حتی کسانی که اعتقاد به شهادت ندارند این فیلم را میفهمند/ یونس زنگیآبادی مثل مالک بودن را تجربه کرد
به بهانه انتشار مستند «مثل مالک» به کارگردانی امیر عسگری در سایت آپارات، احمدرضا پورحسین منتقد سینما در یادداشتی به نقد و تحلیل این مستند پرداخته است.
مستند ۴۰ دقیقهای «مثل مالک» به کارگردانی امیر عسگری که به تازگی در سایت آپارات منتشر شده روایتی از زندگی شهید یونس زنگیآبادی است؛ شهیدی که تدبیر، شجاعت و جسارتش در عملیاتهای مختلف باعث شد تا وی را فرماندهای بدانیم که تمام زندگیاش در جبهههای جنگ خلاصه میشد. حاج یونس که در لشکر ۴۱ ثارالله از جانشینی فرمانده گردان شروع کرده بود آنقدر از خود شایستگی نشان داد که تا جانشینی فرمانده لشکر هم پیش رفت و حاج قاسم سفارش کرده بود تا او را بعد از شهادتش به عنوان فرمانده لشکر بگذارند.
فیلمساز سعی دارد در ابتدا مخاطب را به شناختی از این شخصیت شهادتطلب و ایثارگر برساند و بعد او را با سیر و سلوک این شخصیت با تأکید بر هدفی متفاوت و خاص که "عاشق خدا بودن" است، همراه میکند. در واقع "عاشق خدا بودن" اسم رمز مستند «مثل مالک» است که به هدفی برای یونس زنگیآبادی و مخاطب این مستند تبدیل میشود.
کارگردان با انتخاب کاراکتر اصلی فیلم به عنوان راوی به مستقیمترین شکل ممکن هدف قهرمان را مشخص میکند، مخاطب صدای راوی را با لحن، ادبیات و لهجهای میشنود که گویی قرار است نزدیک به صدا و لحن شهید زنگیآبادی باشد اما وقتی مصاحبهای با او را میشنویم متوجه میشویم که این صدا و لحن هیچ قرابتی به شخصیت اصلی مستند ندارد. در واقع مشخص نیست که چرا کارگردان از این راوی برای فیلمش استفاده کرده است. به همین دلیل راوی متفاوت «مثل مالک» را میتوان یکی از نقاط ضعف فیلم دانست اما فیلمساز با انتخاب این راوی که صدا، لهجه و لحنش با صمیمیتی دلنشین همراه است نقش کارگردان را حذف کرده و مخاطب را در ارتباطی مستقیم با سوژه قرار داده که انتخاب درست مصاحبهشوندگان و حذف مصاحبهکننده هم به خوبی در همین راستا عمل میکند اما با وجود این نکات مثبت استفاده از این راوی دلیل فرمالیستی و دراماتیک توجیهپذیری ندارد.
مخاطب در مسیر عاشق خدا شدن شهید یونس زنگیآبادی با فراز و نشیب چندانی روبرو نیست اما فیلمساز به درستی مخاطب را با مسیر درونی این شخصیت همراه کرده که اتفاقاً تلاطمی از یک روح جستجوگر و تشنه را به تصویر کشیده که در مسیر رسیدن به هدفش و در واقع مسیر رسیدن عاشق به معشوقش تا آخرین لحظات به جستجوی خود ادامه میدهد و در نهایت آنچه که باید را یافته و آرام میگیرد.
این آرامش در روایتی از همرزمان او مطرح میشود که شخصیت ویژهای در بین همرزمان حاج قاسم سلیمانی داشته است، وقتی که یونس زنگیآبادی در آخرین ساعات زندگیاش در دل اتفاقات پیاپی میدان جنگ به آرامی سر بر پای تأثیرگذارترین شخصیت زندگیاش میگذارد، به خواب میرود و بعد از این آرامش به سمت معشوق خود میشتابد. این روایت قطعاً به خودی خود میتواند جذاب، دلنشین و تکاندهنده باشد که یک روایتگری اشتباه میتواند تأثیرگذاری آن را به حداقل برساند اما امیر عسگری با چیدمان دقیق روایتها و استفاده درست از تصاویر آرشیوی که برخی از آنها برای اولین بار به نمایش گذاشته شدهاند در وهله اول فضاسازی دقیقی از وضعیت جبهههای جنگ، حال و هوای رزمندهها ارائه میدهد و در کنار آن جدیت و اقتدار حاج قاسم سلیمانی و الگو بودن و الهامبخشی این شخصیت را برای مخاطب عیان میکند و سپس او را و از خودگذشتگی و شهادت را به عنوان مدخلی برای رسیدن به معشوق نشان میدهد.
شاید یکی از ضعفهای «مثل مالک» پر رنگ شدن شخصیت حاج قاسم سلیمانی در بخشهایی از فیلم به جای شخصیت اصلی فیلم باشد که جذابیت حاج قاسم شخصیت اصلی را کنار میزند و ممکن است مخاطب را دچار سردرگمی بین موضوع و شخصیت اصلی فیلم کند اما در نهایت باید گفت که اثر امیر عسگری مستندی برای مخاطب عام است که به درستی بیادعا است و روایتش را بدون پیچیدگی ارائه میدهد و خیلی ساده حسی که باید را به بیننده منتقل میکند و سرانجامی را که شاید برای برخی مخاطبان تلخ باشد حتی برای کسانیکه اعتقادی به شهادت ندارند هم پایانی شیرین از رسیدن عاشق به معشوق نشان میدهد که انتقال این حس دقیقاً نشان از موفقیت فیلمساز است.
کشف ایدهها، سوژهها و شخصیتهای ویژه تاریخ معاصر باید با وسواس و هوشمندی دقیقی صورت بگیرد که به نظر میرسد این ویژگی در انتخابهای مرکز مستند سوره به چشم میخورد و این نهاد فرهنگی حداقل در ساخت این مستند به کشف مناسبی از ایده در دل تاریخ معاصر رسیده است؛ ایدهای که مفهومی عمیق در دل خود دارد و یاد شخصیتی را زنده میکند که نباید فراموش شود.