علیرضا آسانلو در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
هنرمندان و مردم به یکدیگر پشت کردهاند!/ حتی آرتیستهای گرانقیمتمان هم هنرمند مردم نیستند/ اعتراض هنرمند باید هنرمندانه باشد
علیرضا آسانلو میگوید: واکنشها نسبت به اتفاقات اجتماعی اغلب تخصصی نیستند. یعنی مثلا فلان شخص واکنشش را در حوزهای بروز میدهد که عرصه فعالیتش نیست. او تاکید دارد که اعتراض هنرمند باید هنرمندانه باشد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سالها از نظریه «هنر برای هنر» گذشته است و از آن زمان تاکنون هنر مولفهای صرفا تزیینی و سرگرم کننده نیست، بلکه واسطه و بستری برای پرداختن به دغدغههای انسانی و اجتماعی است؛ سرفصلهایی مهم که معمولا و به طور کم و بیش در همه جوامع و کشورها اهمیت دارند. در دنیای امروز مرز میان هنرها برداشته شده همه آنها کلیتی را تشکیل میدهند که کاربردهای فردی و اجتماعی متعدد دارند. این گستره حتی مخاطبان هنر و رشتههای مختلف هنری را از همه اقشار دربرگرفته است. هنر در دنیای معاصر متعلق به قشر و دسته خاصی نیست. به طور واضحتر در دنیای امروز مخاطبان هنر همه مردم هستند و دیگر زبان، فرهنگ، زبان و حتی تحصیلات و نژاد و قوم محدودیتهایی را در این زمینه ایجاد نمیکند. حال در این میانه پر زرق و برق و پرهیاهو، این هوشمندی و قدرت خلاقیت هنرمند است که در پرداختن به مضامین مهم بشری، از او فردی صاحب اندیشه با آثاری ماندگار میسازد.
علیرضا آسانلو از این دسته افراد است. این طراح، نقاش و مجسمهساز دهه پنجاهی تلاش دارد با بهرهگیری از فضایی که از پیش ایجاد میکند، مخاطب را موقعیتی خاص قرار دهد. «دستهامان» آخرین رویداد اجرایی اوست که در قاب پرفورمنس یا ورکشاپ به عنوان هفتمین اجرای او با نگاهی اجتماعی برگزار شد. رویداد «دستهامان» با نقاشی بر بوم بزرگ به صورت بداهه با حضور جمعی از حاضران برگزار شد.
آسانلو پیش از این نیز در رویداد رسمی دیگر چهره مفاخر معاصر ایران را به صورت زنده نقاشی کرده است. «دیدار به قیامت» و «زننگار» نیز از دیگر نمایشگاههای انفرادی این هنرمند هستند. او سازنده سردیس شخصیتهایی چون ملک الشعرای بهار، عزت الله انتظامی، مرتضی ممیز، جلیل شهناز، عباس کیارستمی و سلمان هراتی نیز هست؛ که در اماکن فرهنگی و هنری و دانشگاهی نصب شدهاند.
علیرضا آسانلو درباره نگرش و تفکرش نسبت به مقوله «هنر» و اهمیت موضوعات اجتماعی برای هنرمندان با ایلنا گفتگو کرد. در خلال گفتگو آثاری از آسانلو ارائه میشود.
هنر و میدان فعالیت در این عرصه برای علیرضا آسانلو به چه معنا و تا کجاست؟
قبل از هر چیز بگویم که خودم را آرتیست یا هنرمندی میدانم که دغدغدههای اجتماعی دارد. همیشه سعیام بر این است حرفی که میزنم واقعیت داشته باشد و آنچه میکشم بر همین اساس است؛ یعنی دغدغدههای اجتماعی هستند که تعیین میکنند من چگونه نقاشی باشم. این نگرش بر فرم هم تاثیر میگذارد.
یک اثر بدون عنوان از آسانلو/ رنگ روغن روی بوم
حتی گاهی نگرش بر سبک شما هم تحت تاثیر داشته. این را میتوان در کارنامهتان دید! مانند نمایشگاهتان که «دیدار به قیامت» نام داشت و شامل ۱۰ اثر با موضوع سیری در تفکر صادق هدایت بود.
بله درست است. به هر حال فردی که ذرهای بینش داشته باشد و به زبان عامیانه غیرت داشته باشد، میداند که باید کاری کند.
منظورتان پرداختن به هنر اعتراضی است؟
بله، اما در این میان اشتباهی اتفاق میافتد. آن اشتباه این است که واکنشها نسبت به اتفاقات اجتماعی اغلب تخصصی نیستند. یعنی مثلا فلان شخص واکنشش را در حوزهای بروز میدهد که عرصه فعالیتش نیست.
در اینباره مثالی بزنید.
مثلا اینکه در وقایع اخیر که طی چند ماه گذشته رخ داد، اگر آرتیست احساس مسئولیت کند، میرود و اثر هنری خلق میکند که تاثیرگذار و ماندگار باشد؛ در غیر این صورت همین میشود که طی این مدت شاهدش بودیم. به نظرم این دسته از هنرمندان از زیر بار مسئولیتی که دارند، فرار کردند. چنین اشخاصی مانند افرادی هستند که دست و پای خودشان را میبندند و کاری که بلد هستند را انجام نمیدهند و میگویند ما هنرمند هستیم. یا بگذارید یک مثال سرمایهدای بزنم. مانند این است که یک فرد بسیار پولدار و دارای سرمایه بگوید مرا زندان بیاندازید اما به پولم دست نزنید! قضیه چنین شکلی پیدا میکند.
در کل هنر تعطیلی و تحریم ندارد.
در کل اعتراض هنرمند باید هنرمندانه باشد و در غیر این صورت تاثیرگذار نخواهد بود.
خودتان اعتراض را در نمایشگاه اخیرتان «دستهامان» چگونه بروز دادید؟
آنچه مرا وادار کرد الان و در فضای فعلی پرفورمنس «دستهامان» را اجرا کنم، طبیعتا این بود که حرف مردم و دغدغههای فعلی آنها باید از طریق هنر و اثر هنری، بیان شود. آنچه ضرورت امروز ماست، همبستگی است؛ یعنی به هر نقطهای که رسیدیم باید وحدت داشته باشیم و باهم باشیم. جناحها و چپ و راست و موارد و موضوعات حزبی اصلا مورد بحث من نیست. منظورم این است که مردم باید هم صدا و متحد باشند اما این به آن معنا نیست که عوام میتوانند درست تشخیص دهند!
یک اثر از علیرضا آسانلو ارائه شده در نمایشگاه «این کیست این» که سال نود و هفت برگزار شد
منظور از تشخیص غلط عوام چیست؟
موضوع این است که خواص باید درک و تحلیل درستی از وقایع داشته باشند. آنها باید از خواستههای مردم هم تصویر کاملا درستی داشته باشند تا عموم هم درست تشخیص دهند و در ادامه تصمیماتی درست اتخاذ کنند. در غیر این صورت فرمان به دست افراد دیگری خواهد افتاد و آنها هم کاری را انجام میدهند که خودشان میخواهند، نه آنچه که خواست مردم است.
موضوع این است که اصولا هنرمندان چقدر به معنای واقعی برای مردم اعتبار دارند؟
بیتعارف بگویم موضوع این است که مردم ما هنرمند ندارند. مردم ما پس از از دست دادن تعدادی از هنرمندان خوب اما انگشت شمار که سالها از درگذشتشان میگذرد، هنرمند درجه یک را تجربه نکردهاند. منظورم از مردم توده مردم هستند. موضوع این است که هنرمندان و مردم به یکدیگر پشت کردهاند. ما به یک دیگر پشت کردهایم.
این عدم ارتباط همان حلقه گمشدهای است که هنر مردمی را میسازد.
بله. وقتی مردم به گالری نمیروند و قهر هستند؛ هنرمند هم احتمالا برای مردم کار نمیکند. این یعنی ارتباط قطع است. اگر توجه کنید اغلب آرتیستهای ما که حتی گران هستند و استادانی که آثارشان واقعا در دنیا خوب میفروشد و پول بسیار در میآورند، هنرمند مردمشان نیستند.
پرفورمنس «نقاشی صلح» که تابستان سال ۱۳۹۸ برگزار شد
شما در پرفورمنس «دستهامان» به وقایع اجتماعی و تاثیر آن بر هنرمند و خلوتش پرداختید. در استیتمنتتان همچنین از هنرمندانی چون «فرانسیسکو گویا»، «پیکاسو»، «مارسل دوشان»، «ماکس بکمان» و افراد دیگر نام بردهاید که در خلوت بر اساس وقایع اجتماعی دست به خلق آثار هنری زدهاند. گویی با نام بردن از هنرمندان مذکور بر نگرشتان مهر تایید زدهاید.
دقیقا همینطور است. مواردی که گفتید بخشی از مسئله بود و مشارکتی که اتفاق افتاد خوشایند بود. من از حاضران دعوت کردم که در کار من دست ببرند تا این مشارکت شکل بگیرد. فکر میکردم این دست بردن در اثر برایشان سخت باشد، ولی خب اینطور نبود و ماجرا برخلاف این تصور پیش رفت. این همراهی برایم جالب بود و باعث شد مسیر کار دو، سه بار تغییر کند. حتی اثر یکبار به طور کامل پاک شد. فردی که این کار را کرد آمد و گفت من اصلا آمدهام تا هرچه را میکشی، پاک کنم! در نهایت این فرد عقب کشید؛ یعنی به هر دلیل در نهایت اثر حفظ شد. خیلی از حاضران هم اصلا نقاش نبودند و این هم جالب بود. برخی از آنها در همراهی چیزی نوشتند یا چیزی را روی اثر چسباندند. این اتفاقات برایم جالب بود.
از میزبان استقبال مخاطبان در پرفورمنس «دستهامان» راضی بودید؟ آنهم در شرایطی که هنر با وجود برگزاری چند جشنواره همچنان نیمه تعطیل است.
بازخوردها را خیلی خوب دیدم و توقع من حضور کمتر مخاطبان بود. یکی از اهداف من مشارکت مخاطب در رویداد بود که اتفاق افتاد.
برنامهای که علیرضا آسانلو طی آن پرتره هنرمندان معاصر را به صورت بداهه نقاشی کرد/ بهمنماه سال ۱۳۹۲
به نظر میرسد برخلاف بسیاری از نقاشان که صرفا مقوله بصری ماجرا برایشان اهمیت دارد به مقولاتی تجربی چون بداهه و خلق در لحظه هم فکر میکنید. یکبار هم در خانه هنرمندان به خلق آثاری از پرتره هنرمندان معاصر پرداختید.
درباره رویدادی که میگویید یادم هست خانه هنرمندان به من سفارش داد که عکس چند هنرمند پیشکسوت را که از بنیانگذاران و اعضای اصلی خانه هنرمندان هستند، نقاشی کنم. من دیدم که چهرهها شاخص و محبوب هستند و دیدم که زنده هستند. گفتم حالا که این هنرمندان در قید حیات هستند از آنها دعوت کنیم بیایند و چهره آنها را زنده نقاشی کنم. گفتم زمانی که این دوستان در قید حیات هستند چرا باید به عکسشان اکتفا کنیم و خودشان را نادیده بگیریم! اگر اینطور شود اتفاق ماندگاری را رقم نزدهایم. دوستان نگران این بودند که اگر بیایند و آنها را بکشم؛ آیا نقاشیها به چهره اصلیشان شبیه خواهد بود، یا خیر؟ که در پاسخ گفتم دغدغه این موارد را نداشته باشید و من حلشان میکنم. ؛ بنابراین در نهایت مسئولان مربوطه در خانه هنرمندان پیشنهادم را پذیرفتند.
پرتره لوریس چکناواریان اثری که توسط آسانلو در خانه هنرمندان کشیده شده است
بداههپردازی در هر هنری کار دشواری است زیرا خلق در لحظه مشکلات مربوط به خود را دارد. آیا با این مقوله در نقاشی میانه خوبی دارید؟
بله این مدل کار کردن برای من روندی است که وجود دارد و به آن اهمیت میدهم. اتفاقا در آتلیه خودم هم این رویه وجود دارد و تخیلی کار میکنم. معمولا از بوم بزرگ استفاده میکنم و شروع میکنم به تخیلی نقاشی کردن. طی طول کار هم بارها مسیر را تغییر میدهم و از اشکال و فرمهای مختلف استفاده میکنم. در نهایت اینکه نقاشی من تمام نمیشود بلکه خودم کار روی آن را متوقف میکنم و اصطلاحا من و اثر هر دو دست برمیداریم.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش توضیح دهید.
معتقدم هنرمندی که اصالت دارد راه خودش را پیدا میکند. اکثر هنرمندان تاریخ پس از مرگشان تازه دیده شدهاند. اغلب هنرمندانی که حال میبینید واکنشی به اتفاقات پیرامونشان توجه ندارند و حرفی نمیزنند نگران این هستند که نکند فروش آثارشان مختل شود. به هرحال هنرمندان در بزنگاههای اجتماعی است که حدسشان را نشان میدهند، همانطور که طی چند ماه گذشته این اتفاق افتاد.
گفتگو: وحید خانهساز