بهمن فریادرس در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
چرا ردیف «میرزا عبدالله» وحی منزل است؟ / نگاه متعصب ردیف «ابوالحسن صبا» را به انزوا برده/ باید «خودی» باشید تا «حمایت» شوید
یک نوازنده میگوید: درست نیست که بگوییم موسیقی ایرانی مشکل دارد. این، ما مجریان موسیقی ایرانی هستیم که مشکل داریم و موضوع مهم دیگرعدم وجود تبلیغات است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اگر بگوییم موسیقی ایرانی نسبت به سبکهای دیگر روند بهتر و مفیدتری را در سالها و دهههای گذشته پیموده، بیراه نیست. شاید به این دلیل که خاستگاه این هنر غنی، ایرانی است و هر اتفاقی مثبتی هم در سالهای دور و نزدیک برای آن رخ داده، از سر عشق و علاقه تعداد اندکی هنرمند میهن پرست خلاق بوده است. اما این نوع نگرش به معنای آن نیست که موسیقی ایرانی، یا به عبارتی موسیقی دستگاهی یا سنتی ایران دارای خلل و کاستی نیست و نمیتوان آن را نقد کرد چراکه شاید در ظاهر ماجرا موسیقی ایرانی نسبت به سبکهای دیگر اوضاع بهتر و تکلیف روشتری داشته اما در واقع اینطور نیست! بنا به دلایل بسیار که یکی از آنها همین است که چند سالی هست این هنر شناسنامهدار نسبت به قبل کمتر مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد و کمتر آثاری از آلبومهای منتشر شده در سالهای اخیر را میتوان نام برد که از سوی منتقدان مورد تحلیل قرار گرفته باشند. یکی از دلایل این کمتوجهیعدم وجود منتقدان متخصص است.
موضوع جدیِ دیگری که کمتر به آن پرداخته شده؛ بررسی روندی است که سازهای ایرانی در جهت کاملتر شدن طی کردهاند. در دل این معضل هم موضوع مهم دیگری وجود دارد و آن تاثیر سازهای وارداتی بر سازهای اصیل است. مثلا بسیار میشنویم که با ورود ساز غربی ویلون به ایران و ورود آن به ارکسترهای موسیقی ایرانی توجه به ساز کمانچه و شیوه تدریس و نواختن و رپرتوارهای آن تحتالشعاع قرار گرفته است.
بهمن فریادرس (نوازنده کمانچه، آهنگساز و مدرس موسیقی) که سرپرستی گروه «آوای سپهر» با خوانندگی وحید تاج را به عهده دارد، درباره سرنوشت تاثیر ویلون بر کمانچه با ایلنا صحبت کرده است.
او نوازندگی کمانچه را سال ۱۳۶۸ یعنی آن زمان که یازده سال سن داشته شروع کرده و سپس به فراگیری ویلون پرداخته و از آن زمان تاکنون به صورت مستمر در عرصه موسیقی فعالیت داشته. با او درباره فعالیتهایش و همکاری با گروه آوای سپهر گفتگو کردهایم.
یکی از مشکلات موسیقی سنتی ما این است که اخبار اتفاقات آن مانند موسیقی «پاپ» در رسانهها منتشر نمیشود. چقدر از کنسرتهایی که برگزار کردهاید، رضایت دارید؟
خوشبختانه کنسرتهای ما در شهرهای مختلفی که در آنها اجرا داشتیم با استقبال مخاطبان همراه بود. حین اجرا ظرفیت سالنها کامل بود. از این نظر میتوانم بگویم کنسرتهایی که پیش از این برگزار کردهایم موفق بوده است.
همکاری با وحید تاج را چگونه میبینید؟
همکاری من و وحید تاج به گروه «آوای سپهر» محدود نمیشد و من و او سالهاست با هم رفیق هستیم. در کنار وحید تاج احساس و حال خوبی دارم. او علاوه بر صدای خوشی که دارد، خواننده خوبی است و با اخلاق هم هست. این اخلاق و منش در وهله اول از هر مورد دیگری برایم مهمتر است.
ناگفته پیداست که تشکیل گروه به دلیل بالا بودن هزینهها کار دشواری است و همه سوالها درباره آن کلیشهای خواهد بود. کنسرتها هم تقریبا چنین حالتی دارند. با همه اینها از حمایتها بگویید.
در رابطه با اجراها و کنسرتها فرد برنامهگزار همه هزینهها را تقبل میکند. گروه «آوای سپهر» هم مورد حمایت دستگاه دولتی و ارگانی نیست، اما در واقع نباید اینطور باشد. به هرحال موسیقی کلاسیک ایرانی به دلیل اهمیتی که دارد، باید مورد حمایت قرار بگیرد؛ اما اینطور نیست. مانند موسیقی کلاسیک غربی که از سوی کشورهای مربوطه حمایت میشود.
حتی حمایت از ارکسترهایی مثل ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی ایران محدود است.
در همه دنیا اینطور نیست و همه چیز تنها به فروش گیشه نیست. قطعا موسیقی ایرانی باید مورد حمایتهای دولتی و ارگانی باشد تا به حیات خود ادامه دهد که متاسفانه نیست.
شما دو سال پیش در جشنواره موسیقی فجر با آلبوم «پرواز و آواز» تندیس باربد بهترین آهنگسازی موسیقی ایرانی را به خانه بردید. به عنوان آهنگساز و طراح، اثر را دارای چه ویژگیهایی میدانید که به این اتفاقی منتج شده؟
راستش من قصد نداشتم با آلبوم «پرواز و آواز» انقلابی در موسیقی ایجاد کنم؛ که بابتش بخواهم در موسیقی ایرانی ساختارشکنی کنم. به هرحال موسیقی ایرانی چهارچوبها و اِلِمانهایی دارد که شخصا به همه آنها وفادارم.
جدا از این وفاداری به موسیقی ایرانی پس چه بخشی از آلبوم را خلاقانه انجام دادید یا اینکه برای آن مسیری را طی کرد؟
آنچه را میخواستم، این بود که صدای ارکستر همان صدای همیشگی نباشد. دوست داشتم قطعات «آنسامبل» و سازبندیها نسبت به ارکسترهای قبل کمی متفاوت باشد.
انتخاب چند ساز برای ارکسترتان هم در راستای همین ایجاد تفاوت بوده؟
بله سازهای ارکستر تار، عود و کمانچه بوده که البته خودم هم روی آن ویلونسل زدهام.
در روزگاری که اغلب موزیسینها به دنبال ارکسترهای شلوغ و پر صدا هستند و مخاطبان نسلهای جدید و حتی قدیم هم این نوع موسیقی را خوب میدانند، به دنبال این بودهاید که ارکستر خلوتی داشته باشید.
نمیخواستم ارکستر شلوغی داشته باشم تا صدای آن تا حدی جدیدتر باشد و مانند خیلی از کارها نباشد.
شاید نقطه قوت آلبوم شما همین خلوتی ارکستر و تعداد کم سازها بوده؟
از شما بابت این نگاه ممنونم.
سال گذشته در جشنواره موسیقی فجر آلبومی نداشتید؟
نه حضور نداشتم، چون آلبومی نداشتم که به جشنواره ارائه کنم.
شما به جز آلبوم «پرواز و آواز» و اثر جدیدتان، چند آلبوم دیگر هم در کارنامه دارید. با این اوضاع بد اقتصادی و گرانیهای روزانه برای تامین بودجه چگونه عمل میکنید؟ با چالش عدم وجود قانون کپی رایت چه میکنید؟
مشخصا کار خیلی سختی است. میتوانم بگویم فعالیت در عرصه موسیقی ایرانی و ساز و آواز، در دنیای امروز به یک کار دلی و عشقی تبدیل شده وگرنه آهنگ و آلبومی ساخته نمیشود.
یعنی آهنگساز هیچ درآمدی ندارد؟
چرا دارد. اینطور که من آهنگساز سفارشی از یک خواننده بگیرم و یا آلبومی را برایش جمع و جور کنم. در این نوع کار، خواننده بخشی از هزینه را تامین میکند. البته فعالیت و تولید آلبوم با این روش بحث دیگری است و شاید نتیجه همانی نباشد که من آهنگساز خواستهام. اما اگر بخواهم آلبومی را بر اساس عشق و علاقه خودم و بر اساس آنچه میخواهم تولید و منتشر کنم، با چالشهای زیادی مواجه میشوم. مثلا مختصرترین آنها اینکه ناشر هزینه پایینی را پرداخت میکند و حمایتی وجود ندارد. این موضوعات آنقدر بیان شدهاند، که همه میدانند چه خبر است. و همه چیز هم مشخص است. بله درست است؛ مشکل اصلی این است که ما فعالان موسیقی ایرانی توسط هیچ نهادی حمایت نمیشویم. این مشکل به کنار؛ ما اهالی موسیقی از طرف خودمان و دوستان و همکارانمان هم حمایت نمیشویم و اگر اینطور نباشد، شاید به خیلی چیزها نیاز نداشته باشیم و بعضی از مشکلات حل شوند. مثلا اگر منِ نوعی، پس از انتشار یک آلبوم آن را بخرم؛ یعنی بابتش پول پرداخت کنم خودش کمک است. حتی اگر وسع مالیام برسد، چه ایرادی دارد به جای یک عدد سی دی، دهتا بخرم و آنها را به دوستان و نزدیکان هدیه دهم؟! من که یکی از اهالی موسیقی ایرانی هستم نباید منتظر بمانم تا آن هنرمندی که مجموعهای را منتشرکرده، بیاید آلبومش را به من هدیه دهد. چنین توقعی را غلط میدانم و به نظرم خرید آلبوم همکاران در نوع خودش حمایتی بزرگ محسوب میشود. اینکه باید خودمان از خودمان حمایت کنیم موضوع مهمی است؛ و اگر غیر از این باشد بسیاری از کارها انجام نمیشود یا به سرانجام نمیرسد. اگر خودمان هوای خودمان را داشته باشیم و برای هم کاری کنیم، شاید اوضاع بهتر شود. متاسفانه چنین نیست! برخی از ما فقط نشستهایم و به دنبال این هستیم که فلان کار چه ایرادی دارد و به دنبال حواشی و ایجاد حواشی هستیم. مثلا فلان گروه کنسرت میدهد و شصت دقیقه اجرای موفق دارد، اما در میان کل اجرا، اشتباهاتی هم رخ داده؛ عدهای فقط اشتباهات را منعکس میکند و کسی نمیآید از آن شصت دقیقه اجرای خوب و موفق چیزی بگوید. مطمئنا در جامعه هنر و موسیقی افراد منصف داریم و من عموما عرض میکنم و حرفم کلی است و گرنه افراد خوب هم همیشه بودهاند و هستند.
دلیل اصلی این کوتاهی و حتی ضعف، این است که تعداد منتقدان فعال و آگاه کم است.
بله درست است. ما مدرس داریم اما منتقد خیر نداریم. با وجود منتقدان موافقم. مطمئنا من هم بدم نمیآید آلبومم مورد نقد و بررسی کارشناسانه قرار بگیرد؛ در این صورت مطمئنا منِ آهنگساز هم چیزی یاد میگیرم. یقینا هیچ کاری بدون نقص و ایراد نیست و هیچ کاری صدرصد درجه یک نخواهد بود.
«حوزه هنری» یا «انجمن موسیقی ایران» یا «خانه موسیقی» گاهی تولید و انتشار آلبومهایی را مورد حمایت مالی و معنوی قرار میدهند. در این سالها شما در این زمینه و چنین همکاری را تجربه کردهاید؟
«آلبوم «هه و ناز» را دارم که لری است و طی همکاری با استاد اردشیر کامکار تولید و منتشر شده است. از آنجایی که این اثر لری است حوزه هنری لرستان آن را از ما خرید و منتشر کرد. جز این پیشنهاد دیگری وجود نداشته و قاعدتا همکاری هم صورت نگرفته. و اینکه معمولا چنین همکاریهایی، مراجعههایی را از سوی هنرمندان میطلبد.
به وجود مافیا در موسیقی معتقدید؟
در همه نهادهای که هستند و نام بردید یا نهادی مانند سازمان صدا و سیما، بحث خودی و ناخودی مطرح است که البته وجود هم دارد. شما میخواهید آلبومی را با حمایت دولتی تولید و منتشر کنید باید خودی باشید تا مورد حمایت قرار گیرید. اگر مافیا اجازه دهد شما وارد سیستم یا مجموعهای شوید، این اتفاق میافتد و شما هم کارتان انجام میشود و آلبومتان ساخته میشود و به انتشار میرسد. اما اگر چنین خواستهای وجود نداشته باشد، کارتان به سرانجام نمیرسد و راه به جایی نخواهید برد.
یکی از موضوعاتی که مدام در جامعه موسیقی مطرح میشود تاثیرات مثبت و منفی دو ساز کمانچه و ویلون بر یک دیگر است. مثلا بسیار میشنویم ساز کمانچه رپرتوارهای مشخص و جداگانهای ندارد در نهایت آنهایی که میخواهند کمانچه را کلاسیک یاد بگیرند باید به سراغ کتابهای ویلون بروند.
متاسفانه در این رابطه نگاه و نگرشی بسیار متعصبانه وجود دارد که اصلا هم کارشناسانه نیست. مثلا میشنویم که میگویند فلانی کمانچه را ویلونی مینوازد! این مدل حرفها و ابراز نظرها را درست نمیدانم. چرا؟ به این دلیل که ویلون در ایران عمر طولانی ندارد. به نظرتان ویلون چند سال است به ایران آمده است؟ در همان دوران، همان نوازندگان کمانچه بودند که رفتند و ویلون هم نواختند و بعدا همان افراد شاگردانی را تربیت کردند که فقط ویلون میزنند.
معمولا هرچه شنیدهایم درباره عدم پیشرفت کمانچه بوده و دلایل آن هم ارائه شده، شما از اتفاقات خوبی بگویید که کمانچه در مقاطع مختلف با آنها مواجه شده.
ببینید زحمات زیادی برای نوشتن رپرتوارهایی برای سازهای آرشهای کشیده شده اما اقبال کمانچه هم کم بوده است. سازندههای ساز خوبی هم نداشتهایم که کمانچههای درجه یک با فواصل همخوان، بسازند. این رویه و اوضاع باعث شد نوازندگان به اجبار ساز ویلون را انتخاب کنند و بیاموزند و بنوازند. ساز ویلون به لحاظ ساختاری نسبت به کمانچه سر بود و همین اتفاق هم باعث شد خیلی از آنهایی که میخواستند ساز آرشهای یاد بگیرند به سراغ ویلون بروند. در نهایت این موسیقی ایرانی بوده که با ساز ویلون اجرا میشده است. این توجه زیاد باعث شد یک سری از تکنیکهای موسیقی غربی یا عربی که عاریه بودند، وارد نوازندگی ویلون شوند! که همه آن موارد هم مشخص هستند. البته خودم چنین مواردی را نه برای ویلون و نه برای کمانچه، نمیپسندم. اما باقی تلاشها و کارهای انجام شده را نمیتوان ندیده گرفت یا رد کرد.
مهمترین آن تلاشها کدام است؟
مثلا چگونه میتوان کارهای استاد ابولحسن صبا را رد کرد؟ همچنین چگونه میتوان ردیف استاد صبا و آثاری از ایشان به آن زیبایی را، نادیده گرفت.
پس لازم میدانید نوازنده کمانچه ردیف استاد صبا را بیاموزد؟
بله و حتی میگویم کمانچهنوازی که رپرتوار صبا را نیاموخته و ننواخته باشد، تکنیکش همیشه میلنگد. رپرتوار استاد صبا موضوع و تحلیلی فکر شده است. این استاد موسیقی دقت و زمان زیادی را صرف کرده و روی تحریربندیها، آکسانگذاری و دیگر مقولات کار کرده تا آنچه از خود به جا میگذارد، زیباتر باشد.
واقعا ممکن است ردیف ابوالحسن صبا عیار و معیار نباشد؟
متاسفانه نگاه تعصبزده دوستان باعث شده ردیف صبا در دانشگاههای ما هم مورد توجه نباشد! چرا باید اینطور باشد؟ چرا باید بگوییم در دوره عالی ساز کمانچه در دانشگاه، ردیف آقاحسینقلی تدریس میشود؟ این اشتباه است تا وقتی که ردیف هنرمندی چون استاد ابولحسن صبا را داریم. ردیف میرزا عبدالله هم که تدریس میشود و مرسوم است؛ ردیف سهتار است نه کمانچه! حالا هم کار به آنجا رسیده که مدام میپرسیم چرا مخاطب موسیقی ایرانی اینقدر کم است. چنین روندی طبیعی است؛ زمانی که حمایتی وجود ندارد و به مخاطب خوراک نمیدهیم بیش از این هم نمیتوان انتظار داشت.
حتی آنهایی که در زمینه موسیقی تلفیقی هم فعالیت میکنند با وجود چالشهای این چنینی دچار آسیب میشوند. البته تلفیقی به معنای درست آن.
بله درست است.
پس این هم یکی دیگر از مواردی است که بر فراگیری موسیقی ایرانی و توجه به آن تاکید دارد.
درست است. اسم نمیبرم اما اگر توجه کنید، میبینید خوانندگانی که قصد معروف شدن دارند، اثری گلهایی میخوانند و اگر این کار را نکنند معروف نمیشوند. به نظرتان اگر این افراد کار گلهایی نخوانند، باز هم مردم میروند و به شنیدن آثارشان و دیدن کنسرتهایشان میپردازند؟ باید بگویم خیر. «گلها» برنامهای بود که هم جدید بود و هم محتوای آن درباره موسیقی ایرانی بود و اصیل بود. متاسفانه همه چیز را حذف کردهاند و حالا آنچه باقی مانده، نگرش برخی افراد متعصبی است که تصمیمگیرنده هستند. نتیجه اینکه حال ردیف میرزا عبدالله به مثابه وحی منزل است. این را هم در نظر داشته باشید؛ آن کس که مخالف آموزش و یادگیری ردیف ابوالحسن صباست از آن جیزی در نواختن آن ناتوان است.
حتی ردیف استاد تجویدی هم مورد توجه نیست. این رپرتوار هم دست کمی از ردیف ابولحسن صبا ندارد و در دانشگاه هم تدریس نمیشود. ردیف استاد اسدااله ملک هم چنین وضعیتی دارد، درست است؟
دقیقا همینطور است. متاسفانه همه اینها کنار گذاشته شدهاند. نمیگویم اینها باشند و دیگر ردیفها نباشند. خیر. باید ردیف میرزا عبدالله هم باشد و مورد استفاده درست قرار گیرد. اما این درست نیست که با ردیف میرزا عبدالله نوازنده کمانچه تحویل جامعه بدهیم؛ چون تکنیکهای آن برای ساز آرشهای نیست.
مورد دیگری که در گذشته وجود داشته و بسیار مهم بوده این است که استادان (حتی ابداعکنندگان ردیفهای مختلف هم) برای کامل کردن اطلاعات و تکنیکهای خود به استاد ماقبل خود رجوع میکردهاند. الان نه تنها این رویه سینه به سینه وجود ندارد، بلکه نوازندگان حتی تاریخچه ساز خود را نمیدانند و ردیفها و رپرتوارهای آن را مرور نمیکنند.
بله اغلب نوازندگان اصلا درباره این موارد چیزی نمیدانند و آثار موجود و آثار گذشتگان را گوش نکرده اند. نوازنده کمانچه میآید و در کلاس مینشیند در حالی که از نوازندگی قبل از خودش هیچ چیز نمیداند. اغلب این دوستان فقط استاد علیاصغر بهاری و در نهایت استاد کیهان کلهر را میشناسند و والسلام. آنها اصلا نمیدانند بدیعی، تجویدی و صبا چه کسانی بودهاند و چه کردهاند. این عدم شناخت و ندانستنها عواقب و آسیبهایی دارد. مثلا اینکه جملهبندیها را مورد توجه قرار نمیدهند. نتیجه اینکه نوازنده پنج دقیقه سولونوازی میکند اما نه آغاز اثرش مشخص است نه پایان آن!
درست است در میان نوازندگان جوان کمتر کسی را میتوان سراغ داشت که مثلا یک ساعت روی صحنه بداههنوازی کند و سولو بنوازد؟
همینطور است. این دسته از نوازندگان توان لازم را ندارند چون آثار گذشتگان را گوش نکردهاند و یاد نمیگیرند و درک نمیکنند.
آیا بخشی از این مشکل به این دلیل نیست کمانچه منابع مکتوب کمی دارد؟
برای کمانچه منابع مکتوب داریم. ردیفهای یک، دو و سه استاد ابولحسن صبا مجموعهای بسیار خوب است و واقعا جملهبندیهای خوبی دارد. مشکل این است کسی از این منبع کامل و درست بهره نمیبرد. طرف تحصیلاتش که در دانشگاه تمام میشود، تازه میآید و میگوید میخواهم ردیف صبا را بنوازم. در نهایت کسی که به سراغ این موارد نرود و این مقولات مهم و اساسی را نیاموزد و درک کند در همان دایره و جایگاهی که قرار دارد، میماند.
