نگاهی به فیلم «آغوش باز»؛
خانواده هنوز برای شعیبی قداست دارد
محمدرضا معطر در یادداشتی به نقد و بررسی فیلم سینمایی «آغوش باز» ساخته جدید بهروز شعیبی پرداخته و در بخشی از این یادداشت آمده است: «آغوش باز» (آخرین ساخته بهروز شعیبی) هم در سینمای ما از آن گروه فیلمهای موزیکالی است که مثل «مکس» (سامان مقدم ۱۳۸۴) بیشتر به پشت صحنه دنیای موسیقی، اتفاقات، آدمها و رابطهها میپردازد.
در تمام آثار بهروز شعیبی (فیلم یا سریال) خانواده از اهمیت و قداست ویژهای برخوردار بوده و محور اصلی داستان را تشکیل میدهد چه در «دارکوب» که شخصیت اصلی زن داستان یک معتاد است، چه در سریال «گلشیفته» که شخصیت اصلی زن داستان یک مدیر دانشگاه بسیار مسئولیتپذیر و متعهد به کارش هست و چه در سریال «پردهنشین» که قهرمان اصلی مرد داستان یک فرد مذهبی سنتی است. بنابراین در «آغوش باز» هم مثل سایر کارهای شعیبی، خانواده محور اصلی فیلم است و در آن زندگی سه زوج را بطور موازی پیگیری میکنیم: مصطفی و مهوش (زوج مسن قصه)، پیام (خواننده) و همسرش زهره و نهایتاً هومن و شادی که البته فعلا نامزدند اما در آستانه ازدواج.
هر سه این زوجها در ابتدا، زندگیهایشان بخاطر مشکلات (عمدتا) یکی از طرفین، شدیداً دچار گسست و اختلال شده است. در خصوص زوج مسن داستان، و نیز پسرشان (پیام) بخاطر اشتغالات و درگیریهای کاری مرد، که باعث بیتوجهی یا کم توجهی او به همسر و خانواده شده است. کما اینکه در اواخر فیلم مصطفی به پسرش (پیام) میگوید: «زهره ترکت نکرده، رفته که ببینیش.» یا خود او در جایی از فیلم که بصورت ویدیوکنفرانس در جلسه هیئت مدیره شرکتش حاضر میشود با وجود پافشاری همه اعضا مبنی بر باقیماندن او در پست مدیرعاملی و رهبری شرکت نمیپذیرد و میگوید میخواهد از این پس فقط به خودش و خانوادهاش برسد. درباره زوج سوم هم مادیگرایی شدید «شادی» باعث آسیب شدید به رابطه و نهایتاً فروپاشی آن میشود.
اما به مرور زمان و بر اثر اتفاقاتی که در طول قصه برای هرکدام از آنها رخ میدهد، متوجه میشوند هیچ چیزی در دنیا مهمتر از خانواده نیست و مجدداً به ثبات و آرامش میرسند.
بهروز شعیبی که در طول دوره کاریاش نشان داده علاقمند به استفاده از ساب ژانرها و بسترهای گوناگون برای روایت قصههایش است (درامهای مذهب محور، اعتیاد، زندان، کمدی و…) این بار برای انتقال دیدگاه و پیام اخلاقی مورد نظرش هوشمندانه و برای نخستین بار از بستر موسیقی استفاده کرده است چون فیلمهای مرتبط با موسیقی همیشه جزو آثار موفق و مورد توجه مخاطب عام و (بعضاً) مخاطب خاص در سینمای دنیا بودهاند از کمدی موزیکالهای دهه ۴۰ و ۵۰ سینمای آمریکا همچون: آواز در باران (۵۲)، یک آمریکایی در پاریس (۵۱)، بعضیها داغشو دوست دارن (۵۹) تا فیلمهایی که بر مبنای زندگی یک موسیقیدان ساخته شدهاند مانند: آمادئوس (۸۴)، من آنجا نیستم (۲۰۰۷ بر مبنای زندگی باب دیلن)، بوهمین راپسودی (۲۰۱۸ درباره فردی مرکوری) و نیز فیلمهایی که بر مبنای حواشی و پشت صحنه موسیقی مثل: مینی سریال آیدل (۲۰۲۳)، وکس لوکس (۲۰۱۸) و… ساخته شدهاند.
«آغوش باز» (آخرین ساخته بهروز شعیبی) هم در سینمای ما از آن گروه فیلمهای موزیکالی است که مثل: «مکس» (سامان مقدم ۱۳۸۴) بیشتر به پشت صحنه دنیای موسیقی، اتفاقات، آدمها و رابطهها میپردازد.
شعیبی با اینکه برای نخستین بار است که از این بستر برای روایت داستان خود استفاده کرده است اما به مدد هوش و تجربهاش در عرصه کارگردانی توانسته به خوبی بار خود را به منزل برساند.
سکانس آغازین فیلم که یکی از آخرین تمرینهای گروه موسیقی را برای اجرای روز بعد نشان میدهد از دکوپاژ و کارگردانی بسیار حرفهای، درست و بجایی برخوردار است بنحویکه فکر میکنی داری ویدیوی یک کنسرت واقعی را میبینی علاوه بر این، شخصیتهای گوناگون کاملا طبیعی و درست از کار درآمدهاند از جمله: مدیر برنامه پیام (با بازی خوب شبنم گودرزی) که تصویری رئال و قابل باور از چنین تیپی ارائه داده است یا، حسن معجونی که علیرغم نقشی کوتاه و حضوری اندک در فیلم اما بازی جذاب و دلپذیری از شخصیت یک تهیه کنندهی «پدرخوانده» مانند، دنیای موسیقی به نمایش درآورده است اما بیاغراق شاید بهترین بازی فیلم متعلق به احترام برومند باشد که نقش پیرزنی مبتلا به آلزایمر را با نوع نگاهها، حرکات و حرف زدنها، بسیار باورپذیر به اجرا درآورده است.
در نهایت با توجه به ترانه پایانی فیلم که در کنسرت اجرا میشود و مجموع وقایعی که برای سه زوج اصلی قصه رخ میدهد شاید بتوان مضمون نهایی فیلم را در این بیت معروف «حافظ» خلاصه کرد که میگوید: از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند.