ایلنا گزارش میدهد؛
تشنگی ایذه و دهدز در میان دو سد کارون ۳ و ۴ /دفن بیش از یکصد اثر باستانی و تاریخی در زیر آب/ افتخار سدسالاران، چیزی جز ناامیدی و فراموشی مردم منطقه نداشت/ فراموشی عامدانه مردم منطقه از سوی وزارت نیرو
افتتاح سد کارون ۳ در سال ۱۳۸۳ و متعاقباً خبرهای ضدونقیض درباره آغاز به کار سد کارون ۲ گرچه باعث امیدواری مردم شهرستان ایذه و دهدز شد، اما این آغاز یک تراژدی بود.
به گزارش ایلنا از خوزستان، فعالان حوزه محیط زیست و آب معتقدند: با افتتاح سد کارون ۳ در آبان ماه سال ۱۳۸۳ بیمها و امیدها برای آغاز به کار بزرگترین افتخار سدسالاران، چیزی جز ناامیدی و فراموشی برای مردم آواره دهدز و دشتهای تشنه ایذه باقی نگذاشت.
زاگرس شاهد کوچ اجباری دهها هزار نفر و خاموشی ۶۳ روستا و آبادی خود بود که میبایست با همهی میراث مادی و معنوی خود وداع کنند و بدون هیچ سرپناه و معیشت جایگزینی، به حال خود رها شوند تا آوارگان سد کارون۳ بزرگترین کوچ اجباری در تاریخ معاصر سدسازی و توسعهی ایران را بنام خود ثبت نمایند و در حاشیهی شهرها و روستاها و بهویژه شهر دهدز و ایذه با دستهای خالی سکونت کنند.
مردمانی که شغل و خانه و کاشانه خود را از دست دادند تا ایرانیان از نعمت برق بهرهمند شوند، اما خود، قربانی مسئولیت گریزی وزارت نیرو و شرکتهای تابعه شدند.
منطقهای که بزرگترین کوچ اجباری را بر آن تحمیل کردند، این بار اما صاحب عنوان جدیدی شد! "پر آبترین شهر خاورمیانه".
معیشت پایدار، چشمهها، شالیزارها، باغات، کشاورزی پایدار، گردشگری، دامداری، خانه و کاشانه، مراتع و چراگاههای دامها، تنها بخشی از دارایی مردمی است که بهزور از سرزمین آباء و اجدادی خود در دهدز رانده شدند.
صدها هزار اصله درخت بلوط و سایر گونهها به ارزش میلیاردها دلار برای همیشه قربانی سدسالاران وزارت نیرو شدند.
"فرامرز خوشاب" کارشناس حوزهی میراث میگوید: بیش از یکصد اثر باستانی و تاریخی و گورستان و ... برای همیشه به زیر آب رفت و گنجینهی کمنظیری از دارایی معنوی مردم ۶۳ روستای غرقشده، برای همیشه نابود شد.
مردم، آوارهی حاشیهنشین شهرها و بخشهای اطراف شدند و هنوز رنج کوچ را فراموش نکرده، با ستمی دیگر از سوی وزارت نیرو و سازمان آب و برق مواجه میشوند؛ جیرهبندی آب و آغاز شکنجهای که از آن هنگام تابهحال ۱۵ سال از عمر آن گذشته است
دبیر انجمن دوستداران طبیعت و محیط خوزستان، نیز میگوید: سازمان آب و برق و آبفا و آبفار خوزستان برای رفع نیاز آبی روستاهای موجود و مردم کوچ دادهشده و سایر روستاها و بهخصوص شهر دهدز اقدام به حفر چاه میکنند. حفر چاه آنهم در فاصلهی چندمتری کارون. آنهم آب چاهی که به خاطر رسوب بالا و املاح سنگینش صرفاً باید برای بهداشت قابل استفاده باشد و بهسختی قابل شرب است .و همچنان مردم این جغرافیا باید آب شرب خود را ظرف به دست تأمین کنند، یا با چهار پایان و آنان که خودرو دارند با ظرفهای ۱۰ تا ۲۰ لیتری از محل بقایای چشمهها.
دهدز ؛ پرآبترین شهر خاورمیانه
هژیر کیانی، دبیر انجمن دوستداران طبیعت و محیط خوزستان دراینباره به ایلنا میگوید: در اردیبهشت تا خرداد سال جاری، حدود ۱۵ روز، بیش از ۴۶ روستا از داشتن آب بهداشتی و شرب محروم بودند. پس از پیگیری مسئولان و احیاء یکی از دو چاه باقیمانده که با ۵۰ متر افزایش عمق احیاء شد، مجدداً در هشتم خرداد ۹۹ الکتروپمپ چاه احیاء شده میسوزد و از مدار خارج میشود تا این رنج ۱۵سالهی جیرهبندی آب تداوم یابد.
در تمام این روزها و سالها وقتی آب چاهها قطع میشود مردم مجبورند بهمانند آب شرب از طریق مخازن کوچک عمومی آب خود را تأمین کنند، آنهم به شرطی که در این سالهای خشکسالی آبی در چشمهها باقی بماند.
کیانی میافزاید: ۲۵۰۰ مشترک روستایی در قالب ۴۶روستا، هیچگاه از آب چاههای حفرشده (به دلیل سختی بالای آب ازلحاظ کیفی) تاکنون برای شرب استفاده نکردهاند و صرفاً بعد از چند ساعت، جریان آب چاهها در شبکه اقدام به آبگیری برای مصارف بهداشتی در مخازن هزار تا دو هزار لیتری میکنند که این جیرهبندی، سالهاست به مردم منطقه تحمیلشده و شوربختانه آب آشامیدنی در این روزهای سخت کرونایی بهسختی تأمین میشود.
وی ادامه میدهد: مردم برای تأمین آب شرب خود در همهی این ۱۵ سال چه در شهر و چه در این ۴۶ روستا که این روزها فاقد آب بهداشتی هستند، آب چشمه باغهای خود را قطع کرده و آن را با هزینه مردمی به میان روستا آوردهاند و در یک مخزن کوچک ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ لیتری در مرکز روستا ذخیره میکنند و خانوادهها با خودرو شخصی یا الاغ و یا فرغون در قالب ظرفهای ۱۰ یا ۲۰ لیتری آب شرب خود را تأمین میکنند. این روش ۱۵ سال است در برابر دید مسئولین و بیتفاوتی آنان دارد صورت میگیرد.
بهعنوانمثال، روستاهای قلعه سرد با حدود پنج هزار نفر جمعیت سالهاست باغات و ییلاقات محل اشتغال خود را رها نمودهاند. حدود ۷۰ درصد از باغاتشان خشکید تا بتوانند آب شرب خود را از این طریق و با هزینهی شخصی تأمین کنند. روستاهایی که چشمهای ندارند نیز مجبورند از آب جیرهبندی چاههایی استفاده کنند که علاوه بر سختی بالای آب، داری بو و مزه است. (به دلیل اینکه بهجای لوله گالوانیزهی انتقال آب، از لولههای بهاصطلاح سیاه استفاده کردهاند).
مردم این منطقه ، یعنی دهدز، پرآبترین شهر خاورمیانه، یا به کشاورزی دیم مشغولاند یا دامداری میکنند.
کیانی میگوید: بسیاری از مردم به خاطر نبود آب مجبورند در تابستان بخش مهمی از همهی دارایی خود یعنی دامهایشان که قوت لایموت آنان را تأمین میکنند را با قیمت ارزان بفروشند. چرا که نمیتوانند شاهد رنج دامهای خود در اثر بیآبی باشند و نگهداری دام برای آنان بسیار دشوار است.
آنگونه که با وجود استعداد بینظیر در زمینهی کشاورزی متمرکز و گلخانهای، مردم نمیتوانند از این طرحها برای بهبود معیشت خود سود ببرند و یا طرحهای دامپروری ایجاد کنند. چون آب بزرگترین محدودیت برای رفع بیکاری این منطقه و ایجاد اشتغال است.
منطقهای که به باور کارشناسان میتواند به قطب گلخانهای و تولید محصولات لبنی خوزستان تبدیل شود و مردم را از این رنج بیکاری و اعتیاد و خودکشی که آمار آن در کشور قابل توجه است نیز نجات دهد.
تبخیر چند برابر آب شرب مردم ایذه و دهدز و باغملک
دبیر انجمن دوستداران طبیعت و محیطزیست استان خوزستان، میگوید: دهدز منطقهای ست محصور میان دو سد بزرگ کارون۳ و ۴ که از نزدیکترین فاصله مخزن سد کارون۳ تا روستاهای دارای مشکل بیآبی از دویست متر در روستای "کهرلا خدابخشی و روستاهای قلعه سرد بهعنوان بخشی از ۴۶ روستا، کمتر از هفت کیلومتر فاصله دارد! که این نشاندهندهی فراموشی عامدانهی مردم منطقه از سوی مسئولین وزارت نیرو و آبفار خوزستان در این سالها است.
وی سؤال میکند؟ چگونه ممکن است حدود ۲۰ هزار نفر جمعیت در طول همهی این سالها از دید مسئولین پنهان مانده باشند؟ مگر اینکه آنها عامدانه فراموش کرده باشند.
جالبترین نقلقول ممکن که میشود از آن بهعنوان یک سند تاریخی در نادیده انگاشتن یک جغرافیا مورد استناد آن را قرار داد این است که: هدایت اله خادمی، نماینده اسبق شهرستان ایذه در یک مصاحبه از قول مدیرعامل سازمان آب و برق میگوید: شمسایی گفته است" ما در طرح ۵۵۰٬۰۰۰ هکتاری مقام معظم رهبری شهرستانهای ایذه، دهدز و باغملک را فراموش کردیم" این گفته اگر صحت داشته باشد، خود مُهر تأییدی است بر رهاشدگی این منطقه و عدم تعهد وزارت نیرو به جبران خسارات واردشده در جریان ساخت و آبگیری سد کارون ۳ و ۴ که بیشترین خسارات را به مردم وارد نموده است.
طبق برآوردهای کارشناسی و وسعتِ بیش از یکصد کیلومترمربع سدهای موجود در ایذه و دهدز، تقریباً معادل ۳ تا ۴ برابر مصرف آب، یعنی حدود دویست هزار مشترک آب ایذه و دهدز و باغملک و قلعه تل از سطح دریاچه این سدها سالانه تبخیر شده و از دسترس خارج میشود.
از طرفی فشار بر ذخایر آب زیرزمینی توسط آب روستایی و شهری در شهرهای یادشده به شکل جبرانناپذیری بیلان آبی را با بحران مواجه ساخته است و سبب خشکانیدن تالاب بندون ایذه با وسعت ۱۲۰۰ هکتار و به ارزش میلیاردها دلار شدهاند.
اردکانیان وزیر فعلی نیرو در دوران ساخت پروژه سد و نیروگاه سد کارون۳ خود معاون طرح بوده است و از آن زمان تاکنون شاهد کوچ اجباری مردم بوده و این رنج تحمیلی بر مردم دهدز را میداند و اقدامی نمیکند .موضوعی که از دیدگاه مردم منطقه یک ظلم و ستم آشکار و شکنجه مردم بهطور مستقیم و غیرمستقیم است.
مردم این منطقه بدون تردید وزارت نیرو و شرکت آب و نیرو و سازمان آب و برق را مقصر مستقیم این فاجعهی انسانی و محیط زیستی میدانند.
با توجه به خسارات غیر قابل جبران به منطقه و مردم که گنجینهای عظیم از میراث فرهنگی و تاریخی و داراییهای اکولوژیکی منطقه در جریان آبگیری سد کارون ۳ برای همیشه از بین رفت و مردم بدون سرپناه و معیشت و حتی آب بهداشتی و شرب به حال خود رها شدند، مردم منطقه از عملکرد این وزارت خانه بسیار ناراضیاند و هنوز برخی از مردم بهای ناچیز اراضی تصرفشدهی خود را نیز نهتنها تاکنون دریافت نکردهاند، بلکه بدون حقی از آنهمه آب، رها شدهاند.
وقتی مردم خود را محاصره در میان آبها میبینند از خود میپرسند: آیا فراموش شدهاند. آیا قانون، مدیران وزارت نیرو که مسبب وضع موجود ایذه و دهدز و رنج طاقتفرسا و تحمیلی بر مردم هستند را بازخواست و محاکمه خواهد نمود؟
دبیر انجمن دوستداران طبیعت و محیطزیست استان خوزستان میگوید: وعدههای غیر واقعی آب و برق خوزستان و آبفا و آبفار به مردم دهدز در اردیبهشت و خرداد ۹۹ پس از بحران آب روستاهای دهدز در چندین بازدید میدانی مدیران استانداری و آب خوزستان که به دهدز سفر کردند، و علاوه بر بازدید، در میان مردم حاضر شده و قول شروع پروژه تأمین آب از مخزن سد کارون۳ و ایستگاه پمپاژ رکعت به دهدز را دادند اما نهتنها اقدامی نشد بلکه همان قول اعلام شروع و جدول زمانبندی نیز در حد یک وعده باقی ماند، تا همچنان بر بیاعتمادی مردم و نارضایتی آنان بیفزایند بحرانی که بیشک به فاجعه ختم خواهد شد.
یقیناً با تداوم وضع موجود در روزهای کرونایی و پسازآن و خبر هولناک پایین رفتن سطح دو حلقه چاه برای تأمین آب شرب ۴۶ روستای دهدز و پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی چاههای باقیمانده اطراف ایذه که از ۳۵حلقه چاه به کمتر از ده حلقه رسیده است و با مشکل شدید آب روبرو هستند و نیز کاهش سطح آب چاههای این شهرها و روستاهای اطراف و حتی خشکیدگی چشمههای تأمین آب شرب مردم دهدز که خود سالهاست ظرف به دست و به این شیوه آن را تأمین میکنند، میتوان گفت: با سوختن الکتروموتورها و اتمام ذخایر بسیار محدود آبهای زیرزمینی دهدز و ایذه، بروز و انتشار هرگونه بیماری میتواند فاجعه انسانی را در پی داشته باشد.
آب، بزرگترین دغدغه و نگرانی مردم منطقه
وی گفت: فصل تابستان شروع شده ، منابع آب چشمهها بهشدت رو به کاهش و خشکیدگی ست و سطح آب چاهها نیز همزمان در آستانه رسیدن به مرحله غیرقابل بهرهبرداری است. بنا براین مسئله آب دهدز و ایذه ضمن ایجاد نارضایتی شدید در مردم میتواند به اعتراضات اجتماعی به دنبال داشته باشد. مردمی که مقصر همه این سالها شکنجه را وزارت نیرو، شرکت آب و نیرو و سازمان آب و برق و شرکت آبفار خوزستان میدانند. یقیناً کیفیت همین آب جیرهبندی نیز ازلحاظ تأثیر بر سلامت مردم قابل تحقیق است. مطالعات انجامشده و پژوهشهای دانشگاهی از مجموع ۳۵ حلقه چاهی که در دهه ۸۰ در ایذه فعال بوده است، پس از انجام نمونهبرداری و آزمایش در آن هنگام اکثر چاهها دارای آلودگی باکتریایی و درصد نیترات بالاتر از حد مجاز بودهاند.
کیانی در پاسخ به این سؤال که راهکار شما چیست؟ میگوید: به گفته تمام مسئولین آب استان و شهرستان، راهکار پایدار حل بحران آب و کاهش رنج تحمیلی دیرسالی که بر مردم دهدز و جیرهبندی ۳۰ ساله آب در شهر ایذه به مردم تحمیل شده است، تنها تأمین آب شرب و بهداشت از مخزن دریاچه سد کارون۳ یا ۴ است، که بقول حرباوی مدیرعامل شرکت آبفار استان خوزستان در جریان بازدید مشترک خود با عبیات معاون عمرانی استانداری خوزستان در مورخه ۸ خردادماه۹۹ از روستاهای قلعه سرد، مطالعات انجامشده برای دهدز به مناقصه رفته است و منتظر تأمین اعتبار و ابلاغ به پیمانکار بوده و برای ایذه منتظر گشایش اعتبار از طریق فاینانس هستیم.
نمایشهای پر از وعدهای که مردم در این سالها بسیار دیده و شنیدهاند، سبب افزایش بیاعتمادی مردم به مسئولان استان و کشور بهویژه وزارت نیرو شده و باید پذیرفت که دیگر گفتاردرمانیها نیز نمیتواند خشم مردم و رنج آنان را کاهش دهد.
او میگوید: دهدز مشتِ نمونه خروار بحران آب، و شهرستان ایذه، تابلوی تمام نمای بیتوجهی و مسئولیت گریزی عامدانه وزارت نیرو است. بر این فاجعه تلاش دستهای پنهان و پیدای انتقال آب از سرشاخههای کارون را باید افزود و منتظر ماند و دید که چگونه تبعات این فاجعه در شکل وسیعتر آن، خوزستان را به زانو در خواهد آورد.
گزارش: بهنام رضایی