مخالفان نمیتوانند جلوی توافق را بگیرند/ مذاکرات، سیاست پسا ١١سپتامبر آمریکا را تغییر داد
استاد ممتاز روابط بینالملل دانشگاه هاوایی در گفتوگوی اختصاصی با ایلنا به تشریح اهمیت و دلایل دستیابی به توافق هستهای ایران و گروه 1+5 پرداخته و در ادامه به بیان دستاوردها و پیامدهای منطقهای و بینالمللی آن میپردازد.
حدود 20 روز پیش، مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 سرانجام پس از 12 سال ماراتن نفسگیر، حساس و فشرده به نتیجه رسید و طرفین با اعلام جمعبندی مذاکراتشان در 22 ماه اخیر، از دستیابی به توافق هستهای خبر دادند و پرونده هستهای کشورمان از فاز مذاکره برای مذاکره خارج و وارد فاز جدیدی از اجرای تعهدهای دوطرفه شد.
چنین توافقی از جنبههای گوناگون دارای اهمیت است و میتواند به عنوان نقطه عطفی در تاریخ دیپلماسی در دنیا به شمار آید و به راستی میتوان از آن به عنوان «توافق قرن» نام کرد. پیامدهای این توافق را میتوان در سطوح گوناگون داخلی، منطقهای و بینالمللی به چشم دید.
فریده فرهی استاد ممتاز روابط بینالملل دانشگاه هاوایی آمریکا در گفتوگویی اختصاصی با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) معتقد است اهمیت دستیابى به توافق هستهاى را مىتوان از دو بعد تحول در رابطه ایران و آمریکا و تغییر در سیاستهاى آمریکا در خاورمیانه مدنظر داشت. وی تداوم اراده سیاسى و توجیه توافق در افکار عمومى دو کشور به عنوان یک مصالحه معقول و بهترین انتخاب بین گزینههاى موجود را مهمترین عامل در پایداری توافق هستهای میداند و تاکید دارد مخالفان تفاهم نمیتوانند، چه در ایران و چه در آمریکا، نهایتا بتوانند جلوى اجراى تفاهم را بگیرند.
مشروح گفتوگوی ایلنا با فریده فرهی در ادامه میآید:
اهمیت دستیابی به توافق هستهای پس از 12 سال مناقشه و مذاکره در این باره چیست؟
اهمیت دستیابى به توافق هستهاى را مىتوان از دو بعد تحول در رابطه ایران و آمریکا و تغییر در سیاستهاى آمریکا در خاورمیانه مدنظر داشت. از بعد اول، شکى نیست که ٢٢ ماه مذاکرات مستمر، مستقیم و در سطوح عالى تحول مهمى است براى دو کشورى که تا کنون سیاستهاى یکدیگر را در خاورمیانه مشروع نمىدانستند. علاوهبر مدت و سطح مذاکرات، نرمش و مصالحهاى که توافق را امکانپذیر کرد٬ نشاندهنده اذعان متقابل به تواناییها و اهمیت نقش دو طرف در منطقه است.
به همین دلیل این توافق ممکن است راه را براى همکارى دو کشور در ارتباط با منافع مشترکشان باز کند، علاوه بر اینکه رابطه مستقیم مىتواند جلوى افزایش تنش در مورد مسایل مورد اختلاف -که هنوز فراوانند- را بگیرد.
در بعد دوم، مذاکرات و توافق جهت سیاست پسا ١١ سپتامبر آمریکا را در خاورمیانه به طور ملموس تغییر داده است. در اصل، مذاکرات و توافق اعلام ناتوانى سیاستهاى جنگجویانه آمریکا در پیشبرد منافع خود است. اوبامایى که جزو محدود سیاستمداران مخالف حمله آمریکا به عراق بود، از طریق مذاکره و توافق با ایران، گزینه بهتر خود را ارایه داده است.
چه عواملی موجب شد تا مذاکرات پس از سالها رایزنی به موفقیت برسد و توافق هستهای به دست آید؟
عوامل را مىتوان در سه سطح روند تاریخى، تصمیمگیرى یا اراده سیاسى و توانایى مذاکرهکنندگان یافت. به لحاظ تاریخى، سیاستهاى پیشین دو کشور به نقطه عطف خود رسیده بودند. هر دو طرف تواناییهاى خود و محاسبات غلط طرف مقابل را به رخ همدیگر کشیده بودند. معلوم شده بود که سیاست تحریم دولت اوباما بیش از کاغذپاره است و اقتصاد و سیاست ایران فربهتر از آنچه طرف مقابل فکر مىکرد.
قدم بعدى در ادامه راه پیشین مسلما درگیرى و یا حتى جنگ در ارتباط با موضوعى بود که برخورد متخصمانه به آن نه لازم بود و نه کافى. در اصل، سالها تمرین در راهکارهاى غیرمنطقى و غیرمنعطف، امکان راهکار منطقى را ایجاد کرد. ولى نباید فراموش کرد که در هر دو کشور این راهکار منطقى مورد مناقشه بود و بدون اراده سیاسى رهبران بالفعل نمىشد.
عدم شرکت اوباما در انتخابات بعدى آمریکا و مشارکت بالا و نتیجه انتخابات سال ٩٢ در ایران عوامل مهمى در ایجاد و مهمتر، تداوم این اراده سیاسى بودند. البته نهایتا توانایى تیمهاى مذاکره کننده را نیز نباید فراموش کرد. هر دو تیم داراى دیپلماتها و دانشمندان زبردستى بودند که سالها روى چگونگى حل مصالحتآمیز و در عین حال محترمانه مساله هستهاى کار کرده بودند و خود باور داشتند که مىتوان از طریق دیپلماسى مساله را حل کرد.
دستاوردهای توافق هستهای برای ایران چیست؟
به رسمیت شناختهشدن تمام ابعاد برنامه هستهاى صلحآمیزش، امکان همکارى بینالمللى براى ارتقا کمى و کیفى این برنامه، تثبیت موقعیت بارز منطقهاى ایران و امنیت کشور.
این توافق چه دستاوردهای نیز برای دولت اوباما در پی خواهد داشت؟
دستاورد مهم اوباما تغییر جهت جنگطلبانه سیاست خارجى آمریکا بعد از ١١ سپتامبر و گشایش در رابطه با ایران است؛ کشورى که بیش از سه دهه براى رهبران متفاوت آمریکا معضل بوده است. به خاطر گشایشهاى دیگر سیاست خارجى آمریکا مانند رابطه با کوبا و میانمار و موفقیتهاى او در سیاست داخلى آمریکا -مانند بهبود اقتصاد و بنیان بیمه سلامت همگانى- برخى از تحلیلگران آمریکایی او را موثرترین روسای جمهور آمریکا بعد از جنگ جهانى دوم مىدانند.
مهمترین عواملی که میتواند منجر به پایداری و استحکام توافق هستهای میان ایران و غرب منجر شود، چیست؟
تداوم اراده سیاسى و توجیه توافق در افکار عمومى دو کشور به عنوان یک مصالحه معقول و بهترین انتخاب بین گزینههاى موجود.
توافق هستهای با چه چالشهایی در هفتههای آتی روبهرو است؟
فکر نمىکنم مخالفان توافق، چه در ایران و چه در آمریکا، نهایتا بتوانند جلوى اجراى تفاهم را بگیرند. چالش اصلى در اجراى تفاهم است. هیچکدام از طرفین نباید احساس سوءنیت طرف مقابل را کنند.
در روزهای اخیر شاهد انبوه سفرهای مقامهای عالی کشورهای اروپایی به ایران هستیم. ارزیابیتان از این سفرها چیست؟
ایران یکى از بزرگترین اقتصادهاى دنیا و زمانى یکى از شرکاى اقتصادى اروپا بوده است. در اصل «ول کردن» ایران توسط اروپا به خاطر فشار آمریکا و واقعیت اهمیت بیشتر اقتصاد آمریکا براى اروپا بوده است. با حل مساله آمریکا، ایران مسلما بازار مطلوبی براى صادرات و سرمایهگذارى اروپایى به ویژه در حوزه انرژى خواهد بود. ایران هم الان در موقعیت بهترى براى انتخاب خواهد بود البته اگر تفاهم داخلى که در مورد حل مسئله هستهاى ایجاد شده است به تفاهم در مورد نوع سرمایهگذارى خارجى در ایران نیز تسرى پیدا کند.
آیا این سفر انگیزههایی برای بهبود روابط ایران و آمریکا از سوی دولتمردان آمریکایی ایجاد نکرده است؟
مسلما انگیزه وجود دارد ولى مشکلات تاریخى و عدم اطمینان عمیق هستند. فراموش نشود که مقامهاى عالى که اخیراً به ایران آمدهاند٬ همگى از کشورهایى هستند که رابطه رسمى با ایران دارند. بنابراین انگیزه باید با قدمهاى آرام و حساب شده منطبق شود. به نظر نمىرسد که در ایران هنوز تفاهمى در مورد رابطه با آمریکا ایجاد شده باشد. البته این دلیل نمىشود که شرکتهاى مهم آمریکایی به خصوص در حوزه انرژى و صادرات ماشینهاى صنعتى و کشاورزى با ایران در تماس نباشند.
فکر میکنید توافق هستهای چه تاثیری در روابط ایران با روسیه و چین میگذارد؟
تا انجا که مىدانم ایران هدف خود را در جهت به عضویت درآمدن شوراى همکارى شانگهاى ادامه خواهد داد. سیاست خارجى مستقل مستلزم روابط خوب و خردمندانه با تمام قدرتهاى دنیاست. در عین حال، اهمیت توافق هستهاى این است که در آینده ایران در تنظیم روابط خارجى خود بیشتر دخیل خواهد بود. این مهم خود را خصوصا در روابط اقتصادى نشان خواهد داد. به طور مثال، در صنعت نفت، از لحاظ ارائه خدمات و قیمت پروژهها، شرکتهاى چینى باید رفتارشان را با یک فضاى رقابتىتر وفق دهند و در این شرایط شرکت ملى نفت ایران نیز حق انتخاب بیشترى دارد.
پیامدهای منطقهای توافق هستهای را چه میدانید؟
بستگى به رفتار ایران دارد. به غلط یا درست کشورهاى خلیج فارس نگران سیاست خارجى و امنیتى ایران و آنچه به آن بلندپروازى یا جاهطلبى ایران در جهت اداره منطقه مىنامند، هستند. حتى مىتوان گفت از آن واهمه دارند و فکر مىکنند که توافق با آمریکا دست جاهطلبىهاى منطقهاى ایران را بیشتر باز خواهد کرد.
حتى اگر این واهمه پوششى براى پنهان کردن ضعفهاى داخلى یا اهداف بلندپروازانه منطقهاى خود آنها باشد، ایران ناچار است آن را جدى بگیرد و سعى در کاهش تنش کند چون اگر نکند، همانطورى که تاکنون شاهد بودهایم، این واهمه مىتواند بانى سیاستهاى ماجراجویانه آنها باشد.
واکنش کشورهای منطقه خارومیانه نسبت به توافق هستهای را چگونه دیدید؟
تاکنون فقط واکنش دولت ناتانیاهو خارج از عرف بوده است. او بىتوجه به ضررى که مخالفتهاى او به رابطه اسراییل با آمریکا خواهد زد، وارد بازیهاى سیاسى داخل آمریکا شده و همراه با جمهوریخواهان کمر به شکست اوباما از طریق توافق با ایران شده است. این رفتار مسلما به ضرر او و اسراییل تمام خواهد شد.
عربستان که براى مدتى همراه جدى ناتانیاهو شده و علنا مخالفت خود را اعلام کرده بود، بعد از توافق و صحبت با کرى راه دیگرى پیش گرفته و محتاطانه از توافق حمایت کرده است. کشورهاى عربى دیگر منطقه هم عکسالعمل متعارف تا مثبت داشتهاند اما همانطور که در پیش گفتم برخى نگرانند.
آیا توافق هستهای میتواند منجر به گفتوگوهای ایران و عربستان برای حل بحرانهای منطقهای شود؟
خود توافق هستهاى مستقیما به گفتوگو نخواهد انجامید. باید در هر دو اراده حل مسایل از طریق گفتوگوى دو طرفه نیز به وجود بیاید. فعلا این اراده وجود ندارد و هر دو طرف حق را جانب خود و رفتار و سیاستهاى طرف مقابل را بانى درگیریهاى منطقهاى مىبینند. این در حالی است که مانند مساله هستهاى، حل مسایل منطقهاى نیز مستلزم مصالحه و انعطاف دو طرفه است.
این مسئله نسبت به آمریکا چگونه است؟ به عبارت دیگر، همکاری منطقهای ایران و آمریکا برای حل مسائل موجود در منطقه و از جمله همکاری برای مبارزه با تروریسم با دستیابی به توافق امکانپذیر است؟
ایران و آمریکا در عراق عملا همکار هستند ولى در سوریه نیستند. توافق ممکن است راه را براى همکاریهاى صریحتر در عراق باز کند ولى به خاطر روابط پیچیدهاش با کشورهاى مختلف منطقه، تاکنون آمریکا سیاست منسجمى را در مواجهه با افراطىگرایى و تروریسم در منطقه پیگیرى نکرده است. بعید به نظر مىرسد که این انسجام از طریق همکارى با ایران به وجود بیاید.
آیا این توافق میتواند به ایجاد یک رژیم امنیتی خلع سلاح در خاورمیانه منجر شود؟
خیر. رقابتهاى منطقهاى فعلا آنقدر عمیق و شدید هستند که چنین امکانى واقعا دور از ذهن است. اگر توجه کرده باشید، راهى که آمریکا براى حمایت عربستان و اسراییل از توافق هستهاى انتخاب کرده است، فروش بیشتر اسلحه به این کشورها است که البته به نفع شرکتهاى تسلیحاتى و صادرات آمریکا نیز هست. فعلا مشکلات اصلى منطقه مرتبط هستند به افراطىگرایى، نابسامانى سیاسى در درون کشورها و وجود ملیونها نفر که به خاطر نابسامانى سیاسى و امنیتى بىخانمان شده و به همین خاطر در معرض افراطىگرایى هستند. کاهش جدى این مشکلات شرط لازم رژیم امنیتى دور از ذهن منطقهای است.
گفتوگو از: محمدابراهیم ترقینژاد سریزدی