جهان ایرانی به روایت یک باستانشناس/ کتاب «جهان ایرانی و همسایگانش در پیش از تاریخ» منتشر شد
![جهان ایرانی به روایت یک باستانشناس/ کتاب «جهان ایرانی و همسایگانش در پیش از تاریخ» منتشر شد](https://cdn.ilna.ir/thumbnail/tZrkXNxyva5J/YdHYY4gWkVxziNocTLLHoQVar3TrxmvO0e6SENMutiBXz7JNO2nT2KLgCR9h7O_-yMtFV2AKWHv4l_4LeI27Qq4xQIoDjB_gIQDHEiqNepRBeBVXNnV0pjnok2HwZiHt7otfNPZWXfo,/DSC03290.jpg)
سید سجادی با اعلام خبر انتشار کتاب «جهان ایرانی و همسایگانش در پیش از تاریخ» به روایت جهان ایرانی نشست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کتاب «جهان ایرانی و همسایگانش در پیش از تاریخ» نوشتهی سیدمنصور سیدسجادی (باستانشناس و پژوهشگر پیشکسوت) از سوی انتشارات دادکین منتشر شد.
این کتاب نقبی است به جهان ایرانی در ۶ هزارسال پیش، زمانی که پایههای تمدن ایران و همسایگانش گذاشته میشود، شرق دارد از خاورمیانه طلوع میکند و سرزمین ما مرکز برخورد تمدنها میشود. دوران باستان از دوران کمتر شناخته ایران است و بیش از ایرانیان؛ این پژوهشگران و سیاحان اروپایی بودند که درباره آن نوشته یا پژوهش کردهاند.
این کتاب برای نخستین بار در چهار فصل گام به گام مراحل پایهگذاری تمدن در ایران و همسایگانش را با اتکا به یافتههای محوطههای باستانشناسی مورد بررسی قرار میدهد. با خواندن این کتاب میتوانید به بسیاری از سوالاتی که درباره پیشینهی ایران باستان در ذهن دارید پاسخ دهید؛ از چگونگی ساخت نخستین سرپناهها، برپایی زمینهای کشاورزی، تقسیمکار، تخصصیشدن امور تا شکلگیری دولت-شهرها و بزرگترین امپراتوریهای تاریخ بشر.
در این کتاب درباره تعاریف دورههای باستان، انسان و دو انقلاب در دنیای باستان و فلات ایران و گذر از روستا به سوی شهر و همسایگان ایران از آسیای مرکزی، آناتولی، بینالنهرین و جهان هندی میخوانید.
سیدمنصور سیدسجادی (باستانشناس و پژوهشگر) با اشاره به آنکه ظاهرا دو روش اصلی برای نگاه به تاریخ تکامل مادی انسان وجود دارد، به ایلنا گفت: این نگاهها عبارتند از، الف: تکیه بر اعتقادات دینی و مذهبی و ب: تکیه بر روشهای علمی مادی. در روش اول هر کسی بنا براعتقادات مذهبی خود تفاسیر مذهبی بزرگان آئین خود را در این زمینه می پذیرد و آن را اساس قرار می دهد. در روش دوم همان افراد برای دستیابی به این شناخت بر نتایج بدست آمده از تجربه و قیاس از پژوهش های علمی استفاده میکنند.
او ادامه داد: تفاوت بین دو روش بسیار روشن است. در حالی که در روش اول چون و چرائی وجود ندارد، در روش دوم با توجه به بروز احتمال خطا در آزمایشات و بررسیها همواره جای شک، چون و چرا و پرسش و پاسخ باقی است. از سوی دیگر و بر خلاف برخی از نظریات رایج که بین نتایج پژوهشهای علمی و اعتقادات مذهبی تضادهائی میبینند هیچ گونه تضادی میان این دو وجود ندارد و تنها ضعف وعدم شناخت دانشمندان در برخی موارد باعثعدم موفقیت برای پیدا کردن تطابق و وجوه مشترک بین این دو روش است.
سید سجادی یادآور شد: حال برای دستیابی به روند تکامل مادی جوامع انسانی از دیروز تا به امروز، با نیم نگاهی به تاریخ، به کوتاهی یکی از روشهای علمی مورد اشاره، یعنی علم باستانشناسی را بررسی میکنیم تا به ارتباطات موجود بین این دو علم پی ببریم، ارتباطی بسیار حساس و مهم که گاهی موجب تضاد و اختلاف بین پژوهشگران هر دو علم شده و میشود
برای روشنتر شدن موضوع، ابتدا و به صورت گذرا و مختصر پیشینه حضور انسان در روی کره زمین را مورد توجه قرار میدهیم تا روشن شود چگونه انسان به جایگاه امروزی خود دست یافت. برای آنکه در این زمینه نظر روشنتری داشته باشیم، میتوانیم عمر کره زمین را یک ساعت و برابر با ۳۶۰ ثانیه درنظر بگیریم و در این صورت میبینیم ۲۴ دقیقه پس از آغاز ساعت مفروض نخستین سلولهای گیاهی بوجود میآیند؛ ۵۲ دقیقه بعد از آغاز ساعت مفروض جانوران و موجودات دریائی پدیدار میشوند؛ ۳ دقیقه بعد یا ۵۵ دقیقه پس از آغاز ساعت مفروض جانوران از آبها سر بر میآورند؛ پس از ۵۹ دقیقه و پانزده ثانیه پستانداران ظاهر میشوند و انسان تنها در ثانیه آخر ساعت مفروض در روی زمین ظاهر میشود که بر اساس اطلاعات امروزی و با اختلافاتی بین تعاریف موجود درباره انسان بین ۴۵۰۰۰۰۰ تا ۳۲۰۰۰۰۰ سال پیش بوده است. با این اوصاف این پرسش پیش میآید که چگونه میتوان وقایعی را که طی چند ملیون سال بر انسان گذشته را شناخت و اصولا شناخت آن چه نفعی برای انسان دارد.
این باستانشناس خاطرنشان کرد: این طول زمانی زندگانی انسان تقریبا بشکل یکنواختی ادامه پیدا میکند و هیچ تغییر اساسی و بنیادی در زندگی بشر صورت نمیگیرد تا اینکه به دلایل گوناگون؛ ازدیاد جمعیت، نیاز بیشتر به خوراک و پوشاک، نیاز به ساخت ابزار برای تهیه خوراک و مانند آن و سایر نیازهایی که از لوازم اولیه یک جامعه میباشد، از جمله سامان دهی و ذخیره مواد مصرفی جامعه و بویژه خوراک، انسان به مرحلهای میرسد که نیازمند ثبت و ضبط محفوظات خود و اطلاعات جامعه خود میشود. در این وضعیت ما نیز باید به ساعت مفروض پیشین خود بازگردیم. در این صورت و مجددا اگر ثانیه آخر ساعت مفروض را یک ساعت فرض کنیم، تنها در آخرین ثانیه این ساعت مفروض است که انسان نوشتن را میآموزد و بنابراین از مجموع این زمان بسیار طولانی و ناشناخته و اسرارآمیز، تنها کم و بیش حدود ۵۵۰۰ سال پیش بشر با علامتگذاری و گونهای از نوشتن آشنا شده و باز و کم و بیش ۴۸۰۰ سال پیش آغاز به ثبت وقایع کرده و حدود ۳۵۰۰ سال پیش آغاز به نوشتن تاریخ کرده است.
این مقدمه برای آن گفته شد تا اهمیت علم باستانشناسی در ارتباط با تبیین تاریخ بشری روشن شود. در حقیقت باید گفت که هنوز و امروزه و پس از گذشت تقریبا دو سده از آغاز پژوهشهای باستانشناسی به صورت مدرن و جدید و نه «عتیقهشناسی» و "شناسیهای” دیگری که به این علم یا دیسپلین نسبت داده شده هنوز افکار عمومی جامعه علمی ما با این حقیقت که باستانشناسی علمی مستقل و در عین حال مرتبط با سایر علوم است خو نگرفته و پذیرا نشده و از سوی دیگر شاید بتوان به آن گروه از کسانی که کار باستانشناسی را جدی نمیگیرند حداقل از دو جنبه حق داد که چنین داوری کنند.
به گفته او، جنبه اول و شاید مهمتر مربوط به استفاده از مطالعات باستانشناسی در تخلیه اطلاعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یک جامعه باشد و جنبه دوم دید منفی موجود نسبت به گرد آورندگان اشیاء و آثار باستانی در موزهها یا مجموعههای شخصی است که با حفظ این آثار، اگر چه نه به صورت چندان قانونی، اطلاعات تاریخی بسیاری را گردآوری کرده و در برخی موارد در اختیار پژوهشگران گذاشته و در موارد دیگری از این کار دریغ میکنند. اما به دلایل گوناگون باید پذیرفت که باستانشناسی علمی است که با بسیاری از دانشها و علوم انسانی گره خورده و در عین حال و با اینکه با سایر علوم و فنون در ارتباط است، اما در زیرمجموعه حوزههای تاریخ، علوم اجتماعی فرهنگ، هنر، معماری و امثالهم نیست بلکه بر عکس تغذیهکننده آنهاست.
سید سجادی تصریح کرد: اما پیش از ادامه مطلب ببینیم که باستانشناسی دقیقا به چه معنا است؟ این واژه از کلمه یونانی آرخایالوژیا میآید که اصلا به معنای ‘ مباحثه درباره چیزهای قدیمی است’، اما امروزه به معنای مطالعه گذشته انسان از طریق موادی است که از او بجای مانده است. اصطلاح گذشته انسان نیز نیاز به تشریح دارد، زیرا برخلاف تصورات موجود باستانشناسان به مطالعه دایناسورها و فسیلها نمیپردازند و بنابراین، این جانوران دهها ملیون سال پیش از حضور انسان منقرض شدهاند و موضوع مطالعات پالئونتولوژیستها هستند.
او ادامه داد: پس از این مقدمه به سادگی میتوان تاکید کرد اگر علم باستانشناسی وجود نداشت بیش از ۹۹ درصد از تاریخ بشر گم شده بود زیرا چنانکه گفته شد تاریخنویسی (آنهم بشکل وقایع نگاری و نه تاریخ تحلیلی) تنها از حدود ۴ یا ۵ هزار سال پیش و از آغاز علم نوشتن شروع شد که این مدت زمان قابل قیاس با بیش از سه و نیم یا ۴ ملیون سال سابقه بشر در روی کره زمین نیست. کم و بیش اشاره شد که برای بسیاری از افراد و حتی محققان علوم دیگر باستانشناسان کارهائی را انجام میدهند که زائد و شاید بیمعنا و شاید هم مخرب باشند. متاسفانه عملکرد برخی از باستانشناسان دو سده گذشته که بعضی از آنها تنها دلالهای موزهها و کلکسیونرها و برخی نیز عوامل خبرچینی و جاسوسی کشورهای امپریالیستی در کشورهائی با فرهنگ غنی و باستانی بودهاند نیز به این طرز تفکر کمک زیادی کرده است.
این باستانشناس افزود: استعمارگران از این علم هم برای پرکردن موزههای خود و هم برای سایر مقاصد استعماری، نه تنها در خاور میانه و آفریقا بلکه حتی در استرالیا و آمریکا نیز سود جسته اند. آنان به محض جای گیری اولیه و ثبوت خود در محل که همراه کشتارهای خونین و نسل کشی مردم بومی این سرزمینها بوده، بلافاصله به غارت آثار فرهنگی و تمدنی آنان پرداخته و حتی قبور این مردم نیز از دست آنان رهایی پیدا نکرده اند. بنابراین طبیعی است تصویر غلطی از باستانشناس و باستانشناسی در اذهان برخی افراد جای گیرد و اگر به این مسائل پرسشها و درخواستهای عوامانه و غیر علمی را نیز اضافه کنید این تصویر خدشه بیشتری برمی دارد. وقتی به عنوان مثال در جائی شما خود را باستانشناس معرفی میکنید سیل سوالات و پرسشهایی چون: آیا شما از کتابهای قدیمی برای کشفیات خود بهره میگیرید؟ من یک ظرف مسی قدیمی از مادر بزرگم به ارث بردهام قیمت آن چند است؟ در ده ما تپهای است که طلسم شده آیا شما میتوانید این طلسم را بشکنید؟ و زمانی که با پاسخ منفی روبرو میشوند و اظهار میدارید از انجام این گونه کارها ناتوانید با بهت و حیرت به شما نگاه میکنند و احتمالا از خود میپرسند این چگونه باستانشناسی است که قادر به پاسخگوئی به این سوالات نیست. به همین دلیل و با توجه بهعدم آگاهی از رسالت این علم است که برخی افراد اختصاص بودجه و سرمایهگذاری در باستانشناسی را صرف هزینههای زائدی میدانند.
او با اشاره به آنکه میتوان گفت باستانشناسی دارای جنبههای گوناگونی است، ادامه داد: اما حقیقت آن است که بنا بر قول یکی از باستانشناسان معاصر انگلیسی باستانشناسی یک پژوهش دائمی و پایدار است، مسافرتی دائم و ابدی است که به مقصد حقیقی و کاملی نمیرسد. در باستانشناسی هر کاری تنها کوششی است برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب علمی و البته و هیچ چیزی نهائی و کامل نیست. این مقوله به شکل یک علم پویا از زمانی آغاز میشود که نخستین ابزارهای ساخت دست بشر مربوط به حدود ۳/۳ ملیون سال پیش در شرق آفریقا پیدا شد و ساخت و استفاده از آن تا به امروز ادامه پیدا کرده، مورد مطالعه قرار گرفتهاند، اما اینکه در حقیقت باستانشناسی از کی و کجا شروع شده داستان دیگری دارد. این یک نظریه عمومی است که بیشتر مردم به گذشته خود علاقمندند و این گونه به نظر میرسد انسان همبشه در مورد آثار باقی مانده ازگذشتگان خود کنجکاو بوده است.
نویسنده کتاب جهان ایرانی و همسایگانش در پیش از تاریخ در این باره تاکید کرد: ما هرگز نخواهیم دانست که این علاقه و کنجکاوی از چه زمانی آغاز شده، اما نشانههای بسیاری از آن در برخی فرهنگهای قدیمی دیده شده که اشیاء قدیمی را جمع آوری، یا حتی ستایش و پرستش میکرده اند. مثلا در قبر یک شاهزاده خانم سده پنجم تراکیه در بالکان مجموعهای از ابزارهای دوران سنگ پیدا شده است، در آمریکای شمالی در محوطههای ایروکی سدههای پانزدهم و شانزدهم میلادی ابزار و اشیاء سنگی یافت میشوند که هزاران سال پیشتر ساخته شدهاند و یا اینکه گفته میشود ملکههای اینکا در آمریکای جنوبی سفالهای قابل توجه متعلق به فرهنگ موکه که متعلق به سدههای کهنتری بودهاند را جمع آوری میکردند.
در پایان سده نوزدهم میلادی بود که باستانشناسی حقیقی با کارهای عظیم انجام شده در مصر، بابل، حوزه دریای اژه و در انگلستان به شکل یک کار پیشرو و پر رونق در آمد. برای بیشتر پیشگامان، این کار دیگر شکار گنجینه به شمار نمیرفت بلکه تحقیقاتی برای بدست آوردن اطلاعات و پاسخ دادن به یک سلسله از پرسشها بود، اگر چه برخی از این کارها را میتوان «سرقت شبه علمی» اشیاء و مدارک و اطلاعات گذشتگان نامید و حتی برخی از این افراد مانند شلیمان را نمیتوان در سنخ باستانشناسان نامبرد بلکه به اعتباری تنها غارت کننده گنجینههای بشری و تخریب کننده دادههای باستانی بوده اند. اما توجه دقیق به زمان نیز در این جا بسیار مهم است، به عبارت دیگر تعریف باستانشناسی قرن نوزدهم با تعریف آن در حال حاضر تفاوت زیادی دارد. باستانشناسی در اواخر سده هجدهم میلادی نوعی جمع آوری اشیاء، پر کردن موزهها، فروش اشیاء به علاقمندان و به نوعی غارت آثار باستانی و یا خوشبینانهتر فکر کنیم گرد آوری اشیاء جالب بوده است، اما باستانشناسی امروزی ترکیبی از علوم گوناگون و از جمله انسانشناسی، جانورشناسی، محیطشناسی و مانند آن است.
او خاطرنشان کرد: یکی دیگر از علل مهم کنجکاوی در گذشته بشر، عامل مذهب بوده است. از آنجا که سرزمین بین النهرین مرکز پیدایش آئینهای یهودی و عیسوی بوده در سده ۱۸ میلادی بسیاری از عالمان این مذاهب برای پیدا کردن محل و اماکن مذهبی که نامشان در تورات آمده به این سرزمین سرازیر شدند و به کندوکاو پرداختند تا بتوانند این اماکن را پیدا کرده و با آن چه در آن کتب مقدس آمده تطبیق کنند
در ایران و در آغاز مطالعات باستانشناسی در اروپا که همزمان با اوج عقب ماندگی ایران از دنیای جدید به خاطر تحجر و خرابی موجود در دربار قاجار بود که هر مقوله، مطلب و مسئلهای راجع به ایران را تنها با ترازوی درآمد و پول میسنجیدند و به این گونه بود که مثلا در زمان مظفرالدین شاه امتیاز هر گونه کاوش و حفاری در محوطههای باستانی به فرانسویان داده شد. بعدها با کوششهای بیدریغ و زحمات فراوان تعدادی از پیشکسوتان بوده که باستانشناسی در ایران شکل پژوهشهای علمی را به خود گرفته و این را مدیون معدودی از باستانشناسان ایرانی و بویژه زنده یادان عزت الله نگهبان و فیروز باقرزاده در زمان پیش از انقلاب، سید محمد بهشتی و جلیل گلشن بافقی در دوران پس از انقلاب هستیم. حال ببینیم اگر خواسته باشیم مثلا تاریخ تمدن بشری و یا بصورت محدودتری تاریخ تمدن یک سرزمین را تدوین کنیم آیا باید تنها به علم تاریخ و یا باستانشناسی تکیه کنیم یا برای رسیدن به نتیجه مطلوب هر دو علم را مورد توجه قرار دهیم و در این صورت باستانشناسی و تاریخ چه ارتباطی میتوانند با یکدیگر داشته باشند و اصولا و آیا هر یک از این دو علم بدون تکیه بردیگری موفق میشود به نتایج مطلوبی برسد؟
سید سجادی گفت: باستانشناسی به شکل ‘زمانِ گذشته یا ماضیِ مطلق انسانشناسی فرهنگی’ تعریف میشود و بنابراین و از آنجا که با گذشته انسان مربوط میشود، بدون شک زمینهای از انسانشناسی است و همزمان با آن بخشی از تاریخ نیز شمرده میشود، در حقیقت تاریخ را باید به شکل معقولی به صورت نوک تیز توده یِ غلطان دادههای باستانشناسی دانست، زیرا بیش از ۹۹٪ اطلاعات باستانشناسی از گذشته یِ انسان، تنها منابع حقیقی و قابل اعتماد تاریخ به شمار میآیند.
تاریخ به معنای وقایع نگاری و نه تحلیلی و جز از تاریخ شفاهی، چنانکه گفته شد تنها همزمان با ظهور نوشتههای ثبت شده بین ۴۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد در آسیای غربی آغاز شده و در زمانی بسیار بعدتر از آن در بقیه جهان ظاهر شده است. حتی هنوز اطلاعات بدست آمده از دادههای باستانشناسی نسبت به نوشتهها و متون دورههای تاریخی، منبعی باارزش کامل باقی میماند. در هر صورت فراموش نکنیم که در درجه اول اغلب این باستانشناسان هستند که مدارک و نوشتهها را پیدا میکنند. باستانشناسی نه تنها به تاریخ در دورههای پیش از آغاز نگارش کمک میکند بلکه حتی از زمانی که انسان وقایعنویسی را به عنوان تاریخ نگاری آغاز کرد نیز برای شفافیت بیشتر از باستانشناسی بینیاز نبوده و نمونههای فراوانی از این جنبه در دست است. در این رابطه دیدهایم هر سلسله حکومتی که در دنیای باستان به قدرت میرسید در ابتدای امر در صدد از بین بردن شواهد و مدارک سلسله پیش از خود بوده است. به سادگی میتوان گفت که هخامنشیان آثار ایلامیان را از بین برده، سلوکیان همین کار را درباره آثار و نوشتههای هخامنشیان کرده اند، ساسانیان کلیه آثار پارتها را از بین برده به نحویکه در داخله فلات ایران آثاربسیار کمی از این سلسله در دست است و این در دوران اسلامی نیز تداوم داشته و مثلا قاجارها سعی به تخریب و از بین بردن آثار صفویان کرده اند.
او اذعان داشت: حال بسادگی میتوان دید اگر تحقیقات و بررسیهای باستانشناسی نبود اطلاعات گرانبهائی در مورد این سلسلهها و فعالیتهای آنان، چه مثبت و چه منفی نیز دردست نبود. از طرف دیگر مورخانی (بویژه یونانیان) که بخشهای مهمی از تاریخ ما را نوشتهاند نیز وقایع را هم سمت و هم سوی منافع خود منتقل کردهاند. لشکر کشی ۲۷۰۰۰۰۰ نفره خشایارشا به یونان از جمله آنهاست. آیا جابجائی این تعداد نفر انسان و طبعا کلیه تجهیزات و جانوران در ۲۵۰۰ سال پیش کار پیش پاافتاده و سادهای بوده است؟ اگر تنها به تامین آب آشامیدنی و تغذیه این لشکر ملیونی فکر کنیم بخودی خود متوجه میشویم که در این گفتار گزافه گوئی بسیار شده است. این نکته نه تنها در ارتباط با یونانیان و رومیان صادق است بلکه مورخان دوران اسلامی نیز اغلب به همین گونه عمل کردهاند. مورخان پس از مغول تعداد جمعیت نابود شده ایران در زمان تهاجم آنان را اغلب به گزاف نوشتهاند. آیا منطقی بنظر میرسد حدود ۷۰۰ سال پیش جمعیت نیشابور بالای سه ملیون نفر بوده است؟ آثار این مردم کجاست، خانههایشان و اموال آنان کجاست، شهر چگونه سازمان دهی شده بوده، و پرسش هائی از این دست. در اینجاست که باستانشناس با کاوش و پژوهش در منطقه میتواند کژیها را نشان دهد و با ارائه اسناد بدست آورده به مورخ یاری کند تا وی نیز بتواند در تجزیه و تخلیلهای تاریخی خود موفق باشد.
این باستانشناس خاطرنشان کرد: نکته دیگر آنکه باستانشناسی نقشی بسیار مهم و اساسی در تدوین تاریخ کلیه علوم دارد: تاریخ آغاز نگارش، علوم پزشکی، کشاورزی، صنعت، روابط اقتصادی و بازرگانی، تاریخ مذهب و… باستانشناسی گویای تلاشهای بشری برای بهبود زندگانی خود در روی این کره خاکی است و گام به گام روند پیشرفهای انسان در زمینههای گوناگون زندگی مادی و معنوی انسان است. به عنوان مثال و شاید به جرات بتوان گفت نخستین دغدغه انسان مسئله تغذیه بوده است و به همین سبب انسان از بدو ظهور به دنبال گرد آوری غذا و سپس انبار کردن و ذخیره مواد غذایی بوده و لاغیر. در این برهه زمانی تمام ذکر و فکر انسان تغذیه و پر کردن شکم بوده و به هیچ مسئله دیگری نمیپرداخته است و شاید بتوان گفت در این زمان انسان پستانداری مانند سایر پستانداران بوده که هم و غم وی همان سیر کردن خود با استفاده از هر وسیله، ماده و ابزاری بوده است.
به گفته او، این روند شاید برای چندین ملیون سال طول کشیده که از این مدت آگاهی یقینی در دست نداریم اما و به هر حال طولی نکشیده که انسان (که نسبت به سایر پستانداران دارای هوش و ذکاوت بیشتری بوده) بفکر آن رسیده که جز از دانههای گیاهی و یا باقی ماندهها جانورا ن دیگر که گرد آوری میکرده میتوانسته خود راسا به تهیه غذای مورد نیاز خود بپردازدو بنابراین ذخیره این مواد برای فصولی که اینکار مقدور نبوده یا مشکل بوده است اقدام کند. یکی از این روشها ی اولیه تهیه غذا ف علاوه بر گردآوری دانهها و میوههای خوراکی، اقدام به شکار جانوران و ذخیرهسازی گوشت و پوست آنها برای فصول سخت و غیر قابل شکار بوده است. بعدها و همراه با ازدیاد جمعیت و مشکلات ناشی از آن که تهیه و تامین غذا را با مشکلاتی روبرو میکرد، گرد آوری غذا و شکار کافی نبود، پس انسان بفکر افتاد تا بنوعی مواد غذایی خود را در تمام طول سال داشته باشد و از این روی به دو کار عمده دست زد که عبارتند بودند از اهلی کردن جانوران و کشت دانهها که این دو عمل توامان بعدها به نام انقلاب نوسنگی خوانده شد که نتیجه اصلی آن یک جا نشینی و تشکیل روستاها بود که منشاء و سر آغازی بود برای شهر نشینی.
سید سجادی تصریح کرد: کشاورزی و استفاده از روشهای گوناگون فن آبیاری یکی از شرایط مهم گسترش شهرها و شهر نشینی به شمار میرود. کشاورزی یکی از مهمترین منابع تغذیه انسان و از پیش نیازهای زندگی شهر نشینی است. توسعه کشاورزی و استفاده از روشهای آبیاری مصنوعی باعث ازدیاد درآمد و تمرکز ثروت در نزد گروهی و یا تشکیلاتی شده که در نتیجه آن طبقات ممتاز ی در جامعه به وجود آمده که کنترل این ثروت را در دست داشته اند. در این زمینه و چگونگی شهرنشین شدن و «متمدن شدن» انسان سخن بسیار است و فرصتی دیگر میطلبد.
بنابراین، کتاب «جهان ایرانی و همسایگانش در پیش از تاریخ» را انتشارات دادکین؛ در قطع وزیری، ۳۵۱ صفحه، همراه با تصویر در قیمت ۱۸۵ هزارتومان وارد بازار کتاب شده است. برای تهیه این کتاب با مسئول فروش انتشارات به شماره تلفن ۰۹۱۲۳۰۸۲۱۸۸ تماس بگیرید و کتاب را با ارسال رایگان دریافت کنید یا به کتابفروشی دی، واقع در ایرانشهر، خیابان کلانتری مراجعه کنید.