شما در زمینه آموزش هم فعال هستید؟
بله من آموزشگاه دارم و سالهاست به تدریس مشغولم.
بسیار میشنویم که نسلهای جدید علاقهای به یادگیری موسیقی ندارند. با توجه به فعالیت مستمرتان در عرصه آموزش این نظریه را درست میدانید؟
اینطور که میگویند نیست و به نظرم در بیان اینکه نسلهای جدید به موسیقی ایرانی علاقه ندارند، اغراق وجود دارد. بچه داریم که هشت سال سن دارد و کمانچه را به خوبی مینوازد و هنرجویی درجه یک محسوب میشود. به هرحال این بچه جزو نسلهای جدید است. من حدود هفتاد هفت، هشت نفر شاگرد دارم که همگی آنها سنشان زیر بیست سال است. البته شاگردانی هم داریم که بزرگسال محسوب میشوند اما تعداد سن پایینها خیلی زیاد است.
یعنی از اوضاع آموزش رضایت دارید؟
ببینید وقتی موسیقی ایرانی و سازهای ایرانی تبلیغ نمیشود، نمیتوان انتظار زیادی داشت. نتیجه چنین بیتوجهی این است که خیلیها نمیتوانند تار و سهتار و کمانچه را از هم تشخیص دهند. عدم توجه بازرترین موضوع در اینباره عدم توجه تلویزیون به موسیقی ایرانی است. مملکت ما این همه نوازنده درجه یک دارد و میتوان از آنها برای اجرا در شبکههای صدا و سیما دعوت به عمل آورد. همه چیز به برنامههایی که اغلب بازیگرمحور هستند، ختم میشود. انگار هیچ هنرمند دیگری در این مملکت نیست! انگار که مثلا نقاشی و موسیقی و دیگر رشتهها هنر محسوب نمیشوند. نه نقاش داریم و نه نوازنده و نه آهنگساز! در نهایت هم یک خواننده را میشناسند یا اینکه به سراغ بازیگران میروند. این نادیده گرفتن هنرها در نوع خودش معضلی است که باعث ایجاد مشکلات دیگر میشود.
به نظر میرسد عادت دادن مخاطبان به دیدن برنامههای سطحی نوعی سیاست برای نادیده گرفتن هنرهای دیگر است.
غیر از این نیست. از طرفی رادیو هم مثل قبل به موسیقی توجه ندارد. بعد میگویند موسیقی ایرانی دچار بحران مخاطب شده است؟ شما نوازنده کمانچه یا تار را جلوی دوربین تلویزیون بیاورد تا ساز بزند و مردم بدانند که موسیقی ایرانی چیست و کمانچه کدام ساز است و تار چه شکلی است! آن وقت بگویید چه کسی از موسیقی خوب و موسیقی ایرانی بدش میآید. مگر همان فیلم «سنتوری» مهرجویی فیلم بیتاثیری بود؟ پس از پخش این اثر سینمایی بود که بر تعداد علاقمندان سنتور افزوده شد و خیلیها از وجود و کاربردهای چنینسازی مطلع شدند.
بخشی از این بیتوجهیها به دلیل وجود اشکالاتی در موسیقی ایرانی نیست؟
موسیقی را مقصر نمیدانم و این درست نیست که بگوییم موسیقی ایرانی مشکل دارد. این، ما مجریان موسیقی ایرانی هستیم که مشکل داریم و موضوع مهم دیگرعدم وجود تبلیغات است.
تهیهکنندهها را مقصر نمیدانید؟
نه اصلا تهیهکنندهها را مقصر نمیدانم چون آنها پول را میشناسند. تهیهکننده سرمایهگذاری میکند که حداقل مبلغی که هزینه کرده، به او برگردد و زمانی که اینطور نیست طبیعتا او هم ریسک نمیکند. همانطور که گفتم به جز تبلیغات و بسترسازیهای لازم برای معرفی سازها و موسیقی ایرانی، بخشی از مشکل به گردن ما اهالی موسیقی است. وقتی طرف فوق لیسانس موسیقی است، اما نمیتواند سازش را کوک کند و نهایت یک ردیف میرزا عبدالله را حفظ کرده، میتوان انتظاری بیشتری داشت؟