یادداشتی از علی ربیعی؛
داستان مژگان و حسین
جماران، روز پرستار مرا بیاختیار به یاد دو پرستار عاشق میاندازد:
پرستار اول:
اولین بار مژگان را به عنوان یک مدیر داوطلب برای کمک به دیگران دیدم، زنی با چهرهای آرام، چشمانی پرنفوذ و نگاهی که رنجهای نهفته در روح و جانش از آن ساطع بود، آن چنان استوار بر روی ویلچرش نشسته بود که ناخودآگاه احساس صلابتش به تو منتقل میشد.
مژگان سال ۶۵ در مسیر اهواز در راه بازگشت به خانه پدری، با ترکیدن لاستیک اتومبیل دچار سانحه و ضایعه نخاعی شد که به ویلچرنشین شدن او انجامید.
حالا مژگان با ارادهای بزرگ، در حالی که پدر، مادر و سه برادرش را هم از دست داده، حتی از روی ویلچر با تاسیس یک انجمن، همواره در حال دویدن برای یاریرسانی به افراد دارای معلولیت است.اودارای معلولیت شد اما تن به ناتوان شدن نداد و خود، توان بخش دیگران شد.
یک روز در زمان وزارت، برای پیشنهاد پست مشاور زنان با او صحبت و طرح مسئله کردم. اما مژگان، خدمت به معلولان را ترجیح داد.
روزی هم در سال ۹۸ خبر شهادت همسر مژگان را شنیدم.
پرستار دوم:
آن شب تا صبح را در اندیشه مژگان و همسرش و تقدیر و سرنوشتی که در مسیر انسانهاست سپری کردم. صبح اول وقت برای تشییع جنازه به آسایشگاه جانبازان امام خمینی(ره) رفتم. حسین همانند خیلی از جوانان دهه چهل، برای دفاع از میهن، به جبهههای غرب رفته بود. در یکی از عملیاتها، با اصابت تیر دچار ضایعه نخاعی گردن شد. درست در همان نقطه از بدن که مژگان دچار ضایعه شده بود. تنهایی و تقدیر زمان بر آن شد که آسایشگاه جانبازان بشود خانه حسین. در جریان مراجعه به فیزیوتراپی، مژگان و حسین همدیگر را یافتند.
مژگان شد پرستار حسین و حسین هم پرستار مژگان.
آن دو زندگی عاشقانهشان را با پرستاری از یکدیگر در خانه کوچکشان شروع کردند. هردو، طرف مقابل را نوعی لطف و هدیه خداوند میدانستند.
روز تشییع جنازه، چقدر تلخ بود دیدن چهره ساکنان آسایشگاه جانبازان در کنار پیکر حسین و مشاهده سوگ قهرمانان دهه شصت که حالا در دهه ۹۰ روزها از پی هم شاهد تشییع جنازه همرزمانشان هستند.
در آن روز تلخ، دل و ذهن آدمها بیاختیار با تنهایی مژگان همراه میشد.
اینک در آستانه میلاد حضرت زینب(س) و روز پرستار، ناخودآگاه به یاد این دو پرستار افتادم.
دنیای پیرامون ما پر از آدمهایی است که جهانی نهفته در خود دارند و ما چقدر بیاعتنا، غرق در دنیای خود، دیگران را نه تنها نمیبینیم بلکه گاهی با بیتوجهی به آنها تنه هم میزنیم.
چه خوب است به خاطر داشته باشبم که هرکدام از ما میتوانیم به نوعی پرستار دیگران باشیم. پرستاری فقط در نگهداری از جسم یک بیمار نیست. میتوانیم همانند یک پرستار، مراقب کرامت، روح و روان و رفع دلنگرانیهای آدمهای پیرامونمان باشیم.
روز پرستار بر پرستاران درمان، پدران و مادرانی که فرزندان معلول دارند و به همه حسینها و مژگانهایی که نمیشناسیم خجسته باد.