علیرضا استادی مهمان قسمت پایانی فصل دوم "رخ به رخ" بود. وی درباره انتخاب نقشهایش گفت که فیلمنامه دغدغهمند همیشه برای من مهم بوده است.
به گزارش ایلنا، علیرضا استادی در ابتدا درباره حرفه بازیگری گفت: بازیگری برای من یک دوست داشتن عجیب غریب بود، عشق علاقه و حب زیاد، هر چی بود این بود که دوست داشتم در این حیطه و در این فضا باشم. برایم واقعا مدیومش فرقی نمی کرد. من از بچه هایی بودم که از قبل سال ۶۸ از کانون های پرورشی فکری تربیتی شروع کردم. به طبع خیلی از بازیگر هایی که الان هستند کانون های فرهنگی تربیتی خیلی کمکشان کرد من هم از آن آدم هایی بودم که در این کانون ها فعال بودم با مربی های درجه یک که جا دارد اینجا از مرحوم استاد کریم اکبری مبارکه عزیز که استادم بودند و استاد قادری پناه و خیلی از اساتید دیگری که در این حیطه کار کردند و الان دیگر نیستند یاد کنم.
این بازیگر ادامه داد: سال ۷۳ به صورت جدی وارد دانشکده هنر و معماری شدم و با خیلی از عزیزانی که الان در عرصه سینما فعالیت می کنند همدانشکدهای شدم. از عزیزدل حامد بهداد که آن زمان حامد صابری در کلاس بهش می گفتیم، از شهرام حقیقت دوست از سرکار خانم ژاله صامتی، بهمن گودرزی که در یک کلاس بودیم، کیهان ملکی عزیز، کیوان مقدم، طراح صحنه پیام حسین سوری، خانم فلامک جنیدی، مهران احمدی، سیامک انصاری تیم عجیب غریبی بودیم همه درخشیدند به جز بنده که همینجا میپلکم و هنوز شغلی گیر نیاوردم.
استادی ادامه داد: در مورد بازیگری یک تعریف کلیشه ای هست ولی واقعا مصداق دارد می گویند سخت ترین شغل دنیاست ما الان سر یک کاری هستیم که تمام این فیلم در یک اتوبوس در یک فضای بسته نزدیک فیلمبرداری میشود. دو ماه است درگیر هستیم یادم است چند روز پیش کارگردان عزیز در یک پلان آمد خودش هم بازی کند و یکی از مسافران زمان باشد وقتی پلان تمام شد رفت پایین گفت من واقعا رویم نمی شود به شماها چیزی بگویم اینقدر در آن فضا ۵۰، ۶۰ روز با گریم عجیب غریب دارید کار می کنید ولی واقعا اگر آدم به یک حرفه و شغلی علاقه داشته باشد سختترین شغل هم که باشد از نظرم لذت بخشترین شغل و حرفه میشود.
استادی درباره انتخاب فیلمنامه گفت: برای من خیلی اهمیت دارد که حداقل باری از درونیات خودم کم کند و بگویم این اثر حداقل یکی از دغدغه های خودم بوده و میگفتم ای کاش درباره این موضوع کار بشود. حالا که خودم شدم یک بخشی از کار واقعا لذت میبردم. همیشه برای من فیلمنامه مهم بوده و خیلی کارها بوده که نقش منفی هم بودم مثل فیلم لاتاری یا انزوا. همیشه دوست داشتم در آثاری باشم که یک دریچه دیگری را برای مخاطب باز میکند یعنی میگوید آهان من این قصه را خودم دیده یا شنیده بودم الان روی پردهی سینما دارم می بینم برای من هم دغدغه بوده و فقط فان و سرگرمی نبوده است.
استادی در پاسخ به این سوال امیرعلی دانایی که گفت چرا بیشتر کمدی بازی نمیکنی؟ بیان کرد: این برمیگردد به این که دست به گیرنده هایتان نزنید مشکل از فرستنده است. خود من متاسفانه شاید تیپ و قیافه ام به نقش های جدی میخورد.البته خیلی پیشنهاد هم دارم ولی خودم باور ندارم می گویند آقا بیا این ورژن ۱۰۰ قسمتی است مطمئن باش که با سابقه ای که هم کارگردان هم بازیگر دارند خوب در میآید. متاسفانه حالا نمی خواهم نام ببرم خود من از قبل تشخیص میدادم که این کار موفق نمی شود که الان هم بعضی هایش پخش شده . من کمی حساس هستم یادم است یک مجموعه ای را بعد از فیلم جاودانگی آقای مهدی فردقادری و خانم سودابه بیضایی پیشنهاد داده بود که من خواندم برای نقش اصلی بعد با کمال شرمندگی بهشان اعلام کردم که سرکار خانم من مناسب این نقش نیستم گفتند: این که نقش اصلی و طنز هستش و تو واقعا با آن شناختی که داریم خیلی خوب میتوانی کار کنی که متاسفانه خودم از نظر درونی با کاراکتر مشکل داشتم و اینکه اصلا چرا من انتخاب شدم برای آن کار و رفتند یک عزیز دیگری آمد که هنرمند بسیار بسیار توانمندی در عرصه بازیگران تئاتر است دو ماه ضبط کردند و راش ها و فیلم ها را که دادند تلویزیون گفتند چرا این را گذاشتید ایشان درست است طناز هستند ولی پنجاه درصد مخاطبان ما قبلا ایشان را در آثار طنز دیدهاند و ناخودآگاه به حرف من رسیدند رفتند عزیز دیگری را که او هم بازیگر خیلی قهاری هست بیژن بنفشه خواه را آوردند و به بهترین نحو ضبط و ثبت و پخش شد.
این بازیگر درباره اینکه فکر میکنی قهرمان زندگی خودت هستی؟ گفت: نه واقعیت، چون قبلا ها فکر میکردم به جایی که الان هستم برسم خیلی آدم متفاوتتری از الانم هستم. از خودم خیلی توقعم بیشتر بود. البته ناراضی نیستم بعضی از کارهایم مورد اقبال و قبول است ولی از خودم خیلی بیشتر توقع داشتم.
بازیگر انزوا در کافه رخ به رخ درباره دستپختش گفت: من دهه اول محرم یکی از سرگرمیهای دوست داشتنی ام و یکی از کارهایی که خیلی دوست دارم پختن قیمه امام حسین(ع) است. خودم هم گاهی قیمه و قرمه سبزی درست میکنم.
او در پاسخ به این سوال که از گذشته بیش از همه چیز دلت برای چه چیز تنگ شده؟ گفت: برای مادرم به عنوان الگوی بازیگریم، برای بعضی از رفیق هایم که الان نیستند. بعضی هایشان شهید شدند سیدحسین میرشفیعی، احمد جان اولیایی برای خیلیهایشان دلم تنگ شده روحشان شاد. ان شاالله که آنها هم یادی از ما کنند.
بازیگر فیلم لاتاری درباره فیلم و موسیقی مورد علاقهاش گفت: فیلم لئون که در دوره دانشگاه خیلی برایم پررنگ بود و حتی روی پوششمان هم تاثیرگذاشته بود. درباره موسیقی زیاد تخصصی نمیتوانم بگویم ولی واقعا کسی که مهمان شما هم بوده من خیلی از آثارش لذت میبرم جناب استاد افتخاری و مرحوم استاد بسطامی و خیلی از عزیزان دیگر.
علیرضا استادی در پایان گفت: خداحافظی به نظرم یک تجدید دیدار دیگر است، یعنی یک جایی کات می شود که بتوانیم دوباره با یک دیده پر انرژی با هم رو به رو بشویم آن لحظه سخت است ولی همیشه یک امید را در دل آدم زنده می کند که دوباره دوست داری ببینی. این تداوم به نظرم یک سکانسی است که بالاخره یک جایی باید کات شود تا دوباره سکانسی در زمانی دیگر آغاز شود.