یک کارگردان تئاتر در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
برای اجرای «مرگ و دختر جوان» ماشینم را فروختم/ آقای نیلی! همین آماتورها چراغ تئاترشهر را روشن نگه داشتند
کارگردان نمایش«مرگ و دختر جوان» که اجرای خود را به تازگی پشت سر گذاشته، گفت: با آغوش باز از این نقدها استقبال میکنم. به هر حال من و اعضای گروه در حال آموختن و آزمون و خطا هستیم. ما در حال تجربه کردیم و به فضای نقد و توجه منتقدان نیاز داریم، اما متاسفانه چنین فضایی مهیا نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از موضوعات مهم در عرصه نمایش توجه توامان تئاتریها به آثار شاخص نمایشی داخلی و خارجی است. تعداد نمایشنامههایی که همواره از سوی استادان توصیه شدهاند یا در کلاسهای دانشگاهی و آموزشی مورد تحلیل قرار گرفتهاند، کم نیست اما کمتر میبینیم که چنین آثاری مانند دیگر درامهای آسانتر و روانتر مورد توجه اهالی تئاتر و فارغآلتحصیلان این رشته قرار گیرد.
تعداد درامهای پیچیده کم نیست و نمایشنامههای متعددی از گذشته تا کنون مورد تالیف و ترجمه قرار گرفتهاند.
نمایشنامه «مرگ و دوشیره» یا «مرگ و دختر جوان» یکی از این دسته آثار است که توسط آریل دورفمن نوشته شده است. این اثر به زندگی دختری جوان در کشوری بینام میپردازد. او که پائولینا سالاس نام دارد در رژیم قبلی زندانی سیاسی بود و حال بر اساس اتفاقات و موقعیتها شرایطی ایجاد شده که او به بازجو و شکنجهگر احتمالی خود بر میخورد.
نمایشنامه «مرگ و دختر جوان» درسال ۱۹۹۲ برنده جایزه لارنس اولیویه شد. رومن پولانسکی نیز فیلمی بر اساس این نمایشنامه ساخته است.
این اثر با عنوان «مرگ و دختر جوان» با کارگردانی محمدحسن علمایی به تازگی در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر با سه گروه بازیگر روی صحنه رفته است.
«ملیحه آقائی، حسین امتی و کیارش کامرو»، «حمیده هاشمی، کامیار احمدی و سالار بابابیگلو» و «سحرلطفی، حسین ولیزاده و محمدحسن علمائی» به ترتیب سه گروه بازیگرانی هستند که در نمایش «مرگ و دختر جوان» به نوبت و طی روزهای از پیش تعیین شده ایفای نقش کردهاند. از دیگر عوامل این اثر نمایشی میتوان به آتنا رضایی (طراح لباس)، محمدحسن علمایی (طراح صحنه) و یاسمین علیبخشی (مشاور متن) اشاره کرد.
علمایی در این نمایش دو مفهوم عدالت و سیاست را به چالش کشیده و واکنش ها، احساسات وا کتهای بازیگران را در این موقعیت خاص به عنوان مرحلهای از یک پژوهش رفتارشناسانه مورد استفاده قرارداده است.
این کارگردان در گفتگو با ایلنا، طی توضیحات بیشتر از جزییات اجرای نمایش «مرگ و دختر جوان» گفت.
حال که اجراهای نمایش «مرگ و دختر جوان» به پایان رسیده، از بازخوردها بگویید.
خدا راشکر از همان ابتدا تا آخرین اجراها، هرچه جلوتر رفتیم سالن پرتر شد و نمایش را برای مخاطبان بیشتری اجرا کردیم. در چند اجرای آخر این احساس را داشتم که اثر مخاطبان خودش را پیدا کرده است.
به نظر میرسد تعداد اجرای نمایشها کم است؟ در دورانی آثار بر اساس میزان استقبالها چند اجرا بیشتر میگرفتند، اما حال اینطور نیست. نظرتان در اینباره چیست؟
بله درست است. واقعا کی بدش میآید پس از ماهها تمرین و دشواریهای بسیار، تعداد اجراهای بیشتری داشته باشد. هیچکس دوست ندارد با مدت زمان زیادی که صرف نگارش متن و تمرینات کرده با پانزده اجرا به کارش پایان دهد. اما الان شرایط تئاتر اسفناک است. زمانی که به دل ماجرا میروید، متوجه میشوید که اوضاع از چه قرار است.
چه شد که در میان انبوه آثار نمایشی کلاسیک و امروزی، سراغ نمایشنامه شاخصی از آریل دورفمن رفتید؟
من ورودی سال ۱۳۹۱ دانشگاه هنر هستم. همان زمان که وارد دانشگاه شدیم، استادم ایوب آقاخانی به صورت دورهای نمایشنامههایی را به ما معرفی میکرد. ما آن آثار را میخوانیدم و سر کلاس دربارهشان صحبت میکردیم. سال ۱۳۹۳ بود که با نمایشنامه آریل دورفمن با عنوان «مرگ و دختر جوان» آشنا شدم. در آن مقطع، زمانی که مطالعهاش کردم خیلی با آن ارتباط گرفتم. البته در آن دوران با شخصیت ژراردو برای بازی، ارتباط گرفتم. آن زمان جرات کارگردانی این متن دشوار را نداشتم.
البته «مرگ و دوشیزه» با وجود گذشت دهههای متعدد، هنوز جزو آثار سخت به شمار میرود.
همینطور است. به هرحال من طی این سالها با انجام کارهایی در پشت صحنه، مشغول یادگیری بودهام. طی این سالها دستیاری کردهام و منشی صحنه و مدیر صحنه و… بودهام. تلاشم این بوده در کنار تحصیلات آکادمیکی که داشتهام، تجربه کنم و یاد بگیرم.
خودتان هزینهها را تقبل کردید؟
بله. تصمیم گرفتیم کار را مستقیما و به صورت مستقل شروع کنیم. من با اینکه سرمایهای نداشتم، واقعا برای اجرای متن «مرگ و دختر جوان» احساس تکلیف میکردم و به همین دلیل ماشینم را فروختم. هدفم این بود نمایش به مرحله اجرا برسد. و اینکه هیچکدام از عوامل از ابتدا تا امروز هیچ دستمزدی دریافت نکردهاند. آنها رفاقتی و صمیمانه پای کار ایستادند تا آن را به اجرا برسانیم.
تعداد عواملتان هم زیاد بوده؛ هم روی صحنه و هم پشت صحنه. و اینکه چرا سه گروه بازیگر را روی صحنه بردهاید.
بله. بازیها آنقدر دشوار بود که برای شخص من یک کلاس بزرگ کارگردانی و بازیگردانی محسوب میشود. و تصمیم بر این شد که از سه گروه بازیگر استفاده کنیم.
اما این کار را دشوارتر میکند. به هرحال تمرین با سه گروه بازیگر مانند این است که سه اثر را همزمان جمع کنید.
این کار از جهتی سختهای خود را داشت و از سویی دیگر برایم لذت بخش بود. سختی ماجرا همانی است که شما به آن اشاره کردید. واقعا مثل این است که شما سه کار تئاتر را همزمان با هم جلو ببرید. اما آن تجربه لذت بخش برایم این بوده که کاری برای رفقای تئاتریام کرده باشم. همه بازیگران نمایش «مرگ و دختر جوان» تقریبا رفقای من هستند. آنها سالهای سال آرزو داشتند که در تئاترشهر روی صحنه بروند، اما این فرصت به آنها داده نمیشد. این یکی از دلایل احساسی این موضوع است. اما دلیل دیگر این بود که پس از ده سال فکر کردن به متن و درگیریها و مشکلات، کار برایم از شکل اجرای خارج شد و شکلی پژوهشی به خودش گرفت. تمام تلاش من این بود که ببینم ۹ بازیگر مختلف چه طور و به چه شکل به سه شخصیت نمایش فکر میکنند. واقعا بازیگران شخصیتهایی متفاوتی را روی صحنه بازی کردند. آنها بازیهای متفاوتی داشتند و هیچ کدام از شخصیتهای نمایش شبیه هم نبودند.
بازخورد مخاطبان به این دستهبندی چه بود؟ آیا افرادی بودند که کار را برای دیدن بازیها دو یا سه بار ببینند؟ این کنجکاوی و پیگیری در مخاطب ایجاد شده بود؟
الان که با شما صحبت میکنم دو گروه بازیگران روی صحنه رفتهاند و طی این چند روز نیز گروه سوم را روی صحنه داریم. بله مخاطبانی بودهاند که اجرای گروه اول را دیدهاند بعد دوباره آمدهاند و اجرای گروه دوم بازیگران را تماشا کردهاند. این دسته از مخاطبان پس از اجرا با خودم درباره شخصیت ها، صحبت کردند. آنها خیلی ریز و جزیی درباره بازیها و نقشها نظر میدادند.
سوال دیگر درباره ترجمه نمایشنامه «مرگ و دختر جوان» است. در بروشور و پوستر هم نامی از مترجم نیامده است. خودتان متن را تا چه حد بر اساس شرایط و موقعیتهای امروزی تغییر دادهاید؟
واقعا متن ترجمه شده درست و درمانی از نمایشنامه «مرگ و دختر جوان» ندیدم. یک ترجمه از آقای حشمت الله کامرانی بود که در همان دوران دانشجویی با آن مواجه شدم. این اثر خیلی سنگین بود. شخصا به اتفاق خانم علی بخشی به متن اصلی و انگلیسی زبان کار رجوع کردم. ما از متن اصلی پردهها را بیرون آوردیم و واقعا اثر را بازنویسی کردیم. اینکه من در پوستر نامی از مترجم نیاوردهام به همین دلیل است. آریل دورفمن آنقدر متن را درست و درچهارچوب نوشته که دست بردن در آن خیلی خطرناک است. خیلی سعی کردیم به متن زبان اصلی پایبند باشیم. به هرحال با توجه به زمانهای که در آن زندگی میکنیم و حوصله کم مخاطبان امروزی، ترجیح دادیم جملات و در جاهایی روابط شخصیتها را امروزیتر کنیم. دیالوگها را امروزیتر کردیم.
در بطن این کارها، تلاش نکردید متن را آداپته و ایرانیزه کنید؟
من با این موضوع خیلی مخالفم که نمایش ایرانیزه شود و به همین دلیل اصلا سمت چنین کاری نرفتیم و کاملا از چنین نگرش و عملکردی فاصله گرفتیم. به هیچ عنوان دچار خود سانسوری نشدیم.
آیا متن چقدر دچار ممیزی شد؟
ما واقعا سعی کردیم هرآن چیزی که هست را بنویسیم و به مرکز هنرهای نمایشی ارائه دهیم. تا دریافت مجوز مراحلی سپری شد، اما در نهایت از بازبینها و بازخوانها ممنونم؛ چراکه نهایت همکاری را با ما داشتند تا اثر را به اجرا برسانیم. در پرانتز این را هم بگویم که خیلی از دوستان پیشنهاد دادند که اثر را به صورت زیر زمینی اجرا کنیم! اما من اصلا مفهوم کار زیر زمینی را متوجه نمیشوم. به تمام کسانی که فعالیت میکنند احترام میگذارم؛ اما واقعا مفهوم کار زیر زمینی را نمیفهمم. اگر میخواهم حرفی را بزنم، سعی میکنم بمانم و بجنگم و حرفم را به کرسی بنشانم. این اتفاق تا به امروز رخ داده و بابت آن خدا را شاکرم.
رفتن به سراغ آثاری که پیشتر توسط کارگردانهای دیگر روی صحنه رفته، کار را دشوار میکند. به هرحال «مرگ و دختر جوان» بارها روی صحنه رفته و حتی رومن پولانسکی هم فیلمی بر اساس آن ساخته است. خودتان پیش از اجرای نمایش، چقدر به این آثار مراجعه کردید.
تمام تلاشم این بود که به فیلم «مرگ و دوشیره» رومن پولانسکی رجوع نکنم. حتی طی تمرینات، زمانی با بچهها به نوعی در میزانسنها یا شکل بازیها به بن بست میخوردیم، آنها پیشنهاد میدادند سراغ نسخه خارجی متن و اجرا برویم. یا میگفتند برویم فیلم پولانسکی را ببینیم، تا متوجه شویم در فلان صحنه چه اتفاقی رخ میدهد. این کار لذت کشف را از من و دیگر اعضای گروه میگرفت. ما ساعتها در پلاتو تمرین میکردیم و اتودهای مختلف، میزدیم تا به این واسطه، هرکدام از ما آن اثر انگشت خاصی که داریم را، ثبت کنیم. تمام تلاشمان این بود که نه در حرف، بلکه در عمل نسخه نزدیک به حال حاضر خودمان را ارائه کنیم.
موضوعی که اغلب دوستان هنرمند و تئاتری به آن توجه ندارند و جای خالی آن به شدت احساس میشود، عدم نقد تئاتر است. در گذشته آثاری که روی صحنه میرفتند توسط منتقدان و اهالی تئاتر، طی یک نشست مورد بررسی و انتقاد قرار میگرفتند. کلا منتقدان تئاتر به اغلب آثار روی خوش نشان میدادند. با توجه به این موضوع در اینباره توضیح دهید که چقدر نمایش «مرگ و دختر جوان» مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است؟
متاسفانه الان فضای نقد، یا به طور کلی تئاتر، فضای جالب و قشنگی نیست. من اگر بخواهم یک منتقد کارم را ببییند و راجع به آن حرف بزند، مجبورم از هفتهها قبل او را به دیدن نمایشم دعوت کنم. این اتفاق مسائلی را رقم میزند؛ به هرحال آن شخص میهمان ماست و به دیدن اثر دعوت شده است. این رویه باعث ایجاد نوعی تشریفات خواهد شد و موقعیتی را ایجاد میکند که آن منتقد میهمان با من و در رابطه با کار دچار رودربایستی میشود. چنین منتقدی اثر را خیلی رفاقتی نقد میکند. من چنین رویهای را نمیپسندم و به همین دلیل از هیچکدام از منتقدان برای دیدن «مرگ و دختر جوان» دعوت به عمل نیاوردم.
با این حساب چگونه بازخورد مخاطبان را ارزیابی و بررسی میکنید؟
من هر روز در پایان اجراها از مخاطبان خواستهام که انتقادها و نظرات مثبت و منفی خود را در سایت تیول و صفحات شخصی که داریم، برایمان ارسال کنند. حتی پیش آمده مخاطبان پس از اجرای نمایش آمدهاند و اتفاقا انتقادهایی منفی را مطرح کردهاند. من واقعا با آغوش باز از این نقدها استقبال میکنم. به هر حال من و اعضای گروه در حال آموختن و آزمون و خطا هستیم. ما در حال تجربه کردیم و به فضای نقد و توجه منتقدان نیاز داریم، اما متاسفانه چنین فضایی مهیا نیست. اتفاقا یکی از دوستان به ما پیشنهاد داد شب نقد برگزار کنیم و فلانی و فلانی را به عنوان منتقد دعوت کنیم تا کار را ببینید! که من گفتم این همان رویه تشریفاتی قبلی است.
از مدیرکل اداره هنرهای نمایشی حمید نیلی و فردی که شاید جایگزین ایشان میشود، چه انتظاراتی دارید؟ از طرفی هنوز پس از طاهری، مدیر ثابتی برای مجموعه تئاتر شهر انتخاب نشده و حمید نیلی سرپرست آن است. از ایشان یا مدیر آینده تئاتر شهر چه انتظاراتی دارید؟
من میخواهم صادقانه بگویم و هیچ ترس و ابایی از آنچه خواهم گفت ندارم. من خیلی از پرسنل تئاتر شهر ممنونم چون واقعا هم دل و زحمتکش هستند. حتی مایلم از چند نفر نام ببرم. افرادی مانند آقای مفتخر در واحد هماهنگی و آقای طاهربخش که بسیار حضور موثری دارند و به نوعی باید ایشان را آچار فرانسه تئاتر شهر دانست. از آقای گوهری و از آقای محمدی مدیر روابط عمومی واقعا بابت لطفها و زحماتشان در قبال همه اعضای گروه، ممنونم. همه این عزیزان عاشقانه و خالصانه زحمت میکشند. اما من درست روز اول اجرای «مرگ و دختر جوان» یک مصاحبه از آقای نیلی خواندم، که مرا ناراحت کرد! ایشان فرموده بودند که تئاتر شهر جای آماتورها نیست! راستش من از این جنس دیالوگها بیزارم.
البته این موضوع مربوط به نقدهایی است که به برگزاری جشنواره «هم آغاز» مطرح است. تعدادی از مسئولان و هنرمندان معتقدند آثار شرکت کننده در این رویداد نباید در تئاتر شهر روی صحنه میرفتند!
نباید فراموش کنیم که این گروههای شرکت کننده در جشنواره «هم آغاز» بودند که به مدت یک سال چراغ تئاتر شهر را روشن نگاه داشتند. همین جوانها که آقای نیلی آنها را آماتور خطاب میکنند، چراغ تئاتر شهر را روشن نگاه داشتند. جوانهایی که توسط هیچکس حمایت نشدند. چهار، پنج نفر از دوستان خودم در جشنواره «هم آغاز» اجرا داشتهاند و من میدیدم با چه دشواریهایی نمایششان را روی صحنه بردند.
آیا در ادامه روند فعالیتهایتان به زودی سراغ اثری جدید خواهید رفت؟
صادقانه بگویم که خیلی خسته شدهام. البته نه از تمرینات و مشکلات و اجرای اثر؛ بلکه از مسائل حاشیهای خستهام و بسیار هم اذیت شدم. مقولات مالی و هزینهها خیلی مرا دچار فشار کرد. بله الان مقداری خستهام و نیاز به استراحت دارم. ما در طول اجراها به مناسبت فرا رسیدن اربعین اجرا نداشتیم. آن شب فهمیدم من پس از نه شب، یا ده شب اجرا به آن استرسها و دوندگیهای پیش از اجرا، اعتیاد پیدا کرده ام. بنابراین با خودم گفتم استراحت چیست و من واقعا نمیتوانم استراحت کنم و باید ادامه بدهم. همین الان که با شما صحبت میکنم به شدت دنبال سالنی هستم تا اجراهایمان را از سر بگیریم. امیدوارم و این اتفاق بیفتد و «مرگ و دختر جوان» را مجددا روی صحنه ببریم.
آیا ناگفتهای مانده؟
لازم میدانم از آقای طاهری مدیر اسبق تئاتر شهر تشکر کنم که اجازه داد جوانترها هم به تئاتر شهر بیایند. ده، دوازده سالی بود که چنین رویه ای وجود نداشت.