یادداشتی از سیدمرتضی میرسراجی؛
خوش ذوقی عالمان سنی در نامگذاری کتابهای مهدوی
سیدمرتضی میرسراجی (دکتری تخصصی الهیات و مدرس دانشگاه) در یادداشتی به کتابهایی که علمای سنی درباره مهدویت و وجود مبارک امام زمان (عج) نوشتهاند، پرداخته است.
در جهان اسلام، عقیده و باورِ راسخ به وجود مقدس و معنویِ «انسان کامل» و «یگانه نجات دهندۀ بشر از ظلم و ستم و جمیع بیعدالتیها»، حضرت امام مهدی (عج)، از عقاید و دیدگاههای مشترک بین دو فرقۀ «شیعه» و «سنی» به شمار میرود.
به همین دلیل، همانند «شیعیان» و باورمندانِ ثابت قدمِ این فرقه، دانشمندان و حدیث نگاران «اهل سنت» نیز از دیرباز، چه به صورت «ضمنی» و چه به شکل «مستقل» و مجزا، مطالب و کتابهایی را در رابطه با وجود و بحث پُر اهمیت مهدی موعود (عج) برای مشتاقان و تشنگان این چشمۀ جوشانِ حقیقت، تألیف و تحریر نمودهاند که این مسأله، امری درخور تمجید و کرداری قابل تحسین است که نباید از اهمیت و رویکرد آنان بدین موضوع غفلت شود.
با این همه، یکی از نکات جالب توجه که در خلال بررسی و مطالعۀ این گونه آثار قلمی از حدیث نگاران سُنی به نظر نگارندۀ این نوشتار رسید؛ ظرافت و لطافت طبعی است که عالمان اهل سنت در زمینۀ نامگذاری و نهادنِ عناوینِ پُر مِلاحت کتابهایِ مستقل خویش در این حوزه به کار بردهاند. اگرچه این هنرمندی و خوش ذوقی در دیگر آثار مختلف علمی، نظیر نوشتههای ادبی، تاریخی، جغرافیایی، سیرَه (شرح حال پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا دیگر معصومان علیهم السلام) و… نیز به نظر رسیده است ولی ما تنها در این فرصت به طور اختصاصی، به موضوع نامگذاری لطیف و احساسیِ آثار حدیثیِ مهدوی از مؤلفان و حدیث نگاران «فرقۀ تسنن» میپردازیم؛
۱-با عنایت به آنچه که از تحلیل و بررسی منابع کهنِ مکتوب در میان مؤلفاتِ سُنیان به دست میآید؛ بهترین کتاب این فرقه دربارۀ شخصیت تابناک و درخشان امام مهدی (عج)، کتابِ مُستطابِ «عِقْدُ الدُّرَر فی اَخبارِ الْمُنْتَظَر» از «ابوبَدر یوسف بن یَحیی بن علی بن عبدالعَزیز مَقْدِسی سَلَمی شافِعی»، مُتوفای ظاهراً ۶۸۵ قمری یا بعد از ۶۵۸ قمری، از عالمان و محدثانِ اهل سنت در قرن هفتم هجری است که در دفاع از قلمرو اندیشه و عقیدۀ نابِ «مهدویت» تألیف نموده است. نسبتِ «مَقْدِسیِ» قید شده در نام او در نسخههای خطی مختلف، اصالت وی را به شهر «بَیت المَقْدِس» باز میگرداند و او را بدین ترتیب، باید ظاهراً از دانشمندان اهل «فلسطین» یا در صورت تغییر مکان زندگی، از تباری فلسطینی بر شمرد.
«زِرِکْلی» (م. ۱۳۹۶ق.) تاریخ نگارِ سوری، سال تألیف این کتاب را بر اساس کلام شخص مؤلف در اثر یاد شده، سال ۶۵۸ هجری بیان نموده [۱] و ظاهراً سال وفات مؤلفِ کتابِ «عِقْد الدُّرَر»، برایش با استفاده از منابعی که در اختیار داشته، به روشنی، مشخص و محرز نشده است. «کَحّالَه»، (م. ۱۴۰۸ق.)، پژوهشگر و دیگر ادیبِ سوری نیز این کتاب و مؤلف را از تیررس دیدۀ خویش دور نگه نداشته و صاحب کتاب را مُتوفای سال ۶۸۵ هجری ذکر کرده است. [۲]
در این میان، شخصیتی دیگر احتمالاً با «مَقْدِسی» در نام اصل، نام پدر، نام مذهب و همچنین عصر، یعنی قرن هفتم هجری، اشتراک و همسانی دارد که همین امر محل ابهام و شک برای پژوهشگران امروزی و انتساب کتاب به او نیز شده است و او کسی نیست جز «ابوالفضل بَهاء الدین، یوسُف بن یحیی بن محمد بن زَکی الدّین علی قَرَشی دِمَشقی شافِعی» معروف به «اِبنُ الزَّکی» که مُتوفای ۶۸۵ ق. بوده است. برخی پژوهشگران همچون زِرِکْلی او را با مَقْدِسی، یکی دانسته یا به عبارت صحیحتر بر اساس متن کتاب وی، مَقْدِسی را با او یکی دانسته است. [۳] سئوال و معمای علمی تَراجِم و کتابشناسی اینجاست که آیا این دو نام، برای یک نفر بوده یا این دو نام برای دو شخصیت مجزا در قرن هفتم هجری بوده است؟ چنان که بیان شد «زِرِکْلی» مؤلف معروفِ سوری، احتمال داده که این دو نام، برای یک شخصیت هستند لکن خودش در همان جا تأکید بلیغی کرده که برای «ابنُ الزَّکی»، کتابی از سوی فهرست نگاران معرفی و ثبت نشده است. [۴] پس منطقاً اگر برای یکی از این دو، کتابی معرفی نشده است و از سویی برای یکی دیگر، کتابی همچون «عِقْدُ الدُّرَر» از سوی تَراجِم نگاران و فهرست نویسان شناسانده و ثبت شده است؛ حاصل بحث، این دو، دو شخصیت مستقل در قرن هفتم بودهاند و به عبارتی، یکی نیستند و بحث اتحاد شخصیت برای دو نام مذکور، منتفی است. همین که سال تألیف کتاب بر اساس نظر نویسنده، سال ۶۵۸ هجری بوده است و سال فوت «اِبنُ الزَّکی»، بنا به تصریحِ شرح حال نویسان، سال ۶۸۵ قمری، خودش میتواند منشأ اشتباه شود یا شاید، هم نامی این دو شخصیت که هر دو نفر، نامشان «یوسُف بن یحیی» بوده یا شاید سال وفات هر دو سال ۶۸۵ قمری و یکسان بوده و همین امر نیز مُولّد اشتباهات وعدم شناخت و تمیز دقیق این دو شخصیت در تاریخ شده است.
کتاب پژوهِ معاصر، «عبدالعزیز طباطبایی» (م. ۱۴۱۶ق.)، مؤلف کتاب عِقد الدُّرَر را قاضی القُضات، «ابوالفضل بَهاء الدین، یوسف بن یحیی بن محمد بن علی بن محمد بن یحیی بن علی بن عبدالعزیز شافِعی دِمَشقی»، مشهور به «اِبنُ الزَّکی» بیان نموده و در ادامه تأکید کرده است که او متولد، ساکن و مُتوفای شهر «دِمَشق» (مرکز شام قدیم و کشور سوریۀ کنونی) بوده و به سال ۶۸۵ هجری، دیده از دنیا فرو بسته است. [۵] او به نسبتِ «مَقْدِسی» و فلسطینی بودن در نام و انتساب وی هیچ اشارهای نکرده است و بر اساس برخی نُسخ که نام او را «مَقْدِسی سَلَمی» ضبط کرده اند؛ در تکمیل بحث خویش قید نموده که به چنین نسبتی برای «اِبنُ الزَّکی» دست نیافته است [۶] «طباطبایی»، سال تألیف کتابِ عِقدالدُّرَر را سال ۶۵۸ هجری و مکان تحریر را «دِمَشق» ثبت نموده است. [۷] دور نیست شخصی تبارش اهل جایی و خودش متولد و ساکن و متوفای جای دیگر باشد ولی به هر روی، هنوز برای ما مجهولات بسیاری در این رابطه وجود دارد.
به هر روی «مَقْدِسی شافِعی»، از دانشمندان حدیث نگار اهل سنت در قرن هفتم هجری، در کتابِ شایستۀ «عِقْدُ الدُّرَر»، به احادیث فراوانی، مرتبط با وجود مقدس حضرت مهدی (عج) در ابعاد گوناگون پرداخته و با استفاده از منابع مختلف، ویژگیهای گوناگون آن حضرت (عج) را برای مخاطبان خویش نمایانده و از ساحت مقدسِ این دُردانۀ هستی و آخرین حجت الهی دفاع نموده است.
یکی از لطائف کتابِ «مَقْدِسی» که بحث اصلی و متفاوت ما در این مقال میباشد؛ خوش ذوقی و هنرمندیِ نویسندۀ اثر است که نام ویژهای را برای کتاب خویش و به جهت این موضوع مبارک و پُر ارج برگزیده و ظاهراً پرچمدار این عرصه برای آیندگان و دیگر مؤلفان اهل سنت و غیر آن شده است.
همان طور که جملۀ آشنایان و افراد مأنوس به لغت و الفاظ عربی اطلاع دارند؛ در این زبان، لفظ «عِقْد» به معنای «گردن بند» و لفظ «دُرَر»، جمع کلمۀ «دُرّ» و به زبان ما، به معنای «مُرواریدها» است که مجموعاً معنای ترکیب یاد شده، «گردن بند مرواریدها» از حیث مقصود میشود ولی بر اساس اصول القاء الفاظ به شکل مصطلح در زبان پارسی، نیازی به جمع بستن واژۀ «مروارید» در ترجمۀ فارسی یا احتساب الفاظ «مَعرِفَه» و «نَکَرَه» به طور دقیق و عیناً از زبان عربی به فارسی در همۀ ترجمهها نیست و این نکته در برگردانهای بعدی نیز در این مقال لحاظ میشود یعنی لزومی ندارد عبارت یا حتی متنی طویل، تحت اللفظی یا بر اساس دستور زبان عربی، بالضبط ترجمه شود بلکه «ترجمۀ ارتباطی» برای مخاطب فارسی زبان کفایت میکند و بسی رساتر است. بدین ترتیب، ترجمۀ عنوان کتابِ این عالمِ خوش قریحۀ اهل سنت به زبان فارسیِ سلیس و روان، این عبارت مفهومی میشود:
«[این کتاب همچون] گردن بند مرواریدِ [زیبا و با ارزشی است که]، در [موضوعِ] احادیث مرتبط با [امامِ] مورد انتظارِ [ظهور و استقرار حکومت عدل ایشان از جانب مردمان اهل ایمان، نگاشته و تألیف شده است]».
نوع نامگذاریهای خلاقانه و هنرمندانه در چنین سطحی بر روی یک اثر، نشانگر اوج ارادت و علاقۀ نویسندۀ مذکور و دیگر نویسندگان حدیثی مهدویِ پسین در این جُستار، نسبت به ساحت مقدس امام مهدی (عج) است. علاوه بر آن، نموداری از «هوش» و «خلاقیت» بالای صاحب کتاب بوده که از این بُعد نیز قابل تأمل است و با کنکاش و بررسی که انجام دادیم پیش از مَقْدِسی، کتابی در فهرستها با عنوان «عِقد الدُّرَر» یافت نشد و همه کسانی که این نام را بر روی کتابهایشان قرار دادهاند جملگی بعد از او بودهاند که به جهتعدم تطویل مقاله، دیگر به آنها و آثارشان اشاره نمیکنیم و حتی اگر روزی، ترکیب «عِقدُ الدُّرَر» ثابت شود که عنوانی تقلیدی از روی نامِ اثری قدیمیتر از جانب مَقْدِسی بوده است؛ باز از ذوق و هنرمندی او در انتخاب این نام برای کتاب مهدوی مزبور نمیکاهد. با این بیان، میتوان گفت که مَقْدِسی، پیشتاز دیگر حدیث نگاران اهل سنت در نامگذاری احساسی و هنرمندانه بر روی اثر مهدوی خویش بوده است که در ادامه به نیکی و درستی به این مدعا پی میبریم.
با توجه به مذهب شافعی نویسندۀ این کتاب و نویسندگان شافعی بعدی که در شمارههای پسین از نظر خواهد گذشت؛ باید گفت که اصولاً شافعیان به مقولۀ «حدیث»، توجه ویژهای داشتهاند و فقه آنان تا حدودی و در نمونههایی، بسیار شبیه به فقه «شیعیان» بوده است و از اثر مَقْدِسی نیز دریافت میشود که نگاه و رویکرد برخی عالمانشان نیز همچون همین نویسنده، تا حدودی در حوزۀ مهدویت به عقیده و تفکر شیعه نزدیک بوده است.
۲-اثر خوشنام بعدی متعلق است به «یوسُف بن یَحیی دِمَشْقی شافِعی» که این نمونه نیز مانند نمونۀ قبلی محل بحث ما در این تفحص علمی است و به نام این نویسنده و بحث یکی بودن یاعدم اتحاد آن با «مَقْدِسی»، نویسندۀ سابق در شمارۀ متقدم نیز اشاراتی کردیم. استاد ما، حضرت علامه «حاج شیخ علی اکبرمهدیپور تبریزی» (حفظه الله تعالی)، در کتابی فارسی، با عنوان بدیعِ «او خواهد آمد» که در بیش از پنجاه سال پیش به تاریخ امروز برای مشتاقان حضرت مهدی (عج) نگاشته، در فهرستی که از آثار مهدوی دانشمندان اهل سنت، ترتیب داده است به این کتاب و این نویسنده، اشاره نموده و در پاورقی، محل ذخیرۀ آن کتاب را کتابخانۀ سلطنتی شهر «بِرلین» در کشور «آلمان» قید نموده است. [۸]
اکنون (سال ۱۴۴۵ قمری) که از محضر ایشان، راجع به این موضوع و نویسندۀ مزبور و بحث انتساب کتاب «اَلْعَرفُ الوَرْدی» به «یوسُف بن یحیی» سئوال نمودم؛ ایشان منبع نقل و ثبت در کتاب را به جهت مرور زمان بسیار در خاطر مبارک نداشتند. از سویی، احتمال سَهو القلم نیز از سوی ایشان بسیار ضعیف است و قطعاً در آن ایام، چیزی را دیده بودند که چنین ثبت کردهاند و البته ایشان در دهۀ پنجاه شمسی، به کشور آلمان مسافرت داشتهاند و به این کتابخانه نیز رفته بودند لکن منبع نقل ایشان، ظاهراً اثر و فهرستی مکتوب بوده است بر خلاف برخی کتابهای مهدوی یا غیر مهدوی دیگری که اصل آنها را از آن کتابخانۀ معظم، کپی یا روگرفت برداشته بودند. به هر روی، این نمونه، در این فرصت ثبت میشود تا با فرض صحت، راه علم در این باب برای جست و جو گران دانش، بسته و مسدود نگردد و محققان محترمی که دسترسی به «کتابخانۀ برلین» و بخش خطی آن دارند این مدعا را دقیقاً مورد بررسی و اثبات تیزنگرانه قرار دهند تا به روشنی معلوم شود که چنین کتابی با چنین عنوانی برای «یوسف بن یحیی دِمَشقی شافعی» وجود دارد یا خیر؟
آیا نویسندۀ این کتاب، با فرض وجود، همان نویسندۀ قبلی است؟ استاد گرامی ما و مؤلفِ کتاب ارزشمندِ «او خواهد آمد»، نویسندۀ کتابِ یاد شده را عیناً همین شخصی که از نظر گذشت از نظر نام و نسبت در کتاب خویش ثبت کرده [۹] و لفظ «مَقْدِسی» را در نسبت وی ننوشته است ولی سال وفات را همان سال ۶۸۵ ق. ثبت کرده است که برابر با سال وفات مَقْدِسی پیشگفته در شمارۀ ۱ بر اساس نظر برخی پژوهشگران است و اتفاقاً کتاب «عِقد الدُّرَر» را نیز در فهرست خود در همین کتاب، عیناً با همین نام مذکور ثبت کرده [۱۰] که دقیقاً همان نام نویسندۀ کتاب «العَرفُ الوَردی» است و پنان که بیان شد در نسبت هر دو نویسنده، لفظِ «مَقْدِسی» را ننگاشتهاند و مشخص است که مقصود ایشان، همان مؤلف کتاب شمارۀ۱بوده است. آیا «دِمَشقی مَقْدِسی»، دو کتاب با عنوان زیبا و لطیف در حیطۀ «مهدویت» برای علاقه مندان و شیفتگان آستان مهدوی داشته است؟! اگر چنین افتخاری داشته است پس چرا دیگران به آن متعرض نشده اند؟
مع الوصف، نویسندۀ این کتاب در این قسمت، با فرض اتحاد یاعدم اتحاد با نویسندۀ شمارۀ۱، در انتخاب عنوان اثر خویش، خوش سلیقگی و هنرمندی تمام را به خرج داده و آن را با سَر نامِ: «اَلعَرْفُ الوَرْدی فی اَخبارِ الْمَهْدی»، زینت داده، تألیف نموده و با ذوقی مثال زدنی به حضور شوقمندان و محبان آن حضرت (عج) پیشکش نموده است که در ادامه معنای زیبا و لطیف آن را نیز شرح خواهیم داد.
پیش از شرح نام، آنچه از عنوان «اَلْعُرفُ الوَردی» با موضوع مهدویت در بین دانشمندان و مؤلفان جهان اسلام معروف و مشهور است؛ بیشتر مربوط به نویسندۀ شمارۀ۴ است که در ادامه خواهید خواند و نویسندۀ شمارۀ ۷ نیز این نام را عیناً تقلید نموده است و همچنین نویسندۀ شمارۀ ۱۱ مترادفی از آن را در عنوان کتاب خویش برگزیده است. البته بیان شد که این فقره، نیازمند تحقیقات بیشتر از کتابخانۀ مذکور است که دقیقاً بررسی شود چنین کتابی در آن مکان برای این نویسنده، موجود و ثبت شده است یا آن که سهوالقلمی در این خصوص رخ داده است.
در زمینۀ معنای عنوان کتاب باید گفت؛ همان گونه که مطلعان از زبان عربی میدانند در لغت عرب، کلمۀ «عَرْف» به معنای «رایحه» به طور اعم و کلی است یعنی عرب زبان، چه رایحۀ خوب و چه رایحۀ نامطبوع را «عَرْف» گوید و لفظ «وَرْد» نیز به زبان فارسی، برابر با مطلقِ «گُل» یا «گُل سرخ» معنا میدهد. نکتۀ قابل ذکر در خصوص لفظ مصطلحِ «وَرد» در زبان عربی این است که اصل این کلمه به شکل «وَردا» از زبان ایرانیان پیش از اسلام و به عبارتی از زبان باستانیِ «اَوِستایی»، به معنای «گُل» یا «گل سرخ» گرفته شده و به زبان عربها وارد شده است که اصطلاحاً در ادبیات عرب به این دسته از کلمات و الفاظ، «دَخیل» گویند. حال آن که در فارسی امروزی دیگر کسی، به «گُل»، یا «گل سرخ»، «وَرد» نمیگوید و این یادگار باستانیِ ایرانیان، اکنون از واژگان زنده در زبان عربی محسوب میشود ولی در زبان فارسی امروز ما، غریب و نا آشنا و بلکه بهتر است بگوییم؛ مُرده و غیر قابل فهم است. به رغم نابودی این واژه در زبان و ادبیات فارسی معاصر، خداوند متعال، در قرآن مجید، واژۀ «وَرد» فارسی و به عبارتی اَوِستایی را در آیات خویش به کار برده و آن را برای همۀ ادوار جاویدان ساخته است.
در زبان فارسی و ادبیات کهن ما، هر گاه واژۀ «گُل» به تنهایی به کار رود؛ مقصود «گُل سرخ» است. جالب آن که در عربی نیز «وَرد»، به معنای عمومی گل و همچنین به معنایِ اختصاصی گل سرخ است. حرف «ی» که در انتهای لفظ «وَرد» در این عبارت چسبیده، به جهت بیان «نسبت» در این لفظ و در زبان عربی به شمار میرود که در این برگردان و برگردانهای بعدی به زبان ما، این حالتِ نسبت را در معنی به جهت شیوایی و رسایی سخن، لحاظ نمیکنیم و چنان که سابقاً نیز گفتیم نیازی نیست به اجبار، ترکیبات عربی عیناً در فارسی بر اساس دستور زبان عربی معنا شود. با همۀ این بحثها و با این رویکرد، ترجمۀ آن سَرنام، به زبان فارسیِ متداول و روشن، عبارت مفهومی زیر میشود:
«[این کتاب همچون] رایحۀ (عطرِ خوشِ) گُل، در [موضوع] احادیث مرتبط با [امام] مهدی علیه السلام [است]».
نامگذاری زیبای این اثر برای ما به شکلی، تداعی کنندۀ این شعر معاصر در خصوص امام مهدی (عج) میباشد که شاعر خوش ذوق و قریحهای به فارسی سروده است؛
مُدعی گوید که با یک «گُل» نمیگردد بهار
من، گُلی دارم که دنیا را «گلستان» میکند
جالب است امام مهدی (عج) با گل بیگانه نیست و نام رومی مادر حضرت مهدی (عج)، بعد از آن که به خانۀ پدرِ شوهر خود، یعنی امام هادی (ع) تشریف آوردند، به لفظ عربی «نَرجِس» تغییر یافت که در واقع «مُعَرَّب» و عربی شدۀ لفظ «نرگس» در زبان فارسی است که نام گلی معروف و شناخته شده برای همۀ ما است.
اسماء دیگری نیز مانند: «رَیحانَه» (گُل خوشبو) و «سوسن» (گُلی معروف) برای مادر گرامی امام مهدی (عج) نیز در اخبار مهدویت، روایت شده است که این دو اسم اخیر، از قُوّت روایی چندانی برخوردار نیست و محکمترین نام برای مادر بزرگوار امام زمان (سلام الله علیها)، همان «نَرجِس» است. به هر روی، نام مبارک مادر گرامی ایشان نیز، نام گلی زیبا با ریشهای پارسی ولی با تلفظ عربی آن است.
چنان که در زبان فارسی، شاعران و اهل ذوق، به آن حضرت (عج)، «گُل نرگس» (فرزند همچون گلِ حضرت نَرجِس خاتون علیها السلام) میگویند و همین طور در اینجا، ترکیب دو لفظ «گُل» و «نرگس» در کنار یکدیگر با هم تناسب و سنخیت دارد و همچنین از طرفی، گل نرگس در طبیعت، نوید بخش بهار جانفزا و پایان دوران سخت و سرد و فِسُردۀ زمستان تلخ است که این تعبیر بر اساس ویژگیهای گل نرگس، با اقدام با عظمت و مُعجِز آسایِ امام مهدی (عج) در از بین بردن تاریکیها و برپایی روشنیها توسط ایشان در آیندۀ جهان، بسیار شباهت و همانندگی دارد.
یک نکتۀ دیگر نیز که باید بدان تذکر داد این است که در عصری زندگی میکنیم که برخی مخالفان و کج فکران مسلمان یا خارج از اسلام، تصویر خشنی از امام مهدی (عج) برای مخاطبان ارائه میدهند؛ حال آن که دانشمندان و محدثان اهل سنتی که در این پژوهش، به سَرنام و عنوان آثار مهدوی آنها میپردازیم؛ از تعابیر بسیار لطیفی در عنوان کتابهای خود مرتبط با اخبار و روایات مربوط به امام مهدی (عج) بهره جُستهاند که این خود، راهنما و هدایت کنندهای روشن برای همۀ مشتاقان و محبان امام مهدی (عج) در همۀ دورانها است که وجود و حقیقتِ نازنین این یگانه نجات دهندۀ بشر را با لطافت و حلاوت تمام، بدانند؛ بخوانند و بفهمند.
۳-کتاب قابل ذکر دیگر در این جُستار، کتاب «عِقْد الجَواهِر و الدُّرَر فی عَلاماتِ ظُهور المَهْدِی الْمُنْتَظَر»، از دیگر آثار حدیثی اهل سنت در حوزۀ عقیدۀ مهدویت میباشد و اسم نویسنده، از جانب اربابِ فَهارس، «ابن حَجَر» ثبت و ضبط شده است و معلوم نیست که مقصود فهرست نویسان آثار از آن، «ابن حَجَر عَسْقَلانی شافِعی» (م. ۸۵۲ق.) است یا «ابن حَجَر هَیْثَمی شافِعی» (م. ۹۷۴ ق.). هر دو تن، از عالمان شناخته شدۀ اهل سنت و هر دو شافعی مذهب هستند. ابن حَجَر عَسْقَلانی، اصلیتی برای کشور «تونس» در قارۀ «آفریقا» داشت لکن زادۀ «مصر» بود و در مصر به درس و بحث و نشر علم پرداخت و نسبتِ «عَسْقَلانی» او، از سویی انتساب وی را به شهری در فلسطین نشان میدهد و آن بدین علت بوده که گذشتگان او سابقاً به مصر مهاجرت نموده بودند. با این حساب، با توجه به زادگاه و محل نَشو و نمای او در مصر، اندیشههای او را باید بیشتر متأثر از عالمان شافعی مصر دانست. ابن حَجَر هَیثَمی هم اگر نویسندۀ واقعی این کتاب باشد؛ اهل مصر و دانش آموختۀ محضر و مکتب علمای آن دیار بوده است.
صرف نظر از هویت اصلی مؤلف اثر، چنان که پیشتر در باب معانی الفاظ گفتیم؛ «عِقْد» در عربی به معنای «گردن بند» و «جواهر و دُرَر» به معانی «گوهرها و مُرواریدها» است. کلمۀ «جَواهِر»، جمع لفظ «جَوْهَر» در عربی است. جوهر از گنجِ واژگان فارسی اقتباس شده و از «الفاظِ دَخیل» در زبان عربی به شمار میرود که اصل آن، همان کلمۀ مصطلح «گوهر» در فارسی امروزی ما است که برای همگان قابل فهم و درک است. به جهت رسایی کلام نیز در ترجمۀ فارسی مانند سبک ترجمۀ عبارات قبلی، نیازی به «جمع» بستن این الفاظ در برگردان متنِ عبارت نیست چون لفظ «مفرد» نیز همان مفهوم را به شکل صریح و مصطلح به ذهن مخاطب فارسی زبان متبادر و القاء مینماید و برای ما در سخن و نوشتار رایجتر و بسی نیکوتر است. پس معنایِ عنوانِ این اثر مهدویِ عربی به زبان فارسی روان چنین مفهومی میشود:
«[این کتاب همچون] گردن بند گوهر و مرواریدیِ [زیبا و ارزشمند]، در [موضوعِ] نشانههای پدیدار شدنِ (ظهور) [امام] مهدیِ مورد انتظارِ [ظهور و استقرار حکومت عدل ایشان از سوی اهل ایمان است.]»
بنابراین، نویسندۀ این اثر، شدت و غلظت بیشتری در بیان نامگذاری کتاب خود نسبت به نویسندۀ شمارۀ ۱داشته و علاوه بر دُرّ و مروارید؛ در گردنبندی که کتاب خود را بدان تشبیه نموده، از جواهر و گوهر نیز به طور تلفیقی در سَرنامِ اثر بهرۀ کافی برده و این چنین عنوان و کتاب خویش را برای مخاطب، متمایز ساخته و آن را با ارزشتر جلوه داده است.
۴- «جَلال الدین سُیوطی شافِعی» (م. ۹۱۱ق.)، از بزرگان و بلکه نوابغ حدیثی و تفسیریِ معروف و نامورِمصریِ پیرو فرقۀ اهل سنت، کتابی در زمینۀ شناخت امام مهدی (عج) دارد که نام آن «اَلْعَرْفُ الوَرْدی فی اَخبارِ المَهْدی» میباشد که نام و نامگذاری آن، همانند سبک و نامِ کتابِ یوسف بن یَحیی است که در شمارۀ ۲ در همین جُستار بدان پرداختیم. این تألیف، در فهرست آثار مشهور و شناخته شدۀ سُیوطی قرار دارد و به جهت استقبال علاقه مندان و شیفتگان امام مهدی (عج) به دفعات، چاپ و به جهت مشتاقان حضرت مهدی (عج) منتشر شده است و نام کتاب، بیشتر همه را به یاد سُیوطی میاندازد تا نویسندۀ شمارۀ ۱ یا نویسندۀ شمارۀ ۷ که در ادامه به اثر وی خواهیم پرداخت.
۵-کتاب «المَشْرَبُ الوَردی فی مَذْهبِ المَهْدی» یا با نام دیگرِ «المَورِدُ الوَردی فی حَقیقةِ المَهْدی» شناخته میشود که اثر مزبور متعلق به «نورالدین علی بن محمد هَرَوی حَنَفی» معروف به «مُلا علی قاری» (م. ۱۰۱۴ق.) از دیگر دانشمندان و حدیث نگاران مذهب تسنن و اهل شهر «هَرات» در منطقۀ «خُراسان» و بلکه «ایران قدیم» و با در نظر گیری جغرافیای سیاسی امروز در کشور «افغانستان» امروزی میباشد که این اثر مهدوی از این دانشمند اهل سنت نیز در انتخاب عنوان، از خوش سلیقگی نویسنده برخوردار است.
همان طور که آگاهان به لغت و الفاظ زبان عربی میدانند؛ لفظ «اَلْمَشْرَب»، «زمین سرسبز و خُرّم» و به عبارتی «سبزه زار» در این زبان معنا میدهد؛ چنان که به مکانی که پیامبر «ماریَۀ قِبطیَّه» (اُمّ ابراهیم)، همسر خویش را فرستاد تا از زنهای دیگر جدا باشد «مَشْرَبۀ اُمّ اِبراهیم» میگفتند و «مَشْرَبَه» اینجا، همان «بوستان و زمین سبز» است و «اَلوَرْدی» نیز همان «گُل»، با احتساب یاء نسبتِ پیش گفته در ترکیب مزبور است و البته «وَرْدی» به معنای «پُر گل» نیز از متون و معنای الفاظ عربی فهمیده و دریافت میشود و با این بیان، نخستین عنوان برای این کتابِ دو عنوانی، برابر با عبارت فارسیِ «سبزه زاری از گُل (سبزه زار پُرگل)، در [بیانِ موضوعِ] مذهب [امام] مهدی علیه السلام» میشود و دیگر نام آن به معنایِ «خاستگاهِ گُل، در [بیانِ موضوعِ] حقیقت [امام] مهدی علیه السلام) میباشد و واژۀ «المَورِد» در این عبارت اخیر به معنای «خاستگاه و منشأ» است. البته از این الفاظ و نظایر آن در رابطه با جنس لطیف گُل در ادامه و نمونههای مورد بررسی در شمارههای بعدی، «رایحۀ خوش و دلپذیرِ گل» نیز در معنای کلام و ترکیب واژگان عربی، اِفاده و دریافت میشود.
نویسندۀ مذکور با تحریک خیال مخاطب با استفاده از نامگذاری بدیع خود و تشبیهات بر روی این کتاب حدیثی مهدوی، در صدد بوده است که چنین حسی را القاء نماید که مطالب حدیثی کتاب من که مرتبط با امام مهدی (عج) است همچون سبزه زار و دشتی پُر گل میماند که به سبب بیان این مطالب، خوانندۀ آن از زیبایی و طراوت و عطر خاص آن کامیاب و مُستفید میشود و از این نوع نگاه و نامگذاری ها، اوج اهمیت دانشمندان اهل سنت به مقوله و عقیدۀ مهدویت در ادوار مختلف، فهمیده و استنباط میشود.
۶-کتاب دیگر در بین این نمونههای هنرمندانه و شوقآور از حیث نام، کتابِ «الرَّوضُ الوَرْدی فی أَخبارِ المَهْدی» (رَوض وَردی فی اخبار المَهْدی)، اثر خامۀ «جعفر بن حسن بَرْزَنْچی شافِعی» (م. ۱۱۷۹ق.) از مُفتیان اهل سنت «مدینه» و از سلسلۀ جلیلۀ سادات و محتملاً از نسل امام کاظم (ع) و با اصلیتی «کُرد» بوده است.
«رَوض» در لغت عرب به معنایِ «سبزه زار» و «وَرْد» چنان که گفته آمد به معنای «گُل» و همچنین لفظی چون «وَردی» به معنی «پُر گل» نیز در همان زبان مُستعمل است. پس معنیِ عنوان کتاب، «سبزه زاری از گُل (سبزه زار پُرگل)، در [موضوعِ] روایات مرتبط با [امام] مهدی علیه السلام» ترجمه و برگردان میشود.
عنوان «الرَّوض الْوَردی» یا «رَوض وَردی»، عنوانی منحصر به فرد است که قبل و بعد از این کتاب، در مقام عنوان و سَرنام به نظر نرسیده است.
۷-از دیگر عالمان و دانشمندان و شاعران اهل سنت و از نسل مبارک و گرانقدر امام حسین (علیه السلام)، میتوان «عبدالرحمن بن مصطفی عَیْدَروس شافِعی» (م. ۱۱۹۲ق.) را نام برد که اهل «یَمَن» بوده و مدتی از عمر خویش را در «عربستان» و «مصر» اقامت نموده است.
او کتابی در حوزۀ مهدویت با عنوان: «اَلعَرْفُ الوَردی فی دَلایلِ المَهْدی» تألیف نموده که ترجمۀ عنوان کتابش به فارسی برابر با عبارتِ «رایحۀ (عطر دلپذیرِ) گُل، در نشانه هایِ [ظهور، قیام و شخصیت امام] مهدی علیه السلام» از حیث مفهومی است.
عنوان انتخابی برای این اثر، تقلیدی از کتاب «الْعَرْفُ الوَرْدی» اثر پیش گفتۀ «دِمَشقی» (شمارۀ۲) و «سُیوطی» (شمارۀ۴) است الا آن که ترکیبِ «دَلائِل المَهدی» (نشانههای [ظاهری و باطنی] امام مهدی عج) در ادامه در نظر آمده و اندک تفاوتی در عبارت ایجاد نموده است.
۸-نسخهای خطی در کتابخانۀ «نَدوَة العُلَماء» در شهر «لَکهنو» در شمال کشور «هندوستان»، به زبان عربی و به نام «الدُّرُّ المَنْضود فی ذِکرِ المَهْدی المَوعود» گزارش و فهرست شده است که مؤلف آن شخصی موسوم به «سید صَدیق حسن بن اولاد حسن بن اولاد علی قَنّوجی» (صَدیق حسن خان) و مُتوفای ۱۳۰۷هجری و از عالمان هندوستان میباشد که از نسل حضرت امام سجاد (علیهالسلام) و از ذُریۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از سلسلۀ جلیلۀ سادات و باورمند به مذهب «حَنبَلی» در فرقۀ اهل سنت بوده است. اثر مزبور در کتابخانۀ یاد شده به خط شخص مؤلف است.
در خصوص معنای عنوان کتاب مهدوی او باید گفت که در عربی، لفظ «دُرّ» به معنای «مروارید» و صفتِ «مَنضود» برای آن، به معنای «در رشته کشیده شده» میباشد که به فارسی روان تر، همان «رشته» میشود؛ لذا معنای عنوانِ این نسخۀ خطی نیز به فارسی چنین مفهومی میشود:
«[این کتاب مِثل] رشتهای از مروارید، در [بیان] ذکر [امام] مهدیِ وعده داده شده [از سوی خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) به مردم است.]».
۹-کتاب «عِقْدُ الدُّرَر فی تَحقیقِ القَول بِالْمَهْدیِ المُنْتَظَر»، اثر قلم و خامۀ «احمد بن زَینی دَحْلان حَسَنی هاشِمی شافِعی»، اهل «عربستان» و «حِجاز» است که در کتابخانۀ «دانشگاه مَلِک سعود» همان کشور و در شهر «ریاض» محافظت میشود و تاریخ تحریر آن، سال ۱۳۰۳ هجری قمری درج شده است. نویسنده، شخصیتی شناخته شده است. او امام دو حرمِ شریف «مکه» و «مدینه» و از عالمان بزرگ عصر خویش در «حجاز» و از مخالفان مسلک انحرافی «وهابیت» بوده است. چنان که از نسبت او مشخص است از خاندان سادات حَسَنی و از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده ولی باورمند به مذهب شافعی از فرقۀ اهل سنت بوده که به سال ۱۳۰۴قمری، وفات یافته است.
مؤلف مذکور در عنوان کتاب خویش، مجدداً از ترکیب «عِقْد الدُّرَر» در عنوان کتاب خود استفاده نموده که در واقع تکرار همان ترکیب زیبا و بدیعی است که نخستین بار «یوسف بن یحیی مَقْدِسی» در قرن هفتم هجری (نویسندۀ شمارۀ۱)، در مورد اثر مهدوی و شاخص خویش به کار برده است. با این بیان، معنای عنوان کتاب او به زبان فارسی سلیس، چنین مفهومی میشود:
«گردنبندی از مروارید در [زمینۀ] تحقیق در رابطه با اعتقاد به [امام] مهدیِ مورد انتظارِ [ظهور و استقرار حکومت عدل ایشان، از سوی اهل ایمان]».
۱۰- «شِهاب الدین احمد حُلْوانی خَلیجی شافِعی»، (م. ۱۳۰۸ق.)، از عالمان و ادیبان اهل سنت مصری، قصیدهای به زبان عربی و به نام «القَطْرُ الشَّهدی فی أوصافِ المَهْدی» در خصوص شخصیت والامقام امام مهدی (عج) سروده و این عنوان زیبا را برای آن برگزیده و این کتاب در نهایت امر در کشور «مصر» به چاپ رسیده است.
در باب معانی الفاظ عنوان باید گفت که لفظ «قَطْر» به عربی، در اصل، همان جمع واژۀ «قطره» و به معنای «قطرهها و باران» در زبان فارسی و کلمۀ «شَهْد» نیز به معنای «عسل» است. با این حساب، معنایِ عنوان قصیدۀ او به پارسی روان میشود:
«[اشعار سروده شده در این نوشتار همچون] قطرهای از عسل در [بیان] ویژگیهای [امام] مهدی علیه السلام [است]».
نویسنده با این نامگذاری قصد آن را داشته که به مخاطب خویش چنین القاء کند که کتاب وی، قطره یا قطرههایی از باران یا دریای ویژگیها و اوصاف امام مهدی (عج) میباشد و شیرینی و دلپذیر بودن آن را برای روح و روان آدمی و حقیقت جویان، به عسل تشبیه کرده است. نام این اثر مهدوی، تداعی کنندۀ نام کتاب معروفِ دستور زبان عربْ موسوم به «قَطْر النَّدی» از «ابن هِشام» (م. ۷۶۱ق.)، از ادیبان مشهور است که به معنای «دانۀ شبنم» میباشد.
عنوان «الْقَطر الشَّهْدی»، در مقام کتاب شعر و قصیدۀ این شاعر، عنوان منحصر به فردی است و پیش و پس از او، هیچ نویسنده ای، این عنوان را برای کتاب خود اختیار نکرده است.
۱۱- «محمد بن محمد بن احمد بِلْبَیْسی شافِعی» نیز از دیگر عالمان و حدیث نگاران خوش ذوق مصری اهل سنت در قرن چهاردهم هجری و از نسل ارجمند امام حسین (علیه السلام) بوده است و همانند سه نویسندۀ پیشین در شماره های۶.۷ و ۸، از سلسلۀ جلیلۀ سادات و از باورمندان به فرقۀ تسنن بوده است. با این حساب، سه تن از نویسندگان خوش، از ذُریۀ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و از طبقۀ سادات گرامی بوده اند.
کتابی از او با عنوان «العَطْر الوَرْدی بِشَرحِ (فی شرحِ) القصیدة القَطْر الشَّهدی فی اوصافِ المَهدی» به یادگار مانده است که شرح قصیدۀ شاعر و نویسندۀ قبلی در همان سال وفات او، یعنی ۱۳۰۸ هجری میباشد که معنای آن به فارسی، «[این کتاب چون] بوی خوشِ گل در شرح قصیدۀ قطرۀ عسل (قطرهای از عسل) در [بیان] ویژگیهای [امام] مهدی علیه السلام [است]».
در این جا شاید نویسنده، خواسته که نام کتابش تا حدی با کتاب «اَلْعَرْفُ الْوَرْدی» از حیث عنوان تفاوت کند تا بعدها برای مردم، با آثار دیگرِ مترادف از نظر معنایی در سَرنام، یکی تصور نشود ولی با این حال، همان سنت نامگذاری زیبا و هنرمندانه و در عین حال عاشقانه و عارفانه را در زمینۀ امام مهدی (عج) در عنوان کتاب مهدوی خویش به کار بسته، اگر چه ابتدای آن ترکیبی تقلیدی است.
۱۲-نسخۀ خطی کتابی موسوم به «عُقودُ الدُّرَر فی شَأنِ مَهدِی المُنتَظَر» در کتابخانۀ «حرم مَکّی» (کتابخانۀ مسجد الحرام) در «مکۀ مکرمه» نگهداری میشود که نام نویسندۀ آن برای فهرست نویسان نسخ خطی مشخص نیست.
در لغت و زبان عربی کلمۀ «عُقُود»، جمع کلمۀ «عِقْد» و به معنی «گردن بندها» و «دُرَر» جمع لفظِ «دُرّ» و «مرواریدها» به زبان پارسی برگردان میشود و حاصل، عبارت مفهومی زیر است:
«[این کتاب چونان] گردن بندهایی از مروارید، در رابطه با جایگاه [امام] مهدیِ مورد انتظار [ظهور و استقرار حکومت عدل ایشان از جانب اهل ایمان است]».
اگر چه نام مؤلف اثر و هویت او و سال تألیف آن در این نسخه برای ما مشخص نیست اما بنا بر سبک نامگذاری آثار در این حوزه، محتملاً در ذیل آثار مؤلفان اهل سنت در این زمینه طبقهبندی میشود. البته در صورت دسترسی به نسخۀ خطی و بررسی عبارات و مطالب آن، به احتمال قوی، میتوان به روشنی و صراحت به مذهب نویسندۀ مجهولِ آن آگاهی یافت ولی به احتمال فراوان، از زُمرۀ همان عالمان اهل سنت بوده است.
برآیندهای آماری
الف)معلوم نیست واقعاً «یوسف بن یحیی دِمَشقی» همان «یوسف بن یحیی مَقْدِسی» باشد. گاهی در نسبتها دو مکان مختلف بیان میشده است. یکی انتساب شخص به اصالت پدر و گذشتگانش و دیگری انتساب به محل سکونت یا ولادت او به رغم اصالت گذشتگان وی. اگر «مَقْدِسی» همان «دِمَشقی» باشد و اگر همچنین ثابت شود که کتاب نویسندۀ شمارۀ ۲ واقعاً وجود داشته است و نویسندۀ آن با نویسندۀ شمارۀ ۱، یکی بوده است؛ با این حساب، از «یوسف بن یحیی» در قرن هفتم هجری، دو عنوان کتاب با سرنامِ زیبا و لطیف در «مهدویت» ثبت میشود و اگر نویسندهها یکی نباشد و دو نفر باشند؛ سهم «دِمَشقیان» یا «فِلسطینیان»، در اینجا تفاوت مینماید. برای دمشقیان و به عبارتی، مردمان سوریۀ کنونی ۱ اثر و آن اثر نویسندۀ شمارۀ ۲ و برای فلسطینیان ۲ اثر مضبوط میباشد؛ یکی همین نمونۀ شمارۀ ۱ و دیگری با فرض این که در شمارۀ ۳، «ابن حَجَر»، همان «ابن حَجَر عَسْقَلانی» باشد و اصلیتی یا نسبتی حدودی با شهر «عَسقَلانِ» در «فلسطین اِشغالی امروزی» داشته باشد که در این صورت آثار فلسطینیان ۲ نمونه میشود و اگر «دِمَشقی» همان «مَقْدِسی» باشد و محل ولادت و سکونت و فوت وی «دِمَشق» باشد؛ به شکلی برای دِمَشقیان نیز ۲ مورد ولی با یک نویسنده، یعنی شمارههای ۱ و ۲ ثبت میشود.
ب)بیشتر نویسندگانی که این ذوق مثال زدنی را در خصوص نامگذاری لطیف و هنرمندانه بر روی کتابهای حدیثی مهدوی خویش به کار برده اند؛ پیرو مذهبِ «شافِعیِ» از فرقۀ «اهل سُنت» بوده اند؛ مانند: مؤلفان در شماره های۱.۲، ۳.۴، ۶.۷، ۹.۱۰ و۱۱ که از نظر آماری حداقل، ۹ نویسنده از ۱۲ کتاب یاد شده چنین عقیدهای داشته اند. البته به شرطی که نویسندۀ شمارۀ ۲ را با نویسندۀ شمارۀ ۱، یکی ندانیم و الا در صورت اتحاد شمارۀ ۱ با ۲، باید ۸ نویسنده را در این آمار برشمرد و احصاء کرد.
ج)باید گفت در واقع، مَقْدِسی نویسندۀ شمارۀ۱، پیشتاز و مقدم این جریان خوش ذوقی و دلدادگی در نامگذاری کتابهای مهدوی در میان سُنیان بوده است. اگر چه در میان این محدثانِ اهل سنت، «حَنبَلی مذهب» (شمارۀ ۸) و «حَنَفی مذهب» (شمارۀ ۵) نیز وجود داشته است و ما بِدانها تذکر دادیم و یک نمونه هم، شمارۀ ۱۲ به نظر رسید که فردی «مجهول» و بدون نام بود و مسلماً نمیشود در مورد مذهب او اظهار نظر قطعی نمود ولی به احتمال قوی از معتقدان به فرقۀ اهل سنت بوده است. پس از میان چهار مذهب اهل سنت، «شافعیان» بیشتر عنوانگذاری لطیف را در آثار مهدوی داشتهاند و «مالکیان»، هیچ سهمی در این بین نداشتهاند و دو مذهب دیگر، هر کدام یک کتاب با این ویژگی داشتهاند که اشاره نمودیم.
د)۴ تن از نویسندگانِ این آثارِ خوش عنوان، از ذُریۀ پاک پیامبر اسلام (ص) و سادات جلیل و کِرام بودهاند که در شماره های۶.۷، ۸ و ۱۱ به آنها اشاره نمودیم و این نیز امری قابل تأمل و جالب توجه است.
ه)دانشمندان مصری در رابطه با خوش ذوقی در انتخاب عنوانِ کتاب مهدوی، گویِ سبقت را از دیگر عالمان اهل سنت در جهان اسلام ربودهاند و تعداد ۳ نویسنده، از ۹ نویسنده، یعنی شمارههای ۴.۱۰ و ۱۱ مصری بوده اند. حتی برخی از این افراد نیز که مصری نبودند به شکلی مدتی در مصر اقامت داشتهاند و این بیانگر تأثیر و جایگاه فرهنگی و علمی مصر در جهان اسلام از روزگاران کهن بوده است. اگر چه تنوع سرزمین در بین نویسندگان این آثار زیبا از نظر نام، اعم از فلسطینی یا سوریه ای، عربستانی، هندی، یمنی و خراسانی (ایرانی) به تعبیر جغرافیای سیاسی امروز وجود دارد.
و)تشبیه اثر مهدوی یا به عبارتی اخبار و احادیث مرتبط با امام مهدی (عج) به «گُل»، در ۶ مورد و مربوط به شماره های۲.۴، ۵.۶، ۷ و ۱۱ با بخشهایی همچون: «خاستگاه»، «سبزه زار» و «بو و عطر» در ترکیبات، بیشترین از حیث آمار در این نوع نامگذاریهای خاص مهدوی است. سپس تشبیه به «مروارید»، ۵ مورد در شماره های۱.۳، ۸.۹ و ۱۲ و تشبیه به «جواهر»، ۱مورد و در شمارۀ ۳ و تشبیه اثر به «عسل»، نیز ۱ مورد و در شمارۀ ۱۰ به نظر آمد.
پی نوشت
[۱]الاعلام، ج۸، ص۲۵۷
[۲]معجم المؤلفین، ج۱۳، ص۳۴۳
[۳]الاعلام، ج۸، ص۲۵۷
[۴]همان، ج۸، ص۲۵۷
[۵]أهل البیت علیهم السلام فی المکتبة العربیة، ص۳۱۴
[۶]همان، ص۳۱۵
[۷] پیشین، ص۳۱۶
[۸]او خواهد آمد، ص۱۵۹، شمارۀ ۶۹
[۹]همان
[۱۰]پیشین، ص۱۵۹، شمارۀ ۷۲.