خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با محمدرضا پی‌سپار بررسی شد؛

محرک‌ها و پیام‌های اوج‌گیریِ اسلام‌گرایی در اروپا چیست؟ / ترویج اسلام باید با عقبه‌ی علمی، تدوین نقشه راه و ابزارهای مدرن صورت گیرد

محرک‌ها و پیام‌های اوج‌گیریِ اسلام‌گرایی در اروپا چیست؟ / ترویج اسلام باید با عقبه‌ی علمی، تدوین نقشه راه و ابزارهای مدرن صورت گیرد
کد خبر : ۱۲۲۳۵۶۴

دلیل اصلی گرایش قابل توجه به دین اسلام در کشورهای اروپایی، فضای نَه چندان مساعد خودِ کشورهای غربی از حیث وضعیت و شاخص‌های اجتماعی است که موجب می‌شود وجدان‌های بیدار و آگاه، به محض آشنایی، دین اسلام را به مثابه یک مامن برای خود تصور کنند و به آن پناه ببرند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، اقبال به اسلام و اسلام‌گرایی در اروپا و تبعات و پیامدهای این مساله برای کشورهای اروپایی و به موازات آن، رشد جریان‌های اسلام‌ستیز در اروپا و به‌طور کلی مجموعه غرب، از جمله مسائلی‌ست که در سال‌های اخیر، ذهن بسیاری از ناظران و تحلیلگران را به خود مشغول کرده است.

در این راستا، بر اساس یک پژوهش انجام شده توسط موسسه تحقیقاتی و نظرسنجی PEW در سال ۲۰۱۷، شمار کلی جمعیت مسلمانان قاره اروپا چیز در حدود ۲۵ میلیون و ۷۷۰ هزار نفر بوده است. این در حالی است که این موسسه تخمین زده بر اساس روندهای جاریِ اقبال و گرایش به اسلام در قاره اروپا، انتظار می‌رود که این میزان در سال ۲۰۵۰، به حدود ۵۷ میلیون ۸۸۰ هزار نفر و یا ۷۵ میلیون و ۵۵۰ هزار نفر افزایش یابد. افزایش جمعیتی که تحت تاثیر مولفه‌های مختلفی اتفاق می‌افتد و می‌تواند در کشورهایی نظیر فرانسه، آلمان، انگلستان و ایتالیا، مسلمانان را به گروه جمعیتی قابل توجهی تبدیل کند.

طبیعتا به موازات اقبال به اسلام و اسلام‌گرایی در اروپا، روند افزایش شمار و تحرکات جریان‌های اسلام‌ستیز در این قاره نیز فزونی می‌گیرد. مساله‌ای که به زعم عده‌ای، نوعی واکنشِ توام با هراس از سوی جریان‌های مخالف با اسلام نسبت به قدرت‌گیری پیروان این دین در قاره اروپا است. با این همه، هنوز سوال‌های زیادی در مورد این آمار و ارقام، معانی آن‌ها، پیامدهایشان و دیگر مسائل مرتبط با آن‌ها وجود دارد. در گفتگو با حجت‌الاسلام محمدرضا پی‌سپار (امام جمعه سابق مرکز اسلامی شهر نیوکاسل انگلستان و استاد حوزه و دانشگاه) به بررسی برخی مسائل مرتبط با روند افزایش اسلام‌گریی و در عین حال اسلام‌ستیزی در قاره اروپا و مسائل مرتبط با آن‌ها پرداختیم. مشروح گفتگو با حجت‌الاسلام پی‌سپار را در ادامه می‌خوانید.

شما به عنوان یک استاد دانشگاه که تجربه‌ی سال‌ها زیست در دنیای غرب را پشت‌سر دارید، مهمترین دلایل و محرک‌های افزایش تمایل و گرایش به اسلام در اروپا را چه می‌دانید؟

پاسخ به این سوال را می‌توان از دو منظرِ «تئوریک» و همچنین «میدانی» داد. در این رابطه، برخی از اندیشمندانِ ما نظیر استاد شهید «مرتضی مطهری» مطالبی را مطرح کرده‌اند با این حال، اگر من بخواهم به صورت عینی و میدانی، به عنوان کسی که قریب به ۱۰ سال را در اروپا به فعالیت تبلیغی و تحصیلی گذرانده، به پرسش شما پاسخ دهم، می‌توانم چند دلیل عمده و اصلی را مورد اشاره قرار دهم: اول اینکه در جوامع غربی، زندگی روزمره مردم در سایه حکومت‌های سکولاریستی، توام با برخی چالش‌های اجتماعی نظیر فسادهای جنسی، فروپاشی بنیان خانواده، توسعه قمارخانه‌ها و به طور کلی موضوعاتی بوده که با فطرت اصیل انسانی در تضاد هستند. همه این‌ها موجب می‌شوند تا انسان‌ها به سمت نوعی پوچی حرکت کنند. در این میان، شکی نیست که همه انسان‌ها به زمین نمی‌نشینند. فطرت برخی انسان‌ها بیدار می‌شود و این دسته از انسان‌ها، به دنبال پناهگاه‌های معنوی و تکیه‌گاه‌هایی می‌روند و در این میان، بسیاری از آن‌ها جذب اسلام می‌شوند. اسلامی که احتمالا مظاهری را نیز از خود در سرزمین‌های آن‌ها آشکار کرده است. در واقع، این افراد وقتی روزنه‌ای از گشایش فکری و روحی می‌بینند، به سمت آن گرایش پیدا می‌کنند. از سویی، امکان دارد که آن‌ها به طریقی با یک عالم ربانی برخورد کنند و یا به نحوی با یکچنین شخصی آشنا شوند و از این رهگذر، به صورت عملی جذب اسلام شوند (بواسطه سیره آن فرد محترم). در عین حال، امکان دارد که آن‌ها به طرق مختلف، صحبت‌هایی را بشنوند که مثلا فردی نظیر امیرالمومنین حضرت علی (ع) وجود داشته است و منش و رفتارهای خاصی در برخورد با دوست و دشمن داشته و زندگی توام با احترام به ارزش‌های انسانی و الهی را از سرگذرانده است. وقتی این افراد با یکچنین اسوه‌هایی برخورد می‌کنند، به طور طبیعی به سمت آن‌ها و دین اسلام گرایش پیدا می‌کنند و این مساله در فضایِ سرخوردگی آن‌ها از چهارچوب‌های فکری و اجتماعی حاکم بر غرب، به مثابه یک پناهگاه امن برای آن‌ها تبدیل می‌شود. البته که به همین طریق امکان دارد تا آن‌ها به نحوی تصادفی، پیامی از اهل بیت و یا کتاب قرآن را نیز بشنوند و همین مساله در نهایت آن‌ها را جهت شناخت اسلام کنجکاو کند. مساله‌ای که در نهایت می‌تواند آن‌ها را شیفته و علاقه‌مند به دین اسلام کند و زمینه را جهت گرایش آن‌ها به دین اسلام هموار سازد. به طور خلاصه می‌توانم بگویم که دلیل اصلی گرایش قابل توجه به دین اسلام در کشورهای اروپایی، جو نَه چندان مساعد خودِ کشورهای غربی از حیث وضعیت و شاخص‌های اجتماعی است که موجب می‌شود وجدان‌های بیدار و آگاه، دین اسلام را به مثابه یک مامن برای خود تصور کنند و به آن پناه ببرند.

همزمان با تقویت روند اقبال به اسلام در کشورهای اروپایی و به طور کلی مجموعه غرب، شاهد افزایش قابل توجه روندهای اسلام‌ستیزانه در سطوح حاکمیتی، نخبگان و احزاب سیاسی، و حتی برخی از گروه‌های اجتماعی و مردم عادی نیز هستیم. روندی که عملا به نوعی اسلام‌ستیزیِ سیستماتیک در این نوع از کشورها دامن زده است. دلایل اصلی این مساله را چه می‌دانید؟

 طبقاتِ مختلف اجتماعی و سیاسی در اروپا، هرکدام دلایل خاص خود را در بحث اسلام‌ستیزی دارند. برای مثال، آنچه موجب اسلام ستیزیِ نخبگان دینی در غرب می‌شود، تعصبات مذهبی آن‌ها است. اما وقتی در مورد سیاستمداران و حاکمان صحبت می‌کنیم، دیگر صحبتی از تعصبات نیست بلکه بحث اصلی، قدرت‌طلبی آن‌ها است. این‌ها وقتی می‌بینند که اسلام در یک جامعه قدرتمند می‌شود، این مساله را به مثابه کاسته شدن از قدرت خود و تضعیف آن می‌پندارند و از این‌رو، به شعله‌های اسلام ستیزی دامن می‌زنند. در این راستا، اگر می‌بینیم که اکنون در فرانسه سیاستمداران و جناح‌های سیاسی به شدت اسلام‌ستیز هستند، این به دلیل «قدرت‌طلبی» آن‌ها است. با این حال، وقتی در مورد طبقه مردم در جوامع مختلف اروپایی و اسلام‌ستیزی میان آن‌ها صحبت می‌کنیم، در پیش گرفتنِ این رویه از سوی آن‌ها، ریشه در «جهل» آن‌ها دارد. در واقع، آن‌ها به پیام‌ها و ماهیت اسلام ناآگاه هستند. همین افراد اگر پیام‌های رحمانی اسلام نظیر تاکیدات آن بر برادری، برابری، و عزت و کرامت انسان‌ها را بشنوند و با آن‌ها آشنا شوند، بدون تردید نظرشان راجع به دین اسلام تغییر می‌کند. البته من معتقدم که برخی رفتارهای سو و نادرست گروه‌هایی از مسلمانان (و یا مسلمان‌نماها) نیز خود می‌تواند به توسعه اسلام ستیزی نه تنها در کشورهای غربی، بلکه در کل جهان کمک کند. در واقع، از این ناحیه نیز بدون تردید علت‌هایی وجود دارند که ما می‌توانیم آن‌ها را ریشه‌یابی و کشف کنیم. جدای از این‌ها، من بر این باورم که اساسا مسلمانان در اقصی نقاط دنیا باید این سوال را از خود بپرسند که جهت معرفیِ چهره حقیقی دین اسلام به جهانیان، چه کرده‌اند؟ آیا در این رابطه فعال بوده‌اند و یا نَه کاملا منفعل عمل کرده و یا حتی به این مساله بی‌اعتنا بوده‌اند؟ باید بدانیم که معرفی چهره اسلام صرفا برعهده مبلغین نیست و همین مبلغین هم در ترویج اسلام نباید صرفا روش‌های سنتی و منسوخ را لحاظ کنند. مسائلی که به طور کلی موجب شده‌اند تا معرفی چهره واقعیِ اسلام حتی در داخل کشورمان نیز روی زمین بماند.

به نظر شما دلیل اصلی اینکه ما نتوانسته‌ایم ظرفیت‌های قدرت نرمِ دین اسلام را بالفعل کنیم و اسلام واقعیِ را به جهانیان بشناسانیم، چیست؟

سوال بسیار خوبی پرسیدید. این سوال اشاره به نکته‌ای دارد که به نظر من از سوی اندیشمندان و نخبگان ما مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. باید توجه کنیم که دشمنان اسلام صرفا در مورد آن مطالعه نمی‌کنند. البته که در مورد اسلام و اسلام‌شناسی، شاهد وجود و فعالیت صدها موسسه و نهاد تحقیقاتی و پژوهشی بویژه در جهان غرب هستیم. در بسیاری از موارد نیز نتیجه مطالعات آن‌ها در اختیار سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی غربی قرار می‌گیرد. با این حال، نکته اصلی این است که آن‌ها صرفا مطالعه نمی‌کنند بلکه «اقدام و عمل» نیز بخش مهمی از کنش آن‌ها در قبال جهان اسلام را شکل می‌دهد. این بدان معناست که آن‌ها یافته‌های پژوهشی و تحقیقاتی را می‌گیرند و بر اساس آن‌ها، تکنیک‌هایی را با هدف اقناع‌سازی و حتی انجام شبیخون فرهنگی فعال می‌کنند و اسلام و ارزش‌های اسلامی را هدف قرار می‌دهند و حتی در جهان اسلام دست به تفرقه‌افکنی می‌زنند. جالب اینکه آن‌ها حتی در این مسیر دست به ساخت و تولید برخی گروه‌هایِ به اصطلاح اسلامی نیز می‌زنند. داعش و دیگر گروه‌های (به ظاهر اسلامیِ) تروریستی و افراط‌گرا را بایستی جلوه‌هایی عینی از این رویه در غرب دانست. در واقع، داعش و گروه‌های امثال آن با تکنیک‌های شبیخون فرهنگی و عملیات رسانه‌ای درست می‌شوند و غربی‌ها آن‌ها را به مثابه نمودها و نمایندگانِ عینی جهان اسلام معرفی می‌کنند. این در حالی است که ما اغلب به «مطالعه مساله» می‌پردازیم و به آن مشغول هستیم. در این راستا، ما توجه نداریم که بایستی اقداماتی را نیز به صورت عملی انجام دهیم. از این رو، وقتی از اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی در غرب صحبت می‌شود، ما عمدتا به کار تئوریک و مطالعاتی پناه برده‌ایم. این در حالی است که به اعتقاد من تئوری و عمل باید دوشادوشِ یکدیگر حرکت کنند. به نظر من ما باید با دیدی علمی و کارشناسانه به نبردِ اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزیِ غربی‌ها برویم و البته که در این رابطه، دین اسلام از ظرفیت‌های بی‌شماری نیز در بحث قدرت نرم برخوردار است. در این راستا، تمامی اقشار و گروه‌های اجتماعی نیز به صورتی هدفمند باید به نوعی وارد میدان شوند و تا حدی از تکنیک‌های معرفیِ اسلام حقیقی آگاهی داشته باشند و از این طریق، چهره درست و رحمانیِ اسلام را معرفی کنند. آنچه اکنون عمدتا تریبون‌های رسانه‌ای و سیاسیِ غرب از اسلام ارائه می‌کنند، به هیچ عنوان چهره واقعی اسلام نیست. به عنوان مثال اکنون وقتی کلمه «عاشورا» را در گوگل جستجو می‌کنیم، صحنه‌های مرتبط با قمه‌زنی و خشونت، در صدر لیستِ جستجو ظاهر می‌شوند. این مساله نتیجه رویکرد عملیاتی غرب به مسائل مرتبط با اسلام هراسی است. به هر حال اینکه در محیط وب نیز، تفاسیر و تعابیر خاص از یک مساله اسلامی بالاتر از بقیه ظاهر شود، همه و همه نیاز به کار عملی دارد که آن‌ها (غربی‌ها) این کار را می‌کنند. با این حال، به نظر من جهان اسلام ظرفیت‌های خود را به درستی در این زمینه‌ها فعال نکرده است.

تردیدی نیست که بسیاری از نخبگان و احزاب سیاسی غربی، پیام دین اسلام را در وهه نخست برای خود و منافعشان تهدیدآمیز قلمداد می‌کنند و بر همین اساس، در برابر آن موضعگیری کنند. به نظر شما، چه پیام‌هایی از دین اسلام هراس را در دلِ آن‌ها ایجاد می‌کنند؟

اسلام سرشار از پیام‌های رحمانی و انسانی است. پیام‌هایی که بویژه در جوامع غربیِ کنونی که آمارهای تبعیض و نژادپرستی و دیگر آسیب‌های اجتماعی، در آن‌ها افزایش قابل توجهی داشته، می‌تواند از گیرایی بالایی برخوردار باشد و نوعی ملجا و پناهگاه را برای توده‌های مردم ایجاد کند. توده‌هایی که شاید بعضا هیچ اطلاعی از ماهیت دین اسلام نداشته باشند. تردیدی نیست که ارزش‌های متعالی اسلام می‌توانند «انسان‌هایی متعالی» را نیز ایجاد کنند. انسان‌هایی که با ضدِ ارزش‌های حاکم بر جوامع غربی به شدت مقابله خواهند کرد. شکی نیست که اگر پیام‌های اسلام، آزادانه و منصفانه و به شیوه‌ای درست در جوامع غربی مطرح شوند، حامیان قابل توجهی هم پیدا خواهند کرد. با این حال ما و بسیاری از آن‌هایی که دغدغه ترویج و تبلیغ صحیح اسلام را دارند، باید بپذیریم که روش‌های تبلیغی دین، با گذشته فرق کرده‌اند. در این راستا به نظر من همانطور که مقام معظم رهبری نیز فرمودند، ما در بحث تبلیغِ دین بایستی به صورت «ترکیبی» رفتار کنیم. این بدان معناست که تمامی اقشار جامعه از نخبگان گرفته تا مردم عادی و آن‌هایی که کسب و کار دارند، همه و همه به نوعی باید این احساس مسوولیت را کسب کنند که بایستی در روند معرفیِ درست چهره اسلام، ایفای نقش کنند. از سویی، ما باید پاتکِ خاص خود را در برابر رویه‌های تهاجمِ فرهنگی غرب به اسلام و جوامع اسلامی داشته باشیم. البته که در این زمینه ما باید ضرورت‌های عینی را نیز رعایت کنیم و ضمن استفاده از مسائل علمی و بکارگیری ابزارهای مدرن نظیر شبکه‌های اجتماعی، به صورت عملی نسبت به ترویج و تبلیغ صحیح دین اسلام مبادرت کنیم. ما اگر ۱۰۰ کتابِ مملو از «ایده» در بحث معرفی اسلام داشته باشیم اما تکنیک‌های درستی در عملیاتی کردنِ آن‌ها نداشته باشیم، دستاورد چندانی در تبلیغ صحیح دین اسلام نخواهیم داشت. اما اگر یک کتاب با ایده‌های تبلیغی داشته باشیم و در عین حال، از تکنیک‌های به روز و ابزارهای درست و مدرن استفاده کنیم، این مساله می‌تواند تاثیری چشمگیر داشته باشد و نتایج خوبی را نیز به بار آورد. ما به هیچ عنوان نباید در بحث معرفی اسلام، منفعلانه رفتار کنیم. در این زمینه ما باید کاملا فعالانه عمل کرده و پیش قدم باشیم. در این رابطه به طور خاص مقام معظم رهبری در مباحث نظامی همین مساله را از نظامیان انتظار دارند. ایشان به طور خاص تاکید داشتند (به نظامیان) که منتظر نباشید آن‌ها در حوزه نظامی کاری کنند تا شما بخواهید درمقابل آن‌ها کار دیگری انجام دهید. از این رو، من معتقدم ما در مباحث تبلیغی و معرفی چهره درستِ اسلام نیز باید به همین نحو عمل کنیم. البته که در این رابطه، ما نیاز به «نقشه راه» هم داریم. در واقع، نقشه راه باید از همان ابتدا وجود داشته باشد و مثلا هرکس بداند که در کجا قرار دارد و چگونه باید عمل کند. از این منظر، اینکه ما فسلفه و نقشه راه عملیاتی و مشخصی نداشته باشیم، نمی‌تواند در نهایت، آورده چندانی را نیز برای ما داشته باشد.

گفتگو: سامان سفالگر

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز