خبرگزاری کار ایران

یک نقاش و طراح چیدمان:

نفت «برکت» است یا «نکبت»/ تنها دستکش است که می‌ماند/ فضاهای شهری سهم ماست

نفت «برکت» است یا «نکبت»/ تنها دستکش است که می‌ماند/ فضاهای شهری سهم ماست
کد خبر : ۱۰۱۱۸۵۱

«حضور غایب» یکی از آثار حاضر در هشتمین دوسالانه مجسمه‌سازی روایت‌گر زندگی صدها کارگری است که بی‌ادعا نفت را از اعماق زمین استخراج می‌کنند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، هشتمین دوسالانه مجسمه سازی تهران بستر مناسبی برای ارائه آثار خلاقانه‌ای است که نمونه آن‌ها را پیرامون خویش، کمتر دیده‌ایم. این رویداد نمونه بارز کلکسیونی از آثار امروزی است که با توجه به دغدغه‌ها و نیازهای مخاطبان امروز خلق شده‌اند. تنوع آثار در دوسالانه مجسمه‌سازی تهران نشان از تنوع افکاری دارد که توسط هنرمندان رشته‌های مختلف در آثاری با متریال‌ها و سبک‌های مختلف بروز کرده است. 

یکی از آثار حاضر در هشتمین دوسالانه فعلی، چیدمان «حضور غایب» است که در طبقه هم کف تالار وحدت اجرا شده است. متریال به کار رفته در این اثر صدها دستکش مستعمل و روغنی و سیاه است که به قشر کارگر تعلق دارند. گویا شخصیت اصلی این اجرای پرفورمنس گونه، کارگرانی هستند که تنها از آن‌ها دستکشی به جا مانده است. 

سمیرا هدایی خالق این اثر درباره آن می‌گوید: تلاشم این بوده حضورهایی که سهمی از یک فضا دارند، (یا در گذشته داشتند و امروز دیر سهمی ندارند یا کمتر دارند) را با این چیدمان بازیابی یا یادآوری کنم. 

نفت «برکت» است یا «نکبت»/ تنها دستکش است که می‌ماند/ فضاهای شهری سهم ماست

 از چه زمانی فعالیت‌های هنری خود را آغاز کرده‌اید و در چه رویدادها و نمایشگاه‌هایی حضور یافته‌اید؟

من لیسانس هنر از دانشگاه الزهرا هستم، در دوران دانشجویی به قصد، اصراری بر برگزاری نمایشگاه نداشتم و الان فکر می‌کنم تصمیم درستی گرفته ‌بودم. حدود یازده سال پیش به اروپا رفتم و همزمان فعالیت هنریم که بیشتر در زمینه نقاشی بود به شکل نمایشگاهی و اجرائی درآمد. 

در ایران چه فعالیت‌هایی داشته‌اید؟

نزدیک به دوسال است که به فعالیت هنری در ایران (که بیشتر چیدمان در فضای شهری بوده) پرداختم، ولی فعالیت نمایشگاهی‌ام طی این سال‌ها در کشورهای مختلفی از جمله آلمان، سوییس، اتریش، استرالیا، آمریکا و ژاپن بوده است. 

وجود رویدادها و بینال‌های سالانه تا چه حد به دیده شدن آثار هنرمندان عرصه های مختلف و فعالیت‌های بعدی آن‌ها کمک خواهد کرد؟ 

برگزاری بینال‌های تجسمی، چه نقاشی یا مجسمه به نظرم بیشترین اهمیتش خارج شدن هنرمند از فضای گالری و دخل و تصرف بیشترش در فضاهای عمومی است، جایی که هنر بتواند به زندگی مردم نزدیک‌تر باشد و مخاطبان عام بیشتری را جذب کند. برای من، هر قدمی که این مرز بین مخاطب خاص و عام را کمی تغییر بدهد، می‌تواند قابل تامل باشد.

شما در هشتمین دو سالانه مجسمه سازان تهران با اثری شرکت کرده‌اید که تا حدودی با دیگر آثار شرکت کننده متفاوت است. در ارائه این اثر از هنر چیدمانی بهره برده‌اید. با توجه به این اتفاق و نگاه خلاقانه‌تان، تعریفتان از مجسمه‌سازی چیست؟ 

رویکرد امسال بینال رویکردی بینارشته‌ای است و من خودم را خیلی مجسمه‌ساز نمی‌دانم. فعالیت من طی این سال‌ها بیشتر نقاشی و چیدمان بوده است. به عنوان یک نقاش باید در اینباره بگویم این مدل چیدمان برایم مثل نقاشی کردن در ابعاد خیلی بزرگ است، که البته در مقایسه با نقاشی به مراتب هیجان انگیزتر و راضی کننده‌تر است.

مجسمه یا هر اثر خلاقانه دیگر چگونه تاثیرگذار و ماندگار می‌شود؟

من راجع به مجسمه سازی بطور خاص اظهارنظر نمی‌کنم ولی بطور کلی اتفاق هنری زمانی تاثیرگذار خواهد بود که بیشتر از صرف برگزاری بر کنش جمعی، بر ارتباط با مخاطب عام و پژوهش تمرکز داشته باشد که این مسائل در بیانیه بینال امسال هم قید شده بود. 

درباره چگونگی ساخت و ارائه اثرتان در دوسالانه مجسمه سازان توضیح دهید. این ایده چگونه شکل گرفت و تعداد کثیر دستکش‌ها را چگونه تهیه کردید و این رویه چقدر زمان برد؟ 

ایده این کار سه سال پیش شکل گرفت، بعد سال‌ها خارج از ایران کار کردن، بهتر توانستم ببینم چه نگاهی به خود داشته‌ام. وقتی ایران بودم، وقتی خارج شدم و وقتی که در مواجه با نگاه دیگری قرار گرفتم، و گاه چطور برآورده می‌کردم نگاهی که توقع دیگری از من داشت؟. داستان را کوتاه کنم، همه چیز درون ماست واگر تغییری هم هست من اعتقاد دارم از درون ما شکل می‌گیرد. در رابطه با اثر به نوعی اعتراض داشتم و زمانی که ایده این کار شکل می‌گرفت به هیچ عنوان نمی‌خواستم در فضای  هنری یا گالری قرار گیرد. می‌خواستم در شهر و در مواجه با رهگذران شکل بگیرد.

اثر شما با حجم انبوه دستکش‌ها قصه و درامی را پس و پشت خود پنهان دارد. آن قصه چیست و چطور پایش به اثر شما باز شد؟

 داستان نفت در کشور ما همیشه با این سوال همراه بوده که نفت برکت است یا نکبت! این سوال و گفتگو پیرامونش می‌توانست با اشغال فضاهای شهری همراه شود که با پروسه این چیدمان و تغییر منظره شکل می‌گرفت و به شکلی، می‌توانست بازتابی از بازگرداندن این غایب به این فضا باشد. 

چگونه به جمع‌آوری دستکش‌ها پرداختید، زیرا متریال اصلی اثرتان همین دستکش‌هاست.

جمع‌آوری ده هزار دستکش مستعمل بدون همکاری هیچ سازمان یا ارگانی واقعا کار سختی بود، من تشکر می‌کنم از تمام کارگرانی که در حوزه نفت به مدت یکسال و نیم دستکش‌های مستعمل‌شان را بدست من رساندند. 

و مجوز اجرا چگونه کسب شد؟

درنهایت بعد از پیگیری یک‌ساله برای مجوز اجرا، تنها موزه نفت به این چیدمان اعتماد کرد و اولین اجرا در آبادان و بعد تهران شکل گرفت، اجرای سوم به دعوت موزه یارات در باکو انجام شد و در بینال مجسمه این چیدمان برای اولین‌بار در فضای داخلی اجرا شد. 

 با توجه به موقعیت آبادان و فعالیت کاری کارگران پالایشگاه‌ها، خود و اثرتان تا چه حد با کارگران نفت ارتباط برقرار کردید؟

روزی که در آبادان با کارگران پیمانکاری منتظر اجرای کار در پالایشگاه بودیم، پروسه جالبی طی شد که آن را خیلی دوست داشتم. حین انجام کار زندگی در اجرا جریان داشت. پهن کردن دستکش‌ها روی زمین، متصل کردن آنها به یکدیگر. نصب شدنشان روی نمایِ موزه کارآموزان (تأسیس شده در سال ۱۳۱۳ توسط شرکت نفت انگلیس- ایران). بعد از مدتی کار با کارگران، آنها هم به بافت دستکش‌ها، رنگشان و اینکه کدام دستکش کنار کدام دستکش دیگر قرار گیرد، توجه می‌کردند. اینکه دستکش‌ها از پشت یا کف نصب شود برایشان مهم بود. آنها در اینباره‌ها  گاهی از من سوال می‌کردند و گاه خودشان نظر می‌دادند. منظورم این است که دستکش‌های مستعمل کارگران، همراه با همکاری خودشان بر روی نمای ساختمانی که تاریخچه‌اش مربوط به نفت و زندگی آدم‌هایی بود، نصب می‌شد. به نظرم آدم‌هایی که با نفت زندگی می‌کردند در کنار فرم و بافت دستکش‌ها و در نهایت ابعاد کار، مکمل هم بودند. 

در نهایت شما با جمع‌آوری و چیدمان دستکش‌های مستعمل، قشر کارگر را مدنظر داشته‌اید. طی این اتفاق قصد دارید چه مفهوم و پیامی را به مخاطب ارائه دهید؟ 

عنوان این چیدمان «حضورِغایبِ» است.  تلاشم این بوده حضورهایی که سهمی از یک فضا دارند، (یا در گذشته داشتند و امروز دیر سهمی ندارند یا کمتر دارند) را با این چیدمان بازیابی یا یادآوری کنم. 

نگاه و منظر اجتماعی در فعالیت‌هایتان چه جایگاهی دارد و به طور کلی پتانسیل هنرهای تجسمی و شاخه‌های مختلف آن برای انعکاس وقایع اجتماعی و حتی سیاسی تا چه حد است؟ آیا در این زمینه محدودیتی وجود دارد؟ 

من محدودیتی در هیچ چیز نمی‌بینم. مسئله نوع انعکاس و برخورد با مسائل و نحوه مطرح کردنشان است. 

با توجه به بحران کرونا از نحوه برگزاری هشتمین دوسالانه مجسمه‌سازان تهران رضایت دارید؟

با توجه به شرایط حاضر، دبیر بینال و بقیه دوستان بسیار زحمت کشیدند که این رویداد را اجرائی کردند. مسئله مهم اینکه چقدر از جامعه غیر هنری از برگزاری همچین بینال‌هایی اطلاع دارند؟ هنرمندان تجسمی از فضای شهری چقدر سهم دارند تا توسط آن با مخاطبانشان در ارتباط باشند؟ به نظرم جامعه تجسمی هرچقدر عقب‌نشینی کند نه کسی متوجه خواهد شد نه کسی دنبال ما خواهد آمد، پس به نظرم برای بودن در فضاهایی که سهم ما هستند، باید پافشاری کنیم.

  از فعالیت‌های آینده‌تان بگویید. 

شرایط کار در دوران کرونا به طبع برای همه سخت است. من بین تهران و برلین کار می‌کنم، مشغول چند پروژه برای آنجا هستم ولی دوست دارم برخلاف گذشته توازن بیشتری برقرار کنم و در ایران فعال‌تر باشم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز