«آستانه»؛ نشست متفاوت
اجلاس بینالمللی در «آستانه» قزاقستان که به منظور دستیابی به راهحل دیپلماتیک بحران سوریه در آستانه ورود به ششمین سال این فاجعه غمبار انسانی برپا میشود، به جهات زیر قابل تأمل به نظر میرسد:
به گزارش ایلنا، نخست؛ در غیاب اراده و راهحل بینالمللی برای حل بحرانهایی از جنس بحران سوریه، ابتکارهای منطقهای به شرط دریافت حمایت محدود از ناحیه قدرتهای بزرگ توان اثربخشی بالایی دارد. بنابر نظریههای مطالعات منطقهای در شرایط کنونی پس از جنگ سرد که مناطق از استقلال عمل بیشتری نسبت به نظام بینالملل برخوردارند، قدرتهای منطقهای بعضاً توان بیشتری حتی در مقایسه با قدرتهای جهانی برای امنیتسازی و نقشآفرینی سلبی و ایجابی در ایجاد یا برهم زدن ترتیبات امنیتی مغایر با منافع خویش برخوردارند. چنانکه در حال حاضر در مدیریت بحران سوریه ایران و ترکیه از چنین موقعیتی برخوردارند. نفوذ این دو دولت و همراهی روسیه به عنوان یک قدرت جهانی با آنها توانست مقدمات کاهش بحران، مدیریت جنگ در شرق حلب و خروج مردم از این شهر و سپس برقراری آتشبس سراسری شکننده اما کمابیش پایدار را برای نخستین بار تمهید نماید. بر این اساس ادامه تلاش برای یافتن راهحل دیپلماتیک جهت برونرفت از این فاجعه بزرگ جز از همین طریق امکانپذیر نخواهد بود.
روزنامه ایران در ادامه این نوشتار میآورد، دوم؛ بحران سوریه با وجود ریشههای جدی و ابعاد متنوع داخلی آن ماهیتاً پدیدهای منطقهای و بینالمللی به شمار میآید و همین امر مشارکت حداکثری کنشگران و نهادهای بینالمللی ذیربط را گریزناپذیر میسازد. طبیعتاً همه دولتها در بحران سوریه منفعت مشترکی ندارند و اساساً تعارض منافع آنها باعث طولانیتر شدن این جنگ داخلی بودهاست. اما گسترش بحران در شرایط کنونی وضعیتی را پدید آورده است که شمار بیشتری از بازیگران اگر چه منافع مشترکی با یکدیگر ندارند، دستکم برای دفع تهدیدات مشترک حاضر به همکاری با یکدیگر باشند. گسترش تروریسم، فرقهگرایی و مهاجرت، دولتهایی مانند ترکیه را وادار به چرخش جدی در سیاست خارجی خود در قبال سوریه کرده است. تداوم این روند و تسری این تجدیدنظرطلبی به سایر کنشگران میتواند امیدهای بیشتری برای مدیریت بحران در سوریه برانگیزد. در این میان به نظر میرسد دولتهای اروپایی که بیش از گذشته از ناحیه افراطیگری، مهاجرتهای انبوه و تروریسم احساس تهدید میکنند، آمادگی بیشتری برای پیوستن به روند صلحسازی در سوریه داشته باشند. از این رو تلاشهای جمهوری اسلامی ایران میتواند بیش از پیش بر جلب همکاری و تعامل با اتحادیه اروپا متمرکز گردد.
سوم؛ دولت جدید در امریکا قطعاً انگیزه و تمایل بیشتری نسبت به دولت قبلی برای مداخله در بحران سوریه دارد. تیم سیاسی و امنیتی دونالد ترامپ آشنایی و ممارست بیشتری نسبت به مسائل خاورمیانه دارد و با وجود برخی اختلافنظرهای وزیر دفاع جدید ژنرال «جیمز متیس»، در مجموع این تیم تحرک بیشتری به سیاست خاورمیانهای واشنگتن خواهد داد.
به ویژه که دونالد ترامپ در شعارهای انتخاباتی خود تأکید بیشتری بر مبارزه با داعش (که او از آن با عنوان تروریسم اسلامی نام میبرد) داشته است. در عین حال شرط لازم برای ورود هر بازیگری از جمله امریکا به مدیریت بحران سوریه پذیرش جایگاه دولت مستقر در دمشق و اجتناب از سیاستهای غلط گذشته است که عمدتاً به تقویت جریانهای تروریستی انجامید. طبعاً در شرایطی که مقامات جدید کاخ سفید در وضعیت گذار و آغاز به کار خود به سر میبرند، حضور امریکا در ابتکارات منطقهای و بینالمللی از جمله در مذاکرات آستانه چندان مؤثر و جدی نخواهد بود. به همین خاطر تیم امریکایی در حد سفیر این کشور در قزاقستان در این نشست شرکت کرده است. بنابراین، این حضور صرفاً جنبه اطلاع و در جریان مذاکرات بودن دارد و خالی از تأثیرگذاری جدی خواهد بود. اما انتظار میرود که در آینده نقشآفرینی ایالات متحده با محوریت تعامل و چانهزنی با روسیه بیشتر شود. در عین حال، هم مقامات واشنگتن و هم مقامات مسکو میدانند که در صحنه میدانی و روی زمین نمیتوان نقشآفرینی و بازیگری مؤثر قدرتهای مؤثر منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران را نادیده گرفت. چهارم؛ نفس اینکه به جای مذاکرات انبوهی از کشورها در اجلاس ژنو 1 و 2 که نتیجه چندانی هم در پی نداشت؛ صرفاً شمار اندکی از کنشگران مؤثر در آستانه گرد هم آمدهاند، نشان دهنده تحول جدی در مدیریت بحران است. وزن کنشگران تقریباً مشخص شده و باید انتظار داشت که با مشارکت و همراهی همین دولتها و ملحق شدن معدودی از بازیگران منطقهای و بینالمللی دیگر فرآیند مدیریت بحران در سوریه وارد فاز جدیدی از تأثیرگذاری به منظور کاهش بحران بشود.