خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از سیدمرتضی میرسراجی؛

راز وجود گورخر راه راه در هندوستان

راز وجود گورخر راه راه در هندوستان
کد خبر : ۱۳۴۰۳۹۶

سید مرتضی میرسراجی (مدرس دانشگاه) سراغ راه‌راه‌های پشت گورخر رفته و درباره آن نوشته است.

لفظِ قدیمیِ «گور» در زبان فارسی به معنایِ «دشت» و «صحرا» و ترکیبِ «گورخر» در اصل، به مفهومِ نوعی «خر» یا «الاغ» است که برخلافِ «خرهایِ اهلی» که بیشتر در روستاها یا بعضاً در برخی شهرها یافت می‌شود؛ برعکس در بیابان ها، صحراها یا کوهستان‌ها به طور وحشی زندگی می‌کند و در اصلْ «خر دشتی» یا «خر صحرایی» یا در موردِ نمونه‌هایِ کوهستانیِ آن، «خر کوهستانی» است که همگی در شمارِ «خر وحشی» طبقه‌بندی می‌شود. در زبان عربی، به این جانور، «حِمار الوَحش» یا «حِمار الوَحشی» می‌گویند که همان «خر وحشی» معنی می‌دهد. در لغتنامه‌های فارسیِ رایج، الفاظِ «گوره خر» و «خرگور» نیز قید شده است.

از بررسی‌های تاریخی و فرهنگی چنین به دست می‌آید که ایرانیان باستان، تمایل به تناول گوشتِ گورخر داشته‌اند و شاهی پُر آوازه و شکار گر، همچون «بهرام پنجم ساسانی»، بنا بر باورهای رایج، جان خود را در راه شکارِ گور خر فدا نموده و عاقبت در باتلاقی گرفتار شده و جان سپرده است.

شعر معروف و جالبی از ناحیۀ «خَیام نیشابوری» (م. ۵۱۷ ق.) سروده شده که بیان آن در این هنگام، بی‌مناسبت نیست.

بهرام که «گور» می‌گرفتی همه عُمر

دیدی که چگونه «گور»، بهرام گرفت!

در این شعر، نخستین لفظِ «گور»، همان «گورخر» و دومین لفظ، به معنایِ «قبر» است.

یا «خواجۀ شیراز» (م. ۷۹۲ ق.) در یکی از غزلیات خود، داستانِ «بهرام» و «گورخر» را با اندیشه‌های عرفانی، تلفیق نموده و سروده است؛

کمندِ صیدِ بهرامی بیفکن، جامِ جَم بَردار

که من پیمودم این صحرا، نه بهرام است و نه گورش

نکتۀ ادبی که در این فرصت، ذکر آن ضروری است؛ بیان این مهم است که لفظ «گور» چنان که توضیح داده شد؛ به معنای دشت و صحرا است و اگر در شعر به جای لفظِ گورخر به معنایِ خر دشتی یا خر صحرایی به کار رفته؛ این امر، مجازاً صورت گرفته است؛ یعنی شاعرانِ فارسی گوی، در مواضعی، از معنای اصلی کلمه، عبور کرده‌اند و در این فقره، تلخیص انجام شده تا به آهنگِ شعر کمک شود و الا در «نظم» و «نثر» قدیم، لفظ «گورخر» به تصریح به نظر رسیده و برای اهل ادب و فرهیختگان معمول بوده است.

برای مثال، «منوچهری دامغانی» (م. ۴۳۲ ق.)، شاعری قدیمی و متعلق به بیش از هزار سال پیش و از معاصران «فردوسی» (م. ۴۱۶ق.) در شعری، لفظ «گور خر» را عیناً آورده و چنین سروده است:

گورخران مَیمَنه‌ها ساختند

زاغان گلزار بپرداختند

در خصوص کُهنگیِ و استعمالِ لفظ گور خر در نثر فارسی نیز، یکی از بهترین نمونه‌ها، کتابِ «تاریخنامۀ طَبَری»، اثر «ابوعلی بَلْعَمی» (م. ۳۲۹ ق.) است که وی، کتاب تاریخِ عمومیِ «محمد بن جَریر طَبَری» (م. ۳۱۰ق.) را که به زبان تازی بوده، به فارسی برگردانده و در جایی چنین ترجمه نموده است:

«…بهرام از پسِ (به دنبالِ) گورخری بتاخت؛ آن گورخر به مَرغزاری (سبزه زار)، اَندَر (داخل) شد…» [۱]

راز وجود گورخر راه راه در هندوستان

اما با این پیشینۀ ارادتِ مردمان ایران باستان و همین طور، استفادۀ فراوان در متون کهن، از جانوری به نامِ گورخر، امروزه هر وقت برای عمومِ ایرانیان، لفظ «گورخَر» استعمال و به کار بُرده می‌شود؛ جملگی و به سرعتْ یادِ جانوری می‌افتند که روی بدنش، طرح‌هایِ «راه راه» و به عبارتی، نوارها و خط هایِ «سفید» و «سیاه» نقش بسته است.

در حالی که گورخر انواع گوناگونی دارد و این «گورخرِ آفریقایی» است که ظاهر بدنش، راه راه است ولی هم خانوادۀ آن ها، یعنی «گورخر آسیایی» و زیرگونۀ آنْ «گورخر ایرانی»، بدنش تا حدی به رنگِ نُخودی و زرد رنگ، نزدیک و متمایل بوده است و برخلافِ اقوام آفریقاییِ خویش، راه راه نیست و نوارهایِ سفید و مشکی ندارد

راز وجود گورخر راه راه در هندوستان

گورخرهای آسیایی عمدتاً رو به انقراض رفته‌اند و هیچ کدام در هیچ نقطه از آسیا، خطوط راه راه روی بدنشان نبوده است. جالب است حتی پراکنش این نوع از خرهای وحشی و به تعبیر دیگر، غیرِ راه راه تا قارۀ آفریقا نیز بوده است و در کشوری مثل «سومالی» در شرق آفریقا، نوعی خر وحشیِ رو به انقراض، هم شکلِ گور خر آسیایی زندگی می‌کند که راه راه نیست ولی روی پاهایش خط‌هایی وجود دارد که در تصویر زیر می‌توانید مشاهده نمایید؛

راز وجود گورخر راه راه در هندوستان

اما با توجه به اینکه عمدتاً در برنامه هایِ «مُستندِ تلویزیونی»، مردمِ ما، «گورخرِ راه راهِ آفریقایی»، آن هم از نوع غیر سومالیاییِ آن را دیده‌اند؛ به محض شنیدن نامِ گورخر، یاد این گونۀ بخصوص از این خانوادۀ جانوری می‌افتند و متأسفانه، حیوان قدیمی و اصیلی را که بومیِ سرزمینِ خودشان هست؛ به هیچ وجه در ذهن تداعی و تصور نمی‌کنند. علت آن هم روشن است زیرا آن را تا به حال ندیده‌اند یا مطلبی راجع به آن نخوانده‌اند و از سوی دیگر، هر چه مطلب در مورد گورخر خوانده یا دیده‌اند مربوط به همان گورخرِ راه راه آفریقایی و در کتاب‌ها و نوشته‌ها با تصاویر مختص به آن جانور و همچنین، تأثیرات القایِ قویِ برنامه هایِ مستند تلویزیونی خارجی و عمدتاً اروپایی بوده است.

این موضوع زمانی جالب‌تر می‌شود که به برخی از مردم، هنگامی که تصویرِ گورخر ایرانی را نشان می‌دهی و بیان می‌کنی که این گورخر است؛ با تعجب می‌گویند که اگر واقعاً این جانور، گورخر است؛ پس چرا هیچ خطی روی بدنش ندارد و چرا «راه راه» نیست؟! که علت اصلی این نا آگاهی‌ها و اظهارنظرهای نادرست نیز، پیشتر بیان شد!

این مسألۀ‌عدم شناخت صحیح گور خر آسیایی و ایرانی، متأسفانه آن چنان ریشۀ عمیق در ذهن و تصورات مردم دوانیده است که حتی خواص و هنرمندان معاصر نیز از گزند بی‌اطلاعی آن در امان نمانده‌اند. برای مثال، استاد «حسن اسماعیل‌زاده» (م. ۱۳۸۵ ش.) از جملۀ نقاشانِ معاصرِ سبکِ قهوه‌خانه‌ای، در اثرش موسوم به «شکارگاهِ بهرام»، که در زیر ملاحظه می‌کنید؛ گورخر ایرانی را به شکلِ راه راه و در اصلْ و به اشتباه به شکل و شمایلِ گورخر آفریقایی در پایین اثر، گوشۀ راست، نقاشی کرده است؛ بس که تصویر این حیوانِ غیر بومی، در ذهن‌های مردمِ ایران، نقش بسته و اشباع شده است.

راز وجود گورخر راه راه در هندوستان

گورخر ایرانی، از نظر تعداد، بسیار اندک و حدود پانصد الی ششصد نمونه از آن‌ها در حیات وحشِ ایران و به عبارتی آسیا باقی مانده اما خاستگاه گورخرِ آفریقایی، مرکز و جنوب آفریقا، مانند کشورهایی همچون: «اِتیوپی»، «تانزانیا»، «کِنیا»، «نامیبیا»، «بوتسوانا» و «آفریقای جنوبی» است.

«رضا قُلی میرزا» (م. ۱۲۹۷ق.)، نوۀ «فتحعلی شاه قاجار»، در سفری که به تاریخ ۱۲۵۳ قمری به «انگلستان» داشته، در شهر «لندن»، به تعبیر خودش به «جانور خانه» (باغ وحش) رفته، حیوانات بسیاری را از نزدیک مشاهده کرده که تا آن موقع ندیده و از رؤیت آن‌ها متعجب شده است. برای مثال، او در مواجهه با گورخر آفریقایی برای اولین بار در باغ وحش لندن، این جانور را چنین توصیف نموده است:

«دو رأسْ الاغِ بسیار بزرگ دیده شد که از سمتِ جنوبیِ «اِفریقیَه» (آفریقا) آورده بودند که هیبت (شکلِ) آن‌ها ترکیب الاغی بسیار بزرگ بود ولیکن از رنگِ سیاه و سفید. »[۱]

اما بحث اصلی ما، رضا قلی میرزا و تعجب او از دیدنِ گورخرِ راه راهِ آفریقایی که بعضاً برای مردمان آسیایی و مناطق ما، نا آشنا بوده در این مقال نیست؛ بلکه این مطلب، از این جهت بیان شد تا پیش زمینۀ ذهنی باشد برای نَقلِ یک اتفاق تاریخی و رازگشایی از آن که در ادامه به آن می‌پردازیم؛

«جهانگیر شاه» (م. ۱۰۳۷ق.)، چهارمین پادشاه مُغولِ سلسلۀ گورکانیِ «هندوستان»، کتابی به قلم خودش و به زبان «فارسی» نگاشته که شرح اتفاقات و حوادث دوران سلطنت اوست. او به جانورشناسی و کلاً طبیعت و حیات وحش علاقۀ فراوانی داشته و این شیفتگی، از قسمت‌های مختلف کتاب او برداشت می‌شود. به هر جهت، او در کتاب خاطرات خود نوشته است:

«روز مبارکِ «شنبه» به التماسِ (خواهشِ) «آصِف خان» با اهل محل، به منزل او رفته شد… درین وِلا (منطقه)، گورخری به نظر درآمد به غایَت (در نهایتِ) عجیب و غریب، به عینه (به ظاهر) مانندِ «ببر»، [با این تفاوت که] خطِ ببر سیاه و زرد است و این [حیوان] «سیاه» و «سفید» [است] و از سَرِ بینی تا انتهای دُم، و از نوکِ گوش تا به سَرِ سُم، خط‌های سیاه، مناسب جا و مقام کلان و خُرد به قرینه افتاده، و بر گِرد (دورِ) چشم، خطی سیاه در غایَت لطافت کشیده، گویی نقاش تقدیر به قلمِ بَدایِع‌نگار کارنامه‌ای در صفحۀ روزگار گذاشته و از بس که عجیب بود بعضی را گمان آن بود که شاید [آن حیوان را] رنگ کرده باشند. بعد از تحقیق، به یقین پیوست که «خداآفرین» (طبیعی) است و چون نادر بود داخلِ سوغات هایِ برادرم «شاه عباس» [یکم صَفَوی] نموده شد. »[۲]

بحث

۱. «آصِف خان» که در متنِ جهانگیر شاه، از او و منزلش و حضور شاه در آن یاد شده، برادر بزرگترِ «نور جهان»، همسر جهانگیر شاه و از وزرای دربار این پادشاه بزرگ بوده که به سال ۱۰۵۱ قمری از دنیا رفته است و در شهر «لاهور» مدفون می‌باشد. وی حاکم «پَنجاب» بوده و به احتمال قوی، مقصودِ جهانگیر شاه در متن مزبور از «منزل آصف خان»، جایی در ایالت پنجاب و شاید به طور دقیق‌تر در شهر لاهور بوده که اکنون با تغییرِ جغرافیایِ سیاسی جهان، در کشور «پاکستان» واقع شده ولی آن روزگاران، جزء سرزمین پهناور «هندوستان» بوده است.

۲. رؤیتِ گورخرِ راه راه توسط جهانگیر شاه، با توجه به تاریخ‌گذاریِ عهد او در سطور قبل، مربوط به ایام نوروزِ سال ۱۰۳۰ قمری و شانزدهمین سال جلوسِ وی بر مَسنَد سلطنتِ هندوستان بوده است. یعنی این مشاهده در ایالت پنجاب و چه بسا در شهر لاهور، در نیمۀ نخست قرن یازدهم هجری رخ داده و شاهِ هندوستان، با دو چشم خود، گور خر راه راه را در آنجا دیده و به قلم خود، وجود آن را در تاریخ ثبت نموده است.

۳. با همۀ جانورشناس بودن این پادشاه و کنجکاوی‌های فراوان او در این زمینه و تعجب بسیار او و دیگران از دیدن گورخرِ راه راه بر اساس متنِ حاضر که نشان می‌دهد وجود این جانور برای مردمان این منطقه نیز غیر متعارف بوده، پادشاه هیچ اشاره‌ای به اصل و منشأ آن جانور نکرده و به هیچ عنوان بیان نکرده که این گور خر از قارۀآفریقا آمده یا به طور نادر در هندوستان متولد شده است؟ یا حتی نگفته که فُلان کس به فُلان کس، آن را هدیه داده یا اصلاً گورخر، هدیه‌ای برای خود او از سوی بزرگی دیگر بوده است و به همین دلیل، به جای حضور در آفریقا در آن جا و در هندوستان قدیم، ظهور داشته است؟ بلکه فقط با استفاده و دریافت ما از متن، اظهار تعجب و شگفتی نموده و بیان کرده که خط‌هایِ سفید و سیاه در بدن جانور، رنگ نبوده، بلکه واقعی و بخشی از بدن آن حیوان به شمار می‌رفته است. این نوعْ نوشتنِ موجز و خلاصۀ پادشاه هندوستان، ایجاد ابهام می‌کند و از ظاهر نوشتار او استفاده می‌شود که چه بسا این گورخر را متعلق به همان مناطق می‌دانسته و با این شکل و شمایل متفاوت از نظر آنان، از عجائب و غرائب عالَم خلقت و استثنائات در نظر گرفته است و الا در مورد خاستگاهِ این جانور، و این که گورخرِ یاد شده از کجا سَر بر آورده و چرا آنجا حضور دارد؛ حتماً نکاتی را از پیش خود یا از طریق مردم محل دریافت می‌کرده که این امر از ظاهر متن او استفاده نمی‌شود. پس ظاهراً چیز اضافه و بیشتری در اطلاعات او و مردم آنجا در خصوص این گورخر راه راه نبوده که پادشاه یا آنان، بخواهد و بخواهند در این مورد اظهار کنند و این چنین، پادشاه، برای حل معما تمایلی نشان نداده و در اثر خود نیز اطلاعات بیشتری را ثبت نکرده است!

۴. جهانگیر شاه، با همۀ جانور دوستی و جانور شناسی، چنین گورخرِ راه راهی را در طول عمر خود ندیده و نشنیده بوده؛ لذا آن را به عنوان تحفه و هدیه‌ای متفاوت و شگفت، به سنت مردمان قدیم، به پیشگاه پادشاه مقتدر ایران، «شاه عباس یکم صفوی»، مُتوفّای ۱۰۳۸ قمری تقدیم نموده است. معلوم نیست که این جانور، بالاخره به دست شاه ایران رسیده است یا خیر؟! و در موردآمدن یا نیامدن آن حیوان، شاید در جایی و در برخی تواریخ مربوط به عصر شاه عباس کبیر، این موضوع ثبت شده باشد.

۵. از هدیه دادن جهانگیر شاه به پادشاه صفوی و استفادۀ او از لفظ محبت‌آمیزِ «برادرم» برای «شاه عباس» در چندین جا از کتاب خویش، مخصوصاً در این جا، رابطۀ حسنۀ سیاسی و دیپلماتیک بین این دو پادشاه و به عبارتی دو «سلسۀ پادشاهی گورکانی هند» و «سلسلۀ پادشاهی صفویۀ ایران»، فهمیده و استنباط می‌شود.

۶. از زمانِ رؤیت گورخرِراه راه در هند، توسط شاه هندوستان و متعاقب آن، اهدای جانور به شاه ایران، به عنوان تحفه‌ای با ارزش و عجیب، به تاریخ امروز، ۴۱۴ سال می‌گذرد.

۷. سئوال و ابهام اصلی در این میان و با مطالعۀ نوشتار جهانگیر شاه، این است که گور خر راه راه موسوم به گورخر آفریقایی در هندوستان، در آن زمان و مکان، چگونه ظهور و حضور یافته است؟ به خصوص اینکه جهانگیر شاه، هیچ نوعْ اطلاعات جانبی و تکمیلی در این خصوص برخلاف دیگر مطالب خود برای مخاطب، بیان نکرده و بر مسألۀ رازآلود بودن حضور این جانور در آنجا هرچه بیشتر افزوده است.

۸. آیا آن حیوان را عده‌ای از قارۀ آفریقا با کِشتی به هندوستان بُرده بودند؟ آیا ممکن است در آفریقا، گورخرِ نری با اسب ماده‌ای، نزدیکی کرده و سپس اسب ماده و باردار را با کشتی به هر دلیلی به هندوستان برده‌اند و بعد گورخری راه راه از اسب ماده متولد شده و تولد این مولودِ متفاوت از نظر ظاهر، اسباب شگفتی مردم هند و به تَبَع آن جهانگیر شاه را فراهم نموده است؟ آیا ممکن است در زمینۀ این گورخر خاص، در نسل گورخر آسیایی که در قدیم، بومیِ همان مناطق پنجاب، لاهور و پاکستان امروزی بوده، جهشی صورت گرفته و برخلاف والدینِ نخودی رنگ خود، گورخری متفاوت و راه راه، به شکل سفید و سیاه همچون گور خر آفریقایی در قرن یازدهم هجری در این منطقه از قارۀ آسیا متولد و ظاهر شده است؟

۹. اما راز این عبارات شاه هندوستان و گورخر راه راه با لطف خدا، برای بنده گشوده شد وقتی که با اثری از نقاش ماهر و زبردستی به نام «استاد منصور» در دربار گورکانی در یکی از موزه‌ها آشنا شدم. همو که جهانگیر شاه در چند موضع از کتاب خود از وی یاد نموده و تأکید کرده است که او ملقب به صفت «نادر العَصر» (بی مانندِ زمان، اعجوبۀ روزگار) شده است. [۳] با این بیان، در موزۀ هنریِ «ویکتوریا و آلبِرت» شهر «لندن» در کشور «انگلستان»، به نقاشی با ارزشی بر خوردم که اثری به جای مانده از همان استاد منصور است و او در آن نقاشی، گورخری راه راهی را کشیده و در سمت راست آن و به طور عمودی و ظاهراً به خطِ شخصِ جهانگیر شاه چنین جملاتی نوشته و ثبت شده است:

«اَستَری (قاطِری) که رومیان (اروپایی‌ها) از «حَبَشَه» (اتیوپی) به همراهیِ «میر جعفر» آورده بودند و شبیه (تصویر) آن را نادر العَصری، «استاد منصور» کشیده است.»

راز وجود گورخر راه راه در هندوستان

و این چنین شد که کلید معمای حضورِ این گورخر سفید و سیاه و به تعبیر دیگر، گورخرِ راه راهِ آفریقایی با این قرینۀ تصویری و متن حاشیه‌ای آن از جهانگیر شاه برای بنده آشکار شد؛ زیرا در آن به صراحت، به منشأ و همچنین، موضوع هدیه دادن گور خر راه راه به شاه هندوستان توسط اروپاییان با منشأ آفریقایی اشاره شده است و الا از دریافتِ مستقیمِ مخاطب از گزاره‌هایِ مختصری که در متنِ کتابِ جهانگیر شاه بود؛ حقیقت مطلب به درستی، مفهوم و استدراک نمی‌شد یعنی اگر این نقاشی قدیمی از صورتگرِ چیره‌دستِ دربار گورکانی یعنی استاد منصور، در موزۀ ویکتوریا و آلبرتِ لندن و متن کناری آن از شاه هندوستان، اکنون در دسترس نبود؛ چه بسا، بازار گمانه‌زنی درخصوص حضور و ظهورِ گورخر راه راه و همچنین، علت و راز وجود و پیدایشِ آن در هندوستان، بسیار پُربحث و پُرحاشیه می‌شد و شاید به وادی بیراهه و توهم نیز قدم می‌نهاد.

پی نوشت

[۱]تاریخنامۀ طبری، ج۲، ص۷۷۶. [۲] سفرنامۀ رضا قلی میرزا، ص۳۷۶. [۳] جهانگیرنامه، ص۳۷۲. [۴] همان، ص۳۱۸.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز