روایتِ امیدبخشِ سربازی که دست از قهرمانی برنداشت در گفتوگو با یک مستندساز؛
آنجا که اسناد بسوزند مستند وارد عمل میشود
کارگردان مستند «سرباز شماره صفر» معتقد است مخاطبان پس از تماشای این مستند، آن را میپسندند؛ زیرا سوژهای واقعی با دشواریهای یک زندگی به تصویر کشیده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اکنون چندین دهه از پیروزی ایران در جنگ تحمیلی میگذرد اما هنوز هم آثار آن در جامعه دیده میشود. رزمندگان بسیاری از آن سالها در گوشه و کنار این کشور هنوز هم نفس میکشیدند و بسیاری از آنها علیرغم تمهیداتی که انجام شده، شرایط سختی را دارند. طی این سالها مستندسازان بسیاری سراغ جانبازان و خانوادههای شهدای دفاع مقدس رفتهاند و آثار زیادی چه در سینمای مستند و چه در سینمای داستانی تولید شده است؛ اما گویا این موضوع برای مخاطبان و سازندگان تکراری نمیشود و هنوز هم زوایای پنهان و پرداخته نشدهای وجود دارد که به مرور زمان کشف میشوند.
محمد سلیمیراد مستندسازی است که در پی خاطرات پدر شهیدش، به دنبال یک جانباز در یاسوج رفته و زندگی پرچالش "جهانگیر بدوره" را به تصویر کشیده است. «سرباز شماره صفر» عنوان این مستندی است که به گفته کارگردانش با بودجه شخصی ساخته شده و توانسته در پانزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت در بخش مستندهای بلند ملی پذیرفته و نمایش داده شود. با تهیهکننده و کارگردان این مستند درباره انتخاب موضوع و روند ساخت آن گفتگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
ایده مستند «سرباز شماره صفر» از کی شکل گرفت و دلیل اصلی اینکه برای ساخت آن ترغیب شدید چه بود؟
موضوع مستند درباره شخصی به نام «جهانگیر بدوره» است. او ۱۳ساله بود که در عملیات کربلایی ۴ جنگ ایران و عراق به عنوان یک بسیجی مجروح میشود. جهانگیر اهمیتی به مجروحیت نمیدهد و به اصطلاح دنبال پرونده جانبازیاش نمیرود. در حال حاضر همسرش دچار بیماری صرع است و حتی اگر عمل هم کند، فلج خواهد شد. جهانگیر با همسر و دو فرزندش در روستایی در شهر یاسوج زندگی میکند و نزدیک به ۱۵ سال است که با هزینه کارگری، همسرش را برای درمان به بیمارستانهای مختلفی میبرد. جهانگیر مجبور شده ساعات بیشتری را در منزل بماند تا از همسرش مراقبت کند. در همین زمان برای استفاده از دفترچه خدمات درمانی و کاهش هزینههای درمان همسرش به سراغ پرونده جانبازی میرود. به همین علت، به خوزستان و بیمارستان «شهید بقایی» میرود اما آنها به او میگویند اسناد پزشکی بسیاری از رزمندگان در اثر بمباران از بین رفته و تنها راهی که برای او باقی مانده این است که جهانگیز از همرزمانش استشهادی جمع کند و ثابت کند که در جبههها حضور داشته و مجروح شده است. جهانگیر هم به دنبال این کار میرود. ما در این مستند با او همراه میشویم و اتفاقات را تماشا میکنیم. جدا از این روایت، موضوعی که برای ما بسیار مهم بود، نشان دادن عشق و علاقه «جهانگیر» به خانوادهاش است. او مشکلات بسیاری دارد؛ خانه او سقف ندارد، درِ منزل او از جنس آلمینیومی نامرغوب است و حتی ابتداییترین امکانات یک خانواده فقیر را هم برای زندگی ندارد.
این فقر در زندگی «جهانگیر» از کجا نشات میگیرد؟ آیا به دلیل منطقهای است که او زندگی میکند؟
خیر، به این دلیل است که او ۱۵ سال به دلیل بیماری همسرش کار نمیکند. قبل از این اتفاقها او بنای ساختمانی بوده و کارهای مربوط به ساختمان سازی انجام میداده؛ اما اکنون برای خرید کردن هم به همسایه پولی میدهد تا از همسرش نگهداری کند. این اجبار به ماندن در خانه و تنها نگذاشتن همسرش باعث فقر و درآمد پایین او در زندگی شده است.
چطور به داستان جهانگیر و ایده ساخت «سرباز شماره صفر» رسیدید؟
از سال ۱۳۹۸ درگیر پژوهش این سوژه بودهام. در حوزه ادبیات پایداری مطالعه دارم و همیشه علاقه داشتم تا درباره یکی از وقایع جنگ قصهای بنویسم و آن را تبدیل به کتاب کنم. پدرم در عملیات کربلایی ۴ شهید شد و به دنبال همرزمهایی از پدرم بودم. در همان زمان با جهانگیر، که همرزم پدرم بود، آشنا شدم. به خانه او دعوت شدم زیرا پدر من کنار ایشان شهید شده بود. قصد داشتم با خاطرات پدرم از گفتههای جهانگیر کتاب بنویسم. در همان حین متوجه شدم همسرش به دلیل بیماری که دارد، دچار آسیب شده و کمکم وارد ماجرای زندگی جهانگیر شدم. امثال جهانگیر در جامعه ما بسیار هستند و دوست داشتم صدای این افراد باشم.
انگیزهای که باعث شد تا شما زمان طولانی را صرف ساخت مستند کنید، چه بوده است؟
دغدغههای زندگی جهانگیر تنها خودش نبود و از دیگرانی که مشکلات او را هم داشتند، صحبت میکرد. او دو سال در سختترین عملیاتهای جنگ بوده است و در روایتی که برای مستند انتخاب کردم، این مسئله را بازگو کردم که آدمهایی همانند جهانگیر در کشور هستند. در واقع فردی که مشکلات بسیاری در زندگی دارد اما امیدوار است. نشان دادن علاقه و اشتیاق جهانگیر نسبت به همسر و فرزندانش در شرایط بد زندگی و کمبود امکانات بسیار برای من مهم بود.
در زمانی که مستند «سرباز شماره صفر» را میساختید، ویروس کرونا هم در کشور فراگیر بوده است. این مسئله چقدر روی کار شما تاثیر داشت؟ آیا هزینههای گزافی هم برای شما به همراه داشت؟
در سال ۱۳۹۸ که درگیر کارهای پژوهشی شدیم، کرونایی هم خوشبختانه وجود نداشت؛ اما زمانی که به مرحله تولید رسیدیم به دلیل شیوع ویروس چند ماهی کار به تعویق افتاد. در مکانی هم که مستند را تولید میکردیم امکانات سینمایی وجود نداشت و باید همه را کرایه میکردم. بیماری همسر جهانگیر نیز حساس بود و واکسنی هم نبود درنتیجه ما بسیار آهسته کار را پیش میبردیم. روند تولید مستند طولانی شد اما خداوند را شاکر هستم که عوامل و خانواده جهانگیر بدوره درگیر کرونا نشدند.
در مستند شما به مسئله امید داشتن در شرایط سخت، اشاره شده است. فکر میکنید مستند «سرباز شماره صفر» چقدر میتواند برای مخاطب امیدآفرین باشد؟
شاکله اصلی این مستند زندگی جهانگیر و عشق و علاقه او در این شرایط سخت اقتصادی به خانوادهاش است. فردی که در سختترین شرایط هم به اندازهای عاشق است که خانوادهاش را حتی به خودش ترجیح داده است و برای آنها هرکاری میکند. این مستند اگر اکران عمومی شود یا از تلویزیون پخش شود، شاید مخاطبان به این فکر کنند که چطور خانوادهای با این سطح از مشکلات همچنان این همه امید دارد؟ از همین جهت کمی عمیقتر و راحتتر با مشکلات بعضا کوچکتر خود کنار خواهند آمد و قدر خیلی از چیزهایی که شاید به راحتی در اختیار ما قرار دارد را خواهیم دانست. حتی اگر امید به یک خانواده با تماشای این مستند بازگردد، بسیار خوشحال میشوم.
کلیدواژه امید در فیلمها این روزها زیاد گفته میشود. خیلیها معتقدند که این اتفاق با این شرایط فعلی اقتصادی و اجتماعی همخوانی ندارد؛ به همین دلیل در سالهای اخیر فیلم و مستندهایی به اصطلاح خاکستری زیاد شدهاند. تفاوت دیدگاه شما که به دنبال احیای امید در دل مخاطبان رفتهاید با کارگردانان دیگر چیست؟
من مستندساز هستم و همواره این اعتقاد را دارم که هر آن چیزی که هست، جدا از عنصر خلاقیت، را به تصویر بکشم. مخاطب در همان ۱۰ دقیقه ابتدایی با «جهانگیر بدوره» ارتباط برقرار میکند؛ زیرا او خود واقعیاش مقابل دوربین بود. همانطور که گفته بودم مشکلات بسیاری سر راه جهانگیر و همسرش بوده برای مثال همسرش را حتی از لیست بهزیستی حذف کردند. جهانگیر در انتهای مستند هم میگوید: «ما برای هدفی رفتیم و جنگیدیم اگر غیر از این بود از همان ابتدا به دنبال مدارک جانبازیام میرفتم و این اواخر هم چون پولی نداشتم به سراغ آن رفتم.» در وهله اول من هم به این موضوع فکر کردم که سوژهای جنجالی را پیدا کنم تا مستند هم بیشتر دیده شود اما هر چه جلوتر رفتم، متوجه جذابیتهای شخصیت و زندگی جهانگیر شدم. در نتیجه تصمیم گرفتم هر آنچه که دغدغه خود او است را به تصویر بکشم.
چطور شد که این نوع روایت را برای کار انتخاب کردید که فقط به یک سوژه بپردازید و سراغ دیگر کسانی که با این دست از مشکلات درگیر هستند نروید؛ این کار را برای شما سختتر نکرد؟
اصولا سوژههای سخت را انتخاب میکنم. مستند قبلی من به نام «شوتی» نیز بسیار مراحل دشوار داشت که سال گذشته در جشنواره سینماحقیقت تایید نشد. فکر میکنم هر مستندساز در مرحله پژوهش تصمیم میگیرد چه نوع روایتی را انتخاب کند. برای مثال اگر در مرحله پژوهش متوجه شوم سوژه با من یا دوربین ارتباط برقرار نمیکند، زاویه دید مستند را هم تغییر میدهم. وقت بسیاری را برقرار کردن یک رابطه خوب با سوژه مستند «سرباز شماره صفر» صرف کردم و زمانی که اطمینان حاصل کردم، روایت مستند، شخصمحور انتخاب شد.
مستند «سرباز شماره صفر» در پانزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت نیز شرکت کرده است. امیدی دارید که مستندتان دیده شود؟
سالهاست در جشنوارهها شرکت میکنم. در هر جشنوارهای سلیقه دخیل است و ممکن است اثرهای شاخصی وجود داشته باشند اما هیات انتخاب به آنها رای نداده باشد. هدف من از ساخت این بود که فردی با مشکلات کلیشهای و دیدگاهی متفاوت را به تصویر بکشم. اگر مخاطب پس از تماشای کار، این موضوع را درک کند، من احساس میکنم تمام جایزههای جشنواره را دریافت کردهام. در اکران خصوصی که مستند را نمایش دادیم، احساس کردم مخاطب «سرباز شماره صفر» را میپسندد. شخصیت جهانگیر بدوره برگ برنده مستند است.