قتل نوهی دکتر مصدق: قتل سیاسی یا قتل غیرسیاسی؟
معصومه مصدق نوه دکتر محمد مصدق، روز ۴ اردیبهشت سال ۱۳۷۷ در خانه شخصی خود به قتل رسید. اتفاقی تلخ برای یکی از بازماندگان خانواده دکتر مصدق بود که نوع قتل آن بیشباهت به قتلهای زنجیرهای که در سالهای ۷۷ به بعد رخ داد نیست و حتی روایتهای غیر رسمی میگویند «معصومه مصدق نخستین قربانی قتلهای زنجیرهای است». روایتهای مختلفی از قتل نوهی دکتر مصدق وجود دارد. کوروش زعیم یکی از نزدیکان مرحوم مصدق میگوید سرایدار خانه بعد از حادثه گفت «کشتند خانم را با دشنه کشتند»، او از وجود اسنادی در صندوق دکتر مصدق حرف میزند اما اطلاعاتی از آن ندارد. ماشاالله شمسالواعظین سردبیر روزنامه جامعه در آن زمان، که پرونده قتل را پیگری میکرد گفت مرحومه مصدق با انگیزه سرقت کشته شده است. محمدمهدی عبدخدایی نامه تهدید آمیز فداییان اسلام برای تهدید به قتل نوههای دکتر مصدق را یک دروغ محض دانست و محمود مصدق هم پیش از این در گفتوگویی تاکید کرده بود: خواهرم هیچ چیز با ارزشی نداشت که بخواهند آن را سرقت کنند.
متن کامل گفتگوها را در زیر میخوانید:
زعیم: به دنبال اسنادی بودند که در صندوق دکتر مصدق بود
کوروش زعیم عضو جبهه ملی ایران دربارهی نحوهی قتل معصومه مصدق نوه دکتر محمد مصدق به انصاف نیوز گفت: «سرایدار خانه مرحوم مصدق ساعت ۱۰ به من زنگ زد و گریه کنان گفت «خانم را کشتند با دشنه کشتند». ولی من به آنجا نرفتم چون سرایدار گفت خانه توسط نیروهای انتظامی محاصره شده و کسی را راه نمیدهند.»
زعیم دربارهی ارتباطش با معصومه مصدق -با توجه به نداشتن پیشینه سیاسی از طرف معصومه مصدق- هم میگوید: «پدر معصومه مصدق، دکتر غلامحسین مصدق از سال ۵۸ تا زمان مرگ با ما دوست بود و میانگین دوهفته یکبار به همراه همسرش (ملکه خانم) به دیدن ما میآمد. گاهی وقتها هم من را به خانهاش دعوت میکرد و من هم میرفتم. روی دیوار اتاق پذیرایی خانهی او دو قاب عکس دکتر محمد مصدق و پدرش به اندازه بزرگی آویزان بود. یک عکس نادر که هرگز به جز آنجا دیده نشده بود و یکی همان عکس که روی قالیچهای با همان اندازه بافته شده بود. من یک روز جلوی همه میهمانان او گفتم: «غلامحسین خان، یکی از اینها مال من است!» او در جواب گفت: «اینها منحصر به فرد هستند و هیچکس این عکس مصدق را ندارد و از اینجا هم تکان نمیخورد». من پاسخ دادم: «من از شما میگیرم. میدانم که مال من است!» او هم با خنده پاسخ داد: «از روی جنازه من!».
سالها گذشت تا دکتر غلامحسین خان درگذشت. معصومه گاهی به ایران میآمد و هر بار حتما به ما سر میزد و این گونه دوستی میان او، من و همسرم ایجاد شد. هر شب هم وقتی میخواست به خانه خودش برود، میگفت میترسد. اتفاقهای عجیبی در غیاب او در خانه میافتاد. لوازم جا به جا میشد، انگار کسی دنبال چیزی بگردد. شب قبل از حادثه در خانهی ما بود و برای رفتن تردید زیاد داشت. وقتی صحبت از رفتن میکرد آشکارا میلرزید. ما پیشنهاد کردیم شب را پیش ما بماند و فردا من همراهش میروم تا بینیم چه خبر است. او بستهای همراه داشت که به من داد. گفت این بسته را پدرم برای شما گذاشته بوده. بسته حاوی قاب عکس دکتر مصدق بود که به غلامحسین خان جلوی همه گفته بودم مال من است! او وصیت کرده بود آن را به من برسانند. این آخرین باری بود که معصومه را دیدیم.»
وی دربارهی پیگیری این حادثه هم گفت: «مسئولیت پیگیری با من نبود، زیرا ما هیچ جایگاه حقوقی نداشتیم. برادرش دکتر محمود مصدق در این جایگاه بود. ولی آگاهی شمیران من را احضار کرد و همین موارد را به آنها گفتم».
زعیم دربارهی اینکه محمود مصدق از وجود نامهای با امضای فداییان اسلام به دکتر محمد مصدق و تهدید او به قتل نوههایش سخن گفته بوده است هم گفت: «من چنین چیزی نشنیدم و از پدرش هم نشنیده بودم. نمیدانستم فدائیان اسلام با مصدق دشمنی داشته است. این را نخستین بار است که میشنوم. البته خانواده آگاهتر است.»
وی درباره تحلیل خود از قتل معصومه مصدق که آیا قتل سیاسی است یا خیر هم گفت: «گفته میشود دنبال اسنادی بودند که در صندوق دکتر مصدق بوده. صندوق را باز کرده و برخی محتویات آنرا بردند و نمیدانم اطلاعات چه بود و نمیدانم قتل سیاسی بود یا خیر.»
شمسالواعظین: معصومه مصدق را با شال از پشت خفه کردند
ماشالله شمسالواعظین سردبیر روزنامه جامعه که در زمان قتل معصومه مصدق اطلاع رسانی خبر این حادثه را پوشش داده بود دربارهی وجود سرنخهای این حادثه به انصاف نیوز گفت: «بخش فجیع قتل مربوط به بریده شدن انگشتان نوهی مرحوم مصدق بود. قتل با روش خفه کردن که به شکل فجیعی رخ داده بود انجام شد. ما به دلایل اخلاقی، بعضی موارد را منتشر نکردیم.»
وی ادامه داد: «جزئیاتی هم بگویم که به درد بچههای خبرنگار هم میخورد. حدود ۴۰ صفحه از این حادثه گزارش تهیه شد که من آن را مطالعه کردم. اگر اشتباه نکنم از این ۴۰ صفحه، دو صفحه A4 یا 800 کلمه از این گزارشها تولید شد که قابل انتشار بود. چه چیزی قابل انتشار نبود؟ یک: ملاتها و فندانسیون مربوط به این خبر. یعنی چی؟ مثلا ما با سوپر مارکتی که آخرین بار مرحومه معصومه مصدق توانسته با پای خودش برود و خرید کند، گفتگو با تک تک همسایگان، چگونگی فهم اینکه چه اتفاقی در این خانه افتاده است، اولین لحظهای که به پلیس وقوع حادثه را اطلاع میدهند، چه کسی اطلاع میدهد. پلیس چگونه حاضر شده. آیا بازپرس جنایی سر جنازه آمده است یا نه. پزشکی قانونی کی حاضر شد. این گفتوگو ها هیچکدامشان در قالب گزارش نیامده است. این موارد فقط در قالب خبر، گزارش آمد.»
شمسالواعظین همچنین در ادامه صحبتهایش گفت: «بخش روزنامهنگاری جنایی با چند پرسش شروع میشود. سوالاتی مثل انگیزه قتل چیست؟ چه کسانی از این قتل استفاده میکنند و یا بهره میبرند؟ قاتلین احتمالی رقیب سیاسیاند؟ ماموران امنیتی هستند؟ فامیل هستند؟ ما مطلقا دربارهی این سوالات جواب قطعی نداشتیم حتی یادم میآمد مرحومه مصدق دو تا دختر داشت که یکی در پاریس و دیگری در اسلو بود که با هر دو نفر دربارهی آخرین دیدار و تماس با مادرشان پرسیدیم. وقتی گزارش تهیه شد متوجه شدیم که اشیایی از این خانه که اشیایی گرانقیمت و ارزشمند بودند به سرقت رفته است.»
وی دربارهی صحنهی قتل مرحومه مصدق که گفته میشود با کارد به قتل رسیده است هم گفت: «او را بر روی صندلی نشاندند و استفاده از ضربات چاقو فقط برای ترساندن او به کار رفته است. آن چیزی که ما به دست آوردیم، برای اینکه او داد و فریادی نکند از پشت با فشار زیاد و محکم شال را دور دهانش گرفتند و چند کارد به او زدند تا ساکت شود. در گزارش پزشکی قانونی هم آمده علت مرگ او خفگی با فشار شال بود. حالا اینکه کارد چه مقدار تاثیر گذاشته مشخص نشد. چراکه خبرنگار ما رد و اثری از خون در خانه به جز روی صندلی و شال پیدا نکرد. در آن زمان خبرنگار ما متوجه شد ارزش قیمت اشیایی که از خانه معصومه مصدق به سرقت رفته است، حدود ۵۰ میلیون تومان آن زمان بود. نکتهی دیگر آن که دو انگشت او به وسیله چاقو قطع میشود یعنی انگشترهای گرانقیمتی وجود داشته که مجبور به بریدن انگشت او میشوند و به همین دلیل فرضیه قتل سیاسی کاملا از بین میرود چرا که قتل کاملا انگیزه سرقت داشته است.»
این روزنامهنگار دربارهی شائبه نبودن قتل سیاسی هم میگوید: «به هیچ عنوان این قتل سیاسی نبود و ما در روزنامه جامعه هم تیتر زدیم قتل مرحومهی نوه مصدق سیاسی نیست.»
وی در پایان دربارهی وجود فشار امنیتی برای تهیه این خبر هم گفت: «نه هیچ فشار امنیتی وجود نداشت و به هیچ عنوان حین تهیه خبر بعد و قبل از انتشار از هیچ مقامی تماسی نداشتیم؛ ولی بعد از آن اتفاقات دیگری افتاد که ماجرا به سمت دیگری رفت.»
عبدخدایی: نامهی تهدید به قتل نوههای دکتر مصدق توسط فداییان اسلام دروغ محض است
محمدمهدی عبدخدایی دبیرکل فداییان اسلام دربارهی ادعای ارسال نامهای ازسوی این گروه به دکتر مصدق با تهدید به قتل نوههای مرحوم مصدق میگوید: «اخلاق فداییان اسلام اینگونه نبود که بچهها یا نوههای یک جریان سیاسی را از بین ببرند برای اینکه میخواهند بر آن جریان پیروز شوند. با اطرافیان اصلا کاری نداشتند کما اینکه خود رزم آرا، عبدالحسین هژیر و یا کسروی را مورد هدف قرار میدهند. توجه کنید هیچکدام از نوهها و یا اطرافیان افراد نام برده توسط فداییان اسلام مورد آزار و اذیت قرار نگرفتند، در حقیقت نه نواب اهل این کار بود و نه دکتر مصدق اجازه این کار را میداد. مگر نوههای دکتر مصدق چندساله بودند؟ لذا این قبیل افکار در زمرهی افکار نواب و فداییان اسلام نبود. این دروغ است.
وی دربارهی نامههای فداییان اسلام به دکتر مصدق هم میگوید: «ما از دکتر مصدق درخواست حکومت اسلامی داشتیم و هیچ درخواست شخصی از او نداشتیم. نوابصفوی در مصاحبهای در ۲۰اردیبهشت سال ۱۳۳۰ گفت: «من، دکتر مصدق و اعضای جبهه ملی را به محاکمه اخلاقی دعوت میکنم.» در آنجا درخواستهای خود را مطرح کرد که از اولین درخواست تا آخرین آن در مورد حکومت اسلامی بود. سخنرانی آیتالله طالقانی، ملاقات وی با نوابصفوی و دکتر مصدق و صحبتهای جلسهی مذکور هم موجود است. لذا هیچکس نمیتواند مستندات آیتالله طالقانی را تکذیب کند. این نامه در مورد نوههای دکتر مصدق دروغ محض است.»
با توجه به وجود روایتها تلاش کردیم تا با محمود مصدق دربارهی قتل خواهرش گفتگو کنیم اما با توجه به اینکه تنها مطب او در دسترس بود ولی در آنجا حضور نداشت، به ناچار به گفتگوی قدیمی که محمود مصدق با خبرآنلاین انجام داده است اکتفا میکنیم
محمود مصدق: خواهرم وسایل قیمتی نداشت تا بخواهند سرقت کنند
محمود مصدق دربارهی قتل خواهرش در گفتگوی به تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۹۶ به خبرآنلاین گفت: «خواهرم هیچ چیز با ارزشی در منزل نداشت که بخواهد سرقت شود. همهی اموال ما را بعد از کودتای ۲ مرداد به تاراج بردند چیزی نمانده بود که بخواهند سرقت کنند. پرونده هنوز بعد از ۲۰ سال پس از مرگ او همچنان مفتوح است اما پیگیری از سوی پلیس انجام نشد. علائمی از حضور قاتل در خانه خواهرم وجود داشت اما پلیس پیگیری نکرد. پلیس گفت ما امکان آزمایش DNA نداریم اما شما میتوانید با هزینه خودتان آن را به خارج بفرستید. ما موافقت کردیم اما دیگر هیچ وقت از آنها خبری نشد و نتیجه بررسی را هم به ما اعلام نکردند.»
وی برای اولین بار پرده از راز قتل خواهرش برداشت و گفت: « زمانی که خواهرم معصومه به دنیا آمد، من در اروپا بودم. او ۱۶ سال از من کوچکتر بود. در زمان نخست وزیری پدربزرگم، او یک بار به مادر من زنگ زد و مادرم خواست. آنگونه که پدرم برایم تعریف کرد، او به مادرم نامهای آغشته به خون نشان داد که در آن چیزهایی از پدربزرگم خواسته بودند و نوشته بودند اگر محقق نشود، نوهات را میکشیم. مادرم فردای آن روز با خواهر سه سالهام به سوییس رفت و خواهرم به جز حدود شش ماه، دیگر به ایران بازنگشت. او اصلا چهره سیاسی نبود، حتی فارسی را هم خوب بلد نبود و کم پیش میآمد فارسی حرف بزند.»
منبع: انصاف نیوز