یادداشت وحید نیکخواه آزاد؛
داغ پر کشیدن اصغر عبداللّهی
وحید نیکخواهآزاد در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار ایلنا قرار داده است از اصغر عبداللهی فیلمنامهنویس و نویسنده فقید سینمای ایران سخن گفت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، وحید نیکخواهآزاد در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار ایلنا قرار داده است درباره درگذشت اصغر عبداللهی نوشت:
هنوز داغ از دست دادن کامبوزیا پرتوی تازه است که رفتن اصغر عبداللّهی داغ دیگری بر دلمان میگذارد.
اصغر عبداللّهی فقط یک قصّهنویس تکرارنشدنی، فقط یک فیلمنامهنویس بیبدیل نبود؛ رفیق بود؛ همراه بود؛ معلّم بود؛ و از همه مهم تر، انسان بود. آدمی خوش محضر بود که از مصاحبت و حرف زدن با او سیر نمیشدی.
اصغر ترکیب درخشانی بود از تجربهی ناب زندگی و آنچه از خواندن مستمر حاصل میشود. کمتر کسی را دیدهام که به اندازهی او بخواند؛ فیلم ببیند و به تماشای تئاتر بنشیند.
اصغر به ذات معلم بود؛ امّا نه فقط سر کلاس درس. اگر شاگرد خوبی بودی، هر لحظه برایت معلم بود. پیادهَرویهای طولانیاش با شاگردان جوانش مثال زدنی است. دو سه نفری از تجریش راه میافتادند تا میدان هفتم تیر که خانهاش در حوالی آن بود و همهی راه به گفتگو دربارهی ادبیّات و سینما و قصّه و فیلمنامه طی میشد.
زندگی ساده و قناعتآمیزی داشت؛ چرا که لذت زندگی برایش در ادبیات و هنر خلاصه میشد و خانهی کوچکی که با همسرش، اختر عمادی، مترجم برجسته، در آن عاشقانه میزیست، مأوای بسیاری از دوستداران هنر و ادبیّات بود.
بسیاری از بزرگان سینمای ایران فیلمنامهای از او را به تصویر کشیدهاند؛ کیومرث پوراحمد، رسول صدرعاملی، مسعود کیمیایی، مجمّدرضا هنرمند، فرزاد مؤتمن، سیامک شایقی، محمدحسین لطیفی، مهدی صبّاغ زاده و… من هم افتخار داشتم که بر اساس فیلمنامهی «نصف مال من، نصف مال تو» ی او فیلمی بسازم. خاطرات ساختن این فیلم برایم پر است از درسهای بسیار دربارهی سینما، رفاقت، انسانیّت و مدارا که در محضر اصغر عبداللّهی آموختم.
اصغر عبداللّهی نزد سینماگران بسیار محترم بود؛ از بس که بیحاشیه میزیست و کار میکرد. نامش و حضورش بسیاری از درها و گرهها را میگشود و راه را هموار میکرد. با آن مناعت طبع و بینیازی که داشت، بزرگتر از سینما بود. اگرچه در سینمای ایران بسیار موفّق بود (و شاهدش سیمرغهایی که برای خانهی خلوت و خداحافظی طولانی گرفت) بزرگمنشانه و بیحاشیه از کنار آن عبور میکرد و در زندگی هنرمندانهاش غرق میشد.
با اینکه فرزندی نداشت، کودکان را (که به آنها «نی نی» میگفت) بسیار دوست میداشت و سینمای کودک و نوجوان برایش جایگاه ویژهای داشت. خواهران غریب، به خاطر هانیه و نصف مال من، نصف مال تو را در این گونهی سینمایی نوشت و «خواهران غریب» ش هنوز و شاید همیشه یکی از بهترین فیلمهای کودک و نوجوان سینمای ایران است و خواهد بود.
اصغر رفیق شفیق بود. پای رفاقت که به میان میآمد، سهمخواهی نمیکرد. وقتی «گنجشکک اشی مشی» را میساختیم، فروتنانه فیلمنامهی منِ کمترین را خواند و آن را، بخصوص گفتگوهای فیلمنامه را حک و اصلاح کرد و شرطش این بود که نامی از او برده نشود.
امروز ادبیّات و هنر ایران نه تنها قصّهنویس و فیلمنامهنویسی بزرگ، که انسانی ارزشمند را از دست داد. داغ پر کشیدن اصغر عبداللّهی به این زودی و به این آسانی سرد نخواهد شد.