خبرگزاری کار ایران

یک نقاش و مجسمه‌ساز در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد؛

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم
کد خبر : ۱۱۹۹۴۵۴

عرفان بی‌باک می‌گوید: باید مقوله تکنیک را تمام شده بدانیم و بپذیریم که به آخر رسیده است. اگر توجه کنید در همه هنرها تمامی تکنیک‌ها ابداع و انجام شده است. سبک‌ها هم چنین سرنوشتی داشته‌اند و مدت‌های مدیدی است که سبکی جدید ابداع نشده! همه اینها گویای این است که مطالعات و نگرش هنرمند است که در نوع کار و سبک و سیاقش تغییراتی ایجاد کرده و کارش را از دیگران متفاوت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، هنر و تمام رشته‌های هنری به نوعی در دنیای مدرن و پست مدرن امروز تعاریف و خصیصه‌های جدیدی پیدا کرده‌اند و هنرمندان هم برای ادامه فعالیت‌های هنری باید خود را با محیط پیرامون و مزایا و معایب دنیای مدرن امروز وفق دهند تا به این وسیله اعلام حضور کرده و مسیر حرفه‌ای خود را بر اساس خواست مخاطبان و دغدغه‌های اجتماعی و مدنی، حتی سیاسی ادامه دهند. البته همه اینها به معنی به حاشیه رفت هنرهای کلاسیک و فراموشی آن‌ها توسط مردم و هنرمندان نیست، بلکه بر عکس هرچه می‌گذرد چهارچوب ها، ویژگی‌ها و مولفه‌های کلی و جزیی هنرهای کلاسیک اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. زیرا اساس همه هنرها دهه‌ها و قرن‌ها پیش توسط هنرمندان داخلی و خارجی پی ریزی شده است.

هنرهای تجسمی و تمام زیر شاخه‌های آن هم از این تغییر روند از کلاسیک به مدرن و حتی پست مدرن مستثنی نیستند. شاید بهتر باشد اینگونه بگوییم که در دنیای امروز تمام هنرها به وجود هم نیاز دارند و در نهایت مقوله‌ای واحد را تشکیل می‌دهند. سینما به موسیقی نیاز دارد و یکی از مهم‌ترین فاکتورهای هنر تئاتر طراحی صحنه و چیدمان است. در هنرهای تجسمی این تعامل و آمیختگی بیش از دیگر رشته‌ها اهمیت دارد تا به این ترتیب آثار هنرمندان رشته‌های مختلف بعد گستره‌ای جهانی و بین المللی پیدا کند. به طور مثال نقاشی جدا از طراحی و تصویرگری نیست. یا مثلا هنری چون سفال‌گری صرفا به گل و طراحی ظرف و ظروف محدود نیست و از وجود دیگر هنرها در جهت کامل‌تر شدن بهره می‌برد. بااین حساب می‌توان گفت تقریبا همه هنرها و البته تمام زیر شاخه‌های هنرهای تجسمی به وجود هم نیاز دارند تا کامل‌تر و چشم نوازتر شوند و در عرصه‌های بین المللی هم مورد توجه مردم و مخاطبان دیگر کشورها قرار گیرند.

مجسمه‌سازی هم یکی از هنرهای مورد توجه معاصر است که بر اساس تعاریف و تفکرات امروزی ساختار و تعاریف جدیدی پیدا کرده است. در دنیای امروز مجسمه صرفا سردیس و تندیس نیست و آمیخته‌ای از هنرهای دیگر است

عرفان بی‌باک (نقاش و مجسمه ساز) یکی از هنرمندان جوان عرصه‌های تجسمی است که با وجود سن کم در جشنواره‌ها و رویدادهای هنری جمعی حضوری پر رنگ دارد و در همین راستا، بارها عناوین مختلفی را کسب کرده است. او تلاش دارد با توجه به مقولاتی چون طبیعت، تاریخ و حیات وحش وجهه دیگری از مجسمه‌سازی و البته نقاشی را بر اساس تفکرات و تعاریف امروزی ارائه دهد. او طی حضور در دوره‌های قبلی جشنواره هنرهای تجسمی فجر که امسال هم در آن شرکت کرده، به عنوان برگزیده معرفی شده و سابقه دریافت طوبای زرین را در کارنامه دارد.

عرفان بی‌باک که آثارش آمیخته‌ای از نقاشی و مجسمه‌سازی بر اساس تعاریف و تفکرات مدرن است، به گفته خودش تلاش دارد پا را از تکنیک فراتر بگذارد و هم گام با هنرمندان اروپایی و آمریکایی مسیر هنری و حرفه‌ای خود را ادامه دهد. او درباره فعالیت‌های قبلی و این روزهایش با ایلنا گفتگو کرد و به بیان جزییاتی در رابطه با نقاشی، مجسمه‌سازی پرداخت و از دشواری‌های فعالیت‌های مستقل گفت. گفتنی است در خلال گفتگو عکس‌هایی از آثار عرفان بی‌باک قابل مشاهده است.

از فعالیت‌های اخیرتان بگویید.

من به طور معمول مشغول به فعالیت و تولید و ارائه‌ام. مهرماه امسال نمایشگاه انفرادی نقاشی «انترویسین» را در گاری سیحون داشتم و در همین مقطع در نمایشگاه گروهی «محوشدگی۳» هم آثاری را ارائه کردم.این اواخر هم در چهاردهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر که همچنان در حال برگزاری است، شرکت کردم. خوشبختانه طی این رویداد تا مرحله نهایی رفته‌ام و حال منتظر نظر داوران در مراحل بعدی هستم.

آثار شما چه نقاشی‌ها و چه آثار حجمی‌تان گویای این هستند که به طبیعت، محیط زیست، جغرافیا،‌حیات وحش، و در نهایت هنر مدرن و امروزی توجه ویژه‌ای دارید. با دیدن آثارتان می‌توان به این موضوع پی برد که تکنیک و تلفیق و آمیختگی هنرها برایتان اهمیت دارد. خودتان در دنیای معاصر امروز کدام فاکتورها را در موفقیت هنرمند موثر می‌دانید؟

بله تکنیک مقوله بسیار با اهمیتی است اما اگر نظر من را بخواهید می‌گویم مهمتر از تکنیک و مقولات تخصصی مهمترین بخش در این چهارچوب «استیتمنت» است. در واقع «استیتمنت» بیانیه هنرمند درباره اثرش است. به نظرم در دنیای مدرن امروز آنچه به تکامل و تمایز اثر و آثار هنرمند می‌انجامد، همان «استیمتمنت» است و شخصا بر آن تاکید بسیار دارم.

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم

جالب است که وجود «استیتمنت» را لازم و ضروری می‌دانید اما اینکه می‌گویید این مقوله از تکینک هم مهتر است، به چه معناست؟

ببینید، تکنیک مقوله بسیار مهمی است اما این را در نظر داشت باشید که فراگیری آن به هرحال و در هر شکل، از عهده همه آدم‌ها بر می‌ آید. فردی آماتور را در نظر بگیرد که اگر به کلاس‌های آموزشی نقاشی برود، می‌تواند مثلا در عرض سه ماه تکنیک را یاد بگیرد و به خلق آثار رئالیستی بپردازد. فراگیری و اجرای تکنیک‌ها در نقاشی، مجسمه‌سازی و همه هنرها و دیگر رشته‌های هنرهای تجسمی کاری شدنی است اما این مقوله مهم از هنرمند آرتسیت نمی‌سازد؛ بلکه این «استیتمنت» است که چنین کاری می‌کند و در نهایت از فرد آرتیست می‌سازد.

خودتان طی چه روند و تجربیاتی به این اهمیت پی بردید؟ آیا نظرتان صرفا بر اساس تجربیات شخصی حاصل شده یا «استیتمنت» برای هنرمندان خارجی هم اهمیتی ویژه دارد؟

من از بچگی به نقاشی علاقه داشتم و آثاری را هم می‌کشیدم. این رویه در آن مقطع تا آن حد برایم جدی بود که حدودا در سن هفت سالگی با حضور در رویدادهای آن زمان جوایزی را هم کسب کردم. می‌خواهم بگویم این پروسه فعالیت‌های هنری برای من رویه‌ای تازه و چندساله نیست و از همان ابتدا که خودم را شناختم، اهمیت داشته است. من از سال‌ها پیش عاشق نقاشان آمریکایی بودم و آثارشان را دنبال می‌کردم و حالا هم برخی از آن هنرمندان در قید حیات هستند و به آن‌ها و آثارشان توجه دارم. همه آن هنرمندان خارجی که پیگیر فعالیت‌ها و آثارشان بودم به وجود «استیتمنت» و تاثیر آن بر هنر توجه داشته اند. این توجه در هنرمندان خارجیِ اروپایی یا آمریکایی وجود داشته و اتفاق تازه‌ای نیست. جدا از اینها من خودم طی سالهای فعالیتم به صورت تجربی هم به اهمیت «استیتمنت» پی برده ام. «استیتمنت» را از تکنیک مهمتر می‌دانم به این دلیل که هنرمندان عرصه‌های مختلف بالاخره تکنیک را می‌آموزند و وجود این روند برای همه آن‌هایی که می‌خواهند کار هنری کنند لازم و یکسان است. اما آنچه کار و نحوه خلق آثار یک هنرمند را از دیگران جدا می‌کند مطالعات اوست.

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم

این مطالعات برای شما چه جایگاهی داشته که در نهایت مقولاتی مانند طبیعت و حیوانات برایتان اهمیت پیدا کرده؟

من همیشه به مطالعه اهمیت داده‌ام و همانطور که گفتید و سبک و سیاقی که دارم حاصل مطالعاتی است که طی سال‌ها داشته‌ام. شاید بتوان گفت بیشترین آثاری که خوانده‌ام در رابطه با آفرینش جهان و حیوانات و انسانهای اولیه و فرم نگرششان به دنیای معاصر است. به هرحال همه اینها بر تفکر و نحوه کارم تاثیر داشته است. مثلا فردی که به سراغ تاریخ می‌رود مقولات دیگری را دارای اهمیت می‌بیند و بر همان اساس پیش می‌رود. چنین فردی که به سراغ تاریخ رفته اولین ابژه‌ای که به سراغش می‌رود هنر قاجار است. یادم هست کتاب «افسانه آفرینش» اثر صادق هدایت را هم خواندم که شاید به موضوع و محتوایی مه به آن می‌پردازم آنچنان ربطی نداشته است.

نگاهتان به مقوله تکنیک و دیگر مولفه‌های تئوریک و تخصصی گویای این است که ابداع و ایجاد اتفاقات جدید را منتفی می‌دانید!

به نظرم باید مقوله تکنیک را تمام شده بدانیم و بپذیریم که به آخر رسیده است. اگر توجه کنید در همه هنرها تمامی تکنیک‌ها ابداع و انجام شده است. سبک‌ها هم چنین سرنوشتی داشته‌اند و مدت‌های مدیدی است که سبکی جدید ابداع نشده! همه اینها گویای این است که مطالعات و نگرش هنرمند است که در نوع کار و سبک و سیاقش تغییراتی ایجاد کرده و کارش را از دیگران متفاوت می‌کند. تکنیک چنین امکانی را به هنرمند نمی‌دهد چون طی دهه‌ها و قرن ها، هر اتفاقی که باید در این زمینه بیفتد، رخ داده است. از طرفی فراگیری تکنیک از همه افراد بر می‌آید.

مجسمه‌های شما آمیخته‌ای از نقاشی و تصویری‌گری است. خودتان این آثار را نقاشی می‌دانید یا مجسمه یا چیزی غیر اینها؟

بله مواردی که گفتید در آثارم دیده می‌شود. اما آثارم برگرفته از هنری واحد نیست. اصولا آثارم را هنر «اینستالیشن» می‌دانم. هنر چیدمان هم بخشی از کار من است. قبلا هنرمند با تکنیکی که داشت معرفی می‌شد و حال «استیتمنت» هم جای خود را پیدا کرده است.

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم

در کنار همه ویژگی‌هایی که در آثارتان قابل مشاهده است خودتان چه انتقادی بر آن‌ها دارید؟

اگر بر اساس تعریفی به نام هنر جدید به قضیه نگاه کنم باید بگویم بله آثار من هم نواقصی دارند.

اینکه کلیت اثر را برگرفته از چند هنر می‌دانید و برای این تفکر ارزش قائل هستید اتفاق خوبی است؛ زیرا هنر در کشورهای پیشرفته هم به همین سمت و سو رفته.

ما درباره این موارد در هنرستان دروسی را مطالعه کرده و پاس کرده ایم. موارد زیادی هستند که در نمایشگاه آثارم از آن‌ها در جهت کامل‌تر شدن مجموعه آثارم بهره می‌برم. مثلا وجود ویدئو آرت را در دنیای امروز برای نمایشگاه آثار لازم می‌دانم و به هرحال موارد زیادی وجود دارد که می‌توان از آن‌ها استفاده کرد.

حتی موسیقی هم می‌تواند بخشی از کارتان باشد.

اتفاقا موسیقی نیز هنری کاربردی در همین راستاست. قصد دارم در نمایشگاه جدیدم از موسیقی هم استفاده کنم.

واقعیت این است که آنچه بیش از هر مولفه دیگر در روح و منش و در نهایت آثار هنرمند نمود پیدا می‌کند جهان‌بینی اوست. این تفکری و شیوه و منشی که حال از آن دم می‌زنید از چه زمانی برای شما اهمیت پیدا کرده؟

به نظرم این جهان بینی و به نوعی ایده‌پردازی در کودکی شکل می‌گیرد و مشخص می‌شود. من در کودکی در محله‌مان با هم سن و سالهایم فوتبال بازی می‌کردیم جالب است که در آن سن بین آن بچه‌ها همیشه کمبودی در من بود که چرا آن‌ها به مواردی جز آن چیزی که مشغولش هستیم فکر نمی‌کنند. یادم هست به موارد زیادی در اطرافم توجه داشتم و حتی به فرم راه رفتن مردم هم نگاه می‌کردم و آنقدر دیدم و دقت کردم که برایم حالتی تجربی پیدا کرد و بعدش متوجه شدم حتی می‌توانم از نوع راه رفتن افراد تا حدودی آن‌ها را بشناسم. از یک جایی به بعد هم اتفاقی افتاد که باعث شد مسیرم مشخص شود. یادم هست چهارده سالم بود که با یکی از اقوام که در دانشگاه رشته‌ای با موضوع ژنتیک می‌خواند، همراه شدم و با او به آزمایشگاهی رفتم و تشریح جانواران را تماشا کردم. این دیدن درون موجودات باعث شد مسیر من مشخص شود و موضوع و مقوله آفرینش را دنبال کنم و کتاب‌هایی درباره چنین موضوعاتی بخوانم در ابتدا حتی کتاب افسانه آفرینش صادق هدایت را خواندم که ربطی هم به موضوعی که دنبالش بودم نداشت و در ادامه به دنبال آثاری بودم که اطلاعاتم را تکمیل کنم.

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم

آنچه که تقریبا در تمام هنرها بر آن تاکید می‌شود این است که هنرمند در نهایت مسیر و منظرو جهان بینی خودش را پیدا کند و در نهایت اگر چنین فردی درست پیش برود می‌تواند مولف و صاحب سبک باشد. این تعریف درباره شما صدق می‌کند؟

من فکر می‌کنم رسیدن به دیدگاه و تفکری مشخص اتفاقی نیست که در زمانی کوتاه رخ دهد و برای مولف شدن و صاحب سبک شدن مراتب زمانی لازم است. به نظرم تا زمانی که یک هنرمند چهل سالش نشده، نمی‌توان گفت مولف است؛ چون به آن بلوغ لازم نرسیده است. آن کسی که در سن پایین چنین تصوری دارد و فکر می‌کند به آن نگرش لازم رسیده، اشتباه می‌کند. تقریبا تمام هنرمندان تاثیرگذار و نام دار حدودا در سن چهل سالگی به تکامل رسیده اند. مثلا پابلو پیکاسو همینطور است. او تا میانسالی تلاش و تجربه کرده و در نهایت پس از میان سالی است که کوبیسم را ابداع می‌کند.

 چقدر مانده به این تکاملی که می‌گویید برسید؟

من الان بیست و سه سال سن دارم و هنوز به آن جایگاه نرسیده‌ام که بگویم مولف هستم.

در نهایت قرار است در چه شاخه‌ای از هنرهای تجسمی ادامه مسیر دهید؟ یا اینکه محدودیت و معذوریتی ندارید؟

همانطور که قبل‌تر اشاره کردم، یک هنر به تنهایی هنر حساب نمی‌شود و در دنیای امروز این قضیه جدی‌تر است. من فکر می‌کنم دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم.

چطور به این دیدگاه رسیده‌اید که در دوره گذار از مدرنیته ایم؟

اگر به فعالیت هنرمندان کشورهای دیگر و نمایشگاه‌هایی که برگزار می‌کنند، نگاه کنید، متوجه این گذار می‌شوید. مثلا در نمایشگاه‌های آمریکا و اروپا فقط از هنرمند نقاشی نمی‌بییند، عوامل دیگر و هنرهای دیگری هم توسط اون خلق شده اند. شما در نمایشگاه‌های کشورهای دیگر ویدئو آرت هم می‌بینید و هنرمندان آنجا می‌توانند کتاب هم داشته باشد. واقعا هنرها در کنار یکدیگر معنا پیدا می‌کنند.

چرا ایران در نوع پرداختن به هنرهای تجسمی و برگزاری نمایشگاه‌های استاندارد با معیارهای جهانی از آمریکا و اروپا ععقب‌تر است؟

مشخصا در ایران رقم زدن چنین اتفاق و چنان نمایشگاه‌هایی کار خیلی دشواری است، و از همه مهمتر بسیار هزینه بر است. در کشورهای دیگر هنرمندان حمایت می‌شوند و هزینه‌ها به عهده خودشان نیست که اگر اینطور باشد مثلا امکان چاپ کتاب را نخواهند داشت. مشکل اینجاست که گاری‌های ما هنرمندان را ساپورت نمی‌کنند و در کشورهای دیگر برعکس است. گالری‌های ما عموما از هنرمندان اسم و رسم دارتر حمایت می‌کنند چون نام و اعتبار آن‌ها تضمینی برای دیده شدن آثار و در نتیجه فروش آن‌هاست.

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم

با توجه به تمرکزتان روی نقاشی و مجسمه‌سازی به نظرتان این دو هنر جدا از یکدیگر و به طور مستقل طی چند دهه اخیر چه مسیری را در جهت کامل‌تر شدن پیموده اند؟

بزرگترین مشکلی که ادامه مسیر هنرها را در ایران با چالش مواجه کرده‌عدم حمایت هاست. اتفاقی که می‌گویید در نقاشی افتاده اما در زمینه مجسمه‌سازی باید بگویم آن اتفاقات مثبتی که باید، رخ نداده تا بگوییم این هنر از این تاریخ به بعد پیشرفت کرده است. به نظرم در مجسمه‌سازی در ایران به آن جایگاهی که باید نرسیده و دلیلش را سواد و دانش کم گالری دارها می‌دانم. واقعا سطح سواد و تخصص گالری دارها در پیشرفت هنرهایی چون نقاشی و مجسمه‌سازی خیلی مهم است. معمولا گالری دارها مجموعه داران خود را از میان افراد نقاشی پسند و تصویرساز انتخاب می‌کنند و به هنرهای دیگر توجه ندارند. گالری‌های زیادی را می‌توانم نام ببرم که حتی جواب مرا ندادند در صورتی که آقای نادر سیحون وقتی آثارم را دید تایید کرد و گفت خیلی خوبند! اعتبار گالری مسئله مهمی است و خریداران بر اساس همان اعتبار اقدام به خرید آثار می‌کنند اما یکی از وظایف گالری داران این است که اثر را تعریف کنند و درباره آن توضیح دهد و خریدار متوجه کند.

مواجه گالری دارها با هنرهای جدید چگونه است؟

بسیاری از گالری دارها نمی‌توانند با «اینستالیشن» ارتباط برقرار کنند.

نگاه گالری دارها به نقاشی و مجسمه‌سازی چطور است؟

اگر بخواهم درباره این قضیه صحبت کنم باید بگویم شاید در میان گالری‌های خوب آن‌هایی که دانش نقاشی دارند، پنج، شش تا هستند. گالری‌های خوبی که با مجسمه‌سازی برخورد خوبی دارند و از آن شناخت دارند شاید دو، سه تایی بیشتر نباشند.

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم

اگر نگاهتان به همه هنرها در نهایت هنری واحد است در اینصورت باید خیلی بیشتر ازحد معمول تجربه کنید. و شاید لازم باشد سبکهای دیگر را بیاموزید و اجرا کنید و این آزمون و خطاها شما را به سمت وسویی ریسک گونه می‌برد.

درباره آینده چیزی نمی‌توانم بگویم و روند خودم را طی کنم. و اینکه در ایران جا نیفتده که هنرمند در دوران تجربی (که تا حدود چهل سالگی ادامه دارد) روند دیگری را طی کند و مسیرهای دیگر و سبکهای دیگری را تجربه کند. این کار ایرادی ندارد اما از نظر حرفه‌ای گالری داران ایران، این رویه مقبول نیست؛ که البته اشتباه است. من هم به احتمال قوی هم سبکی که دارک را ادامه می‌دهم، هم کارهای دیگر انجام می‌دهم، اما تجربه می‌کنم.

این تجربه گرایی در آینده نزدیک چه نتایج بیرونی دارد؟

در نمایشگاه آینده‌ام که یک سال بعد است نقاشی هایپر رئال هم دارم.

چرا مجسمه هایپررئال که خیلی کم در ایران به آن پرداخته می‌شود را تجربه نمی‌کنید؟

مجسمه هایپر رئال کشش گالری‌های ما کشش مجسمه‌های هایپر رئال را ندارد. اگر بخواهم با این شیوه اثری بسازم مثلا اگر مجسمه ‌ای حدود ۱۸۰ سانتی بسازم، معادلش در هایپر رئال از سه متر بیشتر می‌‌شود. همین یک اثر به لحاظ مالی برای من حدود شصت میلیون تومان هزینه دارد که مبلغ کمی نیست. حتی بزرگترین گالری‌های ما با نمایشگاه مجسمه‌های هایپر رئال متناسبت نیستد. چون ابعاد مجسمه‌های هایپر رئال بزرگ است. در کشوری مثل ترکیه این مشکل وجود ندارد و گالری‌هایی برای هنر اینستالیشن یا همان هنر چیدمان ساخته شده اند. گالری‌هایی می‌بینیم که هزار متر و حتی بیشتر وسعت دارند.

«اینستالیشن آرت» در ایران گالری تخصصی ندارد/ ساخت آثار هایپر رئال حمایت می‌خواهد چون بسیار پرهزینه است/ کارکرد تکنیک در هنر به پایان رسیده/ دوره مدرن و پست مدرن را رد کرده‌ایم و در دروه «پرومدرنیته» هستیم

شما در چندین دوره جشنواره هنرهای تجسمی حضور یافته‌اید و معمولا هم عناوینی را هم کسب کرده‌اید. نقدتان به این رویداد چیست؟

جشنواره هنرهای تجسمی فجر دوره گذشته نه تنها پانزده میلیون تومان وعده داده شده را به هنرمندان نداد! بلکه ما را به سفر فرانسه هم نبرد. قراربود برگزارکنندگان هنرمندان را با هزینه خودشان و به فرانسه ببرند. بعد گفتند این کار میسر نیست و ما می‌توانیم شما را با رویه سفر آشنا کنیم و برای گرفتن ویزا هم حمایتتان می‌کنیم.

از فعالیت‌های آینده‌تان بگویید.

من در گالری‌های خارجی کیوریتوری می‌کنم. قرار است به زودی با کمک امیر سماواتی پروژه‌ای را کیوریتوری کنیم و بعد از آن همان نمایشگاه را با آثاری متفاوت از همان هنرمندان درترکیه در قالب نمایشگاه پیش روی مخاطبان قرار خواهیم داد. سعی‌مان این بوده طی این اتفاق هنرمندا جوان را حمایت کنیم. در تهران و در گالری سیحون هم این اتفاق افتاد و هنرمندان جوان را حمایت کردیم؛ منتهی در تهران برای نشان دادن آثار جوانتر باید از وجود هنرمندان مشهورتر هم استفاده کنیم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز