خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگوی ایلنا با منوچهر صدوقی‌سها مطرح شد؛

علامه جعفری در آخرین نامه به برتراند راسل چه نوشت؟ / دلایل دشمنی مخالفان فلسفه و مثنوی با علامه

علامه جعفری در آخرین نامه به برتراند راسل چه نوشت؟ / دلایل دشمنی مخالفان فلسفه و مثنوی با علامه
کد خبر : ۱۱۵۷۲۱۴

در مکاتبات بین مرحوم آقای جعفری و راسل، حدودا هشت نامه رد و بدل شد. در خصوص آخرین نامه که مهمترین نامه هم است، از قول آقای جعفری شنیدم که وقتی آخرین نامه را نوشتند، گفته بودند که راسل به این نامه جواب نخواهد داد که اتفاقا جوابی هم نداد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، امروز ۲۵ آبان‌ماه سالروز درگذشت علامه محمدتقی جعفری است. او از معدود مفسران متدینی است که علاوه بر فقه، سراغ فلسفه و عرفان را هم گرفت. منوچهر صدوقی‌سها (مدرس و پژوهشگر عرفان) که از بابت مصاهره، شاهد نشست و برخاست‌های علامه جعفری بوده‌است، ضمن برشمردن خصایل اخلاقیِ علامه محمدتقی جعفری، به دغدغه‌های فکری او پرداخت.

صدوقی‌سها گفت: "ایشان انسان‌دوستی را در مسلمانی منحصر نمی‌کرد. انسان بما هو انسان برای ایشان مطرح بود. اگر کسی از من بپرسد که شاکله اخلاقی آقای جعفری چیست، من به او می‌گویم که انسان و انسان‌شناسی ام‌المسائل ایشان بود." وی ابراز داشت: "متاسفانه جامعه امروز ما از چنین نگاهی فاصله‌ها دارد. تزکیه نفس به این راحتی به دست نمی‌آید. افراد صرفا به منافع خود فکر می‌کنند. از طرفی متاسفانه همین افراد عمل خود را مصداق بارز دینداری می‌دانند. آنها فکر می‌کنند فقط خودشان مهم‌اند." این پژوهشگر عرفان از مخالفانی صحبت کرد که به جهت پردازش علامه جعفری به فلسفه و عرفان، کار او را باطل می‌دانستند: "کتاب مثنوی کتاب عظیمی است. بعد از آثار معصومین علیهم السلام، شاید کمتر کتابی مثل مثنوی پیدا کنیم. مرحوم آقای جعفری به این کتاب پرداخته است. عده‌ای هم تلقی نادرستی از این اقدام دارند. آنها گفته‌اند که این کار، یعنی شرح مثنوی، کار باطلی است. آیا واقعا اینطور است؟ مثنوی تفسیر قرآن است؛ چرا باید شرح آن باطل باشد؟" فرجام نامه‌نگاری علامه جعفری با راسل، علاقه او به فلسفه غرب و همچنین معرفی هویت مخالفانی که فلسفیدن و عشق به عرفان علامه را تحمل نمی‌کردند، ازجمله مباحثی است که در این گفتگو می‌خوانید.

داستان آخرین نامه‌ی علامه به راسل

صدوقی‌سها گفت: داستان آغاز مکاتبات مرحوم علامه جعفری به «مصاحبه راسل – وایت» بازمی‌گردد که مصاحبه‌ی مشهوری هم است. ایشان این مصاحبه را دیده بودند. از طرفی برخی از کتاب‌های راسل برای مرحوم آقای جعفری مساله شده بود. ایشان تردید داشتند که ترجمه‌های موجود درست باشند. متاسفانه این نقص عمومی کتاب‌های فلسفه غرب در ایران است که ترجمه‌ها را تحریف می‌کنند و یک چیز دیگر تحویل می‌دهند. یکی از شاگردان ایشان که آقای دکتر عبدالرحیم گواهی باشند، به خواسته ایشان مجددا کتاب را ترجمه می‌کنند. اما بازهم مسائلی برایشان مطرح بوده است. یکی از این مسائل، شاید بحث "تناهی" و "لاتناهی" بود. در مکاتبات بین مرحوم آقای جعفری و راسل، حدودا هشت نامه رد و بدل شد. در خصوص آخرین نامه که مهمترین نامه هم است، از قول آقای جعفری شنیدم که وقتی آخرین نامه را نوشتند، گفته بودند که راسل به این نامه جواب نخواهد داد که اتفاقا جوابی هم نداد.

وی ادامه: در آخرین نامه مطالبی قید شده بود؛ ازجمله اینکه "آقای راسل، شما که می‌گویید درمورد انسان‌ها باید فداکاری کرد و باید از منافع خود بگذریم، چه دلیلی برای این کار دارید؟ چرا باید برای دیگران از منفعت خود بگذریم؟ کسی که موحد است در پاسخ می‌گوید که باید ایثار کنیم. پس به خاطر خدا ایثار می‌کند. لذا یکی برای بهشت و یکی هم برای خوشنامی دست به چنین اقدامی می‌زند. به هر جهت او یک پشتیبان ماورایی برای این ایثار خود دارد. حال شما که به دین، آنچنانکه باید اعتقاد ندارید و شاید هم ماتریالیست باشید، به چه دلیلی از منافع خود می‌گذرید و می‌گویید باید ایثار کرد؟" در مقابل راسل دیگر به این نامه جواب نداد.

وی تصریح کرد: چند مورد از نامه‌هایی که راسل در پاسخ به آقای جعفری ارسال کرده بود، پیشتر در کیهان فرهنگی منعکس شده است. منتها حضور ذهن دقیقی ندارم که در پاسخ، چه مسائلی عنوان شده است. به هر حال راسل نامه آخر را بی‌پاسخ گذاشت.

درد انسانی داشت؛ نه مسلمانی صرف

این پژوهشگر حوزه‌  عرفان با اشاره به خصائل اخلاقی مرحوم استاد جعفری ابراز کرد: برای من ثابت شده است و اگر ثابت نشده بود به هیچ وجه این را نمی‌گفتم که مرحوم آقای جعفری، واقعا یک فرد بسیار انسان‌دوست بودند. ایشان انسان‌دوستی را در مسلمانی منحصر نمی‌کرد. انسان بما هو انسان برای ایشان مطرح بود. اگر کسی از من بپرسد که شاکله اخلاقی آقای جعفری چیست، من به او می‌گویم که انسان و انسان‌شناسی ام‌المسائل ایشان بود. انسان‌شناسی و عشق به انسان برای ایشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود.

وی افزود: در دنیای مملو از جنایت، مدام در اخبار می‌شنویم که فلان کشورِ متجاوز، فلان اقدام تجاوزکارانه را انجام داد. آیا ما می‌توانیم از کنار این مسایل بگذریم؟ آیا کسی می‌تواند بگوید چون نمی‌توانیم کاری کنیم، دردش هم به دلمان نمی‌نشیند؟ مشخصا کسی نمی‌تواند این حرف را بر زبان بیاورد. بنده وقتی گزارشی از جنایات پخش می‌شود، ولله نمی‌توانم نگاه کنم. آقای جعفری هم اگر اقدام عملی نکردند یا نمی‌توانستند اقدامی کنند، این بدان معنا نبود که متاثر از درد انسان‌ها نباشد. ایشان درد انسان‌ها را درد خودشان تلقی می‌کردند.

کلامی که از یاد رفت

صدوقی‌سها با اشاره به نگاه علامه جعفری در قبال سایر ادیان ابراز کرد: ایشان برای فعالیت دینی عموم ادیان کاملا احترام قائل بود. در کلام حضرت علی(ع) در فرمان به مالک اشتر آمده است که "تو به سمت جماعتی می‌روی که یا مسلمان‌اند و اگر مسلمان هم نیستند، همنوع تو به شمار می‌آیند." این همان نگاه مرحوم آقای جعفری است. طبیعتا جایگاه یک فرد مسلمان برای ما بیشتر مطرح است؛ اما این بدان معنا نیست که غیرمسلمان، به هیچ وجه نزد ما مطرح نیست.

این استاد دانشگاه گفت: متاسفانه جامعه امروز ما از چنین نگاهی فاصله‌ها دارد. تزکیه نفس به این راحتی به دست نمی‌آید. افراد صرفا به منافع خود فکر می‌کنند. از طرفی متاسفانه همین افراد عمل خود را مصداق بارز دینداری می‌دانند. بسیاری فکر می‌کنند که دین به این معناست که فلانی کافر است، آن یکی زردشتی است و این یکی هم سنی است و ... فکر می‌کنند که فقط خودشان مهم‌اند. اصلا با چنین فردی نمی‌توان صحبت کرد. بدون تردید هر عملی تابع درک است. تا درک درست نباشد، عمل هم درست نیست.

خدا اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌کند

او ابراز کرد: ضمن مداقه در آیات قرآنی خواهیم دید که برخی آیات با "یا ایهاالذین آمنوا" آغاز می‌شوند. برخی آیات دیگر هم با "یا ایهاالناس" آغاز شده‎اند. اکنون در قبال "یا ایهاالذین آمنوا" فرض می‌کنیم که منظور مسلمانان‌اند. با این حال نباید فراموش شود که آیاتی را هم داریم که "یا ایهاالناس" آمده‌اند. پس باید گفت که قرآن برای همه انسان‌ها، ارزش و احترام قائل است. البته اینکه کسی احترام خود را از بین می‌برد، حکم جدایی دارد. او خودش احترامش را از خود سلب می‌کند.

وی افزود: اما کسی که مسیحی است و در حد خودش ایمان به الله و نبی دارد، قرآن کریم به او می‌فرماید: "إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا..." (ما اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد.) واقعیت این است. اشکال این است که برخی از  ما خودبنیاد هستیم. ما هیچوقت نمی‌خواهیم بدانیم که دین به ما چه می‌گوید تا مطابق با آن رفتار کنیم. ما براساس خواسته‌های خودمان رفتار می‌کنیم و فکر می‌کنیم که طبق دین رفتار کرده‌ایم.

شرح جعفری بر مثنوی را باطل می‌دانستند

صدوقی‌سها ابراز کرد: کتاب مثنوی کتاب عظیمی است. البته این کتاب، کتاب انسان است و ایراد‌هایی نیز دارد. بعد از آثار معصومین علیهم السلام، شاید کمتر کتابی مثل مثنوی پیدا کنیم. هر چند که نقائصی  هم در آن دیده می‌شود. مرحوم آقای جعفری به این کتاب پرداخته است. عده‌ای هم  تلقی نادرستی از این اقدام دارند .چه باید به این افراد گفت! مرحوم آقای جعفری می‌گویند که در مثنوی به آیات فراوانی از قرآن کریم تصریح شده است. این آیات عینا آمده‌اند و معانی و مضامین آیات نیستند. اما عده‌ای گفته‌اند که این کار، یعنی شرح مثنوی، کار باطلی است. آیا واقعا اینطور است؟ مثنوی تفسیر قرآن است؛ چرا باید شرح آن باطل باشد؟

این پژوهشگر عرفان با اشاره به علاقه علامه به فلسفه تصریح کرد: مخالفت با فلسفه یک مساله جهان‌شمول است. بسیاری با فلسفه مخالف‌اند. اما مرحوم استاد جعفری برای فلسفه ارزش قائل بودند. به همین جهت در این مورد هم مخالفانی داشتند. در زمینه فلسفه در قدم اول باید مشخص کنیم که فلسفه یعنی چه! فلسفه دو معنا دارد، یکی به قول آقای دکتر دینانی که خدا حفظشان کند، فلسفیدن به معنای تفکر و اندیشیدن درباره وجود است. ممکن است در تعریفی دیگر گفته شود که منظور از فلسفه، فلان مکتب است که به همین دلیل از دیدگاه برخی، فلسفه باطل است.

وی افزود: اگر مراد از باطل بودن فلسفه، توجه به یک مکتب خاص باشد و آنرا باطل بدانند که این مساله ایرادی ندارد. اما اگر نفس تفکر را باطل بدانند، چه پاسخی باید به این افراد داد. کسی که شاکله‌  انسان را که همان تفکر است، زیر سوال می‌برد، باید به این شخص چه گفت؟ موضوع فقه از فلسفه جدا است. فقه همان احکام است. کسی که احکام را آموخت، آیا نمی‌خواهد بداند که زمین برای چیست؟ اگر کسی فقیه بود، فقه به او نمی‌گوید که در آسمان و زمین تفکر کن. فقه در مورد، طلاق و نکاح و ... است. آیا این موارد منجر می‌شود که فرد در آیات الهی تفکر کند؟!

وی ادامه داد: فیلسوف دو معنا دارد. یکی اینکه فرد استاد فلسفه است و کتاب‌های فلسفی را خوانده است. مثلا همین شرح منظومه که انجیل فلسفه اسلامی است. ممکن است شخصی یک استاد واقعی خوب داشته باشد و بتواند شرح منظومه را یاد بگیرد و به خوبی هم تدریس کند. او به یک معنا فیلسوف است؛ اما متفکر نیست و فقط مطالبی را آموخته است. علم او محدود به آن آموخته‌ها است. اما در مقابل کسی دیگر است که خودش متفکر است. بسیار نادرند افرادی که در مسایل فلسفی متفکر باشند. من شک ندارم که مرحوم آقای جعفری یک فیلسوف واقعی بودند. موضوع تفکر ایشان نیز «انسان» بود.

علامه جعفری در آخرین نامه به برتراند راسل چه نوشت؟ / دلایل دشمنی مخالفان فلسفه و مثنوی با علامه

گفتگو: سیدمسعود آریادوست

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز