در نشست خبری نمایش «مانش» مطرح شد:
مهاجرت از چالشهای بزرگ نسل من است/ با جهانی روبروییم که سیاستمداران حالش را بد کردهاند
نشست خبری نمایش «مانش» به کارگردانی کیومرث مرادی و با موضوع مهاجرت برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نشست خبری نمایش «مانش» با حضور کیومرث مرادی (کارگردان)، نازنین کریمی و مهدی حسینی نیا (بازیگران)، فرشاد فزونی (آهنگساز) و محمد قدس (مجری طرح) ظهر پانزدهم تیر در پردیس تئاتر شهرزاد برگزار شد.
«کیومرث مرادی» در ابتدای این نشست گفت: آخرین نمایشی که من اجرا کردم «مرغ دریایی من» بر اساس متنی از چخوف بود. بعد از مدتها درگیری با شرایط کرونایی، برای جشنواره فجر سال ۹۹ متن آژیدهاک آقای بیضایی را آماده کردم و تلاش زیادی برای اجرایش داشتیم. نمایشی که در روزهای جشنواره در سالن ایرانشهر و با استقبال مخاطبان اجرا شد اما اجرای عمومی تئاتر در دلم مانده بود. تا اینکه متن مانش را به دست گرفتیم. جای آقای پیام لاریان اینجا خالی است که نمایشنامه «اهالی کاله» را بر اساس ماجرای واقعی از زندگی تعدادی از مهاجران نوشت و من بر اساس آن متن با حضور لاریان این متن را شروع به بازنویسی کردم؛ و تمرینها را زیر نظر موسسه فرهنگی هنری دی با این رویکرد که میخواهد آثار متفاوتی در تئاتر و سینما تولید کند، آغاز کردیم.
مهدی حسینینیا هم در صحبتی کوتاه گفت: برای من افتخاری بود که در خدمت آقای مرادی باشم. سال ۹۸ آخرین کار تئاتر من بود و دلم برای این فضا تنگ شده بود. امیدوارم با این کار، یک برگشت خوب در کنار اساتید داشته باشم.
نازنین کریمی هم درباره نقشآفرینی در این نمایش توضیح داد: کار کردن تئاتر همیشه برای من جذاب بوده اما کار با آقای مرادی از آرزوهایم بود که محقق شد و این روزها داریم لحظات لذتبخشی را طی میکنیم. من هم چند سالی از آخرین اجرایم میگذرد. این بخش زندگیام که در آن ایستادهام بسیار هیجانانگیز است و کاری که زیر نظر آقای مرادی انجام میدهم برایم تازه است و جذاب.
محمد قدس هم با بیان اینکه «این چندمین کار پیاپی من با آقای مرادی است.» یادآور شد: با دعوتی که از طرف موسسه فرهنگی هنری دی شد به عنوان مجری طرح در کنار آقای مرادی هستم. وقتی متن اهالی کاله را خواندم به نظرم جذاب بود و با تغییراتی که آقای مرادی در متن داد اسم و رویکرد متن تا حدودی تغییر کرد.
فرشاد فزونی هم با بیان اینکه مانش، سومین همکاری او با کیومرث مرادی است، گفت: خیلی وقت است همدیگر را میشناسیم و باهم ارتباط داریم. ارتباط ذهنی خوبی باهم داریم و حرف هم را خوب متوجه میشویم و سبک کاریمان به هم نزدیک است. یکی از این تجربههای مشترک آژیدهاک بود که امیدوارم بتواند به اجرای عمومی هم برسد.
مرادی درباره این موضوع که «مانش» سومین تئاتر او درباره مهاجرت و قصههای آدمهای مهاجر محسوب میشود، گفت: «شهر بدون آسمان» اولین اثرم با این موضوع بود که در آوینیون و کشورهای فرانسه و آمریکا با بازی بازیگرانی که خودشان مهاجران بودند اجرایش کردم. بعد «نامههایی به خاورمیانه» را اولین بار خارج از ایران اجرا کردم و وقتی به ایران برگشتم در دو سالن متفاوت به صحنه رفت.
این کارگردان تئاتر با تاکید بر اهمیت عنصر مهاجرت و اینکه چرا انسان در جایی که هست خوشحال نیست، گفت: مهاجرت موضوعی جهانی و به روز و مسأله امروز تئاتر جهان است. واقعیت بزرگ این است که بخشی از جهان امروز ناآرام است و انگار مردمان تمام سرزمینها دنبال راهی برای رسیدن به آرامش هستند. گو اینکه این سفر قصههای زیادی دارد و خیلیها در طول آن میفهمند اشتباه کردهاند، کشته میشوند و تباه میشوند.
مرادی با بیان اینکه قصههای متفاوتی از سوی رماننویسان بزرگ در رابطه با مهاجرت نوشته میشود و من هم نمیتوانم موضوعی که کشورم درگیرش است را کار نکنم، گفت: یکی از چالشهای بزرگ نسل من مهاجرت است. با هر دوستی صحبت میکنی میگوید میخواهم بروم. این تریلوژی مهاجرت در مانش و در سن ۵۱ سالگیام به این نقطه میرسد که قصه پیچیدهای را روایت کنم. مانش شبیه تئاترهایی که این روزها در کشورمان مد است، نیست. مانش یک تئاتر تجاری نیست و سعی میکند قصه مستقلی را طرح کند.
حسینینیا هم درباره موضوع مهاجرت گفت: رفتن و پشت سر گذاشتن چیزها و آنچه در طول مسیر به تو میگذرد و دستاوردی که خواهی داشت همیشه برایم دغدغه است.
کیومرث مرادی در پاسخ به سوال خبرنگار ایلنا درباره نگاه سانتیمانتال به مهاجرت و شرایط سختی که انسانها را وادار به مهاجرت میکند و نه صرفا به عنوان یک انتخاب برای زندگی بهتر، گفت: من سال ۱۳۸۸ از ایران مهاجرت کردم؛ البته به خاطر درس خواندن. اما فقط درس خواندن نبود. امروزه در هیچ کجای دنیا هیچ آدمی نمیتواند از کلمه سانتیمانتال برای مهاجرت استفاده کند. هر کدام از آدمها در دنیا از جمله در ایران مشکلات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زیادی دارند و وقتی این نمایش را ببینید با عمق تلخ قصه آدمهای این نمایش که یکی از آفریقا، یکی از اندونزی و دیگری از افغانستان است پی میبرید.
او خاطرنشان کرد: من از نزدیک با پناهجویان زندگی کردهام و قصههای زیادی از آنها میدانم. شاید این نمایش داستان تلخ امروز ما و همه دنیاست. وقتی میگویم ما، چون ما هم جزویی از این جهان هستیم و نمیتوانیم خودمان را از آن جدا کنیم. من آدمی هستم که دهه ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ را دیدهام و با مشکلات امروز، قبلاً در دهههای ۶۰ و ۷۰ روبرو شدهام. این جمله باور من است: به نظرم جهان باید حالش خوب شود. ما با جهانی روبرو هستیم که سیاستمداران حالش را بد کردهاند و این حقیقت تلخی است که باید بپذیریم این جهان انسان را دچار سرگردانی کرده و این افسردگی و تلخی برای من قابل درک است و به عنوان معلم تلاش میکنم که حال نسل بعد از خودم را بهتر کنم.
این کارگردان تئاتر مانش را قصه آدمها و داستانهایی جهان شمول خواند که درام از عواطف و احساسات آنها شکل میگیرد و داستان سه آدم و سرگذشتشان از ابتدا تا رسیدن به کانال مانش است.
مرادی درباره عدم حضور یک شخصیت ایرانی در این نمایش یادآور شد: داستان کاله بر اساس یک اتفاق واقعی در سال ۲۰۱۶ درباره حمله پلیس به کمپ جنگل نوشته شده که آوارههای افغان و سوری و... آنجا بودند و اگر میخواستیم به حقیقت قصه نزدیک شویم، نمیتوانستیم کاراکتر ایرانی را وارد کنیم. مانش برای من یک اجرای بزرگتر است؛ حتماً مخاطب امروزی خودش را در کار میبیند. اما فکر کردم به حقیقت اتفاق افتاده در کمپ جنگل فرانسه پایبند بمانم.
محمد قدس هم درباره قیمتگذاری بلیت این نمایش توضیح داد: در این نمایش خاص به سمت تجاری شدن تئاتر نرفتیم و با کمک موسسه دی توانستیم برای قیمت بلیت سد شکنی کنیم. چون هزینه دستمزد و موارد فنی بالا بود و اگر موسسه دی پشت تامین هزینههای اجرا نبود همین قیمت بلیت را هم نمیتوانستیم بذاریم. بنابراین به نظرم قیمت بلیت با توجه به هزینههای اجرا، معقول است.
کیومرث مرادی در پاسخ به سوال دیگری درباره اینکه چرا آژیدهاک به اجرای عمومی نرسیده است، گفت: چندین و چند بار با مدیر تئاتر شهر قبلی صحبت کردیم. یک زمانی مدیر یک مجموعه از شما دعوت میکرد تا کارتان را آنجا کنید و این نشان میداد که کار را دیده است. اما سالهاست که با پروسه عجیبی مواجهیم که بعد از چند بار مراجعه حس میکنی داری تحقیر میشوی. تئاتر شهر هفت سالی هست که اجرا نداشتهام و سری قبلی اجرایم هم با بارها رفت و آمدم اتفاق افتاد. آقای سمندریان همیشه میگفت ما تئاتر الگو نداریم. تئاتری که دولت برایش بودجه و هزینه میگذارد نه اینکه بخش خصوصی با فشار زیاد مواجه شود. آقای قدس از هزینههای فنی میگوید من میخواهم به مورد سادهتری اشاره کنم؛ نان پنیر گوجه خیار هر شب تمرین شده ۴۰۰ هزار تومان و تبدیل به عصرانه لاکچری شده.
او ادامه داد: معتقدم کسی نباید در ابتدای مدیریتش بگوید «ما نمیتوانیم هزینه کنیم.» پس نقش ادارهکل هنرهای نمایشی در سامان دادن به تئاتر برای گسترش فرهنگ میان مردم چیست؟ چطور باید تئاتر الگویی که قرار است مخاطب را به خود جلب کند و آثاری تولید کند که راهگشای کشور باشد پا بگیرد؟ نگاه روزمرهای برای تئاتر شهر حاکم است و باید برای اجرا، فرمهای زیادی را پر و بروکراسی طولانی مدتی را طی کنی تا بتوانی در تئاتر شهر اجرا کنی.
فرشاد فزونی هم درباره این موضوع توضیح داد: این اتفاق که یک تئاتر میلیاردی شود، اصلا چیز بدی نیست اما زمانی بود که سوال ما تئاتربینها از همدیگر این بود که تئاتر فلانی چطور است؟ خوب است یا نه؟ اما الان سوال این است که تئاتر فلانی میفروشد یا نه؟ متاسفم که امروز این اتفاق افتاده. کشوری که فرهنگ برایش مهم است اجازه نمیدهد تئاتر بیفتد دنبال مخاطب. دولت باید برای فرهنگ خرج کند نه اینکه مخاطب تعیین کند که فرهنگ چطور باشد. نباید کاری کنیم که تئاتر و فرهنگ بدود دنبال چیزی.