خبرگزاری کار ایران

لمپن‌ها، فکلی‌ها، ژیگول‌ها

لمپن‌ها، فکلی‌ها، ژیگول‌ها
کد خبر : ۴۷۶۵۳۷

دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی ایران در دوره پهلوی دوم چه گروه‌های تازه اجتماعی پدید آورد.

روزنامه اطلاعات به تاریخ٣٠ فروردین ١٣٣٥ در خبری با تیتر «ژیگلوهایی که دستگیر شدند» درباره مزاحمت‌های خیابانی کسانی گزارش داد که پیدایش آن‌ها در کنار دیگر گروه‌های و دسته‌های اجتماعی، از ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی ایران دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی به شمار می‌آید «دیروز عصر سه نفر ژیگولو را در فرمانداری نظامی سر تراشیدند. دو نفر از این ژیگلوها در مقابل دبیرستان ژاندارک و یکی دیگر را در «میعادگاه» پشت سفارت انگلیس به تور مامورین افتاد. امروز از فرمانداری نظامی کسب اطلاع شد که تصمیم اتخاذ شده است از این پس کسانی را که به وسیله تلفن مزاحم مردم شوند بلافاصله پس از دستگیری کردن به جزیره خارک تبعید نمایند. همچنین مامورینی معین شده‌اند که با لباس مبدل در جلوی مدارس دخترانه مترصد باشند و چنانچه ژیگولوها قصد مزاحمت داشته باشند آن را جلب نمایند».

ناگهان دروازه‌های تمدن غرب گشوده شدند

کوشش برای غربی‌سازی جامعه ایران در دوره پهلوی دوم شتاب و شدتی افزون یافت. دگرگونی‌هایی فراوان بدین‌ترتیب در زندگی ایرانی به ویژه در شهرها پدیدار شد. گسترش کوچ روستاییان به شهر و افزایش جمعیت شهرنشین در این دوران، دگرگونی‌هایی در شیوه زندگی، ساختار و گروه‌بندی‌های اجتماعی شهری در پی آورد. این دگرگونی‌ها با افزایش درآمدهای نفتی به ویژه از دهه چهل خورشیدی رفته‌رفته نمای شهرها و شهرنشینی را زیرورو کرد. بوتیک‌ها، شعبه‌های بانک‌های خارجی، رستوران‌ها، هتل‌ها و کافه‌ها، بافت سنتی شهرهای بزرگ را دگرگون کردند. بسیاری از خیابان‌ها و میدان‌ها نام‌هایی تازه همچون الیزابت دوم و روزولت بر خود می‌دیدند که نشانه‌هایی ظاهری از شیوه تازه اجتماعی زندگی در ایران به شمار می‌آمدند. این تغییرهای گسترده و نمادین اما در همه بخش‌های شهرها رخ نداده بودند؛ این تنها یک روی سکه به شمار می‌آمد. حلبی‌آبادها و مفت‌آبادهایی در منطقه‌ها فقیرنشین و حاشیه شهرها در کنار مصرف‌گرایی و ظواهر پرزرق‌وبرق زندگی غربی در محله‌های برخوردار شکل گرفتند. ساکنان منطقه‌های فقیرنشین و حاشیه شهرها با کم‌ترین امکانات و درآمد ناچیز روزگار می‌گذراندند و تامین خورد و خوراک مهم‌ترین دغدغه آن‌ها بود.

این توسعه ناهمگون در مناطق شهری و به پیروی از آن، نابرابری در دسترسی به امکانات و امتیازها برای قشرهای گوناگون جامعه، گونه‌ای رویارویی طبقاتی و دوگانگی‌های فرهنگی و اجتماعی در شهرها به ویژه در تهران پدید آورد. پیدایش این دوگانگی‌های فرهنگی و اجتماعی، یکی از ویژگی‌های مهم جامعه در روزگار پهلوی به شمار می‌آید که ریشه‌های به آغاز شکل‌گیری این حکومت بازمی‌گردد. سینا علوی در کتاب «موریانه ترس» روایتی جذاب درباره نمودی از این رویارویی‌ها ارایه داده است « از پدرم پرسید: پسرت مدرسه میرود؟ پدرم گفت: کلاس چهارم است و به دبستان مهرگان میرود. پرسید: مگر در دبستانهای ما درس نمیخواند؟! پاسخ پدرم منفی بود. وی گفت: از شما بعید است ... شما چرا؟ شما که آخوندزاده‌اید چرا فرزندتان را در مدارس کافرها بگذارید؟ اینها به بچه‌ها جز بی‌ایمانی چیزی یاد نمیدهند. آن هم این دولت فاسد. بگذاریدش مدارس دینی خودمان، تا یک قدمی برای آخرتتان برداشته باشید. و با عصبانیت حکم کرد: فردا بچه را بیاور تا بگویم اسمش را بنویسند. اگر دنیا را میخواهی بچه‌ات را در همین کافرستان بگذار بماند تا یک قرتی از آب دربیاید و اگر دین و آخرت و خدا و پیغمبر را میخواهی بگذار مدارس دینیه».

جوان شیفته، پیران انگشت بر دهان!

دوگانگی‌های فرهنگی و اجتماعی در زمان پهلوی دوم از راه گسترش نظام آموزش و پرورش، پخش برنامه‌های رادیویی در سراسر ایران و سیاست‌های پخش در تلویزیون و سینما شدت یافت. برنامه‌های رسانه‌ای حکومت با بهره‌گیری از ابزارهای نوین همچون تلویزیون به ویژه پیش از آن رادیو، نقشی فراوان در ترویج فرهنگ غربی مورد نظر حاکمیت در ایران داشت. حوزه نفوذ این برنامه‌ها تا کوچک‌ترین و دورافتاده‌ترین روستاها را نیز دربرمی‌گرفت و آن‌ها را از خود متاثر می‌ساخت. تلویزیون ملی ایران در هر هفته ساعت‌ها فیلم‌های خارجی به ویژه امریکایی پخش می‌کرد. صحنه‌هایی از زندگی عاشقانه به شیوه غربی، باغچه‌آرایی، پوشش ویژه زنان، شیوه سکونت و زندگی در خانه در این فیلم‌ها به نمایش درمی‌آمد که نمایی کلی، جذاب و فریبنده از دنیای غرب پیش روی جامعه سنتی ایران می‌گذارد. این‌ها گرچه با جامعه سنتی ایران چندان هماهنگ نبود اما به ویژه در میان جوانان تقلید از مدل‌های آرایش مو، پوشش و لباس و رفتارهای هنرپیشگان غربی را رواج می‌داد. چنانچه کودکان و نوجوانان در روستاهایی دورافتاده نیز در پی تقلید از آن شیوه زندگی برمی‌آمدند، چنانکه در این روایت از یک جوان روستایی در آن روزگار به روشنی دیده می‌شود «تغییر در رفتار انسان‌ها بخصوص در جوانان بسیار مشهود بود و به اصطلاح پیران نوعی قرتی‌بازی تلقی می‌شد. جوانان تازه ازدواج‌کرده گاه نوعروسان خود را سوار دوچرخه می‌کردند و از روستایی به روستای دیگر می‌بردند. این حرکت برای جوانان و نوجوانان رشک‌برانگیز بود اما پیران انگشت به دهان می‌بردند و آن را تقبیح می‌کردند. بچه‌هایی مثل من عاشق رادیو بودیم و چون نداشتیم خودمان ادای آن را درمی‌آوردیم ... آواز می‌خواندم و مثل دیوانه‌ها حرف می‌زدم. برای خودم اخبار می‌گفتم، گزارش می‌دادم و ساعت‌ها خودم و سایر دوستانم را سرگرم می‌کردم. در ادامه این قرتی‌بازی‌ها یک بار نمی‌دانم با چه جراتی ساعت مچی شوهرخاله‌ام را از فرح‌آباد دزدیده بودم ... یک بار من این ساعت را روی مچم بستم و سر جوی آب جلوی مسجد مشغول آرایش و پیرایش خودم شد. با آب موهایم را خیس کرده و به آنها فرم دادم. شانه‌ای را که نمی‌دانم از کجا کش رفته بودم برداشته و با آن داشتم موهایم را تاب می‌دادم. به نظرم دکمه‌های یقه‌ام را بسته بودم تا درست عین یک آقای فکل‌کراواتی شیک شوم».

دوگانه متحجر- فناتیک  

غرب‌زده- قرتی

حکومت پهلوی با افزایش درآمدهای نفتی در دهه‌ها چهل و پنجاه خورشیدی، برای غربی‌سازی جامعه ایران بسیار می‌کوشید. بخشی از این تلاش‌ها اما ظاهری و سطحی بود و تنها به قشر و طبقه‌ای ویژه در جامعه منحصر می‌شد، به همین دلیل در شهرهای بزرگ همچون تهران ناهمگونی‌های شدید در پی آورد. این ناهمگونی به نوشته دلال عباس در نوشتار «‌زن در جامعه معاصر ایرانی» در پوشش ظاهری افراد نمودی فراوان داشت «چادرهایی سیاه یا رنگی در مناطق فقیرنشین که اغلب جامعه ایرانی را تشکیل می‌داد، و بی‌حجابی تا مرز برهنگی در مناطق مرفه‌نشین همراه با آرایش بیش از حد و بی‌دینی آشکار». پشتیبانی حکومت پهلوی دوم از غربی‌سازی جامعه ایران به ویژه در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، تضادهای اجتماعی و شکاف‌های فرهنگی پدیدار ساخت؛ افراد و گروه‌هایی نیز در برابر تلاش‌های دولت و وابستگان آن، به رویارویی با غرب‌زدگی و مظاهر آن در جامعه برخاستند. جامعه ایرانی به روزگار یادشده در یک بخش‌بندی کلی، میانه دو قطب یک طیف ناهماهنگ و دوگانه سرگردان بود؛ یک، گروهی که به ظاهر غربی و پیروی از مدهای اروپایی فخر فروخته، دیگرانی را که آنگونه نبودند متحجر و فناتیک می‌نامیدند و دو، آن بخش از جامعه که به سنت‌ها و ارزش‌های دینی پایبند بوده، افرادی را که ظاهر غربی داشتند، غرب‌زده و قرتی خطاب می‌کردند. جلال آل احمد در کتاب «غرب‌زدگی»‌ درباره انسان غرب‌زده، وضعیت جامعه ایرانی در آن روزگار را از دریچه یک منتقد چنین روایت کرده است «آدم غرب‌زده، قرتی است. به خودش خیلی می‌رسد، با سر و پزش خیلی ور می‌رود همیشه انگار از لای زرورق باز شده است یا از فلان مزون فرنگی آمده است».

طبقه متوسط و مرفه، پرچم‌دار غرب‌گرایی

شکل‌گیری طبقه متوسطِ نزدیک به اندیشه‌های غالب حکومت، در زمان پهلوی دوم گسترش یافت. نسلِ پیشین طبقه‌ متوسط که از میانه‌های دوره قاجار در ایران پدید آمده بود، پیوندی فراوان با فرهنگ سنتی داشت اما نسلِ پس از دوره پهلوی اول، متاثر از فرهنگ غرب از فرهنگ سنتی رفته‌رفته دوری جست. طبقه جدید متوسط، از گونه‌ای فرهنگ غربی و غیر ایرانی برآمده بود و می‌کوشید ارزش‌هایی تازه به ویژه از راه مد، لباس غربی و مصرف‌گرایی در جامعه ترویج کند. رفتن به سینما برای دیدن آخرین آثار سینمای غرب، بهره‌گیری از مجله‌های مد و ژورنال‌های اروپایی و امریکایی، رفتن به بارها و کازینوها، کنسرت‌های خوانندگان، کلوپ‌ها و قمارخانه‌ها، تفریح‌ها و سرگرمی‌هایی نو به شمار می‌آمد که در میان طبقه متوسط فریبندگی و رواج بسیار داشت. مدهای روز جهان در این دوران در میان قشرهای متوسط و ثروتمند متداول بود و بسیاری از جوانان می‌کوشیدند همانند هنرپیشه‌های اتوکشیده اروپایی و امریکایی شوند. این جنبش‌ها و کنش‌های تازه، از جنبه‌های فرهنگی با سنت‌های جامعه ایرانی چندان سازگاری نداشت و رفته‌رفته دودستگی و شکاف را در جامعه متلاطم ایران در پی آورد.

فکل‌کراواتی‌ها

قانون متحدالشکل شدن لباس در ایران در دوره پهلوی اول تصویب شد و حکومت برنامه‌ای گسترده در این زمینه اجرا کرد. همه وابستگان و حقوق‌بگیران دولتی در آغاز ناگزیر شدند از لباس متحدالشکل و کلاه ویژه پهلوی بهره بگیرند. یک یونیفورم خاکی‌رنگ نیز برای پوشش دانش‌آموزان در نظر گرفته شد. دولت رفته‌رفته پوشیدن لباس متحدالشکل را به دیگر قشرهای جامعه نیز تکلیف کرد. همه مردان در شهرها بدین‌ترتیب موظف شدند کت‌وشلوار بپوشند. سیدحسن مدرس، منتقد و مخالف پرآوازه اقدامات پهلوی اول به ویژه در حوزه فرهنگی و اجتماعی، در انتقاد از یکسان‌سازی پوشش در جامعه ایرانی به تقلید از غربی‌ها، به روایت حسین مکی در کتاب«مدرس قهرمان آزادی» چنین گفته بود «در رژیم نوی که نقشه آن را برای ایران بینوا طرح کرده‌اند، نوعی از تجدد به ما داده می‌شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه، تقدیم نسل‌های آینده خواهند نمود ... قریبا چوپان‌های قریه‌های قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات در خیابانهای تهران خودنمائی می‌کنند».

پهلوی دوم نیز سیاست یکسان‌سازی و غربی‌سازی پوشش افراد در جامعه ایرانی را به گونه‌ای دیگر پی گرفت. گروه‌هایی اجتماعی از کارمندان، هنرپیشه‌ها، سیاست‌مداران، تاجران و فرهنگیان، حتی برخی قشرها و گروه‌های ویژه همچون جاهل‌ها و کلاه‌مخملی‌ها نیز به پوشیدن کت‌وشلوار روی آوردند. شکل‌هایی دیگر از کت‌وشلوار همچون مدل‌های اسپرت افزون بر مدل‌های کلاسیک آرام‌آرام با تغییر شرایط اجتماعی و گسترش برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی در میان طبقه‌های متوسط و بالای شهری رواج یافت. مهم‌ترین عامل تمایز فکل‌کراواتی‌ها با دیگران، در نوع و رنگ کت‌وشلوار و ملزوماتی دیگر بود که بهره می‌گرفتند. کراوات، یک‌دستی یا دو رنگی کت‌و شلوار، دستمال گردن، سنجاق، کمربند، کلاه، جلیقه، پیراهن و نوع یقه آن، دوخت و جنس پارچه و نوع یقه کت، از جمله این تفاوت‌ها و تمایزها به شمار می‌آمدند. کت‌وشلوار و اجزای وابسته آن بدین‌ترتیب به اشیایی نمادین بدل شدند که در سال‌های بعد خود را در قالب سرچشمه تنش میان سبک‌های گوناگون زندگی نمایان ساختند. فکل‌کراواتی‌ها در کنش‌ها و رفتارهای خود به شدت تمایل داشتند خود را از دیگر گروه‌های اجتماعی متمایز سازند؛ به‌کارگیری واژگان غربی، استناد به کشورهای اروپایی و امریکایی و نویسندگان و روشنفکران آن‌ها از وی‍ژگی‌های به شمار می‌آمد.

لمپن‌ها و جاهل‌ها رخ می‌نمایاند

گسترش تاسیسات شهری، شبکه‌های ارتباطی و افزایش درآمد فروش نفت از دهه چهل خورشیدی رونق و توسعه شهرها به ویژه پایتخت را در پی آورد. بسیاری از ساکنان مناطق محروم و روستاها در جست‌وجوی کار به شهرهای بزرگ راهی شدند. این افراد درآمدی چندان نداشتند و در حاشیه شهرها و محله‌ها ساکن می‌شدند. محله‌های نو پیرامون   سینما، زمین فوتبال و دیگر پاتوق‌ها شکل گرفته، نسل‌های پی‌درپی اینان در یک رفت‌وآمد مشخص، جای خود را به نسل بعدی می‌دادند. ساکنان این منطقه‌ها و محله‌ها، بدون هرگونه مهارت و تخصص بودند، بدین‌ترتیب به کارهایی چون کارگری، کار در خانه‌ها، سرایداری، آبدارچی‌گری، دوره‌گردی و فروشندگی اشتغال می‌یافتند. پس از شکل‌گیری این منطقه‌ها و محله‌های حاشیه‌ای و حلبی‌آباد‌ها، تعریف‌ها و عبارت‌های «پایین شهر» و «بالای شهر» که بر اختلاف‌های طبقاتی در شهرها مبتنی بود، نمودی بیش‌تر یافت. محیط ویژه اجتماعی رایج در این مناطق، فقر اقتصادی خانواده‌ها و کمبود امکانات موجب می‌شد ساکنان این مناطق از سواد و دانش‌های گوناگون زمانه بی‌بهره باشند. پاره‌ای دسته‌های ویژه اجتماعی همچون لمپن‌ها و جاهل‌ها در چنین بسترهایی پرورش می‌یافتند. این گروه‌ها به گونه‌ای طبقه‌ مازاد در جامعه به شمار آمده، در کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و تاریک پایین شهر از تحصیل و ثروت بی‌بهره بودند و می‌کوشیدند با تکیه بر زور بازوی خود سری میان سرها درآورند. دسته «لمپن‌ها» یا «جاهل‌ها» فرهنگ ویژه خود را داشتند. لباس رسمی آنان کت‌وشلوارهایى با کلاه مخمل هم‌رنگ و کفش سیاه پاشنه‌خوابیده تمام میخ و پیراهن یقه‌باز بود. این‌ها از وسیله‌هایی چون کراوات، بارانى و چتر بهره نمی‌برد، اینگونه کارها را ژیگول‌بازى می‌پنداشتند. جاهل‌ها در محله‌ها میدان‌داری می‌کردند؛ زورگیری، باج‌خواهی حتی قمه‌کشی از کارهای رایج آنان به شمار می‌آمد. همچنین با توجه به نفوذی که داشتند در محله‌ها دارای اعتبار بودند، از همین‌رو پاره‌ای ز جوانان در پی تقلید از آنان برمی‌آمدند «بعضی‌ها واقعا جاهل بودن، ولی بعضی‌ها هم ادای جاهلا را درمی‌آوردند- پاشنه کفششونو میخوابوندن، کتشونو مینداختن رو شونه‌شون، عربده میکشیدن- تیزکی میکشیدن و از این کارا دیگه ... ولی همین آدم‌ها، کسایی بودن که مردم ناموسشونو بهشون می‌سپردن و طرف چند ماه می‌رفت زیارت».

رواج هیپی‌گری در ایران

طرح‌های گوناگون لباس همچون یقه انگلیسی، شلوار جین و جلیقه که بیش‌ترشان از لباس‌های اروپایی و آمریکایی برگرفته شده بود، با افزایش ارتباطات و گسترش رسانه‌ها در این دوره در جامعه به ویژه میان جوانان رواج گسترده یافت. افراد با پوشش‌هایی بسیار متفاوت، از دخترکانی با ظاهر کاملا غربی تا زنان چادری، بدین‌ترتیب در جامعه به چشم می‌آمدند. این درهم آمیختگی اجتماعی به رواج مدهایی گوناگون انجامید. هیپی‌گری در همین حال و هوا در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه خورشیدی، برگرفته از دگرگونی اجتماعی جامعه‌های اروپایی و آمریکایی، در ایران رواج یافت. هیپی‌گری از جنبش‌های ضد جنگ ایالات متحده در دهه‌های ٦٠ تا ٨٠ سده بیستم میلادی برآمده بود و پیروان آن مدل‌های ویژه لباس، موسیقی و سر و وضع و آرایشی منحصر به خود داشتند. سبک لباس، رفتار و ارزش‌های هیپی‌ها تاثیری بسیار بر فرهنگ جهان از راه موسیقی، تلویزیون، فیلم، ادبیات و هنر گذاشت. موی ژولیده در ایران اما نماد هیپی‌گری به شمار می‌آمد. هیپی‌های ایرانی از جهان‌بینی و فلسفه آن جنبش آگاهی چندان نداشتند و به پیروی از گروه‌های موسیقی همچون بیتلز و فیلم‌های سینمایی، اداها، ژست‌ها و مدل لباس پوشیدن‌شان را تقلید می‌کردند. گروه موسیقی بیتلز همراه با شکل‌گیری جنبش هیپی، کار خود را آغاز کرد. جریان‌های فرهنگی دهه شصت میلادی در غرب در پیدایش این گروه تاثیرگذار بودند. ترانه‌های این گروه میان جوانان ایرانی هوادارانی بسیار داشت و در گسترش هیپی‌گری به ویژه در ظاهر و لباس جوانان‌ تاثیرگذار بود. این سبک از پوشش در دانشگاه‌ها نیز رواج یافت. برخی از دانشجویان آن روزگار، ظاهر دانشجویان هم‌دوره خویش را چنین توصیف می‌کردند «دانشجویان فنی عموما ظاهری ساده دارند با شلوار جین و موهای کوتاه و دخترها با ظاهری ساده‌تر و بدون آرایش. در مقابل فنی هنرها هستند با ظاهری غربی‌تر به سبک بیتل‌ها و هیپی‌ها که آن‌ها را در مقابل بچه‌های فنی قرار می‌دهد». این سبک زندگی و پوشش البته در لایه‌هایی از جامعه ایران آن روزگار چندان مناسب پنداشته نمی‌شد. استقبال جوانان از اینگونه پوشش را به گونه‌ای از اعتراض و نارضایتی آن‌ها از شرایط اجتماعی زمانه را می‌توان متاثر دانست. چون اینگونه سبک زندگی و پوشش با غربی‌سازی رسمی- دولتی با سنت‌ها و ارزش‌های پذیرفته‌شده ایرانی در سده‌های پیش‌تر هماهنگی و همراهی نداشت، از سوی خانواده‌های ایرانی نیز پذیرفته نمی‌شد. پوشش تازه گرچه از غرب برآمده بود و در میان برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی حکومت می‌توانست جای گیرد، اما در پاره‌ای موارد با برخوردهایی رسمی روبه‌رو می‌شود. نیروهای انتظامی گاه برخوردهایی با اینگونه پوشش‌ها انجام داده، موی بلند جوانان را در خیابان‌ها می‌تراشیدند. خبرها و گزارش‌هایی که در این‌باره در روزنامه‌های آن دوره منتشر می‌شد، شاید با کارهای نامناسب پیوند می‌یافت که آنگونه کسان انجام می‌دادند. روزنامه اطلاعات به تاریخ ٧ مهر ١٣٤٩ در خبری با تیتر «بیتل‌هایی که دختران را به هیپی‌گری تشویق می‌کردند» در این‌باره نوشت «یک بازپرس دادسرای تهران دیروز چهار بیتل را که در خیابان دردشت نارمک مزاحم دخترها می‌شدند و آنان را تشویق به هیپی‌گری می‌کردند بازداشت کردند. بیتل‌ها جمشید، کاظم، کمال و هوشنگ نام دارند. دیروز پدر یکی از دخترها نزد این چهار نفر رفت و به آنان اعتراض کرد که او را کتک زدند. طبق گزارش خبرنگار ما این چهار نفر جوان که قیافه‌ای شبیه دختر ها داشتند از مدت‌ها قبل در خیابان دردشت نارمک می‌ایستادند و مزاحم دختران محل می‌شدند و می‌خواستند که به جرگه هیپی‌ها بپیوندند و این امر موجب ناراحتی دختران می‌شد. دیروز یک دختر ... جریان را به پدر خود اطلاع داد و وی به عنوان اعتراض نزد بیتل‌ها رفت. آنها پدر دختر را به باد تمسخر گرفتند و گفتند که «قدیمی» فکر می‌کند. پدر دختر نیز متقابلا بیتل‌ها را «به درد نخور» خطاب کرد که بر سر او ریختند ... واقعه به مامورین پاسگاه ژاندارمری نارمک، شماره ٢ اطلاع داده شد ... و بازپرس دادسرای تهران پس از تحقیق از بیتل‌ها آن‌ها را زندانی ساخت».

مهناز نگهی- شهروند

انتهای پیام/
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز