی کند. در این مدل فیلمها وقتی از تماشاچی سوال شود شخصیت فریبکار فیلم چرا کلاهبرداری کرد تماشاچی خیلی واضح میگوید: میخواست هزینه درمان را جور کند و یا مثلا میگوید: دوست داشت برود هاوایی برای خوشگذارانی!… اما اینها دلیلهای مشخص است. اما حالاتی دیگر هم وجود دارد. گاهی به قول روانشناسان کششمندی از ناحیه اخلاقیات طرف است نه به یک دلیل موضعی و واضح. اینجا دلیل، حرص پول است. اینجا اختلال شخصیتی «حرص و طمع» این کار را میکند. ما نخواستیم با پسزمینهسازی علت کلاهبرداری سطح رفتار یک کلاهبردار را به یک دلیل خاص تقلیل دهیم.
البته وضعیت سایر شخصیتهای نیز اینگونه است و خیلی وارد بکراند آدمها و علت رفتار آنها نمیشوید؟
این یک سوتفاهم است که در فیلم حتما باید درمورد آدمها شناسنامه خیلی کامل بدهیم. به گمان بنده ارائه اطلاعات فقط وقتی باید انجام شود که الزام داستانی وجود داشته باشد. ما تا آن اندازه که الزام داشت و به فهم داستان و روانتر شدن بیان داستان کمک میکرد درمورد شخصیتها اطلاعات دادیم اما برای خودمان شناسنامه تمام و کمال این آدمها را داشتیم.
از این نگران نبودید که به شما بگویند که بییننده خیلی از شخصیتها شناخت پیدا نمیکند با وجود آنکه شما قدرت این را داشتید که با جزئیات افراد را معرفی کنید؟
نه اصلا نگران نبودم… این یک نگرانی مربوط به عادتهای نقد است. چیزی که مهم است تعریف کردن یک داستان جذاب و تاثیرگذار به صورت واضح و مفهوم است.
در بوتیک علارغم شخصیتهای که اشتباه میکنند یا فردی که قصد کلاهبرداری دارند فردی وجود دارد به نام گلزار که قصد کمک دارد و میخواهد وضعیت را بهبود ببخشد اما در فیلم آرایش غلیظ اینگونه نیست؟
فیلمها باهم فرق دارند. گاهی فیلم درباره خیرخواهی ساخته میشود و گاهی درباره شرارت و باطل. در بوتیک شخصیت اول جهانگیر است و در آرایش غلیظ شخصیت اول مسعود. آنجا نقش اصلی قهرمان مثبت است و اینجا نقش اصلی شرور و نقش منفی. طبیعی است وقتی که شما میخواهید درباره شرارت صحبت کنید از نمونههای شرور بیشتر مثال میزنید. آرایش غلیظ درباره سبک زندگی و زیست در باطل و شرارت است طبیعیست که در این عوالم بسته آدمهای حسابی و خیرخواه زیاد ورود نمیکنند.
فیلم پتانسیل کمدی شدن دارد ولی انگار عمدا جلوی این کار گرفته شده است؟
کمدی نوعی طرز بیان است. درست مانند موقعی که شما میخواهید به نکتهای با شوخی اشاره کنید در آن موقع شما تصمیم میگیرید حرفتان را شوخطبعانه بزنید و این براساس ملاحظات شما و خود موضوع و مخاطب است. اما در اصل لحن و طرز بیان را خود موضوع تعیین میکند. ازنظر ما شرارت یک موضوع کاملا شوخی نیست و نباید فیلم را تماما بهصورت طنز اجرا میکردیم. اما به هر حال اگر از بالا به موضوع نگاه کنیم میبینیم که شرارت در ذات خود ابلهانه و مضحک است. ما تا آن اندازه که خود موضوع بهمان اجازه میداد شوخی و یا فانتزی وارد کار کردیم.
همه شخصیتهای فیلم منفی است اما ما به عنوان بیننده از شخصیت منفی فیلم بدم نمیآید؟
البته من احساس مختلفی در تماشاگر نسبت به این کاراکتر دیدم بعضیها هم از این آدمها متنفر بودند. ما سعی کردیم در نمایش شرارت آنچه را که باید عنوان میشد عنوان کنیم. اما به عقیده خودم دست کم شخصیت حامد بهداد و حبیب رضایی کاملا نقش منفی هستند و زیاد امکان اینکه بشود به آنها علاقمند شد نیست.
گفته میشود که شما در بازی گرفتن به شدت بازی بازیگران را کنترل و پیرایش میکنید؟
وظیفه کارگردان است که بازی بازیگران را کنترل کند و گلزار و بهداد نیز اینگونه بود اما کار ویِژهای انجام نشد حامد بهداد یکی از با استعدادترینهای نسل خودش است و طبعا بازی با ظرافتی نیز دارد. این کاراکتر یک رفتار بیرونی دارد که از یک جای خیلی نمایان است. حامد بهداد هم در رفتارش بسیار پراکت و حرکتی است و من نقش حامد بهداد را براساس بازی حامد بهداد نوشته بودم و حبیب رضایی نیز اینگونه بود. اما اگر هر جا لازم باشد بازیگر باید کنترل شود.
نگاهی به فضای مجازی داشتید و انگار به فضای مجازی بد بین هستید؟
نشان دادن اشکالات و ایراداتی که با کمک فضاهای مجازی در جامعه به وجود میآید نمیتواند الزاما دال بر بدبینی تمام و کمال به آن فضا باشد. همین الان در فضاهای مجازی اتفاقات خوبی هم رخ میدهد اما حتما با کمک آن اشکالات و ایراداتی هم به وجود میآید و باعثتسریع شکل گرفتن آن اشکالات هم میشود. در اینجا شخصیت فیلم از فضای مجازی برای سواستفاده بهرهبرداری میکند. باز الزامی ندارد برای اینکه فکر نکنند تعمیم دادهایم حتما دوتا خوبی هم از فضاهای مجازی بگذاریم. اگر الزام داستانی داشت حتما آن کار را هم میکردیم اما وقتی فیلم درباره آدمهای منفی و آسیب خورده است امکان وجود این الزام کم میشود.
برای موسیقی نیز از ابتدا به همایون شجریان و سهرابپور ناظری فکر میکردید؟
ما میخواستیم فضایی شبیه حکایتهای شرقی درباره آدمهای شرور و عمر تباه کرده را داشته باشیم، سازهایی هم که استفاده کردیم سازهای ایرانی هندی و پاکستانی است. همانطور که میخواستیم فیلم نیز شبیه یک حکایت شرقی باشد موسیقی نیز با این جنس حکایت نزدیک میبود.
اسم فیلم را چرا آرایش غلیط گذاشتید؟
اسم فیلم یک نسبت استعاری با فیلم دارد و استعاره هم قابل تاویل و تفسیر است و اگر من توضیح بدهم این امکان استعاره بودن را سلب میکند.
گفتگو از: علی زادمهر