خبرگزاری کار ایران

نگاهی به بازی‌های سریال «خون‌سرد»

نگاهی به بازی‌های سریال «خون‌سرد»
کد خبر : ۱۳۰۹۸۳۶

سیدآریا قریشی (منتقد سینما) در یادداشتی به نقد و تحلیل بازی‌های سریال «خون‌سرد» پرداخت.

هرچند «خون‌سرد» سریال پرشخصیتی است اما بخش عمده پیچیدگی روابط قرار است با تمرکز روی تعداد محدودی از شخصیت‌ها شکل بگیرد. با این وجود شخصیت‌های دیگری هم در اثر وجود دارند که، با وجود حضور کم‌رنگ فیزیکی، قرار است تأثیری بیش از آن‌چه در ظاهر به‌نظر می‌رسد بر روند حرکت داستان بگذارند. بنابراین انتخاب مناسب بازیگران برای به‌ثمر رسیدن این هدف از اهمیت زیادی برخوردار است. از این نظر، بازیگران مختلف «خون‌سرد» به یک اندازه این هدف را برآورده نکرده‌اند. در مواردی با نقش‌آفرینی‌هایی قابل‌تحسین روبه‌روییم اما برخی از بازیگران نتوانسته‌اند حداکثر قابلیت نقش‌ها را بارور کنند.

در این میان، بدیهی است که دو شخصیت کلیدی ماجرا (دکتر کسری کیا با بازی امیر آقایی و سرگرد امیرعلی طلوعی با بازی شهرام حقیقت‌دوست) بیشترین نقش را در میزان جذابیت کار ایفا کرده‌اند. انتخاب این دو بازیگر کارکشته، تا حد قابل‌قبولی این جذابیت را تأمین کرده است. به‌طور ویژه می‌توان به حضور حقیقت‌دوست، بازیگر توانایی که متأسفانه کمتر فرصت بروز همه‌جانبه استعدادش را پیدا کرده، به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین برگ‌های برنده «خون‌سرد» اشاره کرد. شاید بتوان تا جایی پیش رفت که شخصیت امیرعلی را یکی از نقاط عطف کارنامه حقیقت‌دوست محسوب کرد.

در نگاه اول به‌نظر می‌رسد که اندام و چهره حقیقت‌دوست برای ایفای نقش یک پلیس مقتدر مناسب نیست. واقعیت این است که امیرعلی هم قرار نیست نمونه کلیشه‌ای یک پلیس مقتدر باشد. با این وجود امیرعلی باید در برخی از بزنگاه‌ها از ابهت خود برای تأثیرگذاری بر دیگران استفاده کند. از این نظر، اولین حضور امیرعلی در سریال (جایی که قرار است، برای کسب اطلاعات، نقش بازی کند) در راه باورپذیری شخصیت از اهمیت فراوانی برخوردار است و حقیقت‌دوست به‌خوبی نشان می‌دهد که می‌تواند در لحظه تغییر ظاهر دهد و کماکان باورپذیر به‌نظر برسد. حقیقت‌دوست در همین چند دقیقه نقاب یک بزن‌بهادر، آدمی مسلط به اوضاع و یک خلافکار بامرام را به خود می‌گیرد و بعد از افشای هویت واقعی‌اش، در زمانی کوتاه مشخص می‌شود که هم در قبال افرادی که گناهی مرتکب نشده‌اند مهربان است و هم، در عین جایگاهی که میان زیردستانش دارد، از حس طنز برخوردار است و می‌تواند علاقه آن‌ها را، فراتر از احترامی که برای درجه او قائل هستند، به خود جلب کند. این قابلیت حرکت از یک ویژگی به ویژگی دیگر به‌شکلی نرم و باورپذیر، مهم‌ترین دستاورد حقیقت‌دوست در «خون‌سرد» محسوب می‌شود. امیرعلی ترکیب ویژگی‌هایی است که می‌تواند کار را برای بازیگر سخت کند. او هم رفتاری سرد دارد و هم نسبت به آن‌چه در اطرافش می‌گذرد حساس است؛ هم فردگرا است و هم نمی‌خواهد دیگران به‌خاطر او ضربه بخورند؛ هم به کار تیمی اهمیت می‌دهد و هم به معیارهای شخصی خودش؛ هم قرار نیست آدم اجتماعی و، به‌اصطلاح، «بجوش»ی باشد و هم باید همدلی‌برانگیز و جذاب جلوه کند. هر بازیگری نمی‌توانست تمام این ابعاد را پذیرفتنی از کار در بیاورد اما حقیقت‌دوست به‌خوبی از پس کار برآمده است. می‌توان تا جایی پیش رفت که کم‌رنگ شدن تدریجی نقش امیرعلی را از دلایلی دانست که باعث شده «خون‌سرد» از میانه‌ها دچار افت شود.

اما مواجهه با حضور امیر آقایی حسّی دوگانه ایجاد می‌کند و این حس با دوگانگی ذاتی شخصیت متفاوت است. شاید اولین تصویری که بعد از مواجهه با ابعاد متعارض دکتر کسری کیا ایجاد می‌شود، چیزی شبیه دکتر جکیل باشد که سویه خبیثش در قالب آقای هاید خودنمایی می‌کرد. اتفاقاً در نگاه اول، می‌توان امیر آقایی را گزینه بسیار مناسبی برای ایفای این نقش قلمداد کرد. یکی از ویژگی‌های تقریباً همیشگی آقایی در نقش‌آفرینی‌هایش، صلابتی است که در نگاه و شیوه بیان او وجود دارد. همین ویژگی باعث می‌شود تا آقایی گزینه مناسبی برای ایفای نقش آدم‌هایی حرفه‌ای و کاربلد باشد که می‌توانند یک راز بزرگ را برای مدتی طولانی از دیگران مخفی کنند. بنابراین آقایی در لحظاتی که سویه دکتر جکیل شخصیت را بروز می‌دهد، کاملاً متقاعدکننده جلوه می‌کند. با این وجود وقتی قرار است با یک قاتل زنجیره‌ای مواجه شویم اوضاع به این خوبی پیش نمی‌رود. البته واضح است که کسری کیا قرار نیست یک قاتل خبیث با دندان‌هایی خون‌چکان باشد! با توجه به تأکید سازندگان «خون‌سرد» بر پیشینه دکتر کسری کیا و تأثیراتی که خاطرات تلخ دوران کودکی او بر رفتار کنونی‌اش گذاشته، مشخص است که حتی در آن لحظات هم قرار است با شخصیتی قابل‌درک روبه‌رو شویم و طبیعی است که آقایی، حتی در لحظات ارتکاب جنایت هم از نمایش یک جنایتکار تیپیک اجتناب می‌کند. با این وجود ترکیبی از حرص، خشونت و حتی شکلی از عجز همان معجونی بود که می‌توانست این جنبه از شخصیت کسری کیا را به‌اندازه تصویر او به‌عنوان یک پزشک حرفه‌ای جذاب و دیدنی از کار دربیاورد اما آقایی تمام قابلیت‌های این ترکیب را بیرون نکشیده و حتی ممکن است تا حدی مخاطب را به یاد نقش‌آفرینی‌های تکرارشده سال‌های اخیرش بیاندازد. البته به‌نظر می‌رسد که علت اصلی این مشکل را نه در بازی آقایی، که باید در فیلمنامه‌ای جست‌وجو کرد که نمی‌تواند با هر قتل ابعاد جدیدی از این شخصیت را فاش کرده و عمق بیشتری به او ببخشد. در نهایت هر چند می‌توان حضور آقایی را متقاعدکننده و استاندارد قلمداد کرد اما او در سال‌های اخیر نشان داده که می‌تواند از این سطح فراتر رود.

در مورد دیگر بازیگران، اوضاع به‌اندازه دو بازیگر اصلی خوب نیست. به‌عنوان مثال می‌توان به بازی سارا بهرامی در نقش رعنا اشاره کرد. شاید اولین نکته‌ای که بعد از مواجهه با این شخصیت به آن اشاره کرد، حضور او به‌عنوان زنی اغواگر باشد. در بازی بهرامی در نقش این شخصیت جزییات هوشمندانه‌ای به‌چشم می‌خورد. به‌عنوان مثال می‌توان به اولین حضور او اشاره کرد که در آن بهرامی رنگی از سربه‌هوایی به شخصیت می‌بخشد؛ خصوصیتی که هم با توجه به حمله قادر اسیدی و نوچه‌هایش به دفتر قابل‌درک است و هم می‌تواند برای معرفی آدمی که در حال نقش بازی‌کردن و فریب دیگران است مؤثر باشد. اما مشکل اصلی به اغراقی برمی‌گردد که در طول سریال در بازی بهرامی به‌چشم می‌خورد و اتفاقاً رعنا را بیشتر بازیگری ناشی جلوه می‌دهد تا یک اغواگر حرفه‌ای.

در میان دیگر بازیگران مجموعه هم به نام‌های آشنایی همچون سارا رسول‌زاده، نیما شعبان‌نژاد، جلال فاطمی، حسین سحرخیز، لیندا کیانی، فرخ نعمتی و امیررضا دلاوری برخورد می‌کنیم. شخصیت‌هایی که این بازیگران بازی کرده‌اند عموماً شخصیت‌های پیچیده‌ای نیستند و به همین دلیل اکثر این بازیگران رو به تیپ‌سازی آورده‌اند. به‌عنوان مثال اغراقی که در رفتار شعبان‌نژاد به‌چشم می‌خورد با توجه به جایگاه رسانه‌ای و رفتار نمایش‌گرانه شخصیت قابل‌درک است اما قرار نیست نتیجه چندان پیچیده‌ای به بار بیاورد. با این وجود لحظاتی در فیلم وجود دارد که جنس بازی بازیگران می‌توانست به باورپذیری کنش‌ها و واکنش‌ها منجر شود اما گاه از این فرصت‌ها به خوبی استفاده نشده است. شاید ذکر یک مثال بتواند این بحث را روشن‌تر کند.

جایی در همان اوایل سریال، لیلا کریمی (لیندا کیانی) که به‌خاطر ناپدید شدن فرزندش شرایط روحی مناسبی ندارد، امیرعلی را به‌تندی مورد شماتت قرار می‌دهد. در ادامه بیشتر مشخص می‌شود که لیلا به‌خاطر حوادث رخ‌داده دچار شکلی از جنون شده است. اما تا این سکانس، هنوز نشانه‌ای از این میزان حاد بودن وضعیت را ندیده‌ایم. بنابراین، روی کاغذ، لحن تند لیلا («گفت بچه‌م کجاست؟... نگفت؟ نگفت یا نتونستی؟ لااقل ازش می‌پرسیدی ببینم بچه‌م زنده‌س یا نه. اینم نفهمیدی، نه؟ چرا حرف نمی‌زنی؟») و عدم پاسخگویی امیرعلی پذیرفتنی نیست. روی کاغذ می‌توان فهمید که امیرعلی به‌خاطر شرایط این زن نگران سکوت اختیار کرده است. اما ادامه این روند کمی منفعلانه به‌نظر می‌رسد و با تصویری که از او در طول مجموعه می‌بینیم همخوانی چندانی ندارد. مشخصاً لیلا زن بی‌پناهی است که در حال حاضر تنها امیدش به امیرعلی است و امیرعلی کسی است که دست بالاتر را در اختیار دارد. آن‌چه می‌توانست این کنش و واکنش را کاملاً توجیه‌پذیر کند، جنس بازی بازیگر بود. بازیگر باید در همین صحنه نشان می‌داد که شخصیت از مرحله یک مادر مضطرب عبور کرده و به یک زن مجنون تبدیل شده است. اما در بازی کیانی در این صحنه نشانی از جنون نمی‌بینیم. او بیشتر همچون مادری ناراحت به‌نظر می‌رسد که، با کنترل روی رفتارش، دارد فرزند بی‌عرضه‌اش را توبیخ می‌کند. به همین دلیل است که حتی جنس واکنش امیرعلی هم (علی‌رغم بازی به‌اندازه حقیقت‌دوست) چندان متقاعدکننده به‌نظر نمی‌رسد. لیلا در این صحنه باید خشن‌تر و وحشی‌تر از حالت فعلی به‌نظر می‌رسید تا بتوان منطق صحنه را بهتر درک کرد. این یکی از مواردی است که بازیگر می‌توانست نقشی را که روی کاغذ پرداخت چندانی نداشت یک پله به جلو هدایت کند اما چنین اتفاقی رخ نداده است. در صورت رعایت چنین جزییاتی از سوی برخی از بازیگران، «خون‌سرد» می‌توانست به مجموعه منسجم‌تری تبدیل شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز