شیخ حسین انصاریان در یزد: / تکرار /
چون با برخی جوانان ارتباط دارم٬ خیال میکنند غربزده شدهام
به خاطر دین به سر جوان داد نکشید! چون برای آشنا کردن جوانان و مردم با پروردگار نباید سختگیری کرد. جوانان به محبت در خانه و خوب حرف زدن با آنان احتیاج دارند.
یک خطیب با اشاره به اینکه بسیاری از جوانان دین گریز شدهاند٬ تصریح کرد: باید با محبت جوانان را جذب کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا از یزد، شیخ حسین انصاریان٬ جمعه شب در مراسم سوگواری ایام پایانی ماه صفر در مسجد حظیره(روضه محمدیه) یزد با اشاره به وضعیت امروز جوانان و لزوم چاره اندیشی برای جذب آنان گفت: تاریخ نشان داده که محبت در جذب افراد کارساز است.
انصاریان با تاکید بر پرهیز از تندی در زندگی، تاکید کرد: اگر جوانان از من روحانی تندی ببینند، ممکن است بیدین شوند و من خبر نداشته باشم.
وی با قرائت بیتی از یک شاعر گفت: واعظ! اگر چه امر به معروف واجب است، طوری بکن که قلب گنهکار نشکند!
این خطیب شهیر سپس خطاب به پدران گفت: سر دین، به سر جوان داد نکشید! چون برای آشنا کردن جوانان و مردم با پروردگار نباید سختگیری کرد.
وی در این خصوص گفت: جوانان با موی بلند، گردنبند و دستبند و… میخواهند پای منبر بیایند، چه باید کرد؟ بارکالله که آمدهاند و باید خوش آمد گفت. وقتی مدتی آمدند، خودشان، خود را اصلاح میکنند و نیازی به توصیه من نیست.
این خطیب شهیر کشورمان اضافه کرد: شمار تعداد این جور افراد را در ۵۰ سال منبرم ندارم. گاهی آمدهاند و من را به روضه رساندهاند. برخی فکر میکنند من غربزده شدهام، چون با این جوانان ارتباط دارم و سوار ماشین آنها شدهام!
وی با تاکید بر بکارگیری محبت برای جذب جوانان گفت: با بیدین و فراریها چه باید کرد؟ بخش عظیمی از جوانان، دین گریز شدهاند، چه باید کرد؟ میشود با محبت آنان را جذب کرد. جوانان به محبت در خانه و خوب حرف زدن با آنان احتیاج دارند.
انصاریان افزود: خیلی از این تیپ جوانان، در ۸ سال جنگ به میدان آمدند و شهید شدند.
شیخ حسین انصاریان با تاکید بر گفتگو در اقشار مختلف جامعه گفت: حتی پیامبر هم با مشرکین و مسیحیها و… در مسجد دیدار و گفتگو میکرد.
انصاریان در بخش دیگری از سخنان خود، با تاکید بر اینکه باید هر فرد به اندازه وسعش کلید حل مشکلات مردم باشد، گفت: اخلاق الهی این است که کسی را رد نکنیم.
وی در این رابطه به بیان خاطرهای پرداخت و گفت: مردی به آقای بروجردی مراجعه کرد و گفت همسرم در حال زایمان است و پول ندارم. آقای بروجردی مقداری پول بدون شمارش به او داد، سه ماه بعد قصه برای بار دوم تکرار شد، سه ماه بعد هم قضیه تکرار شد؛ مرد فکر میکرد، آقای بروجردی فراموشی دارد که هر بار به او پول میدهد! آقای بروجردی بعد گفته بود قدر این زن را بدان! که سالی ۳ بار میزاید!
شیخ حسین انصاریان گفت: آقای بروجردی به ما میآموزد، اگر سائلی پیش تو آمد و دروغ هم گفت، ردّش نکن! کرم داشته باش!
این پژوهشگر دین سپس درباره گرفتاری افراد جامعه به پول گفت: پول نمیگذارد در باره قرآن و خدا و آفرینش فکر کنیم. و بین ما و این مسائل جدایی انداخته است.
وی افزود: پول، انسان را از معنویت و کار خیر غافل میکند، آن هم اسارت در پول حلال!
انصاریان گفت: متاسفانه مردم بخاطر این مسائل دیگر به هم محبت ندارند و از هم بریدهاند، باید دید برای این رفتار چه عذری در پیشگاه خدا داریم؟
این خطیب شهیر کشورمان در ادامه به بیان روایت دیگری از آقای بروجردی پرداخت و گفت: جلسهای خدمت آقای بروجردی تشکیل شده بود. آن زمان ایران ۱۴ استان داشت و از هر یک استان یک عالم آشنا به استان پیش ایشان بود.
یک آقایی آمد خدمتشان و سلام کرد. گفت من پسر فلان کس هستم. آقای بروجردی گفتند خدا رحمت کند پدرت را، باهم هم درس بودیم. این قضیه ۷۰ سال پیش است، جلسه تمام شد. آقای بروجردی ۵ هزار تومان به ایشان داد و او رفت.
آن شیخ اصالتا از آذربایجان شرقی بود. آخوند آن منطقه در حیاط او را دید و به خدمت آقای بروجردی آمد و گفت: این آقا، مسجد ندارد و گاهی هم در روضه دولتیها شرکت میکند. تاسوعا و عاشورا در روضه شاه هم شرکت میکند و علاوه بر آن اعتیاد دارد.
آن وقتها اعتیاد طبیعی بود و خیلی بد تلقی نمیشد. آقای بروجردی سپس گفتند: عجب! بیاوریدش! شیخ در حرم موسی بن جعفر بود و زیارت میکرد. به او گفتند آقای بروجردی میخواهد تو را ببیند. شیخ فکر کرد آقای بروجردی میخواهد پول را پس بگیرد.
آقای بروجردی در ملاقات خصوصی به او فرمودند: عذر میخواهم، نمیدانستم بیمار هستید. نگفت معتاد هستید! ده هزار تومان دیگر در پاکت گذاشت و باز از شیخ عذرخواهی کردند!
وی در پایان با تاکید بر رعایت کرامت افراد و سعی برای حل گرفتاریها تاکید کرد: همه به وسع خود کلید شویم و مشکلات مردم را باز کنیم.
در این مراسم که باحضور پرشور مردم همراه بود، استاندار یزد و سه معاون وی نیز حضور داشتند.