مهران پورمندان در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
نحوهی آموزش مربی موسیقی کودک در ایران مکتبخانهای است/ شبکه «LEA» معلمان جهان را به هم وصل میکند/ دنبال ایجاد مبنای نظری در موسیقی کودک هستم
سالهای سال است شیوه تدریس موسیقی کودک در ایران بهروز نشده و ارتقا نیافته است. مهران پورمندان، کارگاهی را طراحی و ایجاد کرده که به آموزش مربیان موسیقی کودک میپردازد. او میگوید که اجرایی کردن ایدهاش سی سال طول کشیده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، آموزش در موسیقی کودک همواره از سوی مسئولان، مربیان و هنرمندان نادیده گرفته شده. این بیتوجهی تا به آنجاست که آموزش موسیقی کودک به دلیل نبود منابع و مراجع اصولی و عدم وجود سیستمهای آموزشی بهروز، به مقولهای بازاری و حربهای بیدردسر برای کسب درآمد تبدیل شده است. در این میان، با اینکه برخی از اساتید موسیقی ایرانی و غربی (که تعدادشان کمتر از انگشتان یک دست است) همواره برای ارتقای سطح آموزش موسیقی کودک تلاش کردهاند اما آن تلاشها بنا به دلایل مختلف راه به جایی نبرده و اگر هم موثر بوده، مورد توجه و آزمون و خطا قرار نگرفته است.
مهران پورمندان (نوازنده، آهنگساز، مدرس موسیقی و مستندساز) یکی از فعالان هنر معاصر است که همواره دغدغه موسیقی کودک داشته است. او دیپلم نوازندگی پیانوی خود را از کارگاه موسیقی رادیو تلویزیون ملی دریافت کرده و دیپلم آهنگسازیاش را از کنسرواتوار سرگئی راخمانینف در پاریس. او همچنین از کنسرواتوار برنِ سوئیس دیپلم متدولوژی روشهای آموزشی گرفته است.
مهران پورمندان علاوه بر فعالیتهای هنری و ساخت مستندهای موسیقی محوری چون «زمانه»، «دوران خلق یک اثر»، «یک موسیقیدان فرانسوی در دربار قاجار» و «زندگی یک موسیقیدان»، آثار مکتوبی را تالیف و ترجمه کرده که از میان آنها میتوان به «تاریخ تحلیلی موسیقی فیلم» و ترجمه «بنیانهای آموزش موسیقی» اثر ادگار ویلمز اشاره کرد.
او سالهاست دغدغه موسیقی کودک و رفع کاستیها و چالشهای مربوط به آن را دارد و حال پس از گذشت سه دهه پس از پشت سرگذاشتن دشواریهای متعدد موفق به انجام کاری شده که همواره برای انجامش تلاش کرده است. او کارگاهی آموزشی را راهاندازی کرده که به مربیگری موسیقی کودک اختصاص دارد. طی این اتفاق قرار است برای اولینبار روشهای مختلف آموزش موسیقی کودک در دنیا و نقش روانشناسی در آموزش موسیقی کودک مورد بررسی و بازنگری و تحلیل و آموزش قرار گیرد. دوره مذکور که ادامهدار و قابل بسط و ارتقا است، به صورت حضوری با تعداد محدود و آنلاین (برای داخل و خارج از ایران) طی چهار ترم برگزار خواهد شد.
مهران پورمندان درباره جزییات این اتفاق با ایلنا گفتگو کرد.
آنطور که در خبرها آمده شما شیوهای جدید و علمی را به غیر از روشهای مرسوم بازاری برای آموزش مربیان مربی کودک مدنظر دارید و قرار است در این زمینه کارگاهی همیشگی و مداوم راهاندازی کنید. چه اتفاقاتی شما را به اجرایی کردن تصمیمتان واداشت؟
اولین مسئلهای که در رابطه با موسیقی کودک و کارگاههای ما وجود دارد و تاکنون به آن پرداخته نشده، این است که ما سعی داریم یک مبانی نظری به وجود آوریم. یعنی میخواهیم اتفاقی را که در موسیقی کودک میافتد، تعریف کنیم. چون عملا زمانی که میگوییم موسیقی کودک این مقوله با آموزش موسیقی به کودک کاملا متفاوت دارد. اینگونه درست است که ما اول تعاریفمان را بگوییم و بعد بگوییم منظورمان این است. آنچه گفتم مسئلهای مهم است که اگر خدا بخواهد قصدمان این است که به تربیت و تعلیم مربیان موسیقی کودک بپردازیم که اتفاقا کار دشواری هم هست. مورد دیگر این است که باید در مورد واژههایی که به کار میگیریم حساس باشیم و آنها را همینطوری و بیدلیل به کار نبریم.
منتظورتان از مبانی نظری چیست؟
اساسا در تاریخ موسیقی ایران ایجاد مباحث نظری (بخصوص پس از عینقلی وزیری) بسیار کم رخ داده است. خیلی کم اتفاق افتاده که ما مبانی نظری نسبتا قابل بحث داشته باشیم. در موسیقی کودک نیز مبانی نظری نداریم که مثلا بگوییم کاری که فلان شخص انجام داده، مبنا و اساسش این موضوع یا موضوعات است. موضوع دیگری که وجود ندارد و ما تلاش می کنیم آن را در کارگاه به وجود آوریم نوعی راهنمایی قاعدهمند و دارای چهارچوب است که من اسم آن را دفترچه راهنما نام نهادهام. البته من این اسم را گذاشتم و در واقع دفترچه راهنما نیست. دفترچه راهنما در واقع شرح اتفاقاتی است که باید در یک کلاس موسیقی رخ دهد؛ لذا اسم درستتر و دقیقتر آن "روش مدل" است.
روش مدل به چه معناست؟
یعنی روشی ایجاد میشود که به عنوان مدلی برای آموزش به کار میرود.
یعنی در گذشته هیچ روشی برای آموزش مربیان موسیقی کودک وجود نداشته است؟
خیر چنین روش و مدلی نداشتهایم و الان هم نداریم. شما فرض کنید هرکس که بخواهد در زمینه موسیقی کودک به عنوان مربی فعالیت کند باید پیش فلان شخص برود تا این کار را فرا بگیرد، وضعیت به این شکل است. این رویه کاملا مکتبخانهای است.
چرا شیوه آموزش مربیان کودک در ایران به شیوه مکتبخانهای است؟
به این دلیل که در این زمینه هیچگونه مبانی نظری وجود ندارد. عدم وجود مبانی نظری باعث شده مربیان موسیقی کودک هیچگونه دفترچه راهنمایی نداشته باشند. البته کتابهایی درباره برخی روشها وجود دارد، اما عملا از نظر متدولوژیک هیچ منبعی نداریم. ما در بخشی از کارمان در کارگاه به این موضوع نیز میپردازیم. بدون وجود مبانی مشخص متدولوژیک چیزی به دست نمیآوریم و خروجی قابل قبولی نخواهیم داشت، همانطور که تا الان نداشتهایم.
کتابهایی درباره برخی شیوهها وجود دارد، این آثار و منابع در نوع آموزش شما در کارگاه چه جایگاهی دارند و آیا از آنها در تدریس بهره خواهید برد؟
ما در کارگاه کتابهایی را که به عنوان روش منتشر شدهاند، مورد بررسی قرار میدهیم . من میگویم آثار مکتوب مذکور، حرفهای خوب هستند. مثلا مانند این است که بگوییم «ما اگر دندانهایمان را بشوییم اتفاقات خوبی میافتد»! به این می گویند حرف خوب. دیگر توضیح داده نمیشود وقتی شما دندانتان را میشویید چگونه باید این کار را انجام دهید و این اتفاق چی مکانیزمی صورت میگیرد، و الی آخر. ما میخواهیم در موسیقی کودک به همچین چیزی برسیم و سعیمان این است چنین اتفاقی را در ایران رقم بزنیم و به یک روش مدل برسیم. این روش دارای مبانی نظری است. من به اتفاق دیگر دوستان در کارگاه قدم اول را دراین زمینه برداشتهایم و در سالهای آتی توسط افرادی که چه مربی هستند و چه استاد، ادامه پیدا میکند و کامل خواهد شد. این اتفاق برایمان مهم است و به این روند بسیارامیدواریم. وقتی این روش یا روش ها منتشر شوند مبنای مباحث خواهند شد.
این مبنا چه چیزی خواهد بود؟ مثال بزنید.
یعنی اگر بگویید پورمندان روند کارت به کجا رسید و چه کردی؟ دفترچه راهنما، روش مدل، مبانی نظری را به شما ارائه میکنم و لیستی از کارهای انجام شده در اختیارتان میگذارم. و بستههایی از بازیها و ترانهها هم برایتان قابل مشاهده خواهد بود. من همه این کارها را براساس چهارچوببندی مشخص و قابل دفاع باید انجام دهم.
درباره چگونگی پرداختن به روشها در کارگاه بیشتر توضیح دهید.
اتفاقی که میافتد این است که تمام روشهای آموزش موسیقی کودک که طی حدود صدسال گذشته تا به امروز در دنیا مورد بهرهبرداری قرارگرفتهاند، آموزش داده میشوند. مبانی روانشناسی کودک هم یکی دیگر از بخشهای مورد توجه ما در کارگاه است که در ارتباط با آموزش موسیقی کودک است و به آن میپردازیم. مثلا در دوره مقدماتی اولمان بحث محیطگرایی جان لاک را در مباحثمان داریم. جان لاک درباره محیط گرایی و موضوعات مربوط به آن نظریه و تحلیلهایی دارد، اما اینکه با آموزشی موسیقی کودک چه ارتباطی دارند، اهمیت دارد. مثلا بحث سرمشقگیری یا تنبیه و تشویق در کلاسهای آموزش موسیقی جنبههای مهم مبحث روانشناسی جان لاک هستند که ما به آن پرداختیم.
نتیجه نهایی حضور در کارگاه برای شرکتکنندگان چیست؟
مربی در پایان باید بتواند از صفر تا صد یک کلاس آموزش موسیقی کودک را طراحی کند و آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
قاعدتا در این میان، آزمون و خطاهایی رخ میدهد که به کاملتر شدن روش و روند مورد نظر شما میانجامد.
بله درست است.
چگونه متقاضیان را تعیین سطح میکنید؟ به هرحال افراد مراجعهکننده مبتدی نیستند بلکه در جایگاه مربی در آموزشگاهها تدریس میکنند.
ما در دوره اول مبنایمان این بود که شرکتکنندگان یا فارغالتحصیل موسیقی باشند یا چهارسال به صورت جدی آموزش موسیقی دیده باشند. در دوره جدید نوع پذیرش را مقداری عوض کردیم و رزومه افراد را اساس قرار دادیم. در این مسیر تلاشمان این است واقعی عمل کنیم. مثلا ممکن است فردی دوسال آموزش دیده باشد اما برای حضور در کلاسها تواناییها و دانش لازم را داشته باشد.
نحوه حضور متقاضیان فقط همین یک روش است؟
خیر. متقاضیان میتوانند به دو شکل در کارگاه و کلاسهای مربوط به آن حضور یابند. یک شکل فقط حضور در دوره مقدماتی است. در واقع حضور در دوره مقدماتی به دلیل عمومی تر بودن مباحث فراگیرتر است. اما افرادی که در دوره مقدماتی شرکت کنند، اگر بخواهند به دوره متوسطه یعنی دوره بعدی بروند باید حداقل 70 درصد فعالیتهای عملی دوره را که شامل طراحی بازیها بر اساس روشهای تدریس شده میباشد را انجام دهند. البته اگر کارهایشان را کامل کنند و فعالیتهای جدی داشته باشند، میتوانند در دورههای بعدی شرکت کند.
چقدر شرکتکنندگان را پس از پایان دورهها حمایت میکنید و از تخصصشان بهره میبرید؟
قرار شده گروه یارآوا در همین ساختار یک کلاس آموزش موسیقی کودک طراحی کند. برنامه این است که اواخر امسال یا ابتدای سال آینده هنرجوی موسیقی کودک بگیریم. دوستانی که در کارگاه مربیگری موسیقی کودک دورههای خود را به پایان میرسانند در این کلاسها به عنوان مربی مشغول به کار میشوند. تلاشمان این است این اتفاق در یارآوا بیفتد، در غیر اینصورت مکانهایی را به عنوان کلاس خواهیم یافت؛ مثل فرهنگسراها یا آموزشگاههای موسیقی کودک.
ایجاد شیوهای مشخص برای آموزش موسیقی کودک بر اساس مبنای نظری و عملی برایتان چه دشواریهایی را به همراه داشته است؟
بهترین اتفاق برای من به نتیجه رسیدن روندی است که مدنظر داشتهام. شما فکر کنید من از سال 1371 که به ایران آمدم قصد انجام این کار را داشتهام و حال پس از سی سال این اتفاق افتاده است!
شما عضو شبکه «LEA»؛ شبکه ارتباطی معلمین موسیقی زیر نظر یونسکو هستید. این تشکل چه کارکردهایی دارد؟
من در سال 1379 با حضور بعضی از اساتید موسیقی یک سمینار آموزش کودک سه روزه برگزار کردم که زمانش مصادف با روز جهانی کودک بود و ازدوازدهم تا چهاردهم مهرماه برگزار شد و از دفتر یونسکو خواستیم با ما مشارکت کند و آنها هم پذیرفتند. یک کمیسیون ملی یونسکو داریم و یک دفتر یونسکو در ایران این دو با هم تفاوت دارند. ما در آن زمان با دفتر یونسکو مشارکت کردیم. مسئول ایتالیایی دفتر یونسکو در ایران در آن زمان بسیار از طرح ما استقبال کرد. در ادامه این تعامل دو کنسرت موسیقی در تهران و زنجان برگزار کردیم که پیامد این اتفاق، وصل شدن ما به دفتر یونسکو در پاریس بود. من در پاریس تحصیل کرده بودم و فضا و افراد را میشناختم، در ادامه هم نزد فردی رفتم که در دفتر یونسکو مسئول بود و خانم واگنر نام داشت. ایشان پیشنهاد موثر و جالبی دادند و گفتند شما بیا و عضو شبکه معلمین جهان شو تا با دیگران در تعامل باشی و در جریان اتفاقات قرار بگیری. من در شبکه عضو و متوجه شدم وجود چنین تشکلها و بخشهایی باعث رخ دادن اتفاقات درستتری خواهد شد. عضویت در شبکه معلمین جهان باعث شد از امکانات و داشتههای بقیه، بخصوص در زمینه موسیقی کودک استقاده کنم.
در کل ارتباط و تعامل با هنرمندان کشورهای پیشگام است که هنرهای مختلف کشور را به استانداردهای جهانی نزدیک میکند؟
دقیقا درست است. اصلا بحث اصلی ما این است که دریچه دیگری به دنیای موسیقی کودک باز کنیم. اهداف دیگرمان این است که مبانی نظری و کتابهای مورد نظر و مورد نیاز را در طی زمان و با امکاناتی که به دشواری فراهم میشوند، تهیه کنیم و آنها را در دسترس فعالان و علاقمندان قرار دهیم، بلکه از این بن بستی که در آن گرفتاریم خارج شویم. اینکه میگویم بن بست اصلا اغراق نیست. واقعیت این است که موسیقی کودک در کشور، آموزش بلز و طبلک و فلوت نام گرفته و واقعا چنین عنوانی برای آن به کار میبرند. این بخشی از همان بن بستی است که میگویم. اینکه نام دیگری برای موسیقی کودک به کارگرفته میشود اتفاق خوبی نیست. و اینکه ما نمیتوانیم صرفا به بچه بگوییم این ساز یا آن یکی را بزن، بلکه باید با بسیاری از دانشها روبرو باشیم و خلاقیت به خرج دهیم. اینکه بخواهیم یک یا دوتکنیک را به دیگران یاد دهیم کار سختی نیست. مثل این است که بگوییم اگر میخواهی پیچ را ببندی آچار را اینجا بگذار و اگر بکشی بالا بسته میشود و به سمت پایین باز میشود. این مدل آموزش انرژی زیادی نمیخواهد و نتیجه مثبتی هم نخواهد داشت، اما متاسفانه در جامعه ما به اصل تبدیل شده است. هرکس از این اصل خارج شود، میگویند اشتباه کرده است.
باید متذکر شوم که هم از سوی عوامل و دوستان در یارآوا و هم از سوی دوستانی که با من همکاری میکنند، سعیمان این است تا با تمام توان اتفاقات مثبتی را رقم بزنیم و مسیر را برای فعالیت دیگر دوستان در جهت ارائه متدی درست و بکارگیری شیوه آموزشی مناسب، باز کنیم. از دوستان رسانهای هم میخواهیم در زمینه اطلاعرسانیها و انعکاس اخبار برای در جریان قرار گرفتن اهالی موسیقی و علاقمندان ما را یاری کنند.
گفتگو: وحید خانهساز