در بازخوانی یک تاریخ چهارصدساله مطرح شد؛
تاریخ گرجیان خوزستان بسیار جای تحقیق دارد
نشست علمی «گرجیان خوزستان بازخوانی یک تاریخ چهارصد ساله» به همت مرکز مطالعات کشورهای وارث تمدن ایرانی با همکاری گروه پژوهشی گردشگری پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری برگزار و در آن امین قزلباشان کارشناس مطالعات نوین نسبشناسی و تاریخ گرجیان خوزستان با تأکید بر انجام پژوهش بر روی تاریخ گرجیان خوزستان به تشریح تاریخ باراتاشویلیها در خوزستان، ایران و گرجستان پرداخت.
به گزارش ایلنا به نقل از روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگی، امین قزلباشان (کارشناس مطالعات نوین نسبشناسی و تاریخ گرجیان خوزستان) در نشست علمی «گرجیان خوزستان بازخوانی یک تاریخ چهارصد ساله» گفت: گرجیان خوزستان به عنوان یکی از اقوام ایرانیِ گرجیتبار، با تاریخی به درازای چهار قرن از جمله اقوامی هستند که کمتر شناخته و پژوهیده شدهاند.
او تصریحکرد: اینکه عوامل تشکیل جمعیت گرجیان خوزستان را باید متعدد دانست تصوری قریب به یقین است، اما عمدهترین عوامل پیدایش این جمعیت، همانا مهاجرتِ خاندانی گرجیتبار موسوم به آبینهزادگان به خوزستان (مشخصاً شهر دزفول در بَدوِ ورود)، و همچنین به حکومت رسیدنِ افرادی از دودمان گرجیتباری دیگر موسوم به باراتاشویلیها در خوزستان بوده است.
قزلباشان افزود: امروزه پُر واضح است که با توجه به یافتههای تاریخی، تاریخ گرجیان خوزستان از منظر باراتاشویلی پژوهی، اکوسیستمی است استوار بر تاریخ حکمرانی، اما همین بررسی از منظر آبینهزاده کاوی، تاریخی مبتنی بر اتمسفر فئودالی را بدست خواهد داد.
کارشناس مطالعات نوین نسبشناسی و تاریخ گرجیان خوزستان اظهارکرد: در این نشست علمی صرف نظر از پرداختن به خاندان آبینهزادگان (به دلیل محدودیت زمان کنفرانس) صرفاً به تاریخ باراتاشویلیها در خوزستان، ایران و گرجستان میپردازیم، زیرا مکتوباتِ بیشتری از آنها در منابع دست اولِ تاریخی موجود است.
او در ادامه بطور خلاصه عملکرد خاندان باراتاشویلی در تاریخ ایران و گرجستان را از منظر آمار در پنج عنوان شامل؛ شش قرن پیشینۀ تاریخی از اوایل قرن پانزدهم میلادی تا عصر حاضر، ۳۸۱ سال انتصابِ حکومتی در ایران و گرجستان (از ۱۰۳۹ تا ۱۴۲۰ه. ق)، انتصاب در بیش از یکصد منصب سازمانی در ایران و گرجستان، دستیابی به ۲۶ عنوانِ سیاسی، نظامی و درباری توسط ۳۱ نفر از اعضای این خاندان و داشتنِ اعتباری معادل ۳ قرن به عنوان قدرتمندترین خاندان تاوادیِ گرجستان بین قرنهای پانزدهم تا هجدهم میلادی توصیف کرد.
قزلباشان خاطرنشانکرد: همچنین از منظر کیفی نیز منابع موجود، این دودمانِ حاکمپیشه را که هیچ شغل دیگری در کارنامۀ آنها بجز حکمرانی نمیتوان یافت، را دودمانی شایسته و قابل تقدیر دانستهاند بطوریکه نصرآبادی در تذکرة خود پیرامون آنها نوشته است: «سلسلة ایشان به مردانگی و همت مشهورند»، سید میر سیدعلی نیز در تذکرۀ دزفول نه تنها آورده است که: آنها همه عدل گستر، نیکو سیَر، خیر خواه و رعیتپرور بودند، بلکه مینویسد: «این طایفۀ عِلّیه، خود اصحاب کمال بودند و با وجودِ کمال، ایشان به قبایحِ اَفعال اشتغال نمیداشتند.»
او گفت: در نهایت اینکه خاندان باراتاشویلی با دودمان آبینهزادگان در طول قرنهای گذشته بارها با یکدیگر وصلت کرده و بصورتِ خویشاوندانی سَبَبی در کنار هم زندگی کردهاند اگرچه هر یک بطور جداگانه نیز تاریخی محلی و پُر از فرازها و فرودها را تجربه و در پیشینه و حافظۀ تاریخِ شفاهی و بعضاً مکتوبِ خود به خاطر دارند.
کارشناس مطالعات نوین نسبشناسی و تاریخ گرجیان خوزستان افزود: از نکات قابل توجهی که شاید به حوزۀ مردمشناسی نیز نزدیک باشد این است که باراتاشویلیهای خوزستان، به جبرِ حوادث تاریخی، با قبیلۀ عرب آلکثیر که در آن زمان از قبایل قدرتمند منطقه محسوب میشد ازدواجی سیاسی کردند که محصول آن پیدایش خانوادهای محترم و اصیل موسوم به سامری در دزفول بود؛ این خانواده که از پدر عربِ آلکثیر، و از مادر گرجیانِ باراتاشویلی محسوب میشوند، هماکنون در دزفول و سایر شهرهای ایران به عنوان شهروندانی نجیب و بدون هیچ حاشیۀ تاریخی زندگی میکنند.
قزلباشان، به عنوان آخرین نکته به تفاوت گرجیان خوزستان با سایر گرجیان ایران بخصوص گرجیان منطقۀ فریدن اشاره کرد و گفت: اگرچه گرجیان فریدن از آن دسته گرجیانی هستند که عمدتاً بصورت کوچهای اجباری به ایران منتقل شده، و گرجیان خوزستان با رسم «نوا» بصورتی محترمانهتر به جامعۀ ایرانی وارد گردیدهاند، اما در عوض گرجیان فریدن به دلیل کثرتِ جمعیت و سایر عواملِ دیگر موفق به حفظ زبان مادری (گرجی) شده، اما گرجیان خوزستان متأسفانه مانند بیشتر گرجیان ایران این زبان را از دست دادهاند.
او در پایان با اشاره به اینکه به لحاظ پژوهشی، تاریخ گرجیان خوزستان بسیار جای تحقیق دارد و نیازمند همتِ محققین و حمایتهای واقعیِ دستگاههای آکادمیک کشور است تصریحکرد: با این حال اگرچه تاکنون هشت عنوان کتاب دربارۀ تاریخ این جمعیتِ کمتر شناخته شده از سوی اینجانب به رشتۀ تألیف درآمده، و معدود محققینِ دیگری چه ایرانی و چه خارجی نیز تألیفات ارزشمند و قابل توجهی ارائه کردهاند، اما با قاطعیت میتوان اعتراف کرد که این مقدار کافی نیست و هنوز بسیاری اسنادِ یافت نشده و ارائه نشده نزد خانوادهها، موزهها و مراکز اسناد ملی ایران و گرجستان هست که نیاز به بررسی و مطالعۀ دقیق دارند، باشد تا آیندگان نیز روزی به این همت، جامه تحقق بپوشانند.