فرونشست دشتها و فروپاشی کشاورزی
با بروز موجی از فرونشستها و حتی فروچالهها در بیش از نیمی از دشتهای کشور، خبرهای خوبی از بخش کشاورزی نمیرسد. پیامد برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی سرانجام در سیمای اندوهبار این پدیده شوم نمایان شده و همچنان در حال گسترش است.
با بروز موجی از فرونشستها و حتی فروچالهها در بیش از نیمی از دشتهای کشور، خبرهای خوبی از بخش کشاورزی نمیرسد. پیامد برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی سرانجام در سیمای اندوهبار این پدیده شوم نمایان شده و همچنان در حال گسترش است. در بخشهایی از اراضی کشاورزی استانهای تهران، اصفهان، فارس، البرز، یزد، زنجان، قزوین، شمال شرقی کشور و... موج فزاینده فرونشستها، آینده تاریکی را در الگوی تولید کنونی هشدار میدهد. الگویی که اگر در گذشته متولیان بخش کشاورزی بر طبل فریبنده خودکفایی نقارهها زدند، دیری نخواهد پایید که همچون مرثیهای بر سفره خالی آیندگان ما نواخته خواهد شد. در حال حاضر حدود 800 هزار حلقه چاه فعال نزدیک به 46 میلیارد مترمکعب آب از سفرههای زیرزمینی برداشت میکنند. 360 هزار حلقه از این چاهها، با برداشت سالانه حدود 10 تا 15 میلیارد مترمکعب آب، بدون مجوز هستند. البته بررسیهای دقیقتر در مناطق خشک مرکزی و جنوبی کشور حاکی از آن است که حتی چاههای مجاز نیز برداشتی بیش از ظرفیت تعادل از منابع زیرزمینی دارند. تنها در 15 سال گذشته، به دلیل برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی، حدود 150 تا 200 میلیارد مترمکعب ناترازی نسبت به شرایط پایدار و تجدیدپذیر رخ داده است. اگر اثرات تغییرات اقلیمی و افزایش دمای 1.5 تا دو درجه سانتیگراد که منجر به تبخیر بیش از 10 میلیارد مترمکعب منابع آب قابل دسترس میشود و مواردی از قبیل فرسایش سالانه دو میلیارد تن خاک را نیز در سیاهه این بحران لحاظ کنیم، با چشماندازی بس نگرانکننده روبهرو میشویم؛ دورنمایی که متولیان بخش کشاورزی را ناگزیر خواهد کرد تن به پذیرش وجود بحران و مبادرت به دگرگونی روشهای تولید بدهند.
با وجود جابهجاییهای متعدد متولیان بخش کشاورزی، بهخصوص در این چند سال، متأسفانه به نظر نمیرسد که حتی هشدار فرونشستهای اخیر هم اندکی از روزمرگی سیاستهای رایج کاسته باشد. سفر و بازدیدهای پیدرپی مدیریت جدید و در همین روزهای آغازین، از آسودگی خاطر و فقدان ارادهای سترگ برای تغییر حکایت دارد. تغییراتی که نشان میدهد اگر پیشینیان با پیام، خشکیدگی تالاب و دریاچهها را نشنیدهاند، این بار در طنین گامهایهای فرونشستها باید به آن تن داده و باور کنند که مجالی برای بازدید و سفرهای کمبازده و پرهزینه وجود ندارد. مدیریت بخش کشاورزی بهجای تکرار ترسیمهای رؤیایی از آینده آرمانی پیشروی بخش، باید پرده از چهره تلخ واقعیتها برداشته و به تشکیل اتاقهای فکر از تمامی نخبگان با دغدغههای ملی مبادرت کند. مخاطبان این پردهبرداری نهتنها تولیدکنندگان بلکه تمامی جامعه هستند؛ جامعهای که باید انتظارات خود را از بخش آسیبدیده کشاورزی تصحیح کند و تا حد امکان برای کاستن از فرسایش این عرصه حیاتی، در یک عزم ملی مشارکت کند. نهاد روابطعمومی بهجای نمایش و آرایش جذاب از فعالیتهای جاری باید در مناسباتی دوسویه به انعکاس آسیبها، آموزش و فرهنگسازی تولیدکنندگان برای تطبیق با تغییرات اجتنابناپذیر بپردازد. کاهش سهم بخش کشاورزی از منابع آب زیرزمینی، تغییر الگوی کشت با کمترین نیازهای آبی و بیشترین بهرهوری اقتصادی و حمایت اقتصادی از تولیدکنندگانی که از کاهش منابع آب زیرزمینی متأثر میشوند از اصلیترین فوریتهای مدیریت جدید بخش کشاورزی است.