خبرگزاری کار ایران

در بیست‌وپنجمین جلسه از پاتوق فیلم‌ کوتاه مطرح شد؛

جزئیات است که سرنوشت یک فیلم را رقم می‌زند

جزئیات است که سرنوشت یک فیلم را رقم می‌زند
کد خبر : ۱۵۸۲۸۷۱

بیست‌وپنجمین جلسه از فصل نهم پاتوق فیلم‌کوتاه، با اکران و بررسی فیلم‌های کوتاه «داستان یک شب دزدی»، «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود»، «دروازبان هانوفر»، «چراغ‌ها را من خاموش میکنم» در سینما بهمن تهران برگزار شد.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، بیست‌وپنجمین جلسه از نهمین فصل پاتوق فیلم‌کوتاه، روز یکشنبه ۲۳ دی‌ماه ۱۴۰۳ با نمایش ۴ فیلم‌کوتاه در پردیس سینمایی بهمن برگزار شد.

در این جلسه که به همت انجمن سینمای جوانان ایران برگزار شد، فیلم‌های کوتاه «داستان یک شب دزدی» به کارگردانی مهدی هادی‌زاده، «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» به کارگردانی مهدیه محمدی، «دروازبان هانوفر» به کارگردانی مهری رحیم زاده، «چراغ‌ها را من خاموش میکنم» به کارگردانی نیما عبدالعظیمی روی پرده رفت و در ادامه محمدرضا مقدسیان، نویسنده، منتقد و روزنامه‌نگار سینمایی همراه با محمد صابری به‌عنوان مجری‌کارشناس برنامه با کارگردانان این آثار به گفت‌وگو نشستند.

گیج کردن مخاطب برای مخفی کردن حفره‌ها!

مهدی هادی‌زاده کارگردان «داستان یک شب دزدی» درباره تجربه ساخت این فیلم گفت: این فیلم اولین فیلم کوتاه حرفه‌ای من بود که در سه روز هم آن را فیلمبرداری کردیم. اسم فیلم هم با توجه به محتوای قصه که داستان دو دزد شیرین عقل بود انتخاب شده و از ابتدای نوشتن هم ایجاد این دنیای خیال‌انگیز را در ذهن داشتیم که درواقع ترکیب یک جهان فانتزی داستان گونه با جهان رئال بود. متاسفانه این فیلم حدود چهار دقیقه سانسور داشت تا قابل پخش شود.

محمدرضا مقدسیان منتقد این جلسه از پاتوق با تاکید بر این که سعی بر نقد منصفانه دارد و دلیل این جلسات و نقدها بهتر شدن اوضاع سینماست، عنوان کرد: این فیلم، فیلم اول است و به‌عنوان فیلم اول ایده و جهانی که تلاش کرده خلق کند، سنگ بزرگی است. اینکه چقدر این سنگ به هدف خوره، بحث دیگری است. به نظرم ساختن هر فیلمی بهتر از نساختن آن است. سینما و به زبان کلی‌تر هنر، زاییده رنج است و زبان ابزاری است که تلاش می‌کند منویات درونی بشر را به اشتراک بگذارد تا از رنج درونی خلاص شود و به جوابی برسد. سینما و تصویر هم مدرن‌ترین و تازه‌ترین شکل زبان و ارتباط است.

وی ادامه داد: بخش بزرگی از پیشرفت‌ها و آسیب‌های بشر به واسطه خلق زبان رقم خورده است. ارتباط بخش مثبت آن است و بخش سوتفاهم‌برانگیز آن همان بخش آسیب‌زاست. حتما برای همه پیش آمده است که چیزی را می‌خواهند بگویند و چیز دیگری به زبان جاری می‌شود. باید دید بین مجموع احساسات و تفکرات و تسلطمان به زبان چقدر انطباق وجود دارد و چقدر می‌توانیم آنچه را در ذهن داریم دقیق به زبان بیاوریم. زبان سینما هم از این قاعده مستثنا نیست.

این منتقد درباره فیلمکوتاه «داستان یک شب دزدی» اضافه کرد: این فیلم تلاش می‌کند فضای تازه و متفاوتی نسبت به جریانات غالب در سینمای ما را دنبال کند اما چقدر این دوست داشتن تبدیل به شناخت درونی شده است؟ چقدر این شناخت درونی تبدیل به متن شده و چقدر این متن تبدیل به تصویر شده است؟ پس داستان یک شب دزدی راه زیادی برای رسیدن به نقطه ایده‌آلش دارد.

وی تأکید کرد: احساس می‌کنم شوق و هیجان زیادی برای ساخت این فیلم متفاوت وجود داشته اما شوق و هیجان به تنهایی «فیلم» تحویل ما نمی‌دهد. در نتیجه برای جهش و همراه کردم مخاطب با فیلم وقتی که توان ایجاد ساختار درست در فیلم‌نامه وجود نداشته باشد مجبوریم به جنسی از شوخی‌ها چنگ بزنیم تا مخاطب را گیج کنیم تا حفره‌های فیلم‌نامه را نبیند.

این منتقد در پاسخ به سوال یکی از مخاطبان درباره نحوه استفاده از کمدی در فیلم‌کوتاه گفت: به نظرم ژانر در سینمای کوتاه و بلند تفاوتی نمی‎کند. مسئله مهم رسیدن به ساختار است این که من این مدیوم را بشناسم. اصولاً چیزی که در مرحله نگارش فیلم‌نامه اهمیت دارد این است که با هیجان‌زدگی سراغ نوشتن نرویم. مرحله بعد از هیجان باید دست به قلم شویم یا فیلم بسازیم اگر در حین هیجان‌زدگی و شوق و ذوق بخواهیم کاری کنیم، احتمال خطا بالا می‌رود.

مقدسیان درباره فیلم‌نامه و نحوه اجرای آن تاکید کرد: هیچ‌وقت فیلم‌نامه از شکل اجرا جدا نیست و بالعکس. فرم و محتوا در هم امتزاج دارند. منظور از فیلم‌نامه کلمه‌هایی نیست که روی کاغذ می‌آیند؛ آن چیزی که در ذهن دارید، برداشت شما از فیلم‌نامه و تبدیل آن به شیوه کارگردانی و قاب‌بندی برای انتقال یک مفهوم نیز فیلم‌نامه است. پس اگر ما سراغ فیلمی می‌رویم که تلاش می‌کند به لحاظ تکنیکی و فرمی نوآوری کند باید فیلم‌نامه محکم‌تری داشته باشد، چرا که اگر نقاط عطف مهمی در فیلم‌نامه وجود نداشته باشد بازی‌های فرمی تبدیل به یک غذای آب و دون جدا می‌شود.

سینمای کوتاه، سینمای جزئیات است

در بخش دوم گفت‌و گوی نقد و بررسی نیما عبد العظیمی کارگردان فیلم کوتاه «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» روی سن آمد و درباره این فیلم گفت: این فیلم اولین فیلم من بود که در ۱۹ سالگی ساختم و بسیار تجربی بود. اسم فیلم هم از همان دیالوگ آخر فیلم الهام گرفتم. البته رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» هم یکی از رمان‌های محبوب من بود که در انتخاب این اسم بی‌تاثیر نبود.

این فیلمساز ادامه داد: امروز که چند سال گذشته و فیلم را می‌بینم خودم بسیار فیلم را نقد می‌کنم و به نظرم هر فیلم‌سازی وقتی مدتی از فیلمی که ساخته می‌گذرد خودش باگ‌های فیلم را متوجه می‌شود و در کارهای بعدی اصلاح می‌کند. من بعد از این کار فیلم‌کوتاه «اهلی» را ساختم و در حال حاضر در پیش تولید فیلم کوتاه «وحشی» هستم.

محمدرضا مقدسیان درباره فیلم «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» گفت: سوال اساسی درباره این فیلم باید این باشد که مسئله اصلی این فیلم چیست!؟ این آدم چقدر قابل همدلی است، چقدر بابت کاری که در نهایت می‌کند به او ارزش می‌دهیم؟ به کدام یک از این سوالات در فیلم‌نامه پاسخ داده شده است؟ اگر قرار است تلاش کنم برای برقراری ارتباط و نیاز بشری ایا کل سیر تحول آنقدر سریع رقم می‌خورد!؟ من باید به کجای این فیلم چنگ بزنم. من باید مجموع حرکات دوربین و اتفاقاتی که در فیلم می‌افتد را به یک نقطه عزیمت وصل کنم.

وی ادامه داد: من احساس می‌کنم این فیلم یک طبع‌آزمایی بوده و اینکه کارگردان دغدغه اخلاقی هم دارد بسیار اتفاق خوبی است. اما به نظرم مهم است که بتوانیم به درون آدم‌ها و کشمکش‌های اخلاقی آن‌ها ورود کنم و باید به زبان سینما حرف بزنیم.

نیما عبدالعظیمی نیز درباره فیلم خود گفت: احساس می‌کنم من قصه را بد رساندم. داستان فیلم درباره یک ضایعات جمع کن است که تنها در خارج از شهر در خانه‌ای حلبی زندگی می‌کند و زمانی که یک تحت دو نفره می‌خرد مشکلش شروع می‌شود اما این شخصیت برای خود یک اصول و ایدئولوژی‌هایی دارد. این شخص همیشه از جامعه طرد شده و نمی‌تواند نیاز خود را برآورده کند.

مقدسیان در پاسخ به سوالی درباره چگونگی طرح قصه در فیلم‌کوتاه گفت: آرزوی ماست که در سینما قصه بیینیم. سینمای بلند سینمای حفظ انسجام، راکورد و حال است. سینمای کوتاه سینمای هنر موجزگویی است. سینمای کوتاه سینمای سخت‌تری نسبت به سینمای بلند است. یک سکانس از یک فیلم بلند را نمی‌توان به‌عنوان فیلم‌کوتاه عرضه کرد. سینما هنر جزئیات است. سینمای کوتاه به طرز موکدتری سینمای جزئیات است و وقتی قرار است در یک زمان کوتاه اصلی‌ترین حرف خود را بزنیم باید بارها و بارها بنویسیم و پاره کنیم. فیلم‌کوتاه و فیلم‌نامه فیلم‌کوتاه هنر رسیدن به عصاره کلام است.

انتقال احساسات بدون پرگویی

در انتها و در بررسی فیلم سوم مهدیه محمدی کارگردان به همراه محمدمهدی عزیزمحمدی فیلم‌نامه‌نویس فیلم کوتاه «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» روی سن آمدند و محمدی درباره این فیلم گفت: این فیلم دومین فیلم کوتاه من است و در سه روز فیلم‌برداری شد. سه روزی که بسیار سخت بود و به دلیل هزینه‌های سنگین اجاره اسب اهلی، از اسب‌های وحشی استفاده کردیم.

عزیزمحمدی درباره انتخاب نام فیلم گفت: اسم «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» از چند منظر شکل گرفت، یک سری المان به صورت استعاری در فیلم وجود دارد. اسب یک حیوان زمینی و نجیب است که توحش خودش را هم دارد و یلدای قصه ما به‌نوعی یک اسب وحشی است که پس از پذیرش اتفاقات زندگی‌اش خواب پروانه شدن دیده است. پروانه‌ای که نماد رهایی آسمانی است. در ادبیات کهن وقتی یک سلحشور می‌میرد، اسبش را با او خاک می‌کنند و اینجا یلدا یک سلحشور است که آمده کنار اسبش آرام بگیرد.

محمدرضا مقدسیان نیز درباره این فیلم کوتاه عنوان کرد: من این فیلم را پسندیدم. همانطور که گفتیم باید در یک زمان مشخص یک حرف مشخص را بزنیم و گفتیم که جزئیات هم اهمیت دارد پس باید بدانیم چقدر می‌خواهیم حرف بزنیم و چقدر این حرف ارزش دارد و این فیلم به نظرم می‌دانست چه می‌خواهد بگوید. کارگردان باید همه این‌ها را با کمترین میزان پرگویی و مانیفست مطرح کردن منتقل کند که به نظرم در این فیلم موفق بوده است.

وی افزود: برای رسیدن به این هدف چند ابزار داریم؛ فیلم‌نامه‌نویسی که اعتماد به نفس این را داشته باشد که پرگویی نکند و توان ترسیم موقعیت را داشته باشد و دوم کارگردانی که توان این را داشته باشد برای فیلم‌نامه‌ای که متن نیست به لحاظ تحلیلی به برداشتی برسد که در مقابل دوربین آن را به تصویر بکشد. درواقع توان برقراری ارتباط با فیلم‌نامه را داشته باشد. به نظرم نشان دادن دفترچه آرزوها در پایان، فیلم را نجات می‌دهد. همین جزئیات سرنوشت فیلم را رقم زده و من خوشحالم که این فیلم را دیده‌ام.

این منتقد سینما ادامه داد: نکته مهم‌تر توان بازیگران است. حضور مهدخت مولایی و نیما نادری بسیار به فیلم کمک کرده است. این فیلم، فیلم حال است، جدای از فیلم‌نامه، تدوین و موسیقی، شیمی و حال بازیگر هم مهم است. شکل و شمایل ناراحتی، بغض یا شوخی‌ها بسیار اندازه است. این استیصال را کاملا در چهره بازیگر می‌بینیم.

مهدیه محمدی درباره کارگردانی فیلم و استفاده از موسیقی، گفت: مگر فیلم چیزی جز قاب و موسیقی و بازیگر است؟ هر کدام از این‌ها از فیلم گرفته شود چیزی ناقص می‌شود و به هر نظرم هر کدام از اتفاقاتی که در فیلم افتاد اگر حذف می‌شد چیزی کم بود. در زمان نگارش فیلم‌نامه نگاه هر دو امیدبخش بود چرا که در نزدیکانم کسی بود مبتلا به این اتفاق بود و نمیخواستم کار ناامیدانه باشد. در سکانس آخر قصدم این بود که این بازگشت و امید را القا کنم و انتهای فیلم را به مخاطب بسپارم. تصمیم داشتم به پذیرش رسیدن کاراکترم را نشان دهم.

مقدسیان با اشاره به صحبت‌های کارگردان اظهار داشت: ملاک واضحی است وقتی از کارگردانی سوالی میپرسیم و برای آن استدلال می‌اورد یعنی می‌دانسته چه می‌خواهد بگوید. در این ماجرا من احساس می‌کنم شخصیت پسر در فیلم نقش پر رنگ‌تری دارد و بستری را فراهم می‌کند که همسرش به آرزوهای خود برسد و فداکاری که گل‌درشت و فیلمفارسی هم نمی‌شود و این موضوع در این فیلم قهرمانانه است.

مهری رحیم زاده کارگردان فیلم کوتاه «دروازبان هانوفر» در این جلسه حضور نداشت.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز