«نقش الهه ایلامی حاجی آباد» در معرض تخریب سوداگران عتیقه/ نقشی از دوره ایلام یا فراهخامنشی
«نقش الهه ایلامی حاجی آباد» از جمله میراث ملی است که پژوهشگران در ابتدای امر دوره ایلام و امروزه بنابر استدلالهایی؛ دوره فراهخامنشی را به آن نسبت دادهاند. این نقش این روزها در معرض تخریب سوداگران عتیقه است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از نقش برجستههای کمتر شناخته شده دشت مرودشت، نقش برجسته کوچکی روی «یک سنگ مدور شکل» است که امروزه به «نقش الهه ایلامی حاجی آباد» معروف گشته است. این نقش برجسته کوچک ارتفاعی در حدود۶۸cm و عرضی ۲۴cm را دربرمیگیرد و در تاریخ۱۳۸۴/۷/۲۳ به شماره ۱۳۵۰۷ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. نقش مذکور جامهای یکدست و بلند (که در بخش پایین دارای تزییناتی است)، بر تن دارد و کلاهش گرد و ساده به نظر میرسد، دست راستش (که به شدت آسیب دیده) را به حالت ستایش نگه داشته و چنان مینماید که بر سکویی ایستاده است.
پژوهشگران در ابتدای امر این نقش را به دورههای ایلامی نسبت دادهاند اما این دیدگاه بوسیله پژوهشگران امروزی به چالش کشیده شده و نظر متفاوتی درباره این نقش برجسته بازگو شده است.
در همین زمینه ابوالحسن اتابکی (دانش آموخته زبانهای باستانی و دکتری تاریخ) گفت: نخستین بار گرد گروپ (G. Gropp) طی بررسیهای باستان شناختی در حوالی سال ۱۹۷۰. م به معرفی این نقش برجسته پرداخت و در مقایسه با تندیس مکشوف از معبد اینشوشیناک در شوش، آن را شاهزادهای از دوره ایلام میانه (۱۲۰۰ق. م) نامید که در حال نیایش است اما سه سال بعد پیتر کالمیر (P. Calmeyer) در مقایسه با نقوش آرامگاههای شاهان هخامنشی، آنرا به دوره متاخرتر یعنی «ایلام نو» (۶۰۰ق. م) منتسب نمود و اذعان داشت که این نقش، کمی پیش از نقوش آرامگاههای هخامنشی حجاری گردیده است.
اتابکی گفت: بر خلاف پژوهشهای پیشین با توجه به شواهد و مستنداتی چند، این نقش برجسته، بازه زمانی دورههای ایلامی را دربرنمیگیرد، بلکه به باور ما این نقش برجسته مربوط به چند سده بعدتر و به دوره «فرا هخامنشی» تعلق دارد که به تقلید از نقش برجستههای شاهان هخامنشی حجاری گردیده است.
نمای هوایی از محوطه احاطه شده
وی ادامه داد: دامنههای شمالی کوهستان نقش رستم مملو از صخره کندههایی است که توسط مهندسان دوره هخامنشی به عنوان معادن سنگ مورد نیاز ساخت و سازهای غول آسایی تخت جمشید و بناهای اطراف آن مورد استفاده قرار گرفته است. اثر برخی از فعالیتهای سنگ تراشی و گستردگی معادن در این محل باقی مانده و تعداد زیادی از تخته سنگها که تراش اولیه بروی آنها صورت گرفته و در مسیر شیب دار کوهستان در حال حمل بوده اند، همچنان در همان زمان به حال خود رها شده بودند.
معدن هخامنشی در محوطه
به گفته این پژوهشگر، نقش برجسته مذکور بر روی یکی از همین سنگهای تراش خورده دوره هخامنشی حجاری شده و «اثر اسکنههای دندانه دار» که از زمان داریوش به بعد در هنر سنگ تراشی هخامنشی باب میشود، آشکارا روی این سنگ مدور شکل (که قرار بوده به عنوان یک شالی ستون دوره هخامنشی مورد استفاده قرار گیرد) دیده میشود.
دیوار سنگ چین دوره فرا هخامنشی که پیرامون محوطه را در بر گرفته
وی تصریح کرد: به دلیل اینکه اثرات شانههای سنگ تراشی دوره هخامنشی در همه جای این سنگ مدور دیده میشود، انتساب این نقش (که روی همین سنگ مدور حجاری شده) به دوره ایلامی بسیار سخت و غیر ممکن مینماید. از این رو حجاری این نقش برجسته را میبایست به دوره بعد از هخامنشی در نظر گرفت که به تقلید از نقش برجستههای دوره هخامنشی ایجاد شده است. نقش برجسته مذکور در مقایسه با «نقش زن ریسنده ایلامی»، «دو استل بدست آمده از الهه ناروندی» مکشوفه از شوش، نقش الهههای حکاکی شده بر جام ایلامی مرودشت» و «نقوش ترسیم شده زنان روی مهرهای چغازنبیل» و همچنین از لحاظ آنتومی بدن متعلق به یک الهه یا زن آن هم از نوع ایلامی نیست.
به باور این پژوهشگر این نقش برجسته کوچک با توجه به «فرم و ریخت اندامهای آن» متعلق به مردی است که چندین سده پس از دوره هخامنشی در این مکان حجاری گشته است.
وی در ادامه به این نکته اشاره داشت که این پیکره را نخست میبایست با یکی از «نقش برجسته درگاه معبد فرته داران» نزدیک تخت جمشید و پیکرههای آرامگاههای ماد غربی (که به تقلید از نقوش آرامگاههای شاهان هخامنشی ترسیم شدهاند) مورد قیاس قرار داد که شباهتهای ساختاری یکسانی از نوع «طراحی صحنه» و «شیوه ستایش گونه با حالت افراشتگی دست» نسبت به یکدیگر دارند. در وهله دوم این نقش (که در دوره فرا هخامنشی ایجاد شده) تقلید ناشیانه از نقش برجسته کوروش بزرگ در دروازهR پاسارگاد است که نوع کلاه و پوشش لباس آن (پوشش شاهزاده اولای در نقش برجسته آشور بنی پال) شباهت نزدیکی به یکدیگر دارند و همین پوشش ایلامی شاهزاده اولای که بر تن نقش برجسته کوروش بزرگ در پاسارگاد نیز ترسیم شده، شاید پژوهشگران اولیه را به اشتباه انداخته و این نقش کوچک را به دوره ایلامی منتسب نموده اند.
وی همچنین اذعان داشت: شرارههای دو بال که بسیار مخدوش شده و به سختی دیده میشود نیز به تقلید از نقش برجسته کوروش یا الهه نیکه (الهه پیروزی در یونان) کنار این نقش، ترسیم شده که وجود این نوع الههها از دوره فرا هخامنشی به بعد در هنر ایرانی باب میشود.
نجمه ابراهیمی (کارشناس ارشد تاریخ) نیز با تاکید برآنکه «مکان این نقش برجسته» بسیار حایز اهمیت است، اظهار داشت: شواهد میدانی نشان میدهد که نقش مذکور در یک محوطه مقدس از پیش طراحی شده، حجاری شده و پیرامون آن را برای انجام مراسمی خاص احاطه کرده بودند. روی چندین سنگ (تراش خورده دوره هخامنشی) در نزدیکی این نقش، بعدها (دوره فراهخامنشی) شیارهایی با عرض کوچک و طول بزرگ ایجاد نمودهاند که به گمان برای ریختن مایعات مقدس در مراسم مذهبی مورد استفاده قرار میگرفته است. به باور این کارشناس حالت ستایش گونه این نقش میتواند در ارتباط با همین مراسم مذهبی باشد که روزگاری در کنار این نقش برجسته انجام میگرفته است.
ابراهیمی گفت: یک «دیواره سنگ چین» که شباهت نزدیکی به «دیوارههای دوره فرا هخامنشی» در کوهستانهای فارس دارد با طول ۷۰متر و عرض میانگین ۳۵متر، پیرامون این محوطه را احاطه کرده که مساحتی بالغ بر ۲۵۵۰متر را دربرمیگیرد و نشان میدهد که این مکان دارای اهمیت مذهبی بوده و به همین خاطر برای آن حریم جداگانه قایل شده بودند.
وی گفت: از دیگر آثار ایجاد شده در نزدیکی این پیکره، سنگ نگاره یک بز کوهی بروی یکی دیگر از سنگهای تراش خورده دوره هخامنشی ست که در دورههای بعد حکاکی شده است. افزون بر این، یک استودان بزرگ شبیه گور دخمه روی دیواره معدن سنگ هخامنشی با تاق هلالی شکل مربوط به اوایل دوره ساسانی ایجاد شده، که دو تورفتگی کوچک در بیرون از آن، نشان از درب جهت مسدود نمودن استودان بوده است. بزرگی این استودان نشان میدهد که ساخت آن (که هزینه گزافی را دربرداشته) برای نهادن استخوانهای یکی از صاحب منصبان ساسانی در نظر گرفته شده بود. در بخش بالای سمت چپ آن و در دیواره معدن سنگ نیز کادری مستطیل شکل «جهت کتیبه مربوط به این استودان پاک تراشی شده که هرگز نوشته نشده» و پانل آن خالی باقی مانده است.
سنگ نگاره بز کوهی
اتابکی در پایان اذعان داشت: با توجه به هشدارهای مداوم دوستداران فرهنگی و آسیبهای فراونی که روی این نقش ایجاد شده و اطراف آن را سوداگران عتیقه بارها مورد حفاری غیر مجاز قرار دادهاند، میراث فرهنگی «طبق قوانین آثار ثبتی در یک محل» از انتقال آن به مکانی امن یا موزه تخت جمشید، تاکنون خوددرای میورزد و چه بسا بر اثر ناآگاهی افراد سودجو این نقش که هیچ حفاظت فیزیکی از آن نمیشود، بوسیله افراد ناگاه برای همیشه از صفحه باستانشناسی ایران محو شود.