خبرگزاری کار ایران

بهروز افخمی در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛ (بخش اول)

تلاش غرب برای تحمیل تفکر منحرفش از طریق سینما، شکست خورده است

تلاش غرب برای تحمیل تفکر منحرفش از طریق سینما، شکست خورده است
کد خبر : ۱۴۵۹۴۴۱

بهروز افخمی معتقد است غرب با حمایت از فیلم‌های سینمایی که حاوی محتواهای خاصی بودند، در این سال‌ها سعی داشته تفکری منحرف را به جهانیان القا کند که به این هدف نرسیده و این تلاش شکست‌خورده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، سینمای ایران در سال ۱۴۰۲ را شاید بتوان با چند مشخصه به یاد آورد که فروش فیلم‌های سینمایی، کم‌رنگ شدن آثار اجتماعی، بیشتر شدن تولیدات زیرزمینی و… از جمله این مشخصه‌ها است و شاید بتوان آن‌ها را نشانی برای به وجود آمدن شرایطی تازه و دورانی جدید در سینمای ایران دانست.

در گفتگو با بهروز افخمی (فیلمنامه‌نویس، تهیه‌کننده و کارگردان سینما) نگاهی به سینمای ایران در سال ۱۴۰۲ داشتیم که در ادامه مشروح بخش اول این گفتگو را از نظر می‌گذرانید:

یکی از مسائلی که در سال گذشته به عنوان یک اتفاق امیدوارکننده درباره آن صحبت شد میزان فروش فیلم‌ها بود که البته بسیاری از این آثار، فیلم‌های کمدی هستند. آیا می‌توان گفت که سینمای ایران در گیشه به روزهای پیش از شیوع ویروس کرونا برگشته است؟

در ده سال گذشته همیشه فیلم‌های کمدی پرفروش‌ترین آثار سینمای ایران بودند و هر سال سه یا چهار اثر سینمایی غیر کمدی بودند که می‌توانستند فروش قابل توجهی داشته باشند و این موضوع ارتباطی به کرونا یا مسائلی از این دست نداشت. بنابراین وضعیت سینمای ایران همان وضعیتی است که قبلاً بوده و باید گفت که سینمای غالب و پر فروش در دنیا هر ساله به سمت ژانرهای کمدی و ترسناک می‌رود و فیلم‌های جدی اجتماعی، سیاسی یا حتی فیلم‌های ملودرام روی پرده دوام چندانی نمی‌آورند هر چند که بازار خود را دارند و می‌توان گفت که امروز بازار مناسب این آثار در نمایش خانگی و بستر اینترنت و پس از نمایش روی پرده است.

این یک وضعیت واقعی است و نمی‌توان (و لازم نیست) که آن را تغییر داد. سینما به سمتی می‌رود که برای بچه‌ها و نوجوانان و البته خانواده‌ها باشد آن هم فقط برای وقتی که می‌خواهند بخندند یا بترسند. این یک وضعیت جهانی برای سینما است و ارتباطی با سینمای ایران ندارد.

پس ما به دلیل اینکه ژانر ترسناک نداریم (یا تعداد آثار ترسناک بسیار اندک است) در سینمای کمدی محدود شده‌ایم؟

بله و البته تنها مربوط ترسناک نیست که در ایران اندک است و می‌تواند در سالن‌ها نمایش موفقی داشته باشد. علاوه بر ژانر ترسناک ما ژانر اکشن را هم نداریم.

فیلمسازی که بتواند فیلم اکشن با کیفیت و خوب بسازد در همه جای دنیا بسیار کم است و چنین فیلمسازی معمولاً به آمریکا دعوت می‌شود و اگر دقت کنید آمریکا توانسته بهترین اکشن‌سازها را از سراسر دنیا به سمت خود بکشاند که البته برخی از این فیلمسازها پس از ساخت چند فیلم و ورود به سنین پیری به کشور خودشان برمی‌گردند و چند فیلم متفاوت هم می‌سازند اما اکثراً در آمریکا باقی می‌مانند و به ساخت فیلم اکشن ادامه می‌دهند.

بنابراین بهترین اکشن‌سازهای دنیا را آمریکایی‌ها دارند که فیلم‌های اکشن را برای همه دنیا می‌سازند و به همه جای دنیا هم می‌فرستند. فشار زیادی وجود دارد که در کشور ما هم فیلم‌های اکشن اکران شوند ولی من فکر نمی‌کنم این فیلم‌ها بتوانند چندان مورد اقبال عموم قرار بگیرند چرا که فیلم‌های اکشن آمریکایی به راحتی در بستر اینترنت در دسترس عموم قرار دارند و مردم خیلی ارزان و آسان با بهترین کیفیت می‌توانند این آثار را روی تلویزیون‌های بزرگ خانه‌هایشان مشاهده کنند و در این شرایط نمی‌توان امیدوار بود که فیلم‌های آمریکایی بتوانند در ایران با استقبال و فروش چندانی مواجه شوند.

اما با این حال اگر می‌خواهیم غالب بودن سینمای کمدی را در کشورمان کم کنیم یکی از راه‌های موجود اکران فیلم‌های اکشن و البته دیگر ژانرها است یا می‌توانیم به سمتی برویم که اکشن‌سازهای خوب داشته باشیم تا خودمان فیلم‌های با کیفیت در این ژانر داشته باشیم.

اتفاقاً تنوع ژانر یکی از سیاست‌های سازمان سینمایی است. آیا این سیاست می‌تواند در ایران نتیجه‌بخش باشد؟

بسیار سخت است چرا که اگر اکشن‌ساز خوب در سینما ظهور کند خیلی زود به آمریکا دعوت می‌شود و این وضعیت برای انیمیشن‌سازهای خوب هم وجود دارد و آمریکا سعی دارد این سینماگران را در خود جمع کند و فیلمسازان در صورتی به آمریکا نمی‌روند که خیلی وطن‌دوست باشند که البته این حد از وطن‌دوستی شاید درست هم نباشد و یک نفر که فیلمساز خوبی است اگر از ایران به این کشور برود و اثر تولید کند و اثرش را همه ببینند می‌تواند یک هدیه از ایران برای سینمای دنیا باشد و نباید آنقدر سخت به این موضوع نگاه کرد.

موفق‌ترین فیلم‌های ایرانی در دنیا همواره آثار اجتماعی بوده‌اند. بنابراین می‌توان گفت که سینمای اجتماعی ایران در این شرایط هیچ‌گاه نمی‌تواند به روزهای اوج خود برسد؟

به نظر من آن دوره گذشته است و این اتفاق تنها به دلیل وجود تلویزیون‌های بزرگ نیست که دریافت درست‌تری از این آثار برای بیننده خود ایجاد می‌کنند بلکه دلیل دیگرش به این موضوع مربوط می‌شود که نگاه غالب در فیلم‌های موفق اجتماعی ما در دنیا نگاه سفارشی و فرمایشی بود.

نگاهی که جنبه‌های غیر اخلاقی اجتماعی و روابطی که شاید امروز مدرن به حساب می‌آید را سفارش می‌کرد و قرار بود در فرهنگ دنیا هم پذیرفته شود ولی در خود اروپا هم مردم پذیرشی برای این موضوعات نداشتند و سعی و تلاشی که برای پذیرش آن‌ها وجود داشت به نظر من در نهایت ناموفق ماند و این محتواها در هیچ جای دنیا پذیرفته نشد.

منظورتان دقیقاً چه محتوایی است که نتوانست در دنیا مورد پسند مردم قرار بگیرد؟

فیلم‌هایی که روابط منحرفی مثل همجنسگرایی را به عنوان روابطی عادی نشان می‌دادند حتی در خودِ اروپا هم به آثاری تکراری و کهنه تبدیل شده‌اند و شکست این نگرش مخصوصاً از جنگ اوکراین بیشتر به چشم می‌خورد. جنگ اوکراین شروع جنگ جهانی سوم است، جنگی که نشانگر برخورد تمدن‌های واقعی با تمدنی است که امپراطوری پنهان و شیطانی صهیونیسم سعی بر تحمیل آن دارد. در مرحله اول این جنگ منجر به افتضاحی برای آمریکا شده و همه کسانی که به جنگ اوکراین دامن زدند و باعث شدند که این مملکت از بین برود با این کار اتفاقا باعث تقویت روسیه، چین و ایران شده‌اند. گسترش جنگ در منطقه خاورمیانه به جنگی بین تمدن و وحشیگری جدید و اصطلاحاً مدرن تبدیل شده است. من این تفکر به اصطلاح مدرن را نوعی وحشیگری مدرن می‌دانم که معتقد است انسان باید منحرف باشد تا انسان جدیدی به حساب بیاید.

یعنی بر این عقیده‌اید که با شکل‌گیری این جنگ‌ها و به خصوص جنگ اوکراین و گسترش در منطقه خاورمیانه دیگر آن مسائل فرهنگی که در جشنواره‌ها مدنظر بود، در اولویت نیست؟

بله دیگر آن شکل فیلم‌هایی که ظاهراً انتقادات اجتماعی را مطرح می‌کردند ولی از طرف جشنواره‌های خارجی سفارش داده می‌شدند نه تنها در اولویت جشنواره‌های خارجی نیستند بلکه دیگر تماشاچی هم ندارند و حتی تماشاچی ایرانی و آن لایه بی بند و بار طبقه متوسط که از این فیلم‌ها حمایت می‌کردند هم دیگر از این آثار خسته شده‌اند.

به نظر می‌رسد که تغییرات عمده‌ای در حال رخ دادن است و این همان چیزی است که به آن گفتگوی تمدن‌ها می‌گفتند اما بعدها مشخص شد که این گفتگو قرار است یک طرفه باشد و تصمیم این است که بعدها تمدن‌های واقعی و قدیمی باید خودشان را در راستای همراهی با این تمدن جدیدی که می‌خواهد بر دنیا مسلط شود اصلاح کنند که البته خیلی زود مشخص شد این روند امکانپذیر نیست و آنچه که باید حذف شود تمدن جدید است نه تمدن‌های قدیمی و کهنی که از هزاران سال قبل قدمت دارند و همه شیوه‌های زندگی را آن‌ها به وجود آورده‌اند.

بنابراین معلوم بود که از همان ابتدا حرف‌ها درباره گفتگوی تمدن‌ها به جایی نمی‌رسد و به زودی جنگ تمدن‌ها شروع می‌شود؛ همان جنگ تمدن‌هایی که هانتینگتون درباره‌اش صحبت می‌کرد.

الآن مدتی است که جنگ تمدن‌ها شروع شده و آسیا در برابر اروپا، آمریکا و انگلیس عرض اندام می‌کند و نشان می‌دهد که آن‌ها تابحال یک سوء تفاهم بوده‌اند؛ سوء تفاهمی نزدیک به ۲۰۰ساله که باید به زودی متوقف شوند.

کلیدواژه گفتگوی تمدن‌ها یادآور دولت آقای خاتمی است که در آن زمان از سوی کشور ما مطرح شد.

بله، آقای خاتمی آن زمان با حسن نیت این موضوع را مطرح کرد ولی همان زمان هم این نگرش به نظر من ساده‌لوحانه بود که نمی‌توانست به جایی برسد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز