محمدصادق اسماعیلی مطرح کرد؛
باید صدای زهرای «گیسلو» شنیده شود/ حرف این فیلم نژادپرستانه نیست/ تکثر حضور غیر قانونی اتباع، کیان اجتماعی ما را هدف قرار داده است
محمدصادق اسماعیلی با اشاره به اینکه همه نهادهای حقوق بشری در ایران مدافع حقوق مهاجران هستند، تأکید کرد: نباید حقوق کسانی چون زهرای «گیسلو» را نادیده گرفت و صدای او باید شنیده شود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند «گیسلو» به کارگردانی محمدصادق اسماعیلی از جمله آثار مستندی است که به موضوع مهاجران افغانستانی در ایران میپردازد و حضور غیرقانونی اتباع بیگانه را با دنبال کردن زندگی یک زن به نوعی مورد بررسی قرار میدهد.
قصه «گیسلو» در شهر کرمان روایت میشود. دوربین محمدصادق اسماعیلی در این مستند، زنی را دنبال میکند که با فردی افغانستانی که در بیان هویت خود دروغ میگوید، ازدواج میکند، حال آن که مرد؛ عضوی از گروه طالبان است. مردِ طالبانی؛ زن را با فرزندانش تنها گذاشته است و زهرا (شخصیت اصلی فیلم) برای حل مشکلات هویتی فرزندانش به دنبال پیدا کردن مردش است و حتی برای یافتن او به افغانستان میرود.
با محمدصادق اسماعیلی درباره این مستند گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
کشف سوژه و کاراکتر اصلی مستند «گیسلو» کار سادهای نیست. چگونه به این سوژه و این شخصیت رسیدید؟
زادگاه من کرمان است. یک روز با خبری مواجه شدم که مربوط به کرمان بود، در این خبر مدیرکل دادگستری استان کرمان گفته بود که یک سوم جمعیت این استان را پناهجوهای افغانستانی تشکیل دادهاند. همان زمان با تحقیقاتی که داشتم، متوجه شدم حدود ۹۰ درصد این مهاجران مردهای مجردی هستند که به صورت غیر قانونی وارد کشور شدهاند. این آمار واقعاً تکاندهنده بود.
وقتی متوجه تکثر مردهای مجرد افغانستانی در بین پناهجویان شدم، برایم این سوال به وجود آمد که این افراد نیازهای جنسیشان را چگونه برطرف میکنند؟ مطمئناً برای این مسئله تعداد زنهای افغانستانی ساکن در ایران کافی نیست و آنها باید به ازدواج با زنان ایرانی فکر کنند. پس از مطرح شدن این پرسش به تحقیقاتم ادامه دادم و متوجه شدم که هر کدام از این مردها که وارد ایران میشوند به طور میانگین بین ۶ تا ۸ ماه در کشور ما میمانند و بعد به کشورشان برمیگردند. عموما آنها در رفت و آمد هستند.
همان زمان آماری از اداره کل اتباع استان کرمان پیدا کردم که براساس آن ۱۲۰۰ دختر کرمانی به عقد مهاجران اتباع درآمدهاند. این آمار واقعاً وحشتناک بود و من چون میدانستم که در این منطقه چه اتفاقاتی رخ میدهد تا یک خانواده حاضر به ازدواج دخترش با یک مهاجر غیرقانونی میشود، ماجرا برایم دردناک و مهم بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم به ماجرای ازدواج دختران ایرانی و به خصوصی کرمانیها با مردان افغانستانی مهاجر بپردازم.
متأسفانه در تحقیقاتم متوجه شدم در بسیاری از این ازدواجها، بعد از مدتی مرد به بهانهی سر زدن به خانوادهاش به افغانستان میرود و دیگر نزد همسرش بازنمیگردد و این امر؛ باعث فروپاشی نظام خانوادههای زیادی شده است. من دخترانی را پیدا کردم که به هر دلیل مرد مهاجر او را رها کرده بود و در بین این دختران، به "زهرا" رسیدم و احساس کردم که میتوانم این موضوع مهم را با همین شخصیت دنبال کنم.
یعنی میتوان گفت که در اکثر این ازدواجها فرد مهاجر صرفا به دلیل نیاز به همسر، زنی را انتخاب کرده و او را به عقد خود درمیآورد و اساسا برای خود تعهدی در قبال زن و فرزندانش قائل نیست؟
زمانی که فیلم آماده نمایش شد یک اکران خصوصی برای مسئولان دادگستری و دادستان کرمان داشتیم که در همان مراسم، دادستان کرمان به من گفت "آماری که در انتهای فیلم آوردهای که ۱۲۰۰ دختر کرمانی به عقدِ مهاجران افغانستانی درآمدهاند، اشتباه است و این آمار بیش از این است."
البته ممکن است در مواردی زن و مرد به هم علاقهمند شده باشند و با هم ازدواج کنند، که بحث آن متفاوت است اما مسئله من در این فیلم، ازدواجِ فریبکارانه است که براساس آن حقِ زن ایرانی ضایع میشود. در پژوهشهایم به این نتیجه رسیدم که حتی این افراد افتخار میکنند که میتوانند دخترهای ایرانی به عقد خودشان دربیاورند.
ازدواج "جانمحمد" با زهرا هم تنها به قصد برطرف کردن نیاز جنسی بوده و او اساسا اهمیتی برای زهرا قائل نمیشده است. باید بدانیم "زهرا" تنها یک نمونه از دخترانی است که در دام این نوع ازدواجها افتادهاند.
آیا با نمونههای مشابه دیگری هم مواجه شدید؟ چرا در نهایت "زهرا" را به عنوان سوژهی مستند انتخاب کردید؟
اتفاقاً شخصیت اصلی فیلم، زنی به نام "نرگس" بود و ما چندین جلسه با ایشان صحبت کردیم و تا آستانهی فیلمبرداری هم رفتیم اما در نهایت برادر "نرگس" با حضور او در این مستند مخالفت کرد و ما مجبور شدیم شخص دیگری را انتخاب کنیم. در اصل ما با گزینههای بسیاری روبرو بودیم که طبیعتاً بسیاری از آنها مخالفِ روایتِ قصههایشان بودند تا اینکه "زهرا" حاضر شد در مقابل دوربین ما قرار بگیرد.
اتفاقاً از آنجا که "زهرا" جبر شدیدی را متحمل شده بود، خیلی علاقه داشت که فیلم ساخته شود تا شاید روایتِ قصهی او بتواند در آن موقعیت جغرافیایی که تکثر ازدواجها با مهاجران بسیار بالاست، جلوی تکرارِ این اتفاق برای بسیاری از دختران را بگیرد و به نوعی یک نقش بازدارنده داشته باشد.
آیا در تحقیقات شما همهی این نمونه زنها مربوط به استان کرمان میشدند؟
چند روز پیش فیلم را در دانشگاه علامه طباطبایی نمایش دادیم و مناظرهای بین دو کارشناس ایجاد شد. آمارهایی که امروز درباره حضور مهاجران مطرح میشود، دو برابر آمارهای رسمیست. حتی اگر آن آمار رسمی وزارت کشور را هم بپذیریم، بازهم این رقم بسیار بالا است.
پس از حضور طالبان موج جدیدی از مهاجرتها به سمت کشورمان شکل گرفت که موجب شد تعداد افغانستانیها در کشورمان به مراتب بیشتر شود. زمان برقراری حکومت طالبان بسیاری از زندانیها آزاد شدند و در بین این زندانیها، افراد خطرناکی هم حضور دارند که مطمئناً برخی از آنها به ایران سرازیر شدهاند و متأسفانه به نظر میرسد که آمار دقیقی از حضور آنها وجود ندارد و از آنجا که اکثر این افراد مردان هستند، باید مراقب باشیم که برای برطرف کردن نیازهای جنسیشان دختران ما را مورد سوءاستفاده قرار ندهند.
زهرای «گیسلو»، هموطن ما را به راحتی به افغانستان بردهاند و او را ۹ سال در این کشور نگاه داشتهاند. در مستند متوجه میشویم هر بلایی که خواستهاند بر سر او آوردهاند و همچنان رفت و آمد راحت این افراد به کشور ما وجود دارد. واقعاً کنترل نکردن مرز کشورمان با افغانستان مسئلهای است که باید مورد انتقاد قرار بگیرد.
من چند بار به سمت افغانستان سفر داشتم و دیدم که خیلی راحت میتوانید از مرز عبور کنید و کسی با شما کاری ندارد. باید این موضوع مورد بحث قرار بگیرد و این موضوع اصلاً نژادپرستانه نیست چراکه در هیچجای دنیا حضور مهاجران تا این حد و بدون نظارت، اتفاق مطبوع و مساعدی به نظر نمیرسد. اگر تمام نهادهای حقوق بشر داخل کشورمان را رصد کنید، متوجه میشوید که همه آنها مدافع حقوق مهاجران هستند ولی پرسش من این است که چه کسی مدافع حقوق "زهرا" است؟ او زنی است که با یک مرد ازدواج کرده، صاحب فرزند شده، اتفاقات تلخی بسیاری برایش رخ داده و حالا رها شده و اثبات زوجیت و اثبات نسب هم برایش امکانپذیر نیست. این اتفاقیست که به دلیل عدم سیاستگذاریهای مناسب مسئولان امر رخ داده و اگر همسر "زهرا" ایرانی بود هیچ یک از این اتفاقات برای او رخ نمیداد.
در این مستند به نظر میرسد افرادی که به سرنوشت مشابه "زهرا" دچار میشوند از قشر ضعیف جامعه باشند.
بسیاری از این ازدواجها با رضایت پدر خانواده رقم میخورد و یکی از اصلیترین دلایلش هم همان فقر است. این افراد رسم دارند که همان ابتدا شیربها پرداخت کنند و مبلغ قابل توجهی که فکر میکنم حدود ۹۰ میلیون تومان باشد به خانوادهی عروس داده میشود. حتی از خانوادهی عروس جهیزیه هم خواسته نمیشود. این خانوادهها چون در فقر جدی به سر میبرند، این مبلغ را دریافت میکنند و به این ازدواج تن میدهند.
تا پیش از این یکی از مسائل بازدارنده این بود که تا مدتها به مادر ایرانی برای بچههایش شناسنامه نمیدادند ولی از زمانی که این قانون لغو شده و مادر ایرانی هم میتواند برای بچههایش شناسنامه بگیرد، پدران راحتتر با چنین ازدواجهایی موافقت میکنند. من قطعا مخالف صدور شناسنامه نیستم اما به نظرم باید ساز و کاری برای آن در نظر گرفته شود و باید در قانون بازدارندههایی برای این نوع ازدواجها که با قصد و هدف فریبکارانه صورت میگیرند، وجود داشته باشد.
آیا ترس نداشتید که مستند «گیسلو» به اثری نژادپرستانه تبدیل شود یا به آن برچسب نژادپرستی زده شود؟
سینمای مستند باید روی موضوعاتی تمرکز کند که شاید کمتر دیده شدهاند و به اعتقاد من باید صدای "زهرا" و کسانی چون "زهرا" شنیده شود. متأسفانه از این دست فیلمها هیچ حمایتی نمیشود و به نظر میرسد سیاستگذاران سعی دارند حضور این افراد را توجیه کنند.
انتقادی که این فیلم مطرح میکند اصلاً نژادپرستانه نیست، حرف اصلی ما این است که مرزها را باید کنترل کرد و باید در رفت و آمد اتباع غیر ایرانی به کشور نظارتی وجود داشته باشد.
نگاه من به عنوان فیلمساز ناظر به "زهرا"ی هموطن خودم است، کسی که اشتراکات فرهنگی بسیاری با من دارد و برای من مثل یک خواهر است. ما ۸ سال با حزب بعث جنگیدیم و یکی از انگیزههای ما برای این جنگ، دفاع و حفظ ناموسمان بود و باید بدانیم تکثر حضور غیر قانونی اتباع، کیانِ اجتماعی ما را هدف قرار داده است. من برای بیان این مفهوم خودم را در خطر جدی قرار دادم، از ۲۸ ایست و بازرسی طالبان عبور کردم، اما مسئولان ما نمیخواهند این واقعیتها را ببینند. تا ما میخواهیم تکثر حضور مهاجران غیر قانونی افغانستانی را نقد کنیم، به آن برچسب توهینآمیز بودن و نژادپرستی میزنند.
بحث ما این است که مرز را باید کنترل کرد، الان اتباع بیگانه به صورت تودهای وارد کشور میشوند و طبق آمار خودِ وزارت کشور ما در ۴۰ سال، ۳ میلیون مهاجر داشتیم اما الان به ۷.۵ تا ۸ میلیون نفر رسیده است. بدون شک این همه تکثر در حضور در ابعاد مختلف آسیبزاست و من در «گیسلو» تنها یک بعد از این آسیبها را مطرح کردهام.
چرا در بخشی از مستند که همراه با "زهرا" وارد افغانستان میشوید، به عنوان کارگردان از جایگاه یک ناظر خارج شده و شبیه یک برادر در کنار او قرار میگیرید؟
حضور یک زن همراه با یک مرد در بین افراد طالبان باید به این شکل باشد که این دو نفر با هم محرم باشند وگرنه آنها برخورد تندی با همراهی ما داشتند. من مجبور بودم خودم را برادر زهرا معرفی کنم. در آنجا ما تسلطی به کنشها و موقعیتهایمان نداشتیم و بسیاری از صحنهها مخفیانه ضبط شدهاند و ما در تلاش بودیم که اتفاقات و تصاویری را ثبت کنیم که در خدمت روایت باشد.
فلسفه حضور "زهرا" در افغانستان احضار گذشته به زمان حال بود و میخواستیم روزهایی را برگردانیم که او پشتِ سر گذاشته و در آنجا به نوعی زندانی بوده است.
آیا ساخت «گیسلو» در زندگی شخصیت اصلیاش هم تأثیرگذار بود؟
خوشبختانه پس از این فیلم اتفاقات خیلی خوبی برای "زهرا" رخ داد. فیلم با حضور نمایندگان قوه قضاییه یک نمایش خصوصی داشت که پس از آن بسیاری از مشکلات "زهرا" برطرف شد. چند فرد خَیِّر خانهای برای او رهن کردند و اتفاقات خوبی برایش رقم خورد اما همه این اتفاقات نوعی مسکن برای او بود و او همچنان در وضعیتی به سر میبرد که هر چند نسبت به گذشته مساعدتر است اما به کمک نیاز دارد.
یک مستند مطمئناً نمیتواند کارکردی بسیار گسترده در سطح جامعه داشته باشد اما ممکن است با ساخت اینگونه آثار فضای گفتمانی شکل بگیرد که از پس آن اتفاقات مثبتی رقم بخورد.
آیا زمان و نحوه نمایش «گیسلو» در ایران مشخص است؟
چندین نمایش خصوصی در دانشگاهها و محافل فرهنگی داشتهایم اما نمایش عمومی به نظر میرسد که کمی سخت باشد و نمیدانم مسئولان میپذیرند که این فیلم برای عموم نمایش داده شود یا خیر؟
در پایان باید تأکید کنم که من به هیچوجه نگاهی ضد افغانستانی ندارم و دوستان مهاجر افغانستانی بسیاری هم دارم که هیچ مشکلی با هم نداریم. نگاه من در «گیسلو» یک نگاه ضد تحجر است و به حضور غیر قانونی اتباع و وضعیت موجود انتقاد میکند.