خبرگزاری کار ایران

در پانصد و پنجاه و دومین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران مطرح شد:

روایتی از به صحنه آمدن جامعه خاموش شیلی که پینوشه را سرنگون کرد

روایتی از به صحنه آمدن جامعه خاموش شیلی که پینوشه را سرنگون کرد
کد خبر : ۱۳۹۶۵۷۲

پانصد و پنجاه و دومین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه ۲۰ شهریور ماه ساعت ۱۷ به نمایش فیلم «نَه» به کارگردانی پابلو لارائین محصول ۲۰۱۲ اختصاص داشت.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی آن با حضور ایمان شاه‌بیگی (دانش‌آموخته دکترای حقوق جزا و جرم‌شناسی) با عنوان «بالقوگی معطوف به نه» برگزار شد. مدیریت نشست را نیز کیوان کثیریان، مدیر سینماتک خانه هنرمندان ایران به عهده داشت.

ایمان شاه‌بیگی در ابتدای این نشست گفت: خوشحالم فرصتی پیش آمد تا درباره یکی از فیلم‌های محبوبم صحبت کنم. از سال ۲۰۱۲ که این فیلم اکران شده است، من خودم بارها به آن رجوع کرده و می‌کنم. اصولا تاریخ شیلی ۵۰ سال اخیر تاریخ نمایش آن بالقوگی است که در کلمه «نه» وجود دارد. مردم شیلی در ۵۰ سال گذشته از جناح‌های مختلف بارها به خیابان آمدند و اراده خودشان را به حاکمیت و دولتی که برآمده از حزب چپ یا دیکتاتوری نظامی و حتی حال که دموکراسی مستقر در آن وجود دارد، نشان دادند و بارها نه را فریاد زدند. از این منظر وقتی پیشنهاد شد که فیلمی را پیشنهاد کنم، فیلم «نه» خیلی فیلم با مسمایی به نظرم آمد.

این حقوقدان در ادامه بیان کرد: از ۱۹۷۰ تا ۷۳ ، سالوادور آلنده به عنوان اولین رییس جمهور شیلی از حزب مارکسیست در یک انتخابات آزاد، برگزیده شد. دولت آمریکا در زمان نیکسون به دلیل عقاید چپ و ضد سرمایه‌داری که آلنده داشت، از ابتدا مخالف روی کار آمدن او بود. بر همین اساس نیکسون یکی از اهداف اصلی سیاست خارجه خود را مقابله شدید و همه‌جانبه با دولت آلنده گذاشته بود. به این ترتیب تحریم‌های شدید اقتصادی را علیه دولت او اعمال کرد. به دنبال این اتفاق شیلی در سال ۱۹۷۱ تورم ۱۵۰ درصدی را تجربه می‌کند.

شاه‌بیگی در ادامه صحبت‌هایش گفت: وقتی در مورد کودتای شیلی صحبت می‌کنیم، باید بگوییم که نارضایتی‌های مردمی نیز وجود داشته است. یعنی اینطور نبوده که نیروهای نظامی قدرت را غصب کرده باشند. در همان سال ۱۹۷۳، چند ماه پیش از ۱۱ سپتامبر که کودتا اتفاق می‌افتد، حدود ۱۰۰ هزار نفر در میدان قانون اساسی سانتیا‌گو جمع می‌شوند و علیه دولت آلنده اعتراض خودشان را نشان می‌دهند. به هر ترتیب ۱۱ سپتامبر کودتا اتفاق افتاده و قدرت نظامی توسط کمیته‌ای که متشکل از سران نیروهای زمینی، هوایی و دریایی ارتش و پینوشه است، قدرت را به دست می‌گیرند. تقریبا یک سال بعد پینوشه به تنهایی رهبر خودخوانده مردم شیلی می‌شود.

او ادامه داد: به دلیل حمایت‌هایی که آمریکا از دولت پینوشه انجام می‌دهد، بعد از یک شوک اولیه که حتی تورم ۳۷۰ درصدی را به همراه دارد، اقتصاد کم‌کم قدرتی گرفته و آن خشونت‌های شدید اولیه که در سال‌های اولیه کودتا شکل گرفته، کاهش پیدا می‌کند و به سمت خشونت ارعابی میل می‌کند و بیشتر از این طریق آن سرکوب و استبداد را نشان می‌دهد. پینوشه به واسطه فشارهای آمریکا به خاطر حمایتی که از او می‌کند، سال ۱۹۸۰ یک رفراندوم قانون اساسی در شیلی برگزار کرده و سعی می‌کند استبدادی بوروکراتیک را از طریق قانون اساسی ایجاد کند.

این حقوقدان در ادامه عنوان کرد: وقتی این رفراندوم برگزار می‌شود، حدود ۶۷ درصد شرکت‌کنندگان به این قانون اساسی جدید رای مثبت می‌دهند. در واقع در این قانون اساسی برای دیکتاتوری یا استبداد پینوشه، مجرایی قانونی پیدا می‌شود. به طوری که در آن اختیارات خیلی زیادی برای پینوشه که زین پس تبدیل به رییس جمهور شده، قائل است. در همان قانون اساسی پیش‌بینی می‌شود که این دولت ۸ سال سر کار خواهد بود و برای ۸ سال بعد از آن باید دومرتبه رفراندومی برگزار شود که ما در فیلم «نه» آن را می‌بینیم. در رفراندوم دوم قرار است به دولت اجازه داده شود که برای ۸ سال دیگر در راس قدرت باقی بماند یا یک سال و نیم بعد از آن دوباره انتخابات جدیدی برگزار شود.

شاه‌بیگی در ادامه صحبت‌هایش گفت: انتخابات ۵ اکتبر ۱۹۸۸ برگزار شده و مردم شیلی با ۵۵ درصد آرا و حدود ۷۷ درصد شرکت‌کننده از تعداد افرادی که می‌توانستند شرکت کنند، به دولت پینوشه نه می‌گویند. به این ترتیب پینوشه از ۱۹۹۰ قدرت را واگذار کرده و یک دولت دموکراتیک سر کار می‌آید. از ۱۹۹۰ تا الان فقط دو مرتبه حزب راست و محافظه‌کار در شیلی، قدرت را در دست گرفته است. در شیلی هیچ رییس جمهوری نمی‌تواند دومرتبه پشت هم انتخاب شود. دو مرتبه‌ای هم که حزب دست راست محافظه‌کار قدرت را در دست گرفتند نیز توسط یک نفر یعنی رییس جمهور پینیه‌را بوده است.

او افزود: در سال ۱۹۸۰ پینوشه یک حیله‌ای را اعمال کرده و از طریق قانون اساسی برای خودش یک سری اختیارات را ایجاد می‌کند که در واقع در ادبیات علوم سیاسی می‌توان آن را استبداد بوروکراتیک نام گذاشت که ویژگی‌های مختلفی دارد اما مهمترین ویژگی‌اش این است که یک اندیشه، یک حزب یا فرد سعی می‌کند قدرت استبدادی خودش را از طریق قانون توجیه و اعمال کند. یعنی اینطور اقدام می‌کند که کاری که من انجام می‌دهم بر اساس قانونی است که شما به آن رای دادید.

او گفت: من ایده بالقوگی معطوف به نه را با تحلیلی که آگامبن از کتاب بارتلبی محرر انجام می‌دهد، استمداد گرفتم. این کتاب در مورد نسخه‌نویسی است که در یک شرکت حقوقی شروع به کار کرده و از یک جایی تصمیم می‌گیرد تا در برابر هر درخواستی که از او می‌شود، بگوید: «ترجیح می‌دهم نه». بارتلبی برای اطرافیانش تبدیل به معما می‌شود و افراد از خودشان می‌پرسند که این چرا در حال انجام این کار است؟ او بیشتر از هر چیزی از طریق نفی بدون خشونتی که اعمال می‌کند، کار خود را انجام می‌دهد.

شاه‌بیگی در ادامه صحبت‌هایش گفت: گویی به اعتقاد دولوز، او تنها با یک نه زبان را به پایان رسانده است؛ گویی چیزی جز گفتن نه و نفی کردن آنچه که هست باقی نمانده. از این معنا می‌توانیم با تحلیلی که آگامبن ارائه می‌دهد، امکان دگرگونه زیستن یا تخیل کردن شکل دیگری از زندگی از طریق کلمه مقدس و مبارک نه را تصور کنیم و از آن بهره ببریم. در واقع بدون کلمه نه و بدون نفی کردن آنچه که هست، گویی این امکان تصور از ما گرفته شده است. اگر به فیلم «نه» دقت کرده باشید، در ابتدای آن گفته می‌شود که افراد دو گونه هستند؛ دسته اول به پینوشه رای خواهند داد و دسته دوم اصلا برای رای‌گیری نمی‌آیند.

او ادامه داد: ما در فیلم با باورهایی مواجهیم که (می‌گوید) شکست دادن پینوشه از این طریق شدنی نیست. تقلب، شرکت نکردن افراد، عدم باور مردم از جمله دلایلی است که برای این موضوع در فیلم مطرح می‌شود. اما وقتی این کارزار (نه گفتن) شروع می‌شود، از طریق هم‌نشینی این نفی‌ها، شکل دیگری از زندگی تصور می‌شود.

شاه‌بیگی گفت: فیلم پایانی کنایه‌آمیز دارد. آنچیزی که باعث سقوط دولت آلنده شد، حمایت دولت آمریکا از پینوشه بود. آن چیزی که باعث شد تا پینوشه رفراندوم برگزار کرده و قانون اساسی را تغییر دهد، باز فشارهای دولت آمریکاست. بعد از انتخابات نیز باز آمریکا نزدیکترین شریک تجاری دولت شیلی می‌شود. فیلم سه بخش، ابتدایی، میانی و انتهایی دارد و با صحبت شخصیت رنه شروع می‌شود که می‌گوید این تغییری که شما می‌خواهید ببینید، برآمده از فضای کنونی مردم شیلی است که به یک آینده‌ای امیدوارند. دقیقا این حرف (در سه بخش فیلم) تکرار می‌شود.

این حقوقدان در ادامه بیان کرد: آنچه در پایان اتفاق می‌افتد، شیلی بوده که مایل است به سمت اراده سرمایه‌داری پیش برود. البته بحثم چپ یا راست بودن نیست، منظورم کنایه‌ای است که در پایان وجود دارد. خصوصا اگر شما شیلی امروز را ببینید که یکی از بهترین دموکراسی‌های آمریکا لاتین را داشته و از اقتصاد نسبتا بهتری نسبت به کشورهای دیگر بهره می‌برد اما همچنان مردم در آنجا دچار این معضل بزرگ نابرابری هستند؛ افرادی که ثروتمند بودند و بعد از سقوط پینوشه هم همچنان هستند. فیلم «نه»، فیلم فتح و پیروزی است اما نه یک پیروزی قطعی و ۱۰۰ درصد. انگار خود کارگردان قبول دارد آن کسی که در میان همه این کشته شدن‌ها و مبارزات پیروز شد، نهایتا مردم شیلی نیستند، بلکه نهادی است که آلنده و پینوشه را ساقط کرد و شاید توهم یک دموکراسی را به مردم شیلی داد.

شاه‌بیگی در بخش دیگری از صحبت‌هایش در پاسخ به این پرسش که چطور دیکتاتوری چون پینوشه با پذیرفتن فشار بین‌المللی و برگزاری همه‌پرسی، از قدرت کناره‌گیری کرد، گفت: فکر می‌کنم باید به تاریخی که رفراندوم دوم برگزار می‌شود، دقت کنید. سال ۱۹۸۸ بلوک شرق تقریبا فروپاشیده و آمریکا دیگر نگران پیوستن دولتی جدید به آنجا نیست. زیرا می‌تواند فروپاشی شوروی را ببیند. در نتیجه آمریکا این ایده که نظام‌های مستبد و خشنی که دفاع از آنها برای ما سودی ندارد را در سیاست خارجه خود اعمال می‌کند و حمایت خود را عملا از آنها بر می‌دارد. در تحلیل برگزاری این انتخابات دو نکته مطرح می‌شود، اول حمایت و فشار آمریکا که تو اگر می‌خواهی در قدرت باقی بمانی باید از یک فرد نظامی مستبد، تبدیل به یک فرد کت‌شلوار پوشیده غیر نظامی شوی. و دوم نیز توهم محبوبیتی است که فرد در قدرت معمولا دارد.

در ادامه این جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش، نقد و نظر خود را مطرح کنند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز