در گفتگو با یک مرمتگر مطرح شد:
بافتهای تاریخی به سرعت در حال نابودی هستند/ طرحی برای بهسازی بخش تاریخی تهران تهیه نشده/ سازمان زیباسازی بهجای استحکامبخشی به پاکسازی پوسته سازه بسنده میکند
«احمدرضا حشمتی» مرمتگر، مدرس دانشگاه و ناظر پروژههای میراث فرهنگی کشور به سوالاتی درباره مرمت بافتهای تاریخی کشور، آسیبها و تهدیدهای پیشروی آن و راهکارهایی برای بهبود عملکرد در این زمینه پاسخ داده و میگوید: ارگانهای دولتی به تنهایی نمیتوانند مسائل بافتهای تاریخی را حل و فصل کنند و این نیاز به فرهنگسازی دارد که مردم متوجه اهمیت آن شوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بافتهای تاریخی شهرهای ایران با وجود ارزشهای میراثی و اهمیتشان در حفظ هویت شهری، در طول سالیان گذشته بارها در معرض آسیبهای طبیعی و انسانی بوده. این بخش از شهرها، به دلیل بافت سنتی، فرسودگی واحدهای مسکونی، عدم سهولت دسترسی، ضعف زیرساختها، مشکلات زیست محیطی و مانند آن، با مشکلات زیادی مواجه بودهاند و به مرور زمان از نظر فیزیکی تغییرات زیادی را به چشم دیدهاند.
مرمت بافت تاریخی شهرها نه تنها با هدف حفاظت از شهرهای تاریخی، بلکه برای پاسخگویی به نیازهای شهری همواره مطرح بوده اما این دست از مرمتها در ایران پیشینه چندانی ندارد و نیازمند تبیین راهکارهای اجرایی برای احیای بافتهای تاریخی در هر شهر و منطقه متناسب با ابعاد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی آنهاست.
«احمدرضا حشمتی» مرمتگر، مدرس دانشگاه و ناظر پروژههای میراث فرهنگی کشور به سوالاتی درباره مرمت بافتهای تاریخی کشور، آسیبها و تهدیدهای پیشروی آن و راهکارهایی برای بهبود عملکرد در این زمینه پاسخ داده است.
آنچه که در رابطه با مرمت بافتهای تاریخی کشور انجام میشود آیا بر اساس مطالعات اقتصادی، اجتماعی و کالبدی و در ارتباط با هویت شهرهاست؟
بافتهای تاریخی از ریزدانهها و تکبناهایی تشکیل میشوند که همه تابعی از شهر هستند اما به مرور زمان این بافتهای قدیمی در اثر نیازهای جامعه توسعه یافتهاند. در هر شهری، آنچه را که از بافت قدیمی به عنوان بافت تاریخی میشناسیم معمولا از نظر شهرداریها بافت فرسوده نامگذاری میشود. در واقع، اینها گره خوردهاند به نیازهای اجتماعی و فرهنگی یک جامعه در بافت شهری. حالا نحوه برخورد ما با این بافت تاریخی با کشورهای دیگر متفاوت است و مردم آنچنان که باید، ارزشهای این بافتها را درک نکردهاند و بیشتر متخصصان هستند که روی بافت تاریخی حساسیت دارند. دلیلش هم برمیگردد به اینکه ما اطلاعات زیادی به مردم ندادهایم. طرحهای زیادی برای مرمت بافتهای تاریخی ارائه شده ولی من فکر میکنم که قبل از اجرای این طرحها، نیاز است که شناسایی و ارزیابی دقیقی از شهرها و بافت تاریخیشان داشته باشیم تا بتوانیم گذشته آنها را بشناسیم و برای امروزشان نسخه تجویز کنیم.
طرح مرمتی باید به تکامل و توسعه پایدار شهر و بافت قدیمی آن کمک کند. خیلی مواقع پروژه مرمت بافتهای تاریخی را در حد یک طرح خلاصه میکنیم و برای همین هم به ندرت میبینیم که اینها در بافتهای تاریخی به سرانجام برسند. یکسری جاها میبینیم که دل بافت را شکافت میدهند و میخواهند اتوبان بکشند؛ قطعا باید نیازهای امروز مردم آن بخش هم تامین شود ولیکن نه به این شکل. باید متناسب با ویژگیهای بافت باشد. همانطور که از کسی که درس نخوانده و سواد ندارد نباید انتظار داشته باشیم که یک فرمول فیزیک را بتواند حل کند، در بافت تاریخی هم نباید انتظار داشته باشیم بشود همهچیز را واردش کرد. برای تامین نیازهای جامعه را باید بکوشیم بافت تاریخی دستخوش تغییرات گستردهای نشود. گاهی نگاه آنها که با قصد بهسازی بافت تاریخی تحقیق و تفحص میکنند، این است که بنای دو طبقه قدیمی، فرسوده است و از بین رفته و باید به جایش یک ساختمان چهار طبقه بسازیم. در صورتی که بافت تاریخی باید با همان وضعیتی که داشته، حفظ شود. هیچ وقت در کشورهای دیگر نمیبینیم که کوچهای را پهن کنند که اتومبیل بتواند از آن رد شود، بهجایش اتومبیل را اندازه کوچه میسازند. حتما لزومی ندارد که در این محلات، لولهکشی گاز شود بلکه میتوان نیازهای ساکنان را با نیروی برق تامین کرد، یا حتی فضای سبز لازم نیست در دل بافت باشد، میتوانیک فضایی را در محل تلاقی با شهر جدید برایش اختصاص دهیم.
این مرمت و بهسازیها طبق اصول انجام میشود؟
بعد از اینکه شناخت کاملی نسبت به بافت تاریخی هر شهر پیدا کردیم نیاز به آسیبشناسی هم داریم. مسائل مجموعههای اینچنینی با یک تکبنا خیلی فرق میکند. اینها بیشتر با مردم و فرهنگشان، با زندگی و خاطرات جمعی مردم در ارتباطاند. در اکثر بافتهای تاریخی قدیمیهایی که ساکنان اصلی بودند، این محلات را ترک کرده و به بخشهای نوساز شهر میروند و جایگزین آنها افرادی میشوند که اغلب بضاعت مالی و شغل مناسبی ندارند. مثلا در بافت تاریخی تهران بیشتر افغانها ساکن هستند. یعنی ساکنان اصلی کوچ کرده و مهاجران جای آنها را گرفتهاند. این باعث میشود که کیفیت بافت تاریخی پایین بیاید و مسئولان هم خیلی وارد این قضایا نمیشوند و به تصویب طرحهایی کلی برای بهسازی این بافت بسنده میکنند. ضمن اینکه اجرای این طرح فقط هم کار میراثفرهنگی نیست، با اینکه متولی است اما این کار باید با هماهنگی ارگانی باشد؛ مثلا سازمان اوقاف با اینکه بخش بزرگی از بافتهای تاریخی را حداقل در بازار تهران در اختیار دارد باید در اجرای مرمت و بهسازی مشارکت کند اما این اتفاق رخ نمیدهد. همچنین به جز شهرداری که نقش مهمی در این کار دارد، مردم ساکن این مناطق شهر هم باید بهطور جدی در مرمت بافتهای تاریخی مشارکت کنند که در دنیا امروز روی این مساله بسیار کار میکنند.
چند سالی است که شهرداریها متولی مرمت و بهسازی بافت تاریخی شهرها شدهاند درحالیکه همیشه شهرداری و میراث فرهنگی، دچار تعارض ذاتی در منافع بودهاند. فکر میکنید این تولیگری شهرداری آسیبزاست یا میتواند به تسریع بهسازیها کمک کند؟
شهر فقط بخشهای نو و جدیدش نیست که هر کجا اسم بنای تاریخی آمد بگوییم متولیاش میراثفرهنگی است. شهرداریها در کل کشور باید بدانند بافت تاریخی هم بخشی از گستره تحت مدیریتشان است و نیاز دارد که اداره شود، ولی متناسب با ویژگیهای خودش. الان میبینیم که سازمان زیباسازی شهرداری شروع کرده محورهای خیابانها و بافت تاریخی را بهسازی و پاکسازی میکند اما این کارها شاید فقط به زیبایی شهر کمک کند نه استحکام بافت و بنای تاریخی شهر. چون این مرمتها اساسی و اصولی نیست و فقط پوسته بنا و سنگ و آجرش را عوض میکنند.
یادم است یک موقع طرحی برای استحکامبخشی سازهها در بافتهای تاریخی پیشنهاد دادم که اتفاقا یکی دو مورد اجرا هم شد... گفتم بناهایی که به شدت آسیب دیدهاند و شرایطشان خوب نیست و شاید به هیچ عنوان قابلیت نگهداری به این شکل ندارند را به طور اساسی تعمیر کنیم. یعنی در حالیکه سازه و استخوانبندی این ساختمانها مشکل دارند، وقتی پی نشست میکند و دیوارها شکاف برداشته، نمیتوانیم با مرمت پوسته، کمکی به حفظ این بنا کنیم. بهجایش، میتوان این بناها را مستندسازی و شمارهگذاری کرده و سپس آن را کاملا پیاده کنیم. وقتی استخوانبندی ساختمان درست شد، پوسته سرجای خود برمیگردد. در واقع با این روش، زندگی به ساختمان برمیگردد. اما کاری که شهرداری تنها زیبا کردن پوسته ساختمان است و زندگی به آن برنمیگردد؛ چون به دلیل فضای غیراستاندارد و خطرناک ساختمان، نمیتوانی داخل بنا بروی. ما در مرمت نیاز به ایده و خلاقیت داریم. اصلا مرمت یعنی همین؛ باید چیزهایی را در آن ابداع و خلق کنیم چون مرمت، هنر است. اما مشکلاتی هم پیشروی این طرح وجود دارد؛ روشی که اشاره کردم، پر هزینه است و باید نسبت به آن مسئولیت بپذیریم چون سرعت ندارد و اجرایش زمانبر است. اما شهرداری میخواهد در یک سال کل پوسته را بهسازی و پاکسازی کند. در نهایت معتقدم شهرداری باید متولی اصلی بهسازی بافت تاریخی باشد و میراث فرهنگی برای این کار طرح و ایده بدهد. اما اینکه شهرداری با میراث فرهنگی هماهنگ نیست، باید مشکل در جای دیگری اصلاح شود. مثلا در پایتخت، آقای حناچی، شهردار تهران را به عنوان فردی آشنا با میراث فرهنگی میشناسیم، بنابراین انتظار این است که در تهران دیگر مشکلی نداشته باشیم که کمابیش هم این اتفاق افتاده. اما هنوز در بخشهایی از شهر میبینیم که قسمتی از درآمد شهرداریها که باید صرف بهسازی بافت تاریخی و بناهای قدیمی شود در جای دیگری هزینه میشود. اینها مسائلی است که میراث فرهنگی هم باید پیگیرش باشد.
باید پیوستی برای طرح مرمتی بافتهای تاریخی تهیه شود تا در کنار اینکه حفظ بافت تاریخی اولویت است، این بهسازی بتواند به نیازهای شهری ساکنان هم پاسخ دهد؟
چنین طرحی که بتوانیم بر اساس آن کار کنیم، باید در طرح جامع و تفصیلی شهرهای بزرگ دیده شود. نماینده میراث فرهنگی معمولا در تصویب این طرحهای تفصیلی که بافت تاریخی هم در آن است، حضور دارد و میتواند قبل یا بعد از تصویب طرح، پیشنهاداتی ارائه کند تا با هماهنگی ارگانهای مسئول، ضوابطی برای مرمت بافتهای تاریخی دیده شود. و البته که در این طرحها نباید زمان کوتاهی برای اجرا در نظر گرفت. درحالیکه معمولا در طرح تفصیلی این تفسیر را داریم؛ مثلا در طرح تفصیلی تهران که سال 91 ابلاغ شد، ذکر شده که میراث فرهنگی سه سال مهلت دارد تا بناهای واجد ارزش را شناسایی و ثبت ملی کند. اما بعدش چه؟ باید با این بافت تاریخی که ثبت هم شد چه کنیم؟ اینها مسائلی است که باید در طرحهای بالادستی دیده شود. ما الان نسبت به کشورهای دیگر مقداری عقبتریم. در شهرهای صنعتی و شهرهای بزرگی مثل تهران که ارزش افزوده دارند، بافتهای تاریخی خیلی سریعتر در حال از بین رفتن است و نیاز است که فکری اساسی برای آنها بشود.
روند تخریب بافتهای تاریخی در یک دهه اخیر چطور بوده و چقدر به آنها آسیب وارد شده؟ با روند تخریب سریعی که به آن اشاره کردید، چقدر میتوانیم به حفظ بافت موجود در کشور امیدوار باشیم؟
فکر میکنم برای نگهداری از بافتهای تاریخی موجود هر کسی باید از خودش شروع کند؛ هم میراث فرهنگی و هم شهرداری. شهرداری نگاه به وزارت میراثفرهنگی دارد که ببیند چه میگوید و چه پیشنهاداتی دارد و آنها را ملاک عمل و ادامه کارش قرار میدهد. اما با یک ارزیابی کلی میتوان دید که بافت تاریخی بعضی شهرها مانند یزد کمتر آسیب دیدهاند اما شهرهایی که زمینشان از نظر مکانی و جغرافیایی ارزشمندند بیشتر تخریب شدهاند. تهران یکی از آن شهرهایی است که اتفاقات عجیب و غریبی در این زمینه برایش افتاده. در بافتهای تاریخی شمال کشور و دریای خزر هم بافت تاریخی در حال مخدوش شدن است. قرار نیست حتما کل بافت از بین برود تا بگوییم تخریب شده، وقتی یک ساختمان چهار طبقه در آن بالا میرود هم شکلی از مخدوش کردن بافت تاریخی است. برای همین سیستم قضایی ما هم باید نسبت به ضوابط و مقررات میراث فرهنگی در زمینه بافت تاریخی اشراف کاملی داشته باشد که وقتی میگوییم یک بافت تاریخی مخدوش شده، تنها دنبال تزلزل بنیان اثر نباشد و بداند این دست ساختمانسازیها هم نوعی تزلزل است. تخریب بافت تاریخی تهران از سالهای خیلی قبل شروع شده و شاید تازه امروز به دلایلی، حساسیتهایی به وجود آمده و جلوی چنین تخریبهای اساسی گرفته میشود. اما قبلا به مراتب بیشتر بود. اگر امروز میبینیم که خبر تخریب یک بنا در بافت تاریخی شهر، سریع منعکس و در رسانهها دیده میشود و حساسیتی به وجود میآورد، به خاطر حساسیتی است که جامعه نسبت به موضوع پیدا کرده است. اگرنه قبلا این اتفاقها بیشتر هم رخ میداد. امروز، این تخریبها کمتر شده اما بههرحال هنوز هم اتفاق میافتد. بنابراین باید یک بازنگری در طرحهای مرمت بافتهای تاریخی کشور بکنیم. متاسفانه در تهران فعلا طرحی برای بهسازی و مرمت بافتهای تاریخی تهیه نشده است. قرار بود ظرف امسال و سال آینده این کار اتفاق بیفتد که از سرنوشتش خبری ندارم. بعد از تهیه طرح هم، باید بر آن نظارت شود. اجرا و نظارت، بودجه میخواهد و شهرداری باید برای این کار به میراثفرهنگی کمک کند. و مساله مهم در این زمینه، نیاز به مشارکت مردمی است؛ ارگانهای دولتی به تنهایی نمیتوانند مسائل بافتهای تاریخی را حل و فصل کنند و این نیاز به فرهنگسازی دارد که مردم متوجه اهمیت آن شوند.