جبران نقص ساختاری انتخابات
حدود ٦ هفته به روز رأیگیری انتخابات ریاستجمهوری مانده است، ولی جالب است بدانیم که در این مدت بسیار کوتاه ، کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری، فرصت چندانی برای طرح برنامههایشان و نقد و داوری آنها ندارند، البته اگر بهطور کلی برنامهای داشته باشند که نامزدهای جدیدی که میشناسیم، ندارند.
نوشتن برنامه انتخاباتی در ایران نیز مثل پایاننامههایی است که نوشتن آن در خیابان انقلاب تبلیغ میشود. در واقع کسی که با آن پایاننامه مدرک میگیرد، هیچگونه آشنایی عمیقی با محتوای پایاننامه ندارد. نامزد انتخاباتی نیز فقط برای خالینبودن عریضه یک جزوه دهها صفحهای را بهعنوان برنامه میدهد که حتی اعضای ستادش هم آن را جدی نمیگیرند و نمیخوانند. برنامه انتخاباتی را با برنامههای توسعه که دهها ماده دارد، اشتباه میگیرند. این برنامهها دربهترین حالت رونویسی از برنامههای کلی مصوب مجمع تشخیص مصلحت هستند که اگر به تنهایی قابلیت اجراییشدن را داشتند، تا حالا به اجرا درمیآمدند. کافی است در سایت مجمع بروید، هربخش را که خواستید، به اصطلاح کپی پیست کنید و درعرض ١٠دقیقه یک برنامه جامع تحویل دهید!
وقتی که نامزدهای انتخاباتی فاقد برنامه روشنی هستند که دارای چند محور معین باشد و به علت کمبود زمان، مردم و افکار عمومی نیز نمیدانند درباره چه چیزی باید بحث کنند و در نهایت دست به انتخاب بزنند؛ درچنین شرایطی سوءگیریهای جامعه بسیار سیال و ناپایدار میشود و همین مسأله سبب میشود که هرکس خود را برای پیروزشدن صاحب شانس بداند. سال ١٣٨٤ کسی که کمترین شانس را برایش قایل بودند، وارد ساختمان خیابان پاستور شد. سال ١٣٩٢ نیز، درطی فقط یک هفته آرای یک نامزد تا حدود دو سوم کاهش یافت و درمقابل آرای فرد پیروز تا چند برابر افزایش پیدا کرد. این پیشبینیناپذیری رفتارجامعه ایران به دلیل تذبذب مردم نیست، بلکه به دلیل نادرستبودن ساختار حاکم برفعالیتهای سیاسی است. حضور غیرمسئولانه افراد در غیاب احزاب قوی و قدرتمند و غیرحزبیبودن انتخابات در ایران موجب شکلگیری این وضعیت خواهد شد. نتیجهای که از این وضع بیرون میآید، میتواند مفید یا زیانآور باشد، متأسفانه اثرات زیانبار آن غیرقابل جبران است.
وجـــه دیـگــر غیرحزبیبودن انتخابات را در انتخابات شورای شهر میبینیم. برای ٢١ کرسی شورای شهر تهران حدود ٣هزار نفر ثبتنام کردهاند! اغلب آنان برحسب انگیزهها و درک شخصی و بدون تجربه جمعی وارد این میدان شدهاند. البته آنان را نباید سرزنش کرد، بلکه ساختار انتخابات است که چنین وضعی را به وجود میآورد. شاید گمان شود که بسیاری از این افراد با هدف قرارگرفتن درصندلی شورایی وارد شوند که دیدهاند افرادی درگذشته بدون هیچ تخصصی درمدیریت شهری و صرفا براساس شهرت یا مدالآوری ورزشی وارد شورایی شدند که درپایان حضورشان بسیار ثروتمند شدند، درحالی که در زمان حضور ثروت اندکی داشتند. بنابراین ممکن است بسیاری از افراد با این انگیزه وارد میدان شوند، ولی ما که نمیتوانیم همه را با یک چوب برانیم. اگر واقعا کسی خواهان خدمت به شهرش باشد، چه باید کند؟ جز اینکه خودش را نامزد انتخابات کند؟ وقتی که نهادهای مدنی و حزبی ضعیف هستند و شهروندان از آن طریق به عرصه مشارکت اجتماعی و سیاسی گام نمیگذارند، نتیجه همین میشود که میبینیم. متأسفانه با قاطعیت باید گفت که بسیاری از شهروندان مسئول و صاحب صلاحیت وجود دارند که به دلیل فضای موجود حاضر نیستند به صورت فردی نامزد انتخابات شورای شهر شوند، ضمن اینکه نامزدی منفرد نیز عوارض زیادی دارد و شانس پیروزی آن نیز بسیار اندک است.
تا وقتی که احزاب سیاسی مسئولیتپذیری کافی پیدا نکنند، هرنوع حضوری در انتخابات بهویژه درشهرهای بزرگ ممکن است به نتایج مطلوب نرسد. نمونه آن شورای فعلی شهر تهران است که عملا فاقد قدرت لازم برای نظارت بر سیاستهای شهرداری است. وقتی که بخشی از اعضای آن متهم به گرفتن املاک ویژه از شهرداری تهران هستند، چگونه میتوانند برعملکرد شهرداری نظارت کنند؟ تحلیل رویدادهای اجتماعی ازطریق ارجاعدادن به انگیزههای فردی و مسائل اخلاقی، مشکل ما را حل نمیکند. البته میتوانیم توصیه کنیم که کسی برای بهرهمندی از رانت وارد میدان نشود یا اگر صلاحیت ندارد، خود را نامزد نکند، ولی این توصیهها در نهایت اثری ندارد. آنچه که رفتارها را شکل خواهد داد، ساختارهای تعیینکننده رفتار سیاسی است. بنابراین بدون اصلاح و حل این مسأله بعید است که نمایندگانی امین، کاربلد و کارشناس در امور شهری و نیز افرادی مسئولیتپذیر راهی شورا شوند. برای حل این مشکل حداقل کاری که میتوان کرد، انتخاب لیستی و مسئولیت خواستن از معرفیکنندگان شناختهشده ازجمله احزاب و گروههای هر لیست است.
منبع: روزنامه شهروند