یادداشتی از نادر سیدکلالی؛
بیش از هر زمان دیگری نیازمند سازمانهای استراتژیک و مدیران کارآفرین هستیم
نادر سیدکلالی (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) مینویسد: دوران محافظهکاری و اندیشههای بسته و منجمد گذشته و عصر مدیران مرزگشا فرارسیده است. اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند سازمانهای استراتژیک و مدیران کارآفرین هستیم تا با اقتدا به کارآفرینی استراتژیک وصال ژولیت (پیشرفت و توسعه) نصیبمان شود.
پروفسور ونکاترامان در اوایل قرن حاضر در مقاله «استراتژی و کارآفرینی: طرحهایی از داستانی ناگفته»، اهمیت همساز شدن رویکردهای استراتژیک و کارآفرینانه در سازمانها را متذکر شد. وی با نقل داستان دیدار رمئو و ژولیت از نمایشنامه ویلیام شکسپیر، با تعبیری استعاری استراتژی را به مثابه بالکن بدون رمئو و کارآفرینی را به منزله رمئو بدون بالکن تلقی کرد.
در جهان امروز، سازمانها اصلیترین سازوکار اداره امور دولتی و تجاری هستند؛ بنابراین عامل عمده برتری کشورها بر هم، ویژگیها و ظرفیتهای سازمانهای آنها در مقایسه با یکدیگر است.
دو ویژگی اصلی سازمانها و شرکتهای پیشرو چه در بخش عمومی و چه در بخش خصوصی، ظرفیتهای استراتژیک و کارآفرینانه آنهاست. برنامه محور بودن، سازمان یافتگی، قابلیت انطباق با نیازها و تغییرات محیطی و قدرت خلق و تقویت منابع و قابلیت ها، استراتژیک بودن را متبلور میکنند. نوآور بودن، ریسکپذیری، پیشنگری، تهور و مرزگشایی نیز رفتار کارآفرینانه را تجسد میبخشند.
سازمانهای دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی به جز وظایف اصلی خود برای خدمترسانی به شهروندان، به طور مستقیم یا غیرمستقیم متولی بسیاری از کسب و کارهای عمده کشور نیز هستند. فلذا عملکرد بخش دولتی بزرگ ایران نسبت مستقیمی با رفاه و توسعه یافتگی کشور دارد. چنین بخش بزرگی نمیتواند نسبت به نو شدن و بهرهگیری از تفکرات و رویکردهای نوین مدیریتی در جهان امروز بیتفاوت باشد.
به ندرت دیدهایم که دولتی مانیفست مشخص مدیریتی داشته باشد و آن را در قالب شعارها و ارزشهای خود ترویج و تبلیغ کند. عمده دولتها به چند شعار کلی یا سیاسی اکتفا کردهاند و نتوانستهاند گفتمانی مدیریتی را در فضای کشور برقرار کنند.
مدیریت استراتژیک و مدیریت کارآفرینانه در سازمانهای ما هنوز تحقق نیافته است؛ حتی نشانههای امیدوارکنندهای از آنها نیز به چشم نمیخورد. در گذشته زمزمههایی برای حرکت در این مسیر شنیده میشد که طی اواخر دهه هشتاد و دهه نود شمسی شعله کم جان آن به خاموشی گرایید. اکنون بیش از هر زمانی نیازمند دولتی استراتژیک و کارآفرین هستیم که بتواند سامانی به وضعیت نابسامان مدیریتی کشور دهد.
در صحنه دوم از پرده دوم نمایشنامه رمئو و ژولیت شکسپیر، ژولیت بر پنجره (بالکن) منزلش ظاهر میشود و با خود از عشقی که به رمئو دارد سخن میگوید. رمئو کمی قبلتر به مدد بالهای عشق از دیوارهای بلند اسارتگاه او گذشته و در باغ پنهان شده است. وقتی رمئو ناخواسته سخنان ژولیت را میشنود و از علاقه وی به خودش مطلع میشود رخ مینماید و با او نجواهای عاشقانه آغاز میکند. پروفسور ونکاترامان با گریزی که به این داستان شورانگیز میزند، سعی میکند به زبانی استعاری پیوندی میان کارآفرینی و استراتژی برقرار کند.
مدیریت استراتژیک بالکن بدون رمئو است، چراکه اگر پنجره یا بالکنی وجود نداشته باشد ژولیت نمیتواند جلوه نماید. دست یافتن به سازمان استراتژیک همانند دسترسی به بالکن دشوار است چون باید ابتدا از سد دیوارهای بلند باغ گذشت. دیوارها نشاندهنده موانع سر راه عاشق و معشوق برای وصالند. دیوارها از قضا مرتفع هم هستند که دشواری زیاد کار را نشان میدهد:
فرشتهایست بر این بام لاجورداندود
که پیش آرزوی عاشقان کشد دیوار
بخش دولتی و خصوصی ما همچنان گرفتار دیوارهای بلند تفکر سنتی و فرهنگ مدیریت گریز هستند. گذر از این دیوارها جز با بالهای عشق و غیرت قهرمانان سازمانی میسر نخواهد شد. پس کارآفرینی، رمئو بدون بالکن است؛ عاشقی متهور که سودای دستیابی به بهترینها را دارد. تا رمئویی نباشد وجود بالکن فایدهای نخواهد داشت. به بیان دیگر، بالکن شرط لازم است اما کافی نیست. به مدیران رمئومآبی احتیاج داریم که خطر کنند و از محدوده امن خویش سر برون آورند. دوران محافظهکاری و اندیشههای بسته و منجمد گذشته و عصر مدیران مرزگشا فرارسیده است. اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند سازمانهای استراتژیک و مدیران کارآفرین هستیم تا با اقتدا به کارآفرینی استراتژیک وصال ژولیت (پیشرفت و توسعه) نصیبمان شود.