خبرگزاری کار ایران

یادداشتی بر یک نمایش؛

کار کردن روی آثار «دیوید ممت» راه رفتن روی لبه تیغ تیز ضرباهنگ است

کار کردن روی آثار «دیوید ممت» راه رفتن روی لبه تیغ تیز ضرباهنگ است
کد خبر : ۱۵۲۸۰۴۳

نمایش «گلن‌گری گلن راس» یکی از نمایشنامه‌های مهم دیویت ممت این روزها با کارگردانی فرید رحمتی در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران روی صحنه است. محمد وفایی (کارشناس تئاتر) در یادداشتی درباره این اثر نوشت: نمایشی که همکاری دوباره پیشتازان جوان تئاتر در آن، یک اتفاق خوب دراماتیک را رقم زد.

«گلن گری گلن راس» یکی از نمایشنامه‌های مهم دیوید ممت، نویسنده مطرح آمریکایی بوده که از ساعت ۱۹ دوشنبه مورخ ۲۹ مرداد، اجرای عموم خود را در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران آغاز می‌کند. 

نمایش گلن‌گری گلن‌راس نوشته دیوید ممت که یکی از آثار شاخص این نویسنده آمریکایی است با کارگردانی فرید رحمتی جان گرفت و اجرای خود را از دوشنبه ٢٩ مرداد ١۴٠٣ در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان ایران آغاز کرد.

این نمایشنامه از دیوید ممت که از نقاط عطف کارنامه این شخصیت تئاتری-سینمایی تاثیر‌گذار معاصر محسوب می‌شود، از آثار شاخص هنری و تاریخ دراماتیک نیز به شمار آمده که گذشته از کسب افتخارات متعدد از جمله جایزه «پولیترز» و «تونی»، توسط کارگردانان مختلف تئاتر در نقاط مختلف دنیا به اجرای صحنه‌ای درآمده است. به علاوه نسخه سینمایی‌ موفق آن نیز با فیلمنامه‌ دیوید ممت با حضور چهره‌های مطرح سینمای دنیا مثل آل‌ پاچینو، جک لمون، کوین اسپیسی و اد هریس سال ١٩٩٢ در هالیوود تولید و در سینماهای دنیا به نمایش درآمد. این اثر یک ساختار سر راست، ایستا و در عین حال پر تعلیق دارد و اجرای آن با هر نوع نگاهی برای یک کارگردان تئاتر چالش برانگیز خواهد بود.

در کل اجرای آثار ممت کار چندان راحتی نیست و خطرپذیری بالایی می‌طلبد که با این اوصاف اجمالی و بعد از دیدن «گلن گری گلن راس» به اجرا در آمده‌ی اخیر در تماشاخانه انتظامی، می‌توان گفت که فرید رحمتی در مقام کارگردان با همراهی منسجم گروهش با توان قابل تاملی به استقبال اجرای این اثر چالش‌برانگیز رفته و با شایستگی آن را به سرانجام رسانده‌اند.

شیوه کارگردانی فرید رحمتی به گونه‌ای است که به جریان اثر حتی لحظه‌ای اجازه‌ توقف نمی‌دهد و ماجرا را خیلی سریع پس از وقوع اتفاق به نتیجه رسانده و قبل از اینکه مخاطب بخواهد نفس تازه کند او را از اوج قله وقایع به دره نتیجه‌گیری و رها شدگی پرتاب می‌کند. این روند بسیار تند در کلیت کار رحمتی به چشم می‌خورد و تاکید او را بر داشتن سرعت بالای گذارِ اثر دو چندان نشان می‌دهد.

کار کردن روی آثار ممت مثل راه رفتن روی لبه تیغ تیز ضرباهنگ است و آنقدر فرکانس بالایی دارد که اگر اشراف کافی و درست روی آن نباشد، بلاشک اثر را به ورطه یکنواختی و ناهنجاری می‌اندازد و با توجه به این مهم فرید رحمتی در کارگردانی‌اش و بازیگران با درک درست از نقش‌ها و تحلیل متناسب از خط مشی اثر آن را به اجرا گذاشته و تا حد زیادی به هدف مورد نظر نزدیک کرده‌اند.

سبک و دیدگاه ممت خصوصاً در نمایشنامه‌اش «گلن گری گلن راس» بازی با پرتاب‌ها و سکوت‌هاست و توان و هنر خود را با ایجاد ریتماژهای هیجانی انفجار و سکوت به رخ می‌کشد و همین‌جاست که کار را برای هر اجرا کننده‌ای بسیار سخت می‌کند و اگر بخواهد خود را به بهترین نسخه از «رفتارشناسی و گفتارگرایی ممتی» یا همان به اصطلاح «زبانِ ممتی» نزدیک کند ممکن است در کل، محتوا و ضرباهنگ را به شتابزدگی فرمال و تمپو ببازد که از این حیث اجرای این اثر توسط فرید رحمتی و گروهش تا حد زیادی موفق عمل کرده و قرابت نسبتاً قابل توجهی بین ماهیت اثر با اجرای آن وجود دارد. چیدمان و طراحی چشم‌نوازی روی صحنه دیده می‌شود و میزانسن‌های موجود مهندسیِ کارا و چیدمان متناسبی را نشان می‌دهد و ترکیب‌بندی عناصر صحنه با منطقی منظم و جایگذاری درست در ساختار صحنه قرار گرفته‌اند و ایستایی و حرکت در صحنه و همچنین خطوطی را که کارگردان برای آن رسم کرده در جریان نمایش ریتم بسیار خوبی دارد.

این نمایش شمایل و نمایه بصری شایسته‌ای را برای مخاطب تدارک دیده و در کل فضای ظاهری و بسامد دیداری آن خوش‌ نَوسان و ارتباط‌پذیر است. طراحی صحنه و لباس در عین کاربردی بودن، اصولی و برازنده انجام شده و بهمراه یک نورپردازی و طراحی گریم متعادل دیده می‌شود که همین امر به ایجاد هر چه بهتر اتمسفر حاکم بر اثر و فضای داخلی آن و برقراری ارتباط باورپذیر با مخاطب می‌افزاید. اما بپردازیم به بحث آدم‌های نمایش و پرداخت شخصیت‌های آن که به گونه‌ای است که می‌تواند ایفای نقش آنها برای هر بازیگری چالشی و ریسکی باشد. دیوید ممت علاوه بر ترسیم موقعیتی خطی و پرتعلیق دراماتیک، شخصیت‌های تک‌وجهی، اما چند لایه‌ را برساخته که در عین زمختی، بسیار ظریف و پیچیده هستند و هر شخصیت، دیواره بیرونی سخت و نفوذناپذیری را پیش میگذارد که مواجهه با نقش و زندگی بخشیدن به آن را برای بازیگر بسیار سخت و ترسناک می‌کند و می‌تواند تبدیل به آزمون حیثیتی‌ای شود که برایش یک شکست حرفه‌ای و یک افتضاح صحنه‌ای را رقم بزند. کارگردان و بازیگر غیر محلی باید اشراف کاملی نسبت به تیپیکال آدم‌ها و حال و هوای آن دوره آمریکا داشته باشند تا بتوانند با وفاداری به اصل اثر با پرداخت حداکثر جزییات تا حد امکان جریان را بازسازی کنند. مگر اینکه کارگردان بخواهد با یک زیر و رو سازی اساسی و تغییر ساختاری کاملا شخصی‌سازی شده، خوانش کاملا متفاوت و دگرگونه‌ای را از اصل نوشته ممت به اجرا درآورد. از این منظر می‌توان گفت که بازیگران این اجرا در کانال کارگردانی خوبی هدایت شده و خودشان هم توانمند و خوش‌قریحه با شخصیت‌ها برخورد کرده‌اند.

در این اجرا بازی‌های مقبولی را می‌بینیم که چه بسا در کلیت کار درخور تحسین و در جاهایی درخشان هستند. البته نباید از این مهم چشم بپوشیم که هم کارگردان و هم بازیگران باید بسیار مراقب باشند که به ورطه لحن‌زدگی، ادا و اغراق‌نمایی، شتابزدگی و همینطور دام رفتارهای تیپیکال نیفتند اما از این هم نمی‌توان گذشت که «گلن گری گلن راس» برای اجراگر ایرانی از حیث فرم و محتوی اثر خارجی بسیار سختی‌ است و اجرای آن با شرایط حاکم بر تئاتر امروز کار چندان راحتی نیست که به نظر این گروه در این اجرا به خوبی از پس آن بر آمده‌اند. بازیگران در زنده کردن شخصیت‌ها خوب برخورد کرده‌اند و در نزدیک شدن به نقش و ساخت آنها با دقت و ظرافت عمل کرده‌اند. حتی می‌شود به این نکته اشاره کرد که بازی‌ها در مسیر بومی‌سازی‌ نقش، گذار بسیار موفقی را به مقصد رسانده‌اند که همین موضوع، در باورپذیری و برقراری ارتباط جریان اجرا با مخاطب عاملیت بسزایی را ایفا کرده است.

بازیگران در این اجرا در ارتباط با نقش‌های خود راحت و روان برخورد کرده و سختی و پیچیدگی‌های کاراکترها را تبدیل به ملاحت و سادگی کرده‌اند و مخاطب در هر لحظه از اجرا با کارکترهای بسیار سمپاتیکی مواجه می‌شود که از زوایای مختلف برای او پذیرفتنی هستند. بازیگران اثر به یک نوعی برای مخاطب، شیرین و دوست‌ داشتنی ظاهر می‌شوند و در عین تلخیِ تمامیتِ داستان که شیب متمایلی از خاکستری به سیاهی دارد و لایه‌های شخصیتی آدمهایش هم در داستانک‌های تلخی محصور است، فضای آمیخته با طنزی را ایجاد می‌کند که آن هم علیرغم موقعیت به ظاهر کمیک ماجرا در نفس خود تلخ و سیاه است که با توجه به این فلسفه هم می‌توان گفت که بازیگران و کارگردان این کار از این منظر بسیار خوب عمل کرده و خوش ظاهر شده‌اند. بازیگران اثر به تفکیک ایفای نقش قابل تعریف هستند.

مجید آهنگران بازیگر کهنه‌کار نقش خود را با پختگی و تجربه به نمایش می‌گذارد و نبض ضرباهنگ را در لحظات حضور خود سامان داده و در دست دارد. همچنین مهیار اسلامی و کامران اقتداری هر کدام در نقش خود بامزه و دوست‌داشتنی ظاهر می‌شوند و تسلط خوبی بر نقش و صحنه دارند. فرید رحمتیِ کارگردان، خودش هم یکی از نقش‌های کار را بازی می‌کند، که در ادامه مسیر بازیگری او در سال‌های اخیر، که فعالیت چشمگیر و طیف قابل تأملی داشته است، توانسته امتیاز شایان دیگری را در رزومه هنری‌اش به جا بگذارد و حالا می‌شود به این نتیجه رسید که او بغیر از اینکه بازیگر خوش قریحه‌ای‌ست، کارگردان توانمندی نیز هست. به علاوه، همکاری مشترک این چند نفر که حضورهای صحنه‌ای زیادی نیز در کنار هم داشته‌اند در بین جریان‌های نوظهور تئاتری، جریان کارآمد و موثریست و حالا با نگاه به کارنامه کاری آنها، باید گفت که: اتحاد رحمتی-اقتداری-اسلامی در تئاتر یک ترکیب موفق است! در ادامه، به کار سایر بازیگران کار هم که با ذره‌بین انصاف نگاه کنیم، می‌بینیم خیلی خوب و هنرمندانه نقش‌های خود را به نمایش گذاشته‌اند. در یک جمع‌بندی کلی در این اجرا از نمایشنامه گلن گری گلن راس دیوید ممت طراحی، ترسیم و ترکیب‌بندی و چیدمان و هدایت مطلوبی انجام شده و کارگردانی آن خلاقانه و قواره‌دار است و فرید رحمتی در مقام کارگردان اثر را با دقت و حساسیت در چهارچوبی درست و قابل توجه به صحنه آورده است. از سمت دیگر گروه بازیگران، کار خود را در همین چهارچوبِ تحلیلی با بیشترین توان ارائه داده و از یک متنِ سخت، نمایش شریف و نقش‌آفرینی قابل دفاعی را به اجرا می‌گذارند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز