وحشیترین درندگان هم از این بوگندو میترسند
تحقیقات جدید نشان میدهد اغلب درندگان از ابتدا نمیدانند که این گندراسوها بوی بدی میدهند و این نکته را در اثر تجربه میآموزند؛ اما بعضی از آنها هم ظاهرا به صورت غریزی از این جانور اجتناب میکنند.
بیشتر مردم میدانند اگر یک گَندراسوی راهراه دیدند باید فاصلهشان را با او حفظ کنند چون در غیر اینصورت از بوی گند این جانور خفه میشوند! شواهد بوگندو بودن این پستاندار آمریکای شمالی را میتوانید در همه چیز از راهنماهای صحرایی گرفته تا برنامههای کودک پیدا کنید.
اما حیوانات وحشی از کجا میدانند گندراسوها چنین بوی گندی دارند؟ حتی حیوانات شکارچی مهیب مانند خرس، گرگ و شیرهای کوهستانی نیز به ندرت به این موجودات سیاه و سفید حمله میکنند.
جالب است که دانشمندان تا به حال هرگز در این مورد مطالعه نکرده بودند که آیا نوارهای سیاه و سفید گندراسو نمونهای از آپوسماتیسم یا «رنگهای هشداردهنده» هست یا خیر.
تِد استانکوویچ، بومشناس رفتاری تکاملی میگوید بیشتر مطالعات درباره تعاملات شکارچی-طعمه و آپوسماتیسم در مورد قورباغههای زهرآگین و شبپرههای سمی و پروانهها انجام شده است، نه دربارۀ گندراسوها.
اما اکنون، در نخستین مطالعه از این نوع، استانکوویچ و همکارانش به کشف جدیدی دست یافتهاند: بیشتر حیوانات شکارچی لزوماً با ترس از گندراسوها متولد نمیشوند، بلکه با آزمون و خطا یاد میگیرند از آنها دوری کنند.
آزمایش گرگها
دانشمندان برای این آزمایش، به جمعیتی از گرگها یا کایوتهای یوتا روی آوردند که یا در اسارت به دنیا آمده بودند یا قبل از اینکه از محل تولدشان خارج شوند، از طبیعت خارج شده بودند.
جولی یانگ، از نویسندگان این مطالعه و متخصص رفتارشناس حیوانات میگوید: «برای وحشی نگهداشتن حیوانات در مرکز تحقیقاتی حیوانات شکارچی ۱۶۵ هکتاری، از هیچ تلاشی دریغ نمیشود. اینجا یک مکان عالی برای انجام تحقیق است.»
در مرحله نخست آزمایش، ۴۹ گرگ مورد مطالعه یاد گرفتند در صورت نزدیک شدن به مدلی به اندازه گندراسو که با خز قهوهای پوشیده شده، میتوانند غذای رایگان دریافت کنند.
شکارچیانی که به اندازه کافی شجاع بودند که غذای بالای سر مدلهای گندراسو را بخورند، وارد مرحله دوم آزمایش شدند که در آن، خز قهوهای با خز سیاه و سفید جایگزین شد. اما برخلاف مدلهای قهوهای بیضرر، مدلهای سیاه و سفید یک افشانک کوچک و کنترلشده از راه دور در خود داشتند که به صورت گرگ، مادهی بدبویی اسپری میکرد. برای اطمینان از حفظ سلامت گرگها، دانشمندان از یک محلول اسپری استفاده کردند که فقط ۰.۹ درصد روغن گندراسو داشت.
این اقدامات به دانشمندان این فرصت را داد تا به تماشای گرگهایی بنشینند که هرگز با یک گندراسو مواجه نشده بودند و یاد میگرفتند که رنگهای سیاه و سفید اصلاً خوب نیستند.
از ۳۶ گرگی که به این بخش از آزمایش راه یافتند، ۷۱.۹ درصد یاد گرفتند از هر چیزی که شبیه گندراسوهاست، اجتناب کنند. افزون بر این، یادگیری این درس به طور متوسط فقط به ۲.۴ اسپری نیاز داشت، هرچند استانکوویچ گمان میکند اگر از مایع بدبوی گندراسوی معتبر استفاده میکردند، این تعداد ممکن بود به یک اسپری کاهش یابد.
جالب اینجاست که دانشمندان دریافتند چهار گرگ به هیچ وجه به مدلهای سیاه و سفید نزدیک نمیشدند، حتی اگر مشکلی برای نزدیک شدن و خوردن غذای روی سر مدلهای قهوهای نداشتند. استانکوویچ میگوید شاید دلیلش این باشد که تضاد شدید بین سیاه و سفید برای ترساندن آنها کافی بوده است.
به بیان دیگر، هم یادگیری و هم غریزۀ ذاتی باعث میشوند گرگها از گندراسوهای راهراه دوری کنند.
استانکوویچ میگوید، به طور خاص آزمایشی در این مورد نشده، اما ترکیبی از عوامل مشابه برای سایر گونههای گندراسو، مانند گندراسوهای خالدار و کلاهکدار نیز ممکن است همین نتیجه را بدهد.
«احتیاط نسبت به این علائم سیاه هم میتواند ذاتی باشد و هم یادگیری در آن نقش قوی داشته باشد.»
در یک آزمایش تازه، بیشتر گرگهای اسیر (مانند این تصویر از یک حیوان وحشی در فلوریدا) نمیدانستند هنگام دیدن گندراسوها باید بترسند.
حمله به گندراسو به «شخصیت» گرگها هم بستگی دارد
افزون بر بررسی آپوسماتیسم، مطالعه جدید این ایده را تقویت میکند که شخصیتهای حیوانات در یک جمعیت متفاوت است. برای نمونه، یک گرگ جسور نر ۹ بار اسپری شد (حداکثر مقدار ممکن، طبق طرح آزمایش).
همسو با تحقیقات قبلی، مطالعه جدید نیز تأیید کرد که گرگهای نر بیشتر از مادهها به اشیاء جدید نزدیک میشوند. به شکل مشابه، حیوانات جوان سریعتر از حیوانات مسن درسشان را یاد میگرفتند.
استانکوویچ میگوید: «بنابراین برخی از حیوانات بسیار، بسیار جسور هستند و مایلند به دنبال چیزها بروند، حتی اگر ندانند چیست. و حیواناتی هم هستند که بسیار محتاطتر عمل میکنند.»
برخی از گرگهایی که در مناطق شهری زندگی میکنند، جسورتر از همتایان روستایی خود هستند و انتخاب طبیعی ممکن است به نسلهای آیندهای از حیوانات شهرنشین منجر شود که حتی ماجراجوتر هستند.
استانکوویچ میگوید: «صحبت درباره این تنوع واقعاً مهم است و این که بفهمیم معانی آن برای حیات وحش و درگیریهای گرگ و انسان در شهرهای ما چیست.»